
درنگی بر سخنان احساساتی حکمت الله حکمت دربارهء احمدشاه مسعود
این خیلی مشهور است که پرچمی ها از قدیم الایام خلقی ها را ٍگرد پاها خطاب میکردند. منظور ازکاربرد این صفت آن بود که زنده یاد ببرک کارمل همیشه توصیه میکرد تا پرچمی ها با رده های پایینی جناح خلقی همیشه درتماس باشند کوشش کنند که آنهارا باسواد بسازند ولی عملی شدن این توصیه برای پرچمی ها که بیشترینه غیر اوغان وغیرقبیلوی بودند خیلی مشکل بود. زیرا خلقی ها که بیشتر از لایه های پائینی وتحقیر شدهء اجتماع اوغانی سر بلند کرده بودند هیچگاه از خصایص شترگونهء خویش عدول نمی کردند. درمیان حیوانات ؛ شتر مشهور به کینه توزی دوامدار میباشد بناء پرچمی ها دیگر چاره ای نداشتند جز اینکه به رهبر شان زنده یاد ببرک کارمل عذر بیاورند که اینها گرد پا هستند یعنی پا های شان مثل شتر مدور است وهیچ گاهی ما را نمی بخشند. ازهمان زمانها به بعد مقولهء گردپا عام گردید. هر وقتی که یک پرچمی با برچمی دیگر مقابل میشد برای معرفی کدام خلقی صرف با اشارهء دست بصورت مدور؛ به جانب مقابل میرساند که حریف گردپا است یعنی اینکه خلقی تشریف دارند. بناء باید مراعات خاطر شان شود واز بدگویی وکم زنی رهبران خلقی چون تره کی وامین وزرغون خودداری شود. من زمانیکه خبر سخنرانی آقای الحاج حکمت الله حکمت را درسایت لر وبر خواندم وبعد چهرهء مبارکش را دیدم دقیقا همان موضوع گرد پا ها یادم آمد که واقعا خلقی ها علی الرغم تظاهر شان به سوسیالست بودن وکمونیست بودن وغیره بازهم ازهمان خصایص حیوانی خویش درگذر نیستند ویا به عبارت دیگر هنوزهم شتر تشریف دارند.
به سلسلهء نشر مقالات وگزارشها دربارهء خرمستی های خلقی های اوغان تاکسی ران درشهر مالموی سویدن اینک سراغ الحاج حکمت الله حکمت میرویم که در محفل دستار بندی آقای عبدالاحد مومند نتوانسته است جلو احساسات قومی وقبیلوی خویش را بگیرد. نام مبارک این آقا حکمت الله حکمت میباشد که سال پار به زیارت خانهء خدا نیز مشرف گردیده واکنون به عوض لقب (ملگری حکمت) صفت مبارک حاجی را نصیب گردیده اند که ازصمیم قلب برای شان مبارک باد میگویم. اما قبل از آنکه وارد جزئیات شوم اول خود خبر را بی هیچ کمی وکاستی به نقل از سایت لر وبر پشتانه اینجا نقل وترجمه می نمایم . سایت لر وبر پشتانه وهمچنان سایت رسمی اتحادیه تاکسی رانان اوغان خبر مذکور را اینگونه روایت کرده اند:
’’ ډاکټر حکمت الله حکمت د ښاغلي مومند په اړه وويل :((دده عکس په کابل کي د کابل د ورانوونکي د عکس څنګته نسته، دا د خوښۍ ځای دي، اوس په کابل کي د کابل او افغانستان ورانوونکو عکسونه ځړېږي او هغه ته د افغانستان د اتل په نامه ويل کيږي.’’
ترجمه: حکمت الله حکمت درحالیکه فوتوی عبدالاحد مومند را در دست خویش گرفته بود به آن اشاره نموده و گفت : امروز جای بس خوشی ومسرت است که عکس این قهرمان ( عبدالاحد مومند) درکنار عکس ویران کننده گان شهرکابل قرار ندارد. امروز درشهرکابل فوتوهای ویران کننده گان هرطرف آویزان است ومردم به آنها لقب قهرمانی داده اند - منبع سایت لر وبر پشتانه.
آقای الحاج حکمت به ادامهء بیانات شان درقسمت دیگری ازسخنان چنین درفشانی نموده اند:
’’مومند صاحب زموږ د زړونو اتل دئ، هغه وخت ليري نه دئ چي د افغانستان په تعليمي نصاب کي به د عبدالاحد مومند نوم د افغانستان د تلپاتي اتل په توګه ثبتېږي او زموږ ماشومان به يې په ښوونځيو کي زده کوي او پېژني به يې، دا چي اوس شرايط دې ته جوړ نه دي، بايد تحمل يې کړو .
