Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 72686

تامیـن وحـدت ملـی بزور سـوته برقـی

7 می 2013, 13:14, توسط پرویز "بهمن"

سلام به همهء دوستان خاصتا عالی جنابان هریک، بی وطن وزریالی که دراینجا پیام گذاشته اند!
دوستان عزیز!
هدف من ازبحث با این (هویت) که ازفرط بی هویتی نامش را (هویت) گذاشته ودرگذشته زیر نامهای ( تنویر) و(بابر) وغیره با همین ادبیات درکابل پرس به مخالفان خود دشنام میداد این بود که حرامی بودن ایشان را مورد کنجکاوی وپرسش قرار دهم که خوشبختانه به این مقصد نایل گردیدم وپای اشخاص دیگری چون محترم زریالی وبی وطن هم به این بحث علمی کشانده شد.
آنچه که جناب ( بی وطن) از اصل ونسب رهبر کنونی ایران؛ سیدعلی خامنه ایی فرموده اند کاملا درست وحسابی است، این را نیز می پذیرم که سلطنت فارس ها با هجوم اعراب منقرض گشت؛ آنچه که شاه ایران دروقت وزمانش کرده ویا نکرده من نمیخواهم اینجا آنها را مطرح کنم بخاطریکه این موضوع، غایه وهدف اصلی بحث من با جناب محترم (هویت بی هویت) نیست. آنچه که رژیم آخوندی ایران امروز برسر مردم ایران آورده نیز موضوع بحث من با جناب هویت بی هویت نیست.
من میخواهم این را بدانم که (پشتونها) ویا آنعده پشتونهای فارسی شدهء خاندانهای محمد زایی وبارکزایی ودرمجموع درانی قندهاری مانند این عالی جناب چرا اززبان فارسی نفرت دارند؟ آیا علت این نفرت ها همانا حرامی بودن آنهاست که آنها پدر گم کرده اند ویا مادران شان آنها را ازپدران حقیقی شان بدنیا نیاورده اند؟ آیا مادران این نوع اشخاص، فارسی زبانهای بداخلاق بوده اند که باشوهران اصلی شان خیانت کرده اند واینها حالا برای گرفتن انتقام ازمادرانیکه درآغوش آنها برای اولین بار گوشهای اطفال شان را با کلمات فارسی آشنا ساخته اند ؛ عقده گرفته اند وحالا به آنها لعنت میفرستند ؟ یا اینکه کدام علت دیگر دارد؟
آیا این نوع اشخاص حالا بعداز سالها دانسته اند که پدران شان حقیقی نبوده اند و باید دنبال یافتن پدران حقیقی خود شوند ؟ درغیر آن این دشمنی جنون آمیز ونفرت بار ودشنامهای بی رویه بزبان فارسی توسط ( جناب محترم هویت) که هم به زبان فارسی می نویسند وهم آنرا تحقیر وتوهین میکنند چه توجیه منطقی دارد؟ شاید اینجا ذکر قصهء شخصیتی مانند محمد گل مهمند بیجا نباشد که در ابتدای جوانی اش خود اعتراف کرده که یک حرف پشتو گفته نمیتوانست ولی بمجردیکه اصل ونسب خودرا شناخت شمشیر ازنیام برآورد وبرهرچه که رنگ فارسی داشت تازیدن گرفت وبه هزاران جلد آثار فارسی را محو کرد، آیا این دشمنی ها ودشنام زدنها برزبان فارسی توسط اینگونه افراد، عقده های روانی درپشت خود ندارد؟
