Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 57067

هشت ثور؛ جشن آزادی يا آغاز «عصر بی ‏شرافتی ‏ها»؟

27 آپریل 2012, 13:57, توسط قرآنیار

ازنوشتار این اقا بنام عظیم بشرمل، معلوم میشود که این غرب بوده است که برای تره کی وامین ګفته است تا بحرالدین باعث واکرم یاری وطاهر بدخشی را مردار نموده وبه جهنم واصل ګردانند آنجا که ایشان چنین میفرمایند:

به باور نيروهاي چپي و كمونيستي نيز آن‏چه در افغانستان جريان داشت بر باد رفتن و سيه‏رو شدن سوسياليسم و ماركسيسم بود، نه تحقق آن. به همين خاطر دست به مبارزه زدند؛ كه در نتيجه بهترين رهبران‏شان چون اكرم ياري، طاهر بدخشي و بحر الدين باعث و... را از دست دادند.

بح بح!
این هم شد منطق!
ایشان مثل اینکه ازیکطرف دل ازمحبت خلقی های غول قبیلوی بر نمی کنند زیرا آنها بروتهای شان مثل استالین بود ودرخوردن آدم هییج درنګی ازخودشان نمی دادند وازطرف دیګر می بیند که آن جنهمی های ملحد وحرامی توسط اسلامګرایان نه بلکه توسط همفکران خودشان به جهنم واصل ګشته اند به نحوی خواسته اند زهر خویش را علیه مسلمانان بریزند ولی توفیق یار شان نشده است زیرا ازقدیم ها چنانچه ګفته اند جیزی که قابل دفاع نباشد هرګز نمیشود از آن دفاع کرد.
زیرا اولا خدمت آنجناب بنام عظیم بشرمل باید عرض شود که کمونیزم افکار خیال پردازانهء یک شخصی بنام مارکس بود که وی وقوع انقلاب کارګری را درکشورانګلیس پیش بین شده بود که آن پیشګویی غلط از آب درآمد.
ثانیا غرب ودرمجموع اروپا برخلاف این خیالپردازیهای نویسنده بنام بشر مل، هرګز علاقه ای برای اعمار جامعهء سوسیالیستی به سبک شوروی سابق نداشتند وندارد. درهمان وقتها حتی شورویها احزاب سوسیالیست وکمونیست اروپا را کمونیستهای اصیل نمیخواندند برعکس آنها را شترمرغ میګفتند که با نظام سرمایه داری مسامحه نموده واز برپایی انقلاب درکشورهای اروپایی شانه خالی میکنند.
در دوران استالین یک تعداد کمونیستهای کشورهای اروپایی به شوروی سابق مهاجر شدند تا شاهد عملی تطبیق جامعهء کمونیستی باشند ولی برخلاف توقع آنها، آن بیچاره ها به امر استالین به اتهام جاسوسی سربه نیست ګردیده ویکتعداد دیګرشان به سایبریا تبعید ګردیند. اینکه آقای بشرمل تنها ازمردارشدن رهبران چپی در افغانستان نالیده است، ولی فراموش کرده اند که هیج نظام کمونیستی درهیج یک ازکشورهای جهان بدون تصفیه های داخلی برسر اقتدار باقی نمانده است.
استالین درزمان حکومت خویش به هزاران کمونیست را سربه نیست کرد. مائو همجنان درچین. کاسترو درکیوبا. هوچی مین درویتنام وغیره. نظام کمونیستی با فطرت بشر هرګز سازګاری ندارد. واین نظام برای انسان شرقی خصوصا مسلمان که دین وی کامل ترین ادیان است خیلی مسخره است که این لباس ناجور را به تن کند.
بناء آغاز هفتم ثور آغاز بی شرافتی، آغاز وطنفروشی، آغاز مادر زنایی، آغاز تقسیم افغانستان به اقوام وزبانهای مختلف ، آغاز خیانتهای داخلی وتوطئه علیه یکدیګر، آغاز فتنه ګری، آغاز برچیده شدن اخلاق وسجایای انسانی ازمتن اجتماع افغانستان وتعویض آن به دروغ، جاسوسی، بیګانه پرستی، برادرکشی، دشمنی وتضادهای رنګارنګ اجتماعی نتیجهء منطقی هفت ثور است که درهشت ثور تمام این پدیده ها عملا تجسم یافت.
هشت ثور نیجهء منطقی هفتم ثور است. زیرا همان هفت ثوریها بودند که بنام قوم وزبان وملیت به دامن رهبران جهادی لغزیدند، وهریکی با استفاده از روابط خانواده ګی قومی وزبانی توانست بار دیګر از آدرس اقوام درهشتم ثور دربرابر یکدیګر قرار ګیرند وخود مجاهدین را باهم بیندازند.
درحقیقت همان اختلافات امین وکشتمند وتره کی وببرک کارمل جای خودش را به اختلاف مسعود وحکمتیار ومزاری ومسعود وغیره داد. همان خدایداد بشرمل که درپنجشیر دربرابر مجاهدین درکنار روسها وشورویها انسان می خورد، یک شبه قوماندان مجاهدین حزب وحدت علی مزاری شد وبار دیګر دربرابر همان مجاهدین از آدرس دیګری وارد معرکه ګردید.
همان آصف دلاور وسیداعظم سعید وجنرال عظیمی وعلومی که دربرابر تنی وطرفداران نجیبی ها خلقی ها قرار داشتند ، بعداز هشت ثور در دفاع ازمجاهدین شورای نظار برعلیه خلقی ها وحزب اسلامی قرار ګرفتند.
بهمین ترتیب همان جنرال اسلام وطنجار همان رازمحمد پکتین وهمان جنرال رفیع بار دیګر درصف حزب اسلامی درجنوب کابل قرار ګرفته وبه راکت باران شهرکابل پرداختند. پس درینجا فرق میان هفت ثوریها وهشت ثوریها هیج وجود ندارد
هفت سرآغاز بیشرافتی بود وهشت ثور تداوم بیشرافتی
بااحترام
قرآنیار

جستجو در کابل پرس