سرکاري چارواکي وغواړي کنه، مومند صاحب لومړنى انسان دئ، چي د قران کريم ايتونه يې په فضا کي ولوستل،لومړنی افغان و چي په فضا کي يي په پښتو ژبه چي د خوشحال بابا او رحمان بابا ژبه ده خبري وکړې .
خان عبدالولي خان د افغانستان جګړې ته پردۍ جګړه ويلي وه ، ددغي جګړې ددواړو خواوو افغانانو شهيدانو روح ته دعا کوم ، دا که د هوايي ځواک قهرمانان وه او که ددې وطن د کلي او ښارونو عادي اوسېدونکي وو ، او په بيلابيلو نومونو وژل سوي دي ، ټولو ته دعا کوم .’’
ترجمه: مومند صاحب قهرمان قلبهای ما اوغانها میباشد آنوقت دور نخواهد بود که نام نامی عبدالاحد مومند در نصاب تعلیمی مدارس بحیث یک قهرمان جاویدانی ثبت تاریخ گردد که اطفال ما در دبستانها ومدارس اورا بشناسند ونامش را ورد زبان خویش سازند . اکنون که شرایط برای این کار آماده نیست باید آنرا جبرا تحمل کنیم.
مقامات دولتی چه بخواهند ویانه؛ این یک حقیقت آشکار است که مومند صاحب اولین انسانی بود که درفضا قرآن شریف را تلاوت نموده است. اولین اوغان بوده که در فضا به زبان پشتو که زبان خوشحال بابا ورحمان بابا میباشد تکلم کرده است.
خان عبدالولی خان درزمان حیاتش جنک افغانستان را جنگ بیگانه ها خوانده بود. همان جنگی که از هر دوطرف اوغانها کشته میشدند. من نیزبه اساس همین منطق بر روان شهدای اوغان دعا می کنم. چه این شهیدان قهرمانان قوای هوایی بودند ویاهم فرزندان عادی دهات وشهرها بودند وبه نامهای مختلف کشته شده اند برای همهء شان دعا می کنم.
بح بح! حاج آغای شکنجه گر خلقی فاشیست!
چه فکر کرده ایی آقا؟ مگر مردم دیگر؛ درحول وحوش شما که این اخبار مستهجن را ازطریق سایتهای مبتذل تان میخوانند همه کور وکراند. آیا شما فکر کرده اید که دیگران قوهء برداشت ازسخنان به ظاهر نرم ومنافقانه وراسیستی شما را ندارند؟
شما که ازیکطرف از نصب فوتوهای رهبران تاجیک وهزاره وازبیک در رأس آن فرمانده شهید احمدشاه مسعود در فغان وناله استید وآن را مثل جام زهر تحمل نموده وهرروز نوش جان می کنید بعداز اینقدر تباهی وبربادی بر روح وروان کدام فرزندان دهات وشهرها دعا می کنید؟
این فرزندان دهات وشهرها که جنابعالی آنرا درپهلوی قهرمانان ایلی وقبایلی خودتان درقوای هوایی آنها را یکجا ساخته وبر روح وروان شان دعا می کنید چه کسانی بودند ودرکدام صف قرار داشتند؟ درصف قوای هوایی که هرروز قریه ها ودهات را بمبارد میکردند وبخاطر کشتار دسته جمعی لقب قهرمان ملی را نصیب میگردیدند ویا درصف آن پا برهنه های که به قول استاد خلیل الله خلیلی دربرابر لشکر بیگانه سینه سپر کرده بودند وشایسته هرناز بودند؟ مگر عبدالولی خان شما وپدرش غفار خان سه روز قبل از سقوط حفیظ الله امین به ماسکو سفر نکرده بودند؟ مگر آنها از تصمیم مقامات کریملین در رأس آن لیونید بریژنف مبنی بر اعزام قوای نظامی به داخل افغانستان خبردار نشدند؟مگر شوروی ها به خان نگفته بودند که آنها حفیظ الله امین را محکمهء صحرایی نموده و نیست ونابود میکنند؟ مگر خان دوسره درکنار متجاوزان شوروی سابق قرار نگرفتند؟ مگر آنها ورود قوای شوروی را درقدم نخست به نفع خودشان قلمداد نکرده بودند؟ مگر خان غفار خان شما وصیت نکرده بود که وی را با وجودیکه افغانستان دراشغال روسها قرار داشت وی را درزیرسایهء همان نظام درننگرهار دفن کنند؟ چه کسی میتواند حافظهء تاریخ را فریب دهد اگر درین جنگ وتباهی خانهای دوسرهء شما راضی نبودند بعداز هجوم قوای بیگانه آنها دربرابر این تجاوز آشکار وعلنی روسها چه نوع موضعگیری اتخاذ کردند. آیا حد اقل آن تجاوز را محکوم نمودند؟ تفاوت میان اشغال افغانستان توسط شوروی ها واشغال مناطق قبایلی اوغانی توسط انگلیس ها که خانهای دوسره سنگ مبارزه را علیه آن به سینه میکوبیدند درچی بود؟موضعگیری خانهای دوسرهء شما درزمان هجوم قوای بیگانه به افغانستان چه بود؟ مگر آنها درکنار همان اشغالگران نه ایستادند وبه بهانهء دشمنی با ضیاءالحق به دامان روس خودرا نه انداختند؟ مگر خود جناب عالی درزمان اشغال شوروی از بورسهای تحصیلی زمان شوروی مستفید نگردیده اید؟ شما درآن زمان چه کاره بودید که حالا خودرا زیر نام قوم پشتون وخوشحال بابا ورحمان بابا پنهان کرده اید؟
خدمت خواننده گان عزیز باید عرض کنم که آقای حاجی حکمت به سان آقای حبیب الله غمخوار ازهمان جیره خوران دستر خوان سید محمد گلاب زوی بوده که سالها بحیث جاسوس و بعدها مستنطق خاد سازندوی در وزارت داخلهء وقت ایفای وظیفه نموده اند. اینکه چقدر درزمان قدرت شان مخالفان نظام وقت را شکنجه نموده باشند اسنادی در دست ندارم ولی قدر مسلم این است که درمرحلهء اول پیروزی کودتای ثور این آقا درعنفوان جوانی ومستی قرار داشته است در آن مرحله نظر به هدایت نورمحمده تره کی حتی منشی های حزبی درتمام سطوح از کمیتهء مرکزی گرفته تا کمیته های ولایتی و بخشداری وحتی کمیته های ناحیوی ومکاتب ومدارس همه صلاحیت کشتن؛ بستن؛ واقرار گرفتن به زور را از مخالفان نظام کسب نموده بودند. در مرحلهء نخست کودتای ثور چیزی بنام محکمه ودادگاه وجود نداشت. کسانیکه درزمان داوود عضویت حزب خلق را کسب کرده بودند و درصنف شش وهفت در مدارس بودند به مجرد پیروزی خلقیها بصورت اتوماتیک بدون طی مراحل قانونی شهادت نامه های فراغت را بدست آورده وبحیث آمرین مکاتب مقرر گردیده ومخالفان نظام را سربه نیست میکردند. از روز تاشام شاگردان مصروف مارشهای عظیم برضد امپریالیزم می بودند که حالا خود درهمین دستر خوان سهیم گردیده اند. اطلاعات مقدماتی چنین میرساند که آقای حکمت بسان دیگر خلقی ها در درمرحلهء تکاملی کودتای ثور یعنی بعداز سقوط حفیظ الله امین دربرابر مخالفان دولت وقت مانند زمان تره کی وامین خیلی فعال نبوده اند. زیرا خلقی ها بعداز بقدرت رسیدن پرچمی ها همه در انزوا قرار گرفته واکثر با احزاب مجاهدین وقت در تفاهم وهمکاری بسر می بردند. اما این تفاهم وهمکاری صرف با احزاب چون گلبدین حکمتیار وسیاف ممکن بود زیرا آنها با مجاهدین شمال که به قیادت رهبران تاجیک تبار چون برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود علیه اشغال شوروی درنبرد بودند روابط حسنه نداشتند ویا هم خیلی اندک داشتند. ولی باحزب گلبدین وگروه های چریکی وتخریبکار آن وزارت داخلهء وقت به قیادت سیدمحمدگلاب زوی ارتباط تنگاتنگ را برقرار ساخته بود. از آنجا که هرد وجناح خلق وپرچم ازحمایت مشاوران روسی برخوردار بودند پرچمیها قدرت حبس وگرفتاری خلقی ها را نداشتند روی همین علت افرادی مثل آقای حکمت در هردو طرف میتوانستند اسپ مراد را جولان دهند. هم با مجاهد وهم با رژیم . بناء آقای حکمت حق دارد که به روح همهء اوغانها درود بفرستد منفی آنانیکه تاجیک وهزاره وازبیک بوده اند
