Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 60354

عبدالحمید محتاط سمبول خود آګاهی وصدای عدالتخواهی تاجیکها

2 جولای 2012, 19:47

انور الحق احدی، رهبر حزب "اوغان ملت" و یکی از مهندسان بازسازی حاکمیت مطلقۀ پشتونی در اوغانستان، در گفتگویی با تلویزیون "آسیا" (استان هرات، جنوری 2012) بخشی از نگرش فاشیستی خویش را آشکار می سازد. او می گوید:
"پشتون ها یک قوم اکثریت هستند، اما زبان شان یک زبان محکوم است... و ما میخواهیم که به محکومیت زبان پشتو خاتمه داده شود"!
می گوید:
"زبان پشتو، باید زبان ملی و عملی باشد، باید تعمیم داده شود"!
می گوید:
"چون اکثریت مردم اوغانستان پشتون هستند، در دولت های سابق این عنعنه بود که مقام های دولتی نام های پشتو داشته باشد و قانون اساسی جدید هم همی چیز تایید شد که ترمینالوجی ملی کمافی السابق در جای خود می ماند..."!
می گوید:
وقتی که مه اول به ریاست بانک آمدم، بسیاری مردم ها از شمال از پشتون ها می آمدند، از ظلم های به مقابل اونها می شد صحبت می کردند.. و مه برای اونها می گفتم که همی حالی جنگ خلاص شده، مه میفهمم که سر شما یک اندازه ظلم اس، ولی مه برای تان اطمینان میتوم که به مرور زمان اینمی مظالم از بین میره... و هفته گذشته، همی جمعۀ گذشته مه در مزار شریف بودم... همو مردم از طرف چاشت مره دعوت کده بودند... باز همرای شان دیدم... مه برشان گفتم که به یاد تان هست که هشت سال پیش آمده بودین... گفتم حالی همو مظالم از بین رفته؟ گفتند که فضل خداس که از بین... رفته."!
در بارۀ "ظلم" هایی که در شمال بالای پشتون ها می شد، این ظلم ها را ردیف کرد: زمین های شان را برای شان پس نمی دادند، پشتون ها در شمال حق نداشتند که سلاح داشته باشند در حالیکه دیگر اقوام سلاح داشتند، در یک ولایت مثلا یازده ریاست بود، اما یک رییس هم از پشتون ها نبود....
خوب، در اصل، گفتگوی خبرنگار تیلویزیون آسیا با شاغلی احدی، یک گفتگوی دراز میباشد، ولی نوار یک بخش کوتاۀ آن مصاحبه در " یوتوب " گذاشته شده است. در همین یک بخشک بسیار کوتاه، پیشوای پشتونیست های اوغانستان، خواسته است که با سفسطه بافی، گوشه ای از نظریه های فاشیزم اوغانی را منطقی و عادلانه جلوه دهد!
این عقیده که "پشتون ها در اوغانستان قوم اکثریت استند"، یکی از اساسی ترین پایه های منطق فاشیزم اوغانی را می سازد. آنها با همین دستآویز خیالی و همین دروغ شاخدار تاریخی، خیلی از برنامه های فاشیستی خویش را توجیه می کنند. هر کاری که در راستای برتری جویی و پشتونگرایی افراطی انجام می دهند، یک دلیل بنیادی شان همین است که " پشتون ها در اوغانستان اکثریت استند". همین منطق انورالحق احدی را عبدالرحمن خان کله منار ساز نیز داشت، همین منطق انورالحق احدی را بنیان گذار فاشیزم زبانی پشتون آقای محمود طرزی هم داشت، نادر خان و محمدگل خان مومند و ظاهرشاه و داودخان و دیگر قلدران سابق عین همین منطق را برای توجیه اقدام های پشتونیستی خویش به کار می بردند. ملاعمر آخند و گلبدین حکمتیار نیز همین منطق را دارند. در کتاب مقدس فاشیزم اوغانی " دویمه سقاوی " که توسط رهبران فاشیست اوغان ملتی و همدستان شان نوشته شده است، همه طرح های فاشیستی بر همین منطق پوچ استوار می باشند که " پشتون ها در اوغانستان اکثریت استند ".
