صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 38550
28 جون 2010, 09:32, توسط hbibulla
(سوره بقره) مدني است و داراي (286) آيه است.
وجه تسميه آن: اين سوره به سبب در برداشتن داستان «بقر ه»، يعني گاويكه خداوند متعال بني اسرائيل را به ذبح آن مأمور گردانيد، «بقره» ناميده شد. به قولي: اين سوره اولين سورهاي است كه در مدينه نازل گرديد. فضيلت آن: در باره فضيلت آن احاديث بسياري روايت شده است. از آنجمله؛ مسلم، ترمذي و احمد از نواس بن سمعان روايت كردهاند كهرسول خداص فرمودند: «يؤتي بالقرآن وأهله الذين كانوا يعملون به في الدنيا، تقدمهم سوره البقرة وآل عمران: در روز قيامت، قرآن و اهل آن كه در دنيا بهآن عمل ميكردند، آورده ميشوند، درحاليكه در پيشاپيش آنها سوره بقره وآل عمران قرار دارند». همچنين در حديث شريف ديگري به روايت ابيامامه آمده است كه رسول خداص فرمودند: «اقرأوا القرآن فإنه شافع لأهله يوم القيامة، اقرأوا الزهراوين فإنهما يأتيان يوم القيامة كأنهما غمامتان أو غيابتان، أو كأنهما فرقان من طير صواف يحاجان عن أهلهما يوم القيامة، ثم قال: اقرءوا البقرة، فإن أخذها بركة وتركها حسرة، ولا تستطيعها البطلة: قرآن را بخوانيد زيرا قرآن شفاعتكننده اهلخويش در روز قيامت است. زهراوين (بقره و آل عمران) را نيز بخوانيد زيرا آندو در روز قيامت ميآيند؛ گويي دو پاره ابر سفيد و نوراني، يا دو چتر، يا دودسته از پرندگان بالگشادهاند، آنگاه از اهل خود در روز قيامت محاجه (پشتيبانيو دفاع) ميكنند و بر آنها سايه ميافگنند. سپس فرمودند: بقره را بخوانيد زيراخواندن آن بركت و ترك آن حسرت است و ساحران نميتوانند بر خواننده آنتسلط و سيطره و نفوذ يابند - يا ساحران نميتوانند آن را حفظ كنند». همچنين درحديث شريف به روايت ابيهريره آمده است كه رسول خداص فرمودند: «لاتجعلوا بيوتكم قبورا فان البيت الذي تقرأ فيه سوره البقره لايدخله الشيطان: خانههايتان را گورستان نگردانيد زيرا شيطان به خانهاي كه در آن سوره بقره خوانده شود، وارد نميشود». در حديث شريف ديگري از سهلبن سعد روايتشده است كه رسول خداص فرمودند: «ان لكل شيء سناما، و ان سنام القرآن البقره، و ان من قرأها في بيته ليله لم يدخلها الشيطان ثلاث ليال: همانا براي هرچيز اوجگاهي است و قطعا اوجگاه و قله قرآن، سوره بقره است، بدانيد كه هر كس شبانگاه آن را در خانهاش تلاوت كند، شيطان سه شب به آن خانه وارد نميشود». سوره بقره طولاني ترين سوره قرآن كريم است و همانند ساير سورههاي مدني به بناي ساختار زندگي منظم مسلمانان در جامعه مدني و تبيين ابعاد آن توجه وعنايت دارد، جامعهاي كه در آن دين و دولت با هم بوده و از يكديگر جدانيستند زيرا اين دو در نظام اسلامي همچون جسم و روح لازم و ملزوم يكديگر ميباشند. لذا بنياد برنامههاي شريعت اسلامي در مدينه، بر نهادينه ساختن عقيده اسلامي و بر پا داشتن كاخ عمل صالح كه ترجمان اين ايمان و عقيده است استوار ميباشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بسيار بخشنده وبسيار مهربان الم (1) خوانده ميشود: «الف، لام، ميم». قرطبي مينويسد: «حروف مقطعهاي كهدر اوايل بعضي از سورههاي قرآن آمده است، سر الهي در قرآن است و جزخداوند متعال كسي ديگر اين سر را نميداند. سپس ميافزايد: اما جمع بسياري ازعلما گفتهاند: ما دوست داريم تا درباره آنها سخن گفته و فوايدي را كه درحروف مقطعه نهان است، جويا شويم و از معانياي كه ميتوان از آنها دريافتكرد، آگاه گرديم. پس ايشان دراينباره به تأويلاتي پرداخته و نظرياتي ارائه كردهاند كه در اينجا به مشهورترين آن بسنده ميكنيم و آن اين نظر است كه: خداوند عربها را با اين حروف مقطعه به مبارزه با قرآن فراميخواند، بدين معناكه اين حروف به حروف هجاي زبان عربي اشاره دارد تا به اعراب اعلام كند كهقرآن مركب از همان حروفي است كه خودشان با آن سخن ميگويند، پس اگرمدعي