زیرا درمرحله دومی کودتای ثور ؛ وزارت داخلهء رژیم ؛ برای جمع نمودن وکشتن جوانان غیر پشتون واعزام آنها درجبهات نبرد خیلی فعال بودندخلقیهای اوغان ازیک طرف به بهانهء سربازگیری ؛ جوانان بی واسطه وبی وسیله را ازکوچه وبس کوچه های شهر کابل جمع نموده وبعداز یک روز تعلمیات نظامی جبرا راهی جبهات نبرد علیه مجاهدین درخوست وپکتیا وقندهار می ساختند واز طرف دیگر برای سران وفرماندهان مجاهدین پشتون خصوصا گلبدین نیز قبل از وقت اطلاع میدادند که اینقدر تاجیک وهزاره را برای سلاخی به طرف شما فرستاده ایم وشما آماده گی خویش را بگیرید. درین مدت جوانان بی خبر تاجیک وازبیک وهزاره فدای این توطئه ناجوانمردانهء خلقیها گردیده و ناخودآگاه بنام دفاع از ارزشهای انقلاب کبیر ثور خودرا به کشتارگاه ها می فرستادند. اما حالا آقای حکمت آنروز ها را فراموش کرده است. دوره خدمات مسلکی خویش را وارتباط تنگاتنگ خویش را با گلبدین از یاد برده است وصرف بجان چارتا عکس بیجان احمدشاه مسعود چسپیده است وآنرا نیز تحمل کرده نمیتواند.
آقای حکمت این را باید جواب بگوئید که آیا در ویران نمودن شهر کابل تنها احمدشاه مسعود مسؤول است؟ مگر درآخرین روزهای سقوط دکتورنجیب الله احمدزی؛ جناح خلقی تا آخرین دم حاضر به تسلیمی قدرت به گلبدین نبود؟ مگر خود جناب عالی دراولین روزها ی کودتای گلبدین و ورود گلبدینی ها درکابل وزارت داخله وحوزه های امنیتی را به آنها تسلیم نکردید؟
مگر بعداز آغاز حملات قوای ائتلاف شمال؛ تحت قیادت شهید احمدشاه مسعود؛ شما همراه اسلم وطنجار وپکتین وکریم قره باغ گلبدینی از راه شهرنو دزدانه فرار نکرده وخودرا به چهار آسیاب نرساندید؟
چه کسی مسؤول تباهی و ویرانی کابل است شما یا دیگران یاهمه؟

بح بح! درعکس ها چنان معلوم میشوید که گویا که جناب عالی درمدت اقامت تان درسویدن وجدان تان را نیز از دست داده اید. باکسی که وجدان وشرف خویش را از دست داده باشد باید چگونه حرف زد؟
شاهدان عینی که درآن محفل اشتراک کرده بودند به این قلم گزارش دادند که این سخنان حاجی صاحب حکمت نخستین وصریح ترین اظهاراتی است که ازطرف فردی چون ایشان که ممثل یک طرز فکر منحط قبیلوی وفاشیستی میباشند دریک محفل عمومی تاکنون بیان گردیده است قبل از ین درمحافل مشابه راجع به مسایل افغانستان هیچ کسی جرأت راندن اینچنین حرف ها را درشهرمالمو نداشت خصوصا خلقی ها که نسبت به همه منفور اند.

دوست دیگری برایم نوشته است: حاجی صاحب حکمت هر وقتی که به افغانستان تشریف می آورند بعداز حمد وثنای خداوند به ثنا خوانی قهرمان ملی احمدشاه مسعود می پردازند. من هرگز باورم نمیشود که وی همچو سخنانی را گفته باشد.
بح بح! ماشاء الله خداوند نعمتهای خویش را به خلقیها وپرچمیهای اوغان ازین هم بیشتر کند. خانهء مالیه دهنده گان سویدن آباد باد که برای قاتلان وشکنجه گران فراری اوغان این زنده گی را درغربت مساعد ساخته اند که اکنون ازفرط سیری به هذیان گویی و اتن رقص وپایکوبی وخرمستی رو آورده اند. اشتهای خوب برای همهءتان آرزو می کنم.ودر آخر فلمی را که درآن خلقی ها به خرمستی پرداخته اند خدمت خواننده گان وبیننده گان عزیز تقدیم میدارم.
