دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند
در دانشگاه های کشورهای اروپای غربی چون المان، فرانسه، سویس و غیره، زبان انگلیسی بحیث زبان دوم رسمیت دارد به این معنی که اگر یک استاد دانشگاه تشخیص دهد که فلان کتاب انگلیسی موضوع درس را بهتر بیان میکند، به راحتی از آن اثر نقل قول میکند و یا آن را بحیث یک مؤخذ خوب به دانشجویان توصیه میکند. گاه گاهی هم میشود که مضامین بخصوصی ـ به نسبت کثرت دانشآموزان خارجی ـ به زبان انگیسی تدریس شود. نتیجه اینکه اینها به زبان محلی خود اولویت میدهند، اما اگر ضرورت بیفتد از زبان دوم هم استفاده میکنند.
زبان وسیلۀ برای افهام و تفهیم و برقراری ارتباطات است. ما اگر بتوانیم با حفظ و نگهداری زبان کهن و غنی خود به یک زبان که امروز (به زور و یا رضا) شکل زبان دوم را در سطح بینالملل بخود گرفته، صحبت کنیم ایرادی ندارد و کلیدی خواهد بود برای دسترسی به آثار بیشتر و فهم بیشتر. اما نباید یک زبان خارجی بیاید و جای زبان داخلی را بگیرد که قدامت چند هزار ساله دارد و صدها و شاید هزارها دانشمند آثار خود را به آن نگاشته اند. ما نباید برای بدست آوردن چیزی، چیزی دیگری که همان ارزش را دارد از دست بدهیم. از طرف دیگر تصور کنید این دوکتورین و مهندسین و یا انجنیرها که تحصیل کردهها و اکادمیکرهای آیندۀ این جامعه خواهند بود، دیگر قادر به مباحثه و تحلیل مسائل علمی به زبان مادر نخواهند بود، که این یک فاجعه برای زبان این جامعه است.
ما این را هم نباید از یاد ببریم که یکی از خصوصیات عمدۀ کشورهای مستعمرهگیر، زدودن فرهنگ (عنعنات، زبان و اعتقادات) اشغال شدهگان و تحمیل کردن فرهنگ خودی به ایشان است. (رجوع شود به تاریخ زبان در کانادا، امریکا، امریکای جنوبی، افریقا، هند، کشورهای اشغال شده توسط روسیه کمونیستی و عرب ها). کشور ما بعد از هجوم اعراب دین ایشان را پذیرفتند، اما ـ برخلاف کشورهای افریقای شمالی ـ تن به زبان شان ندادند و توانستند زبان شیرین خود را نگه دارند. اما اینبار بازهم بوی حمله بر این میراث بزرگ میآید و وظیفۀ تمام ملت است تا نگذارند این گل رنگین و پربار را پرپر کنند.
دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند
در دانشگاه های کشورهای اروپای غربی چون المان، فرانسه، سویس و غیره، زبان انگلیسی بحیث زبان دوم رسمیت دارد به این معنی که اگر یک استاد دانشگاه تشخیص دهد که فلان کتاب انگلیسی موضوع درس را بهتر بیان میکند، به راحتی از آن اثر نقل قول میکند و یا آن را بحیث یک مؤخذ خوب به دانشجویان توصیه میکند. گاه گاهی هم میشود که مضامین بخصوصی ـ به نسبت کثرت دانشآموزان خارجی ـ به زبان انگیسی تدریس شود. نتیجه اینکه اینها به زبان محلی خود اولویت میدهند، اما اگر ضرورت بیفتد از زبان دوم هم استفاده میکنند.
زبان وسیلۀ برای افهام و تفهیم و برقراری ارتباطات است. ما اگر بتوانیم با حفظ و نگهداری زبان کهن و غنی خود به یک زبان که امروز (به زور و یا رضا) شکل زبان دوم را در سطح بینالملل بخود گرفته، صحبت کنیم ایرادی ندارد و کلیدی خواهد بود برای دسترسی به آثار بیشتر و فهم بیشتر. اما نباید یک زبان خارجی بیاید و جای زبان داخلی را بگیرد که قدامت چند هزار ساله دارد و صدها و شاید هزارها دانشمند آثار خود را به آن نگاشته اند. ما نباید برای بدست آوردن چیزی، چیزی دیگری که همان ارزش را دارد از دست بدهیم. از طرف دیگر تصور کنید این دوکتورین و مهندسین و یا انجنیرها که تحصیل کردهها و اکادمیکرهای آیندۀ این جامعه خواهند بود، دیگر قادر به مباحثه و تحلیل مسائل علمی به زبان مادر نخواهند بود، که این یک فاجعه برای زبان این جامعه است.
ما این را هم نباید از یاد ببریم که یکی از خصوصیات عمدۀ کشورهای مستعمرهگیر، زدودن فرهنگ (عنعنات، زبان و اعتقادات) اشغال شدهگان و تحمیل کردن فرهنگ خودی به ایشان است. (رجوع شود به تاریخ زبان در کانادا، امریکا، امریکای جنوبی، افریقا، هند، کشورهای اشغال شده توسط روسیه کمونیستی و عرب ها). کشور ما بعد از هجوم اعراب دین ایشان را پذیرفتند، اما ـ برخلاف کشورهای افریقای شمالی ـ تن به زبان شان ندادند و توانستند زبان شیرین خود را نگه دارند. اما اینبار بازهم بوی حمله بر این میراث بزرگ میآید و وظیفۀ تمام ملت است تا نگذارند این گل رنگین و پربار را پرپر کنند.