این عالی جناب بخاطر نفرتی که اززبان فارسی دارد میخواهد بحث را به کجراهه بکشاند، زبانها دربستر زمان شکل میگیرند، برخی زبانها می میرند برخی ها درزبانهای دیگر حل میگردند، درهیچ یک ازمراحل تاریخی؛ ودرهیچ جامعهء بشری ، هیچ زبانی بخودی خود؛ جدا وبی تاثیر اززبانهای دیگر در دنیا نگذشته که خود به تنهایی عامل پیشرفت ویا عقب مانده گی بخشی از انسانها شمرده شده باشد ، پیشرفت وترقی وتکامل بشری دربستر زمان اگر پنجاه فیصد به زبان ارتباط داشته باشد پنجاه فیصد آن را تلاش وکوشش خود انسانها تشکیل میدهد. زبان یونان باستان را درنظر بگیرید که زبان فلاسفه سقراط وافلاطون وارسطو قبل ازمیلاد مسیح بود، اما امروز در زادگاه همین فلاسفه مردم دست بگدایی وتن فروشی میزنند. در درون امریکایی ابرقدرت جهانی؛ امروز، انسانها از فقر وتنگدستی به فحشا واعتیاد به مواد مخدر رو می آورند درینجا تقصیر زبان انگلیسی چیست؟ من از دلایل این نابغهء زبان شناس افغان هیچ سر در نیاوردم که بدبختی ومشکلات جامعهء ایران با زبان فارسی چه ارتباط دارد؟ اگر ارتباط دارد؟ چرا مشکلات کشورهای دیگر که به عین سرنوشت ایران مبتلا استند به زبانهای بومی شان ربط داده نمیشود؟ مانند کوریای شمالی، سوریه، لیبیای دیروز ومصر دیروز، سومالی، گانا، ساحل عاج وغیره مستعمرات فرانسوی وانگلیسی در قارهء افریقا که زبانهای رسمی شان انگلیسی یا فرانسوی است، این دلایل پادرهوا جز اینکه به حلال بودن وحرامی بودن شان مردم را شکاک بسازند دیگر کدام پیام علمی را درخود نهفته دارند.
شاید درجهان پیرامونی ما بسا ملل وشعوبی وجود داشته باشند که زبانشان حتی زبان گدایی باشد؛ مانند زبانهای کشورهای اسکاندناوی که مختلطی اززبانهای اروپایی است ولی به پیشرفتهای قابل ملاحظه ایی دست یافته اند، ولی بسا ملل وشعوبی هم وجود دارند که باداشتن زبانهای عریق وریشه دار در دل تاریخ، سنگی را بالای سنگی مانده نمیتوانند. یک نمونه اش همین زبان عربی است.
جناب محترم هویت بی هویت؛ جامعه شناس نابغهء افغانی (!) اززبان عربی وپیشرفتهای دول حاشیه ای خلیج فارس چون امارات ودبی وقطر وکویت یاد نموده اند وپیشرفتهای آنکشورها را مرهون غنامندی زبان عربی میدانند. چه استدلال مسخره ایی!!!!!!!!!!؟؟؟
اول اینکه : این (هویت بی هویت) این را هم نمی داند که در غنامند ساختن زبان عربی قبل از اعراب این فارس ها بودند که نقش ایفا کردند، (شرح جامی) معتبر ترین کتاب در(نحو)وقواعد زبان عربی یکی ازماندگارترین اثار علمی امروز دربزرگترین دانشگاه های مصر؛ وعراق از الازهر گرفته تا دانشگاه قاهره وعین الشمس ودانشگاه بغدادتدریس میشود؛ این اثر جاویدانی علمی درزبان عربی از نورالدین عبدالرحمن جامی مشهور به ملاجامی هرات است.
بهمین ترتیب (سیبویه) بزرگترین نحوی درزبان عربی، اصالت فارسی دارد.
درکتب حدیث، همین (صحاح ستهء اهل تسنن) مانند : بخاری ؛ ترمذی ؛ ابوداوود؛ نسایی ، ابن ماجه ، مسلم یکی آنها عرب نیستند ولی همین ها بحیث امامان معتبر علم حدیث درزبان عربی ازجایگاه بلند دینی برخوردارند.