بااحترام
پرویز بهمن
پرسش کوتاهی درمورد محتوای این فلم:
داکتر نجیب الله احمدزی ریس جمهور دست نشاندهء شوروی سابق درسال ۱۹۸۸ میلادی ؛ خورد ضابط عبدالاحد مومند را بخاطر اشتراکات قومی وقبیلوی اش برضد جنرال محمد دوران تاجیک تبار دریک سازش غیر مقدس با مقامات دستگاه استخبارات نظامی شوروی سابق برای رفتن به فضاکاندید نمود که از آن سال به بعد قبیله گرایان پشتون ازهرقماشی که باشند از خوشی درلباس نمی گنجند.گفته میشود که درین تصمیم داکتر نجیب الله احمدزی نقش سلیمان لایق نظریه پرداز شوونیزم قبیله درنهضت چپ نسبت به دیگران کارساز افتید ه بود. اکنون همتباران قبیلوی مومند همراه باخود او بعداز گذشت چندین سال بخاطر همان رویداد درشهر های اروپایی اتن اوغانی براه انداخته وبه وی لقب قهرمان ملی را اعطا می نمایند. این حرکت خلقیهای تاکسی ران شهرمالمو منافی تمام اخلاق وعرف وطنی است که آنها کاذبابه ورئاکارانه سنگ آنرا به سینه میکوبند. این چهره های بدنام وشکنجه گر تاریخی به عوض رقص وپایکوبی بایدازملتهای غیراوغانی سرزمینی بنام افغانستان که دوصد وپنجاه سال ساکنان آنرا به گروگان گرفته اند معذرت میخواستند تا این لکه ننگ را از دامان خود می زودند ولی برخلاف درین محفل ؛ برعلاوهء خلقیهای شکنجه گر دیروزی؛ هواداران داکتر نجیب الله احمدزی ؛ بازمانده گان طالبان ؛ سلطنت طلب های قندهاری وهواداران گلبدین همه یکجادرین اتن اوغانی شرکت نموده اند.اگر عبدالاحد مومند نظربه ادعای آقای غمخوار درهمان روز پرواز به درد اپندکس مبتلا میشد وبه عوض وی جنرال دوران به فضا میرفت آیا آنوقت نیز شاهد این خرمستیهای اوغانی می بودیم؟

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدبرای مردم افغانستان خلقی ها و پرچمی ها دو روی یک سکه اند. هردو نوکران روس، هردو وطنفروشان، هردو قاتلان مردم بیدفاع و جوانان خوشباور ما، هردو عاملان اصلی بربادی افغانستان درین سی سال یکه گذشت.
بهمن بیشتر بنویس، از فجایع داخل حزب وطنفروش تان، بیشتر بنویس، تا همه جنایات تانرا به قلم خود افشأ کنید.
پرویز "بهمن"
لعنت خدا به اين بي منطقي بي شرمي والفاظ منافق ات كه ببرك خاين را زنده یاد ببرک کارمل و
نجیب را ریس جمهور دست نشاندهء شوروی ميدانيد، در نزد مردم افغانستان هردو از يك قماش است .ليك ذهنيت كسيف شما جيره خوران روس بنيان گزار همه بد بختي افغانستان به شمول نفاق قومي وهزار رذلت ديگر است.
من به عنوان کسی که در جریان تمام حوادث قرار داشتم و به هیچ سازمان و فراکسیون حزبی ارتباط نداشته ام ... باید بخاطر روشن شدن حقایق نکاتی را به عرض برسانم ... درکل این مقاله خیلی ها کینه توزانه به نگارش در آمده است و فقط میتواند از افکار سادیستی یی سربلند سازد و بس ... در مقابل آقای حکمت نیز خیلی ها شوونیستی برخورد کرده است ... اما شاید هم در بعضی موارد واقعی برخورد کرده باشد ... آیا احمد شاه مسعود قاتل هزاران انسان بیگناه کابلی نیست ... گذشته از اینکه در پنجشیر هزاران هموطن خود را به خاک و خون کشانید ... در جنگ های کابل به مانند برادر خوانده اش حکمتیار قصاب کابل نیست ... این جبر زمان است که او را قهرمان ملی خطاب میکنند ... او بزرگترین جنایتکار تاریخ معاصر افغانستان است ... مردم کابل همچنانکه حکمتیار خونخوار را برای همیش نه خواهد بخشید این جانی و چهره بدنام تاریخ را نیز نخواهند بخشید ... برای مردم افغانستان گلبدین ٰ ربانی ٰ مسعود ٰ سیاف ٰ گیلانی ٰ مزاری ٰ ملا عمر و ده ها جانی دیگر هیچ فرقی نداشته و ندارد ... اما زمانیکه در دوران دکتور نجیب الله عبدالاحد مومند بحیث اولین کیهانورد افغان تعیین شد ... جناب محترم دوران که حالا از در و دروازه شورای نظار چهره کشید ... اپندکس شده بود ... بنا هیات ویژه ماموریت فضایی او را کنسل کرده و بعوض اش عبدالاحد مومند این وظیفه سترگ و تاریخی را عهده دار شد ... تلاش بخاطر شوونیستی جلوه دادن این قضیه فقط میتواند از افکار فاشیستیک نویسنده این مقاله و مدح گویان بدنام آنان سر بزند و بس ...
