Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 74445

یتیم

8 جولای 2013, 14:26, توسط پرویز "بهمن"

Part one
ازشگفتی های تاریخی خراسان بزرگ، یکی هم ورود تدریجی "قبیله" های پشتون دراساس مناسبات تنگاتنگ عشیره ای وقبیلوی وره یافتن آنها به سلطه سیاسی درتاریخ معاصرآن درقرن هجدهم میلادی می باشد. آنسان که منابع تاریخی اذعان می دارند، حضوراجتماعی، فرهنگی وتاریخی این قبایل درمیان ده ها قوم وقبیله دیگردرسرزمین خراسان بزرگ پیش ازقرنهای چهاردهم وشانزدهم به قول ادرسی مورخ عرب کم رنگ جلوه می کند.

براساس رخداد های اجتماعی وتاریخی برای اولین بار حاکمیت آن ها درین جغرافیا درپی رقابت های منطقوی دولت های همسایه وپایان اقتدار نادرافشار خراسانی شکل گرفت. با توجه به ناهم خوانی های تاریخی درزمینه تکامل اجتماعی درموجودیت نظام قبیلوی مسلط درمیان ایشان، با دستیابی به اقتداردولتی درقندهاردرسال1747 درپی حملات احمدشاه ابدالی موسس اقتداردودمانی آن ها درپهنای هندوخراسان، دست به قبضه نمودن حاکمیت های سیاسی محلی واحمال قدرت برمسکونان وطوایف هم جوار که سال ها وسده قبل ازآنها از مرحله مناسبات زنده گی قبیله ای گذشته اند؛ زدندوباقرارگرفتن درمسند قدرت وبه کارگیری خصایل وسلیقه های قبیلوی بن بست هاوچالش های اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی رابروی اقوام همزیست وهم جوارشان مسبب گردیدند.

باین تشکیل کشوری بنام "افغانستان" با یک نوع حاکمیت ستیزه گرانه جنگ سالار قبیلوی وانارشیسم ناشی ازمجموعه تضاد های قبیلوی ودومانی سلاطین وسرداران( سدوزایی ها، بارکزایی ها ومحمد زایی ها)پا به صحنه قدرت وتاریخ گذاشته است. نه برپایه تکامل تاریخی ودست آوردهاو کارکردفرهنگی که غالباً دودمان های دیگردولت سازرا به صحنه تاریخ آورده است.

پروفیسورمورگنسترن درموردمنشای قبایل افغان نوشته است: "پکتوکی"( اولین بارتوسط هرودوت بکاررفته) یکی ازیازده قبیله آریایی بود که ازجنوب دشت های آسیای میانه حرکت کرده، سلسله هندوکش راعبور ودردامنه های کوه های سلیمان جایگزین شدند. طبق اسناد تاریخی که خود مورخین افغان(پشتون) ارائه کرده اند، افغان ها ابتداء در نواحی غورکنونی وغرب آن ساکن شده وبعداً به نواحی جنوب رفته اند، زیرا : "چون این طایفه از صدمه قتل وغارت بخت النصر بابلی کلدانی از ممالک شام وبیت المقدس جلای وطن گردیده وبه جبال غور([1]) رسیده ودر جوارمردم غور که از نسل ضحاک تازی بوده اند، سکونت اختیار کرده اند...به مرور ایام فرقه غوری حلیفی وبرادری افاغنه اختیار نموده نیکی وبدی ترویج ازدواج وغیره با افاغنه گشته معروف به افاغنه شدند..."([2])

مورخین اسرائیلی عقیده دارند: حضرت موسی(ع)حین خروج ازمصربادوازده قبیله ازبنی اسرائیل خارج شده ودرفلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیله بنی اسرائیل بنام های(بنیامن، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان وشمعون)یادمی گردیدند، وازین جمله دوقبیله آنها(بنیامن ویهودا)درجنوب فلسطین جابجا شده که یهودیان امروزی ازنسل آنها می باشند، ولی متباقی ده قبیله دیگردرشمال فلسطین جابجاگردیدند که بعداً ازآنجابه مناطق دیگرمهاجرشدند وبنام قبایل گمشده یهودی مسمی گردیدند.([3])

باوردیگرآنست که"افغان" ازلفظ "افاغنه" یا"افغنه" که ازدودمان بنی اسرائیل می باشد گرفته شده است. مونت استوارت الفنستون درزمینه مینویسد: "براساس این عقیده آنان ازدودمان افغان، پسرارمیاIrmia یابرکیاBerkia [برخیا] پسرسائولSaul پادشاه بنی اسرائیل اند، وهمه تاریخ های این ملت ازمیثاق های یهود، ازابراهیم تاروزگاراسارت آغازمی گردد."([4]) درکتاب مقدس تورات ازشاوول(سائول)منحیث اولین پادشاه یهودی درسرزمین فلسطین نام برده شده است.