نعمان بن ثابت مشهور به امام ابوحنیفه؛ پدر کلانش ازخوجه سیاران ولایت پروان به عراق کوچیده است ومسکن گزین شده است، اصل ونسب فارسی دارد ولی در دنیای عرب مشهور به امام الاعظم یا پیشوای بزرگ می باشد.
ولی باوجود تمام این حقایق تاریخی؛ زمانی که (هویت بزرگوار) ازامارت نشین مربوط یازنهء قبلی اش چون امارات: ودبی وشارقه وابوظبی یاد میکنند وآنها را دربرابر ایران امروزی قرار داده ویک مقایسهء جنون آمیز وطفلانه می نمایند این را درنظر نمیگیرند که : چند درصد ساکنان این کشورهای امیرنشین ازنظر زبانی فارس استند، جناب ایشان فقط ازمیان همهء ساکنان این امیرنشین ها فقط همان یازنهء قبلی شان را می شناختند که اصالت عربی داشتند، درحالیکه چنین نیست، دربحرین وامارات متحده عرب ، عمان، قطر ؛ کویت که موسوم به کشورهای حاشیهء خلیج فارس یاد می شوند یک کمیت بزرگی از فارسهای تسنن وتشیع بعنوان شهروندان اصیل این کشورها ازقرنها بدینسو زنده گی دارند. وزبان مادری شان فارسی است، امروز آنها کانالهای مخصوص تلویزیونی خودرا دارند؛ به فارسی می نویسند وبه فارسی حرف میزنند.
اما با تمام این حقایق تاریخی و واقعی بخاطر فارسی ستیزی های حکام عرب، درمطبوعات عرب حالا این کشورها را بنام (دول الخلیج العربیه) یا کشورها خلیج عربی مسمی کرده اند، بازهم باوجود تمام اینقدر زرق وبرقهای ظاهری؛ درتمام این کشورهای یاد شده یک دانشگاه بزرگ علمی وجود ندارد. تمام ساکنان این کشورها خصوصا طبقهء جوان بعدازختم دورهء ثانوی، راهی کشورهای ماماهای شان دراروپا وامریکا می شوند. آنجا تحصیل نموده ودوباره به وطن خویش عودت میکنند، واگر خوش شان آمد چند قطره آب منی خودرا در شکم های دختران پاکستانی وفلیپینی ولبنانی وافغانی خالی میکنند وبار دیگر میروند دنبال عیاشی های شان، بدون شک که جناب محترم ( هویت) همراه باخواهر محترمهء شان این زنده گی را در دوران اقامت شان درکشورهای خلیج تجربه کرده اند.
این شیخ های شکم گنده، خارج ازشهرها درباغها ومزارع شان، مردم پکتیای افغانستان را به مزدوری وغلامی گرفته اند، زمین های زراعتی شیوخ عرب در امارتهای:العین، رأس الخیمه، ام القیوین وعجمان توسط اهالی پکتیا وخوست افغانستان وهمچنان اهالی پاره چنار، ومیرانشاه وافریدی که از پدر وپدرکلانهای شان درآنجا اقامت دارند سرپرستی میشود وآنها درآن مزارع همچو غلام ها وبرده های خانه زاد مصروف خدمت به خانها وزمیندان عرب اند. درحال حاضر یک تعداد پسران همین زمینداران به تعلیم علوم دینی نزد شیوخ عرب رو آورده اند وهمین ها اند که ماشین جنگی عربهای القاعده را در افغانستان وپاکستان فعال نگهداشته اند.