این از پست ترین خلقی ها است جالب است تخلص خود را چه وقت تغیر داداه .
واگرنه حکمت الله مجنون بود که واقعآ مجنون هم است.
یک چیز را باید درنظر داشت که خلقیها بعد از بیوه شدن یا مردن روسها شوی جدید یعنی پاکستانیها را برگزیدیند.
نظر من این است که ما باید این اسناد را بزبان سویدی و انگلیسی ترجمه کرده به مسولین ذیربط در سویدن داده شود که خلقی های قاتل و شکنجه گر مانندخلقی های هالند شود. اگر یک کاپی این مضمون بزبان سویدنی به شرکت بیمه فولک سمfolksam فرستاده شود حکمت را از کار خارج میکنند.
باید همه این اسناد ها در دسترس محاکم سویدن قرار گیرد بخصوص شکایات قربانیان این وحشی ها باید به دولت سویدن تسلیم گردد.
د افغان اوافغانستان ژغورنې، د خپلواکئ او ثبات غوښتنې، د عدل اوانصاف ، سولې اوروورولی د یومدني ملت جوړولو او تر ټولو مخکې د پښتنو د یو تر ټولي سترې ستونزي ،، پښتون وژنې ،، په وړاندي مبارزه شروع ده.
افغان ځوانانو د اسلام د سپيڅلې دين او پښتونولی د اصولو پر بنسټ د افغان د اسلامې او ملې هويت، د افغانستان د خپلواکی، ملې ارزښتونو د ساتنې او ژغورنې په موخه مبارزه شروع کړيده. پښتانه ځوانان له یو کال راهيسې د فیسبوک ، انترنت او په افغانستان کې د غونډو جوړولوله لورې د همږغئ په حال کې دي.
په نړی کې ژوند کول د هر وګړي حق دئ، پښتنو ځوانانو نور خپل حق پيژندلی دی. په سيمه، پښتون خوځښت په ګرده نړئ او افغانستان کې پر پښتنو ځوانانو ږغ کوي: چې یوازنې قتل کیدونکې قوم ته د ژوند او بې ثبات سيمې ته د ثبات د څرک سره مله شې.
د دې ملت د ژغورني، عدالت، سولي او پرمختګ، مسئول پښتانه ځوانان دي، په سلګونو ځوانانو په همدې مسولیت قسم خوړلئ. او هر ملت وژونکئ، ظالم، جګړه مار،چې اوس پښتون وژني او یا يي پخوا وژلي وې د سزا او جزا په لټه کې دې.
په هر یو اسلامي او افغانې فکر چې د پښتون ژغورنې فکر لرئ. پښتون خوځښت هغه فکر او لار سپيڅلې بولي او دعملي کولو ژمنه يي کوې. پښتون ژغورنه حتمې ده اوزموږ مسوليت دئ.
د پښتون خوځښت هدف د پښتون ژغورلو دپاره د پښتون ځوان د وينې تویول نه دې، د پښتون خوځښت دمبارزې ډول: د دښمن سره (فکرې او روحې جګړه) ده. ((چې فکر يي خراب شې، او روح به يي ناارامه شې)) په ((اسلامې او افغانې هنر سره)).
اوکه د ملت ژغورني او عدل غوښتنې هلې ځلې زندانې شې، ملت او افغان تاريخ سر خورې.... نوسرښندنه د تاريخ غوښتنه ده!
