Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 66220

خاطرات مستند یک جاسوس پشتون که حالا به عذاب وجدان گرفتار گردیده است

11 اكتبر 2012, 11:20, توسط نادر

مقصد من از حمایت کدام جاسوس نیست، زیرا همه ای ما میدانیم که جاسوسی برای بیگانگان در وطن ما به یک وظیفه مقدس تبدیل شده. من باور دارم که در همه اقوام وطنم خودفروخته ها بقدر کافی وجود دارد. یکی ازین جاسوسان بزرگ خود کرزی است و دستگاه دولتی اش از جنگسالان همه اقوام ساخته شده ، که از الف تا یای آن در خدمت بیگانگان قرار دارند. چه علنی چه مخفی. بصورت عموم خیلی علنی!
اما بعد از خواندن دقیق این گذارش طولانی به این نتیجه رسیدم، که این گذارش را فردِ نوشته، که یا خودش ایرانیست و مدت زیاد را در افغانستان سپری کرده، یا افغان است که در ایران کلان شده.
زیرا کسیکه در یک روستای پشتون نشین در افغانستان بزرگ شده باشد و در جوانی چند سالِ را در شهر پشاور سپری کرده باشد، و زبان فارسی را در افغانستان آموخته باشد، هرگز به این همه اصطلاحات و سبک جمله بندی های فارسی ایرانی آشنائی ندارد. او بیشتر از سبک فاسی/دری مروج در افغانستان استفاده میکند. نویسنده این گذارش در اوایل خیلی کوشیده که به سبک فارسی/دری بنویسد، با آنهم بعضاّ از اصطلات فارسی/ ایرانی استفاده میکند، اما هرقدر بیشتر مینویسد، به همان اندازه توجه اش به این موضوع کمتر میشود و در اخیرحتی از جمله بندی های عامیانه ایرانی نیز استفاده میکند.
در ضمن میخواهم از آقای بهمن بپرسم، که چه وقت وجدان خودت بیدار میشود، وما را از یک گذارش مفصل کارهایت برخوردار میسازی؟
اینجا مثال های بیشماری از سهل انگاری و کم دقتی نویسینده در استفاده از کلمات و جمله بندی های مروج فارسی ایرانی درین گذارش:
موزه (موزیم) / هواپیما (طیاره) / فرودگاه (میدان هوائی) جایی هم میدان هوائی مینویسد/
دندان گیر بود ( مناسب بود) / سر در بیاورم (بفهمم، درک کنم) / نخست وزیر (صدراغطم)/
ماشین (موتر) جای دیگر موتر مینویسد / موتور سه چرخه ( موتر سه عرابه)/
چند نوبت (چند مرتبه) / رنگ قرمز (رنگ سرخ) / عمو ( کاکا ) / پلاک قرمز ( نمبر پلیت سرخ)
خیابان (سرک) / در طول مسیر ( در امتداد راه) / صندلی (چوکی) /ساختمان (تعمیر، خانه) /
افغانی ها (افغان ها ) / راننده افغانی (موتروان افغان) /برخی اوقات ( بعضی اوقات)/
حرف ( گپ، صحبت) / چایی ( چای) جای دیگر چای مینویسد / پنجره ( اورسی، کلکین) /
به ویژه ( بخصوص) / یک سری عرب ها ( یک تعداد عرب ها)/ تند ( تیز، سریح ) /
چرخ ( عرابه) / رد مرز شدیم ( از سرحد گذشتیم)/ بیمارستان ( شفاخانه) /
ایست بازرسی (ایستاد گاه کنترول)/ سر قرار قبلی آمدم ( به وقت وعده قبلی آمدم )/
حیاط ( سرای، حویلی ) جای دیگر حویلی مینویسد / مرا تحویل گرفت (بالای من اعتماد کرد) /
تاجر خرده پا ( تاجر پرچون فروش) / جای پرت جاسازی کردم (جای مخفی یا جای دور پنهان کردم) /
موشک (راکت) / مشرف به منطقه ... بود (مشهور به .... بود) / راه افتادیم (حرکت کردیم)
دستگاه را کار گذاشتم ( دستگاه را روشن کردم) / جا نیفتاده ( قابل استفاده قرار نگرفته)/
پای تلویزیون، پای نقشه رفتم ( کنار یا نزدیک....... رفتم) / الان ( حالا) /
کت و شلوار ( دریشی، یا پطلون و کورتی )/ جا خوردم (تکان خورم، دَک خورم) /
احساس غریب به من دست داد (احساس بیگانگی کردم ) /با خانواده ام سری زدم (....ملاقات کردم)
برایم دندانگیر بود (برایم مناسب بود) / سردرد گرفتم ( سردرد شدم)/ بعد از صرف چاشت ( بعد از نان چاشت) /
داشتم دیوانه میشدم (نزدیک بود دیوانه شوم) / به داخل حویلی پریدم (....... بالا شدم)
دنبال یک غریبه میگردند ( ...... یک بیگانه میگردند).
و ده ها اصطلاح و جمله بندی های که فقط کسی به آن تسلط دارد، که به فارسی ایرانی بلدیت داشته باشد. نه فردیکه در روستا های پشتون نشین افغانستان بزرگ شده باشد.

جستجو در کابل پرس