درکتاب نژادنامه افغان نیزباکمی تفاوت می خوانیم: "وراقم مخزن افغانی این طایفه راازاولاد "افغنه" نام پسرارمیا، پسرآرمیاسپه دارقشون حضرت سلیمان(ع)برسبیل خود تراشی ثبت ومقام گزیدن شان راپس ازاستیلای بخت النصربربیت المقدس وانتشاربنی اسرائیل ازآنجا درکوه غور وفیروزکوه وجبال خراسان، مرتسم وازاولادقیس ابن عیص که یکی ازآنهاست، ذکرکرده است.([5])

درکتاب "مخزن افغانی" که درقرن هفدهم تالیف گردیده است، آمده که "جد اعلی پشتون ها شخصی بنام "افغانه" بوده که درعهد داود نبی(ع)میزیست. افغانه درهنگام پراگنده گی ونسل کشی یهودیان، بااولاده خود به جبال غور پناه برده، درآنجا اقامت گزید. پس ازاعلام دین مبین اسلام، رئیس این طایفه که "قیس" نام داشت، دین جدیدراپذیرفت ودرراه نشروتبلیغ آن به جهادپرداخت. قیس زمانی که به مدینه رفت توسط خالدبن ولید سردارمعروف عرب که بااو وابستگی قومی داشت، به حضورپیامبربزرگ اسلام(ص)مشرف گردید. حضرت پیغمبر(ص)نام اورابه "عبدالرشید" تبدیل نمود وبه علت خدماتش درراه اسلام اورابه "پتهان" که به موجب این روایت درمعنی تیرچوب زیرین کشتی می باشد، ملقب ساخت."([6]) امادراین که "پختون" و"پتهان"همان "پشتون" است، تردیدی وجودندارد. مجموع قبایل "پختون" و"پختانه" خودراازریشه "پتهان" می دانند. کتب تاریخی چون "افغانستان درپنج قرن اخیر"و"تاریخ تحلیلی افغانستان" باین مسئله اشاره دارند که "پتهان" یکی ازبرادران گمشده یکی از قبیله های یهودی بوده است. این نام درمنابع اولیه اسلامی چون حدودالعالم، آثارابوریحان بیرونی، فردوسی، بیهقی، منهاج السراج جوزجانی، تاریخ نامه هرات وغیره به "افغان" و"اوغان" درآمده ودرشناخت آن تفصیلاتی وجوددارد مبنی برینکه، افغان نام یکی ازپسران سلمه(ساول)یهودی الاصل بوده است.([7])

البته بی نیازازاثبات خواهدبود که منظورازکلمه "افغان" همین "پشتون" است که افغان شناسان هردونام رامترادف خوانده اند.

هانی شاکرپژوهشگرعرب دررساله" افغانستان" (بیروت1975) و محمود شاکر درمورد افغان فکر مشابه ای دارد، اما به عوض نام داود پیغمبر درهم پیوندی ریشه ای این قوم، نام یعقوب پیغمبررابه کاربرده است: "منظورازکلمه "افغانستان" سرزمین مردم افغان است، وواژه "افغان" مطابق آنچه که معروف شده ومردم نسل اندرنسل به نقل آن عادت کرده اند، منسوب به نام شخصی است که "افغانا" نام داشت. اوکه نواده بنیامن فرزند یعقوب علیه السلام بوده است، همراه باچهل تن ازفرزندان خویش، درروزگاری که فشاروغم هابربنی اسرائیل چیره شده بود به سمت شرق هجرت کرد، ودرمنطقه شرقی سرزمین فارس متوطن شد، وساکنین فعلی این سرزمین ادعادارند که نسل همان بنیامن هستند وافسانه ها وروایات واساطیرشان نیزموئید این گفته است."([8])

عتبی مورخ عرب درتاریخ یمنیی "افغانه" رامعرب نام "اوغان" می شمارد، گفته می شود که افغانه یا اوغانه درجنگ های نسل کشی بخت النصربابرادران خودازاسرائیل فرارکرده دردامنه کوه های که بنام قبیله او "سلمه"، "سائول" وبعداً "سلیمان" معروف گردیده، زنده گی بدوی وکوه نشینی رااختیارکرد.