پښتون خوځښت د پښتنو د یووالې په موخه خپل جوړښت کې دبرترئ او کمترئ مسله نه منې. پښتون خوځښت کې هر ځوان برتره اود بدلون مشر دئ. هيله ده پدې مشری کې راسره برخه واخلئ.
پښتون خوځښت د ټولو دئ. په قران او افغانې تاريخ قسم وخورئ او دنورو قسم خوړلو سره یو ځای شئ.
نور پښتانه دژوند دپاره پريږدئ.
دپښتون ژغورنې کاروان ملتیاوکړئ.
زموږ سره سله ځله پدغه ایمیل اړيکه ونیسئ:
یادونه: پښتون خوځښت پر افغانستان کې پر ټولو شته قومونو ږغ کوې، چې د پښتون ژغورنې په موخه د پښتنو ځوانانو ملتيا وکړې
سلام به همه.
بعضی برادران به فکرم بسیار بیکار اند که حتی در بارهً نوشنه های بهمن (منافق) هم فکر میکنند.
چند روز بیش در همین سایت نقاب را از رویش دور کردم و چهرهً اصلی منافقانه اشرا به همه نشان دادم بیچاره لا جواب ماند فکر کردم آدم شد ولی اشتبا کردم. راستی که همان گپ پشتونها است که میگویند( زه چی نه شرمیږم ما به څوک وشرموی؟) بهمنه ولا اگه پدر کس بشرمانه چرا که شرم نداره.
bahman besawad. hech imkan nadarad ke kase ra qasdan Appendix besazi
حالا بگذار که یکبار حکمت کابل بیاید ما تمامآ آماده گی ها را برایش گرفته ایم.
جهان سپاس از آقای پرویز بهمن که این خاینین را برای مردم مستند معرفی میکنند.
man megam na kaal bomanad wa na kadoo.
یوب تو ویومات پیده راسی
معذرت خواستن از اوغان بدور است . این مردم فقط دماغ گونده دارد ایکاش دماغ شان نمیبود وکمی فکر میداشت که افغانستان جور میشد .دنیا بکاجا رسیده و ما مردم ازدست این قوم جاهل بکجا رسیدیم .
آقای بهمن از پای گرد بودن خلقی یاد کرده من خواستم بگویم که خلقی ها را بنام های گردن چرک و یخن چرک یاد میکردن. چرا در وزارت داخله برایشان پیراهن های سفید جدید را میداد ولی این بدبخت ها در ماه ها حمام نمی کردن ودور یخن ها سیاه میشدو بدین خاطر لقب گردن چرکان و یخن چرکان را کسب کرده بودن.
بچیم کابلی و بهتر است بیگویم کابلیگگ دستت تا بدخشان خلاص ایشان حرف حق را گفته است چرا زور تان میده . مگر عامل بربادی کابل مسعود و باند جنایت کارش نبود که چوکی را به خود بسته بود . دید که اخر حق به حقدار شد و حکومت ازان کسانی شد که لیاقتش را داشت بشما خدا این قدر لیاقت نداده بعد از سقوط نجیب در ظرف سه ما لیاقت و ظر فیت تان را نشان دادید .
مسول درجه يك تمام جنا يات درين كشور قبيله است. از استبداد قبيله از دروغ,خيانت و از وطنفروشى و از قومبرستى و كشت و خون در بين قبيله,اين كشور به خون شط ميزند.
كليد كشور بدست شان,هر كدام از زى زى ها براى خود با دار ميبالد كه قدرت را تصاحب و با ان خارجى ها تقسيم كند.
يكش به طرف شرق ميدود و ديكرش به طرف غرب و كاهى هم از دوجانب تمويل و تجهيز ميشوند و كشور را ميدان بزكشى ميسازند.اقوام غير بشتون تنها از عزت و شرف كشور قوم و ناموس وطن به دفاع برامده و خارجى ها را زده كشيده اند و زبون خود ساخته اند و خارجى هم به انها بيعت كرده و تسليم شده است.
سلام به همه خوانندهګان محترم سایت ک پ و نوشته سراپا دروغین ونفاق افکن اقای به اسم پرویز بهمن که اسم حقیقی خود را از ترس سابقه سیاسی اش نمیتونند بنویسد .من اشتراک کننده همان محفل بودم. در سخنان اقای حکمت اسم شخص ویا اشخاص به حیث ویران کنان کابل ګرفته نشده . چرا اقای به اصطلاح بهمن اسم احمشاه مسعود را مطرح می کنندـ؟ به فکری من در نویشته سراپا دروغین این اقا اهداف دیکری بوشیده است. اکر او خود با نام وشهرت سیاسی اقای مسعود مشکل دارد بیهتر است جوانمردانه به حیث ماویست وبعد ستمی پرچمی پیروی راه روس و کارمل از مقف خو و اختلافش بنویسد .