امروز که انورالحق احدی و دیگر اوغان ملتی ها و پشتونیست های سورخلقی و طالبی و گلبدینی و سمسوری (خلیل زاد، اشرف غنی، گل آغا شیرزوی، اسدالله خالد، کریم خرم، فاروق وردک،حنیف اتمر، سلیمان لایق، اسماعیل یون، حبیب رفیع، نبی مصداق و دیگران) همه به یک صدا، همین ترانه را می خوانند و در هر جای که دست شان می رسد " اکثریت بودن قوم پشتون " را گوشزد مردم می سازند، به خاطری است که اگر این پایه و این ستون از زیر پای تئوری فاشیزم پشتونی کشیده شود، همه چیز شان به زمین می خورد و ویران می شود، همه تلاش های شان، همه طرح های شان، همه برنامه هایی که برای بازسازی و قوی سازی حاکمیت مطلقۀ پشتونی خویش دارند، نقش بر آب می گردند. برای فاشیست های اوغان، برای اقتدار پشتون ها در اوغانستان، برای این که قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی و دیگر امور کشور در دست شان باشد، دروغ " اکثریت بودن پشتون ها " بسیار حیاتی است. از همین سبب، فاشیست ها و پشتونیست ها، مانند دیوانه ها، هر جا و بیجا، همین دروغ و جعل تاریخ را تکرار می کنند: پشتون ها در اوغانستان اکثریت استند!
در حالیکه، همه مردم هوشیار و کسانی که " اوغان ستان " را درست می شناسند، می دانند که پشتون ها نه تنها اکثریت نیستند، بلکه یک قوم بزرگ هم به آن صورتی که میخواهند مردم تصور کند، نیستند. پشتونها، تنها و تنها یک اقلیت قومی استند که اگر قدرت دولتی در اختیار شان نمی بود، کسی امروز جز در چند ساحۀ کوهستانی جنوب و شرق، آنها را در جای دیگر اوغانستان به چشم نمی دید و نام شان را نمی شنید.
این بسیار روشن است که اگر پشتون ها اکثریت می بودند، با این همه عرقریزی و آبرو ریزی و خونریزی، با این همه قتل عام کردنها و غارت نمودن ها و زمین سوختن و کوچ دادن و غصب کردن هست و بود مردم غیر پشتون، حالا همه جا را پشتون می گرفت و همه چیز در همه جای اوغانستان به پشتو می بود. همان قدر که نفر داشتند و زور شان می رسید، کردند. حتا برای جنایت ها و سرکوب هایی که انجام دادند، هر بار از پشتون های پاکستانی نیز گله گله به این سوی مرز آورده اند. بسیاری از " ناقلین " پشتون که به زور و جبر خود را در مناطق مختلف غیر پشتون ساکن ساختند، از پشتون های سلیمانکوهی آن سوی مرز دیورند میباشند. خود اوغانستان آنقدر پشتون نداشت که بتوانند آنها را به هر سو بیشتر پراگنده سازند. یک بخش از همین مردمی که امروز در اوغانستان به نام " پشتون " یاد می شوند، به گواهی اسناد و شواهد انکار ناپذیر، در اصل " پشتون " نیستند. چند قبیله ای اصلی پشتون وجود دارند که اکثریت نفوس اش در خاک پاکستان هستند و یک تعداد کم شان در حاشیه های جنوبی و شرقی خاک " اوغان ستان " به سر می برند و در نتیجه برنامۀ فاشیستی و خائنانه " ناقلین " یک تعداد پشتون در مناطق دیگر اوغانستان نیز به زور راه یافتند. تمام پشتونهای اوغانستان را که به اصطلاح کله به کله کنید، یک شهر را هم به درستی پُر نفوس ساخته نمی توانند، چه رسد به این که اکثریت نفوس کشور باشند.