درمورد منشاء قومی پشتون هانظریه دیگری هم وجوددارد که زیاد به میان گذاشته نشده است. "درحالیکه تبارشناسان پشتون ها راحاصل آمیزش چندین گروه قومی ازنژادهای هندو- اروپایی درطول تاریخ می دانند، آنان نسب شان رابه قیس، یکی ازاصحاب حضرت محمد(ص)پیامبراسلام می رسانند وبدین ترتیب خودراازنژادسامی تلقی می کنند..."([9]) به گواهی اسناد تاریخی حضرت پیامبراسلام(ص)نام قیس را به عبدالرشید برگرداند، وازآن پس به قیس عبدالرشید مشهورگردید. تاجائیکه معلومست کلمه افغان باراول درسده ششم میلادی توسط منجم هندی "ورهه مهیره" درکتاب بهارت "سیمتها" ذکرشده است."([10])

دردوره اسلامی کتاب "حدودالعالم من المشرق الی المغرب" ازقومی بنام افغان نام برده ومحل زندگی آنان رادرضمن برشمردن شهرهای هندوستان درشهر"سول" که برگرفته ازهمان "سائول" است، معین نموده است. منورسکی درتثبیت محل "سول" درحدودالعالم، نخست به حواله بیرونی درقانون مسعودی آورده است که درجاده گردیزتاملتان، پس ازگردیزفرمل یاپرمل واقع است؛ این ناحیه بنام مردم تاجیک که درآن زنده گی می کنند، شهرت یافته است ودرکنارجاده ایکه ازغزنین به بنو یعنی منطقه سندمی رود، واقع شده است. فرمل نگهر(به تحریربابر"نغر")بنووسرزمین افغانان درجنوب کابل واقع اند.([11]) نظربه تعریفی که حدودالعالم ازخراسان شرقی دارد، پشاوروتوابع آن درین حدودشامل است: "ناحیتی است که شرق وی هندوستان است، وجنوب وی بیابان سند وبیابان کرمان وشمال وی حدودغرجستان وگوزگان وتخارستان"([12]) تاریخ یمینی هم ضمن محاربات سلطان محمود ازافغانان ومحل سکونت آنان دراطراف کوه های سلیمان درهند نام برده است. ابوریحان درکتاب "تحقیق ماللهند" نوشته است: "قبایل افغان درکوه های غرب هندوستان به سرمی بردند وتابه حدودرودخانه سندمیرسند."

([13]) کوه های سلیمان درمحل "سول" به دوشاخه شرقی وغربی تقسیم می شود، سول شاخه غربی آنست که درزمان حاضر قبیله وزیردرآنجا سکونت دارند. مولف تاریخ نامه هرات سیفی هروی(قرن هشتم هجری)سرزمین میان سرحدقندهار فعلی تارودسندراافغانستان خوانده است.([14]) اما بیشترین محقیقین نخستین کانون ظهوروشناسایی پشتون ها راکوه های سلیمان درشمال غربی پاکستان کنونی درمرکزیت "شهرمستنگ" ارائه نموده اند. مناطق شمال کوه سلیمان شامل نواحی اطراف پشاوردرین نام گذاری(افغانستان) شامل نیست. چنانکه منابع خبرمی دهندافغانان دراواسط قرن پانزدهم باین مناطق دست یافته اند. در یادداشت های منابع فوق نام گذاری افغانستان رسمی نبوده ودراسنادتاریخی وجغرافیایی عصرمغول های کورگانی هندچون "آئین اکبری" که توضیحاتی پیرامون قلمرو سیاسی آنها وجوددارد، چنین اسمی به ملاحظه نمی رسد؛ درتاریخ فرشته نام افغانستان رااززبان مردم کابل وخلج به جای کوهستان، که همانا محل زیست افغانان درکوه های سلیمان باشد به کارگرفته است.([15]) به قول تاریخ سلطانی افغان ها برای اولین بار به اجازه شاهرخ میرزا(ازامرای تیموری) دراطراف قندهارساکن شدند.([16])