چند نمونه از دروغهای که این اقا در مقاله اش نام برده.
اقای حکمت در روزهای سقوط شهید داکتر نجیب الله مصروف دفاع دوکتورا اش در رشته حقوق بیرون از کشور بود . او نمیتوانیست با ...به کلبدین یکجا شود ، اقای حکمت در هین ایراد سخنانش کتاب را از اشعار شاعر ملی نوسینده ، تاریخ دان ژورنالیست و نوسینده ملی افغانستان عبدلباری جهانی را در دست دارند که ان را به قرمان ملی کشور کیهان نورد احد مهمند هدیه فرمود . درحالیکه جناب بهمن ان را عکس خود مهمند ذکر نموده...
اکر تمام نویشته را تحلیل و ارزیابی نمایم جز دروغ و تحمت شخصی و نفاق افکنی ملی بین افغانها چیزی دیکری را در ان نمیتوان دریافت ... امید وار هستم که خود اقای حکمت در مورد نوشته ابراز نظر نماید.
با درود و احترام به همه شمه
م صادق از باشندهکان افغان در دنمارک
>>> صفات و تعریفات ....
هر کجا انسان بود، من انتحارش می کنم,
کودک و زن گیرم آید، سر به دارش می کنم,
هر کجا حیوان ببینم، می کشَم تیغ از گلو ...,
من قصابی قرن بیستم، پار پارش می کنم, .
... ریش و لنگی می گذارم، لکه بر اسلام زنم,
قوم اسراییلم و نیک نامی، بارش می کنم,
واسکتی دارم که اجدادم، به من میراث داد,
هرکه گوید لااله، آنوقت شکارش می کنم,
گر به تاریخ ام بینی، بزچرانی کرده ام,
مکتب و مسجد نخواهم ، غارغارش می کنم,
بن لادن بهر من ، امروز پیغمبر بود...
جان خود را من فدای ، هر شعارش می کنم,
همچو خَر هَنگ می زنم ، فرهنگ می خندد به من,
عاقبت روزی به پشت خود، سَوارش می کنم,
زه پتنگ یم ، زه ملنگ یم، زه څوان,
خلتَه ام را هر که پُر کرد، زود کارش می کنم,
هستم اوغانی جنوبی ، دا زما هم ډنده ده,
وحشت و دهشت بیارم ، بی قرارش می کنم,
من چرا بار غلامی را، ز پنجابی کشم ؟؟,
پول دهد هر کس بخواهد، غارغارش می کنم,
گر فریب ات می دهم، از حال این کشور بپرس؟,
انتحارش کرده بودم، انتحارش می کنم..
آقای پرویز بهمن! از نوشته شما معلوم است كه شما از همان پرچمی های از كون بی خبر هستید و میدانید كه در صفوف همان خلقی های فاشیست مشرب هزاران اولاد صادق خلق های ازبك ، هزاره ، تاجیك ، ایماق ، تركمن وغیره حضور داشتند و در آرزو های خود صادق بودند و متآسفانه شما درین نوشته خود بسیار گستاخانه و احمقانه همه را دشنام داده اید . حالا از رهبر شما چند كلمه از پیامخانه گرفته برایتان یادآوری میكنم كه رهبر پرچمی ها چگونه یك وطنفروش بود و شما ها هم پیرو همان روسپی سیاسی هستید . توجه كنید به پیام یكی از وطنداران :
قربانت شوم
اول فكر كو وبعد سخن بزن . ببرك كارمل مزدور مزدور ها بود و علاوه بر آن بی غیرت ترین انسانها بود كه از تاجیك بودن خود منكر شد و به تذكره خود نوشت كه گویا از پشتون های قبایل است و این لعنتی فكر نكرد كه به تذكره برادرش بریالی خان تاجیك نوشته بود . این خاندان ( جنرال حسین خان ) تمام وقت كاسه لیس دربار پشتونها بود . متوجه نامهای ایشان شوید ( كارمل ، بریالی ، توریالی وغیره ) این همه نامهای قبیله و كارمل خود فروش و وطن فروش بود . و هر كسیكه با بی شرمی ازین كثافت تاریخ دفاع میكند ، او گرد دسترخوان این خانواده است .