Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 73841

عصمت قانع ، ماکسیم گورکی اوغانها یا استخبارات چی موقع شناس

14 جون 2013, 05:00, توسط زمان یاری

«جناب قلموال صاحب! اسلام را برای افغانستان میخواهم، مرا عقیده برآن است که بدون اسلام پښتون نا تکمیل است، من مسلمانم و مطمینم اګر اسلام در افغانستان محفوظ نباشد به هیچ وجه در پنجاب نمیتواند باشد. سرتیفیکیت (تصدیقنامه) مسلمانی را نمخواهم که دلالان هیرا مندی برایم امضا نماید.»
به نظر من، در همین چند جمله ای اقای قانع به خوبی دیده می شود که حتی یک نویسنده پشتون که ادعای روشنفکری دارد نمی تواند خارج از دایره ای قومی جهان را ببیند. از یک طرف داد از افغانستان می زند و در جمله ای بعدی باز به پشتون بر می گردد. ایا در افغانستان فقط پشتون زندگی می کند؟
در این جمله ها به خوبی حس می شود که اقای قانع پشتون و افغانستان را به صورت مترادف استفاده می کند. یعنی برای ایشان افغانستان یعنی پشتون و پشتون یعنی افغانستان.
ایشان به عنوان یک نویسنده باید اول از همه به انسانیت احترام کند. بعد وقتی به انسانیت احترام کردند به انسانهای افغانستان احترام کنند. اکثریت قاطع مردم افغانستان پشتون نیستند. پشتون پشتون کردن بیجا در حقیقت ضربه به خود پشتونها است. وقتی شما این قدر پشتون پشتون می کنید و حاضرید که حتی به خاطر زبان پشتون به جهنم بروید، در این صورت تاجیک ها و هزاره ها و ازبک ها و ترکمن ها و بلوچها و سید ها و نورستانی ها و دیگران هم به دنبال هویت و قوم و زبان خویش می روند و نتیجه اش تجزیه و نابودی افغانستان خواهد بود.
به نظر من، یکی از دلایل مهم عقب ماندگی پشتونها این است که روشنفکران و تحصیل کردگان این مردم به جای کشاندن مردم شان به سوی روشنی و افق های جدید و ارزشهای انسانی، یک سره دم از قومگرایی و ارزشهای سنتی و کهنه و بسیار غیر انسانی پشتونوالی می گویند. من بارها متوجه شده ام که تحصیل کردگان پشتون حتی از کوچی ها و هوتلی ها و دکانداران و دهقانان و چوپانان پشتون هم قومگراتر، سنتی تر و خشک مغز تر هستند.
نگاه کنید به وبسایت های تحصیل کردگان پشتون. هیچ چیزی به جز قومگرایی و تعصب و فحش و دشنام به این و ان در این وبسایت ها به چشم نمی خورد. تحصیلات کردگان پشتون باید از خود پرسان کنند که چرا با وجود صدها قوم در افغانستان و پاکستان و هند و اسیای میانه، اکثریت مطلق انتحاری ها پشتون هستند. چرا پشتونها با وجود حکومت کردن و وضعیت مالی بهتر، هنوزهم یکی از بی سواد ترین و عقب مانده ترین مردم در تمام منطقه هستند؟
من باور دارم که اگر در افغانستان یک نفر غیر پشتون باقی نماند و تمام پشتونها در یک کشور به اسم افغانستان جمع شوند، ان کشور به یکی از اصلی ترین مراکز تروریسم، قاچاق، اعتیاد، ظلم و جور و جنگ های قومی، زن ستیزی و ... تبدیل خواهد شد و به احتمال زیاد تا حد اقل یک قرن دیگر بلندترین میزان بی سوادی در تمام جهان را دارا خواند بود.
من هیچ دشمنی با پشتون ها ندارم. صرفا نظرم را بیان می کنم. صرفا واقعیت ها را از زبان و دید یک غیر پشتون بیان می کنم.
