از مطالعه مقاله تان كمال استفاده را بردم.
فقط چند تفاوت ديدگاه به نظرم آمد كه بد ندانستم آنها را با شما در ميان بگذارم.
اول اينكه شما در قسمتي از نوشته تان بنياد گرايي را مولود تصميمهاي آمريكا دانسته و آن را تاكتيكي از جانب اين كشور فرض كرده بوديد تابتواند درسايه آن حضور خود را درافغانستان و آسياي ميانه موجه نمايد. به گمان بنده بنياد گرايي ريشه هايي بنيادي تر و عميق تر از تصميم آمريكا دارد. شايد بتوان اين ريشه ها را اقتصاد، فرهنگ و باورهاي فكري،اوضاع سياسي و تاريخي و ..... جستجو كرد. به عبارتي هر جامعه اي مستعد بروز بنياد گرايي نيست، مطالعه تاريخ بنياد گرايي نشان مي دهد كه كشورهايي كه اقتصاد ضعيف داشته واوضاع اجتماعي مردم وخيم است بيشترين زمينه را براي رشد بنياد گرايي دارند.
دوم شما در مقاله تان دولت، طالبان و مجاهدين را يكي فرض كرده و يا حداقل در اهداف، آنها را يكسان دانسته ايد. با احترام به عقيده تان، با نظرتان مخالف هستم. دولت وشخص كرزي گرچه تلاش مي كند كه خود را به عنوان موجودي مستقل جلوه دهد ولي به دليل ساختار ناهمگن دولت و برتري وابستگيهاي حزبي و جناحي اجزاي آن به افرادوگروههاي خارج دولت، زمينه را براي تشتت و عدم انسجام داخلي دولت فراهم ساخته است. شايد به همين دليل باشد كه مي بينيم دولت يك روز سعي مي كند با طالبان مذاكره كندو ديگر روز تصميم ديگري بگيرد.و ديگر روز بسياري كه دربدنه دولت ( در معاني متفاوت دولت ) حضور دارند، جبهه ديگري چون جبهه ملي را بوجود مي آورند.
از مطالعه مقاله تان كمال استفاده را بردم.
فقط چند تفاوت ديدگاه به نظرم آمد كه بد ندانستم آنها را با شما در ميان بگذارم.
اول اينكه شما در قسمتي از نوشته تان بنياد گرايي را مولود تصميمهاي آمريكا دانسته و آن را تاكتيكي از جانب اين كشور فرض كرده بوديد تابتواند درسايه آن حضور خود را درافغانستان و آسياي ميانه موجه نمايد. به گمان بنده بنياد گرايي ريشه هايي بنيادي تر و عميق تر از تصميم آمريكا دارد. شايد بتوان اين ريشه ها را اقتصاد، فرهنگ و باورهاي فكري،اوضاع سياسي و تاريخي و ..... جستجو كرد. به عبارتي هر جامعه اي مستعد بروز بنياد گرايي نيست، مطالعه تاريخ بنياد گرايي نشان مي دهد كه كشورهايي كه اقتصاد ضعيف داشته واوضاع اجتماعي مردم وخيم است بيشترين زمينه را براي رشد بنياد گرايي دارند.
دوم شما در مقاله تان دولت، طالبان و مجاهدين را يكي فرض كرده و يا حداقل در اهداف، آنها را يكسان دانسته ايد. با احترام به عقيده تان، با نظرتان مخالف هستم. دولت وشخص كرزي گرچه تلاش مي كند كه خود را به عنوان موجودي مستقل جلوه دهد ولي به دليل ساختار ناهمگن دولت و برتري وابستگيهاي حزبي و جناحي اجزاي آن به افرادوگروههاي خارج دولت، زمينه را براي تشتت و عدم انسجام داخلي دولت فراهم ساخته است. شايد به همين دليل باشد كه مي بينيم دولت يك روز سعي مي كند با طالبان مذاكره كندو ديگر روز تصميم ديگري بگيرد.و ديگر روز بسياري كه دربدنه دولت ( در معاني متفاوت دولت ) حضور دارند، جبهه ديگري چون جبهه ملي را بوجود مي آورند.