من خودم از قندوز هستم سال ها با گلبو رفیق بودم هم سن و هم سال من است در مکتب با هم بودیم خدا زده بسیار بد رقم مفعول است.
یک دفعه مرا قریب بازی داده بود خد اکمکم کرد .
قیصه از این قرار است که دل تا بیقرار است.
هر روز هر دوی ما میرفتیم بجه های ریزه را گپ داده کار شان را خراب میکریم چند روز کسی به دست ما نیامد گلبدین خدا زده مرا مجبور کرد که هردوی ما بدلک بزنیم یعنی او مرا لیواط کند و من اورا بگو نگو بگو نگو خدا شا هد است من قبول نمیکردم و از شر ان ارامی خلاضی هم نداشتم مجبور قبول کردم و با گلبو شرط گذاشتم که اول من باید او را بکنم همین که گفتک من اول تو را میکنم گلبدینم بدون چون و چرا گفت خوب است بیا خلاصه در بین کشتهای جوا ری رفتم گلبدین تنبان خود را کشید و من شروع کردم و کاری انرا خراب کردم بعد که نوبت من رسید
من گفتم باش که من جواب چای کنم بعد نو بت تو است گلبدین تنبان خود را کشیده و تیار نشسته و قتکه من چند قدم از وی دور شدم فرار کردم تا نیم ساعت گلبدین هیچ خبر نداشت که من فرار کردم .
بعد من به شهر قندوز خود را رساندم و به کابل خانه ما مای خود رفتم و مکتب را به کابل خواندم و کلبدین تا هنوز مرا گیر نتوانسته است البته در دوران جهاد چندین دفعه پیام برایم ارسال نمود که بیا حق من را بدی من برایش جواب ندادم .
من خودم از قندوز هستم سال ها با گلبو رفیق بودم هم سن و هم سال من است در مکتب با هم بودیم خدا زده بسیار بد رقم مفعول است.
یک دفعه مرا قریب بازی داده بود خد اکمکم کرد .
قیصه از این قرار است که دل تا بیقرار است.
هر روز هر دوی ما میرفتیم بجه های ریزه را گپ داده کار شان را خراب میکریم چند روز کسی به دست ما نیامد گلبدین خدا زده مرا مجبور کرد که هردوی ما بدلک بزنیم یعنی او مرا لیواط کند و من اورا بگو نگو بگو نگو خدا شا هد است من قبول نمیکردم و از شر ان ارامی خلاضی هم نداشتم مجبور قبول کردم و با گلبو شرط گذاشتم که اول من باید او را بکنم همین که گفتک من اول تو را میکنم گلبدینم بدون چون و چرا گفت خوب است بیا خلاصه در بین کشتهای جوا ری رفتم گلبدین تنبان خود را کشید و من شروع کردم و کاری انرا خراب کردم بعد که نوبت من رسید
من گفتم باش که من جواب چای کنم بعد نو بت تو است گلبدین تنبان خود را کشیده و تیار نشسته و قتکه من چند قدم از وی دور شدم فرار کردم تا نیم ساعت گلبدین هیچ خبر نداشت که من فرار کردم .
بعد من به شهر قندوز خود را رساندم و به کابل خانه ما مای خود رفتم و مکتب را به کابل خواندم و کلبدین تا هنوز مرا گیر نتوانسته است البته در دوران جهاد چندین دفعه پیام برایم ارسال نمود که بیا حق من را بدی من برایش جواب ندادم .