پشتونها این قدر از پاکستان گله دارند. اما تحصیل کردگان پشتون باید از خود پرسان کنند که چرا پاکستان کدام قوم دیگر را مثل پشتونها اجیر خود نمی توانند و سر شان قسم قسم چالاکی و زرنگی نمی توانند. چرا پنجابی ها انتحاری نمی کنند در پنجاب و اسلام اباد؟ در همان پاکستان هم اکثریت مطلق مراکز وحشت و ترور در مناطق پشتون نشین است. در همان پاکستان هم اکثریت مطلق انتحاری ها و گروههای تروریستی از جامعه ای پشتون برخاسته است. اگر جامعه ای پشتون تروریست پرور، بی سواد، عقب مانده و دل خوش به پشتونوالی نمی بودند باور کنید که پنجابی ها و حکام پاکستان نمی توانستند یک پشتون را به زور انتحاری جور کند.
حرف من این است که تحصیل کردگان پشتون به جای دنباله روی از عوام و مقدس پنداشتن پشتونوالی که یک رمز فرهنگی فرسوده، قبیلوی و ضد معیارهای انسانی مدرن است باید ارزشهای انسانی، سواد، علم و اخلاق انسانی را در میان مردم خود ترویج کنند. نه اینکه در لندن و برلین و واشنگتن با خورداری کامل از ارزشهای انسانی و قوانین مدرن لم بدهند اما شب و روز برای ترویج بیشتر ارزشهای قبیلوی، پشتونوالی، تعصب، قومگرایی، کینه، نفرت و سنت های فرسوده ای ماقبل تاریخ و اسلامی و علم و فرهنگ تلاش کنند. نتیجه ای این کار، عقب ماندگی بیشتر، بی سوادی بیشتر و بدبختی بیشتر خود پشتونها خواهد بد. در قرن بیست و یکم در واشگتن و پایتخت های اروپایی به فکر قتل عام و نابودی اقوام غیر پشتون بودن ان هم توسط یک تحصیل کرده شرم است . نه تنها شرم است که خودش جنایت است. خودش یک عمل ضد بشری و ضد انسانی است که پشتون را هم به روز سیاه می نشاند. تیر شد از دورانی که یک قوم می توانست یک قوم دیگر را از بین ببرد. تیر شد ان دوران که توحش و بربریت می توانست موفقیت سیاسی بیاورد. توحش در دنیای امروز فلاکت و بدبختی می ارود.
گناه مردم عادی پشتون نیست. مردم عادی پشتون را تحصیل کردگان و ملاهای شان فریب می دهند. مردم عادی پشتون بر اساس اصول پشتونوالی زندگی می کند. این اصول پشتونوالی در تضاد کامل با ارزشهای انسانی قرار دارند و از بدترین و فرسوده ترین و خشن ترین سنت های جهان به شمار می روند که یک جامعه را تبدیل به جهنمی برای انسانیت می کند. مردم عادی پشتون نمی دانند. انها فکر می کنند که قوانین سنتی شان عادی است. انها اگاهی ندارند. اما تحصیل کردگان پشتون مسولیت دارند. ملاهای پشتون هم که هدف شان بهره برداری و استفاده از پشتوهای عادی است. ملاها صرفا سوار شدن بر پشتونهای عادی را می خواهند. اما حیف اینجا است که تحصیل کردگان پشتون سر خود را در ریگ قومگرایی فرو کرده با تعصب و خشک مغزی تمام تلاش دارند که این قوم را بی سواد، متعصب و پرخاشگر و نتراشیده و نخراشیده نگه دارند. تعدادی از این تحصیل کردگان تا جایی پیش می روند که حتی همین عقب ماندگی و خشونت و بدویت و توحش در جامعه ای پشتون را قابل افتخار می دانند و ان را نشان غیور بودن پشتونها می دانند. واقعا باید به حال این مردم تاسف خورد.

جستجو در کابل پرس