برخی ازمنابع وشخصیت ها چون سید جمال الدین عقیده برآن دارند که "افغان" یک کلمه فارسی است که معنی "ناله وزاری" رامی رساند. مردمان فارس آن هاراافغان نامیده اند، وعلتش رااین میدانند که دراثنای اسیرشدن بدست بخت النصرناله وفریاد می نمودند، ناله وفریادرادرفارسی (افغان)گویند...گوینده گان عوام زبان فارسی آن هارا(اوغان) خطاب می نمایند...مردم هندوستان آن هارا(پتهان)می نامند. بخشی ازقبایل افغانی که درقندهارزیست می کنند، خودرا(پشتون)و(پشتان)مینامند."([17])

کلمات "پشتو"و"پشتون" که افغان ها برزبان وقوم خود اطلاق می نمایند تاسده هفدهم تنها درمحاوره زبانی بین مردم معمول بودودرآثارکتبی به نظرنرسیده است.. همچنان کلمه "پتهان" که غالباًشکل هندی کلمه پشتانه جمع پشتون می باشدودرنیم قاره هند مروج است، نیزدرآثارمکتوب گذشته دیده نشده وبه جای آن همان کلمه "افغان" به کاررفته است. هرچند بعضی ازمورخین کلمه افغان را عنوان پشتون های غربی دانسته اند، که درحدود هرات وقندهارسکونت دارند، وکلمه پشتون رادرمورد قبایل مناطق کوهستانی سرحدمیان افغانستان وپاکستان به کاربرده اند، که به نظرآگاهان چنین تقسیم بندی بنیاد علمی ندارد. زیرااززمان وارد شدن زبان پشتو به مرحله کتابت وخط کلمه افغان وپشتون درآثارنویسنده گان وشاعران این قوم درترادف هم به کاررفته اند. که فارسی زبانان تاهنوز کلمه افغان رادرمورد ایشان استفاده می کنند.

درتاریخ هرات "افغان ها" آخرین دسته مهاجرین کتلوی قومی به خراسان هستند. متون فارسی دوره اول اسلامی حضورآنان رادرحواشی شرقی افغانستان کنونی معلومات داده اند. بقول تاریخ نامه هرات تاآغاز دهه سوم قرن هشتم(723هـ ق)افغان ها ازساحه افغانستان تاریخی به جانب خراسان یعنی افغانستان کنونی گسترش نیافته بودند.([18])

سیفی هروی شهرها، محلات وقلاع ذیل رادرمحدوده افغانستان برشمرده است: مستنگ(پایتخت افغانستان)کهیرا، دوکی، ساجی، تیری، یاتیرا، خاسک، جاول[درابن]محل اقامت قومی "سورنا"[سروانی یاستریانی]کنکان ونهران(درهفتاد فرسخی جنوب دوکی [قاضی گهار- واقع درغرب کوه های سلیمان مهتریاکوه سیاه تشکیل کننده دیوارغربی رودسند]([19])

منابع عربی پشتون هارا"سلیمانی" می خوانند که وجه تسمیه آن مسلماًً ازمحل سکونت اول این قوم درکوه های سلیمان منشاء می گیرد. نظریه سلیمانی بودن افغان ها که درقدیم ترین تواریخ مانند "تاریخ خان جهان" یا "مخزن افغانی" تالیف خواجه نعمت الله هروی بن خواجه حبیب الله(سال تالیف1018 هـ.ق.)درج است ودربین اقوام افغان طرفداران زیادی دارد. هم احمدشاه وهم زمان شاه خودراسلیمانی خوانده اندو زمان شاه درنامه ای به سلطان ترکیه پس ازنام خود کلمه "سلیمانی" راآورده وازامیرشیرعلی خان تاامرای بعدی باین عقیده پای بند بوده اند. "ازوقایع تاریخی چیزی که جالب توجه سرداراحمد شاه خان وزیردربارافغانستان درحجازگردیده بود، یکی عمارت "حاجی خانه افغان" بود، یعنی کتیبه ای که درحاجی خانه قدیم معروف به(رباط سلیمانی)واقع درمکه معظمه بوده است وآن یادی ازکارنامه های شان دارپادشاه معروف افغانستان احمدشاه درانی می دهد."([20]) این رباط به امرشاهنشاه درانی دربلده مقدسه معلی اعمارگردیده ودرآن چه درانی وغیردرانی هرافغانی که وارد گردد، بدون کرایه حتی یوم الحشرساکن شده میتواند. ودرآن دوتن درانی نورزایی به نام های حاجی محراب دیندارخان درانی نورزایی وحاجی عبدالکریم خان درانی بارکزایی به خدمت توظیف شده اند.

جستجو در کابل پرس