فاشیست های اوغان نمی خواهند که نفوس شماری درست و دقیق در اوغانستان صورت بگیرد، نمی خواهند که مرز های کشور ما با پاکستان به طور اساسی بسته و اداره شوند، نمی خواهند که کوچی ها اسکان داده شوند و مشکل کوچی حل شود، نمی خواهند که داعیۀ پشتونستان خواهی سرد شود، نمی خواهند که پشتون ها، به " پشتونهای پاکستان " و " پشتونهای اوغانستان " تقسیم شوند، چرا؟ به خاطری که اگر نفوس شماری شود، معلوم خواهد گشت که پشتون ها در اوغانستان نه تنها اکثریت نیستند بلکه یک اقلیت کوچک می باشند. به خاطری که اگر مرزها بسته شوند و تحت کنترول شدید قرار داده شوند و عبور و مرور آزادانه پشتون ها از دو سوی مرز ممنوع گردد، دیگر نمی توانند که در مواقع ضرورت گله گله پشتون را از آن سوی مرز به داخل اوغانستان بیاورند و نقشه های خود را عملی سازند. به خاطری که اگر کوچی های اوغانستان مشخص شوند و اسکان داده شوند، نفوس واقعی کوچی های این سوی مرز معلوم می شود که خیلی خیلی کمتر از آن حدی استند که اکنون ادعا می کنند و در عین حال دیگر ناممکن خواهد شد که هزاران نفر تفنگدار و آدمکش به نام کوچی از تمام مناطق پشتون نشین آن سوی مرز به داخل اوغانستان گسیل شوند و به قتل و غارت مردم بیدفاع تاجیک و هزاره و دیگران بپردازند.
اگر مرزهای شرق و جنوب هم به درستی مانند دیگر مرزها بسته شوند، اگر کوچی های واقعی که از خود اوغانستان استند جابه جا شوند و جلو ورود کوچی های اوغان پاکستانی گرفته شود، اگر یک نفوس شماری درست و دقیق و تحت نظر هیات متخصص و بی طرف داخلی و خارجی، بدون دخالت دولت پشتونیست، انجام شود، آنگاه همه مردم ما و مردم جهان خواهند دید که نفوس پشتون در اوغانستان چقدر است و خواهند دید که اکثریت بودن پشتون ها در کشور ما، یکی از شاخدارترین دروغ های تاریخ بوده است!
حالا، وقتی انورالحق احدی می گوید که " پشتون ها در اوغانستان قوم اکثریت استند، اما زبان شان محکوم است.... ما میخواهیم که به این محکومیت زبان پشتو خاتمه داده شود..... زبان پشتو باید زبان ملی و عملی باشد.... زبان پشتون باید انکشاف کند و باید تعمیم داده شود و... "، سخنی است که بر یک دروغ بنیاد نهاده شده است و آن دروغ اکثریت بودن پشتونها در اوغانستان می باشد.
محکوم بودن زبان پشتو نیز یکی دیگر از همان سفسطه بافی های است که فاشیست های پشتون دوست دارند همیشه تکرار کنند. این نظریه را که زبان اوغانی (پشتو) باید " زبان ملی و عملی " باشد و در سراسر اوغانستان " تعمیم داده شود " برای نخستین بار به صورت مشخص آقای محمود طرزی در میان نهاد و بر محور همین نگرش کارهای انجام شد و در همان وقت تئوری فاشیزم فرهنگی پشتونی شکل گرفت. پشتو سازی نام ها و " اصطلاحات " نظامی و دفتری و دولتی، از همان وقت به جدیت آغاز گردید. تئوری فاشیزم فرهنگی پشتونی و اندیشه های فارسی ستیز تولد یافت!

جستجو در کابل پرس