Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 67736

ما وعزاداری ایام محرم!

19 نوامبر 2012, 20:16, توسط آذین

اگر همین امام حسین معجزه میداشت ، قبل از رفتن به کوفه ( عراق ) از همان مدینه پسر کاکایش « عقیل » را برای ارزیابی طرفدارانش ارسال نمی کرد . وختی برادر ناتنی اش « ابوحنیفه » برایش گفت : مردم کوفه در حرف با تو و در شمشیر با یزید هستند و از رفتنش ممانعت کرد ، حسین جاه طلب قبول نکرد و در جواب گفت که پسر عمویم عقیل نامه فرستاده که سی و پنج هزار نفر اهل کوفه حاضرند به من بیعت کنند . میروم و در کوفه اعلان خلافت می کنم . بلاخره ابوحنیفه به حسین گفت : حالا که در رفتن اصرار داری ، خودت تنها برو و زن و فرزند و حرم ات را با خود نبر . اگر مردم کوفه به تو بیعت کردند و تو به مسند خلافت نشستی ، بعداً اهل حرم را دعوت کن . حسین نه پزیرفت و با خانواده اش از صغیر و کبیر راهی کوفه گردید به امید خلافت . چون در مکه و مدینه و تمام شبه جزیره عرب ، مردم به یزید پسر معاویه بیعت کرده بودند . به شمول امام حسن که قبلاً به معاویه نیز بیعت نموده بود . فقط یکنفر باغی کله شق که همین حسین نوجوان جاه طلب بود که خلاف رأی اکثریت مردم عربستان راهی کوفه گردید و با نهایت تأسف و حیرت دریافت که حتی بیست نفر هم حاضر نگردیدند که به حسین بیعت کنند . و داستان عقیل را در تاریخ طبری آورده اند که از ترس گماشته گان یزید خانه به خانه فراری بود تا از بام منزل یکنفر خیاط پایین افتاد و جان سپرد . روز دیگر یزید به خیمه حسین آمد و خواهر زاده اش ابوالفضل را سه بار صدا زد که : « خواهر زاده بیعت کن » ، ابوالفضل از حسین مشوره خواست و حسین قبول نکرد . یکی از همسران امام علی دختر معاویه بود و از او صاحب یک فرزند گردید که نامش عباس بود . همین « ابوالفضل عباس » که تشیع او را قمر بنی هاشم مینامند . عباس خواهر زاده یزید بود و همه از یک خانواده عرب قریش بودند و پسران عم همدیگر .
بعداً حسین از یزید در خواست برگشت به مدینه کرد که قبول نگردید ، بعدا درخواست رفتن به شام « سوریه » کرد ، یزید گفت : فقط بیعت و بس . حسین بیعت نکرد ، یزید بر گشت و به « شمر » که راهی یک ولایت بود امر کرد که حسین را از سر راهت بردار . و شمر همچنان کرد . و این داعیه فقط چند ساعت دوام کرد و چهل و چهار نفر همراهان حسین کشته شدند . قصه تمام . حالا معجزه این حضرت در کجایش بوده ؟!
پنجه با شیر دادن و مشت بر شمشیر زدن ، کار خرمندان نیست .
هر که با شمشیر بازو پنجه کرد
ساعد سیمین خود را رنجه کرد
منبع : تاریخ طبری جلد چهارم .

جستجو در کابل پرس