درحقیقت امر اگر درزنده گی خصوصی عربهای کشورهای خلیج دقت کنید، به این نتیجه میرسید که نسل خالص عرب درکشورهای مذکور روبه به انقراض است. این وضعیت تنها شامل کشورهای خلیج نمیشود بلکه کشوری مانند اردن که ازنظر نفتی مانند بقیهء کشورهای عرب غنی نیست از اختلاط نژادی بی تاثیر نمانده است؛ ملک عبدالله دوم پسر ملک حسین ؛ پادشاه اردن هاشمی که مدعی است اصل ونسب هاشمی بودنش به حضرت پیامبر اسلام می رسد ازطرف مادر انگلیس است. او زمانیکه میخواهد به زبان عربی صحبت کند، حکام عرب بالایش میخندند، زیرا درخلال یک جملهء عادی به ده ها واژه انگلیسی ناخود اگاه بزبانش می آید که سبب استهزا وتمسخر دیگران میگردد. حال این زبان عربی ، با اینهمه وسعت وپهنای دینی وتاریخی وغنامندی اش چه اثر سودمندی درزنده گی اعراب بوجود آورده است. سالهاست که درقلب جهان عرب موجودی بنام کشور مستقل (اسرائیل) خودش را به زور بالای ملیونها عرب تحمیل کرده است.
واما بازبه حرف اولی ام برمیگردم:
قبلا درجای دیگری ازسایت کابل پرس? ؛ من وهمچنان جناب (باب) نوشته بودیم که ملیتهای غیر افغان خصوصا هزاره ها وتاجیکها درتکثیر وزیاد شدن نفوس ایل جلیل افغان، ازنوع محترم (هویت) که ازنظرقومی پشتون ولی ازنظر زبانی فارسی تشریف دارند در هفتاد سال اخیر نقش عمده ایی را بازی کرده اند.
این تکثیر ازطریق نسل گیری غیر مشروع درزمان حاکمیت اعلیحضرت محمد ظاهرشاه مرحوم، پدر معاصر افغانها ( دملت بابا) ودیگرخاندانهای محمد زایی صورت گرفته است.
فردی بنام رحیم شاغاسی که ازغلام بچگان دربار بود و اصالت پنجشیری داشت؛ یکی ازمقربان دربار خاندان محمد زایی محسوب میشد. رحیم خان درهکدهء آستانهء بازارک پنجشیر بدنیا آمده بود پدرش اورا درزمان کودکی بدربار فرستاد تا باسواد شود وخط وقلم وکتابت را از درباریان فراگیرد. اما رحیم درمیان دیگر غلام بچگان دربار، خیلی زیبا وخوش اندام بود، هرقدر به سن رشد وبلوغ میرسید بیشتر مورد توجه درباریان خصوصا زنان دربار قرار میگرفت، اما او باتمام این خصوصیات زیبایی هرگز نمیتوانست عضو خانواده شود زیرا قوانین سختگیرانهء قبیلوی پشتونی در داخل دربار، اجازه ء ازدواج یک دخترخاندان سلطنتی با یک غلام بچه را نمیداد، بناء بهترین راه حل این بود که او باید درخفا با مهرویان زیباروی محمد زایی خصوصا مادر ملت ، تارهای ظریف عاشقانه را بدواند وگاه گاهی قطراتی از آب منی را درفروج دختران درباری خالی کند. این روش ناپسند غیر شرعی باعث شد که محمدزایی های خارج دربار نیز تحریک گردند و به تقلید ازین روش نسلگیری درخانهء هرمحمد زایی یک نوکر پنجشیری ویا هزاره بحیث آشپز، یا دریور فامیلی، سقاو، وغیره استخدام گردند. دریک گوشهء خانه های لوکس برای فامیلهای دریوران ونوکران وآشپزهای شان محلی برای سکونت شان نیز آماده کرده بودند وهرباری که رئیس خانواده بیرون ازخانه میشد، سقاوها نوکران مردینه با استفاده ازفرصت به کار اصلی شان شروع میکردند که حاصل همان کارها امروز تولد اشخاص مجهول الهویه ای است که زیر نام (هویت وتنویر) وغیره برهرچه رنگ فارسی دارد تف میکنند ودشنام میزنند. حال اگر دوستان غیرازین کدام دلیل دیگری درپشت این همه فارسی ستیزی افرادی ازگونهء (هویت) می بینند میتوانند مارا رهنمایی کنند.
با احترام
پرویز بهمن

جستجو در کابل پرس