هستند كه قرآن كلام خداوند نيست، نظير آن را بياورند! و چون عجز وناتواني آنان در اين مبارزه و هماوردطلبي آشكار است بنابراين، حجت بر آنان بليغتر و رساتر ميگردد زيرا با وجود آن كه قرآن از حروف مورد تكلمشان خارجنيست، نفس اين واقعيت كه نميتوانند همانند آن را ساخته و براي مبارزه با آن بهميدان آورند، خود برهاني روشن بر حقانيت قرآن كريم و الهي بودن آنميباشد» زمخشري ميگويد: «حروف مقطعه همه جمعا در اول قرآن كريم واردنگرديد تا مبارزه طلبي و هماوردخواهي قرآن بليغتر و جديتر باشد، همان گونهكه هدف از تكرار داستانهاي قرآن نيز، تكرار اندرزها و هشدارهاي الهي به بندگان است». ابنكثير ميگويد: «از اين رو، هر سورهاي كه با اين حروف آغاز شدهاست، حتما ذكر برتري قرآن و بيان اعجاز و عظمت آن نيز در آن سوره وجوددارد». گفتني است؛ حقيقتي كه ابن كثير در اينجا به آن پرداخته، با پژوهشاستقرائي در بيستونه سوره قرآن روشن شده است، همچون اين سوره وسورههاي: ﴿ الم (1) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ (2) نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ (3) ﴾ [آل عمران: ١ – ٣]، ﴿ المص (1) كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ ﴾ [الأعراف: ١- ٢]، ﴿ الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْك﴾ [إبراهيم: ١ ] ، ﴿ الم (1) تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ﴾ [السجدة: ١ - ٢] ﴿ حم (1) تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (2) ﴾ [فصلت: ١ - ٢]، و ديگرسورههايي كه با حروف مقطعه آغاز شدهاند.
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (2) «اين كتاب» يعني: اين قرآن عظيم «هيچ شبههاي در آن نيست» يعني: در اينحقيقت هيچ شك و شبههاي نيست كه اين كتاب از جانب خداوند متعال نازل شدهاست «هدايتي براي متقين است» هدايت: راهنمائي است براي رسيدن به مطلوب. متقين: كساني هستند كه خود را از آنچه كه به زيانشان است نگاه داشته اند، به همين خاطر به اوامر الهي پايبند گشته و از نواهي و محرمات او پرهيز كرده اند.ابن عباس در تفسير: (هدي للمتقين) ميگويد: «متقين كساني هستند كه ازمجازات خداوند پرهيز كرده و هدايتي را كه ميشناسند، فرونميگذارند، و درتصديق به آنچه كه از سوي وي آمده است، به رحمتش اميد دارند». درحديث شريف آمده است: «لا يبلغ العبد أن يكون من المتقين حتى يدع ما لا بأس به حذراً مما به بأس: بنده به جايگاه متقيان و پرهيزگاران نميرسد تا آنگاه كه آنچه رادر آن مانع و ايرادي نيست، بهخاطر پرهيز از ارتكاب آنچه كه در آن مانع وايرادي هست، ترك نكند». از ابوهريره روايت شده است كه مردي به ويگفت: «تقوي چيست؟ ابوهريره از وي پرسيد: آيا تاكنون با مسير پر از خاريمواجه شدهاي؟ آن مرد گفت: آري! ابوهريره فرمود: در آن هنگام چهكردهاي؟ مرد گفت: چون خار را ديدم، از آن برجسته، يا از رفتن به آن راهمنصرف گشتهام. ابوهريره فرمود: تقوي يعني همين!» شكي نيست كه تقوي كانون تمام خوبيها، سفارش الهي به گذشتگان وآيندگان و بهترين صفتي است كه انسان مؤمن ميتواند به آن آراسته گردد.چنانكه ابودرداء نيز چنين گفته است. آنگاه خداوند متعال چهار صفت را براي متقين ذكر ميكند، نخستين صفتاين است:
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (3) «آنان كه به غيب ايمان ميآورند» ايمان: در لغت، تصديق و باور محض است، ولي آنگاه كه به طور مطلق به كار برده شود؛ مراد از آن همان ايماني است كه شامل هر سه اصل اعتقاد، قول و عمل باشد. كه بيشتر ائمه براين نظرند. احمدبنحنبل و شافعي گفته اند: «اجماع بر آن است كه ايمان عبارت از: قول وعمل هر دو ميباشد». گفتني است كه ايمان به آنچه خداي عزوجل نازل فرموده،تجزيه پذير نميباشد. اما «غيب»: هرآن چيزي است كه عقلها به آن راه نمييابدو رسول خداص از وجود آن خبر دادهاند، مانند نشانههاي قيامت، عذاب قبر، نشر و حشر، صراط، ميزان، بهشت و دوزخ. در حديث شريف آمده است كهرسول خدا ص فرمودند: «الإيمان أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله واليومالآخر، وتؤمن بالقدر خيره وشره: ايمان آن است كه خدا، فرشتگان، كتابها، پيامبرانش و روز آخرت را باور كني و همچنين قدر را در خير و شر آن تصديقنمايي». همچنين در حديث شريف آمده است كه ابوعبيده جراح گفت: يارسولالله! آيا كسي از ما اصحاب بهتر هم هست؛ با توجه به اين كه ما به شماايمان آورده و همراه شما جهاد كردهايم؟ فرمودند: «آري! بعد از شما كساني خواهند آمد كه به من در حاليكه مرا نديدهاند ايمان ميآورند، آنها از شما بهترند» دومين صفت متقيان اين است: «و نماز را برپا ميدارند» برپاداشتن نماز: ادايآن، با رعايت اركان، سنن و آداب آن در اوقات تعيين شده آن است. ابن عباس در تفسير (وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ ) ميگويد: «يعني نمازهاي پنجگانه را برپا ميدارند». همچنين او ميگويد: «بر پاداشتن نماز؛ يعني بجا آوردن كاملركوع، سجده، تلاوت و خشوع در آن». قتاده ميگويد: «بر پاداشتن نماز؛ يعنينگاه داشتن وقت، وضوء، ركوع و سجده آن». خلاصه اين كه: تقواپيشهگان نماز را بر وجه كامل ـ با رعايت شروط، اركان، آداب و خشوع آن ـ برپا ميدارند. بنابراين، نماز بي حضور همانند پيكر بي روح است. سومين صفت متقيان اين است: «و از آنچه به ايشان روزي دادهايم، انفاقميكنند» ابن عباس ميگويد: «يعني زكات اموالشان راميپردازند». اماابنجرير طبري ميگويد: «آيه كريمه عام است و شامل زكات فرض و صدقات نفل - همه - ميشود، بي هيچ گونه تفاوتي ميان صدقه فرض و صدقه نفل و ميان انفاق بر نزديكان و غير آنان». رأي صحيحتر نيز همين رأي است. ابن كثير ميگويد: «خداوند نماز و انفاق مال را در بسياري از آيات باهم ذكر ميكندزيرا نماز؛ حق خداوند متعال و انفاق مال؛ نيكي و احسان به مخلوقات وي است»
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4) چهارمين صفت متقيان اين است: «و آنان كه به آنچه بهسوي تو نازل شده و بهآنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان ميآورند» يعني: تو را در آنچه كه از جانبخداوند بههمراه آوردهاي و نيز آنچه را كه پيامبران قبل از تو بههمراه آوردهاند، تصديق ميكنند و ميان پيامبران الهي: هيچ گونه تفاوتي قايل نشده وآنچه را كه ايشان از بارگاه پروردگار خويش آوردهاند، انكار نميكنند. درحديث شريف آمده است كه رسول خدا ص فرمودند: «سه تناند كه پاداششان را دوبار دريافت ميكنند: 1- شخصي از اهل كتاب كه هم به پيامبر خويش و هم به من ايمانآورده. 2 - بردهاي كه حق خدا و حق مالكانش را ادا كرده است. 3 - شخصيكه به كنيزك خويش آدابي نيكو آموخته سپس آزادش ساخته و باوي ازدواجكرده است». «و آنانند كه به آخرت يقين دارند» مراد اين است كه آنان بي هيچگونهشكي به برانگيخته شدن پس از مرگ، حشر و نشر و ديگر امور آخرت باور دارند، نه آن گروهي كه ميپندارند به پيامبران و كتابهاي آسماني پيشين ايمان آوردهاند، در حالي كه به آنچه تو به همراه آوردهاي، كفر ميورزند. مجاهد ميگويد: «در اول سوره بقره چهار آيه در وصف مؤمنان، دو آيه در بيان صفات كافران و سيزده آيه در بيان صفات و ويژگي هاي منافقان است»
(سوره بقره)
مدني است و داراي (286) آيه است.
وجه تسميه آن: اين سوره به سبب در برداشتن داستان «بقر ه»، يعني گاويكه خداوند متعال بني اسرائيل را به ذبح آن مأمور گردانيد، «بقره» ناميده شد. به قولي: اين سوره اولين سورهاي است كه در مدينه نازل گرديد.
فضيلت آن: در باره فضيلت آن احاديث بسياري روايت شده است. از آنجمله؛ مسلم، ترمذي و احمد از نواس بن سمعان روايت كردهاند كهرسول خداص فرمودند: «يؤتي بالقرآن وأهله الذين كانوا يعملون به في الدنيا، تقدمهم سوره البقرة وآل عمران: در روز قيامت، قرآن و اهل آن كه در دنيا بهآن عمل ميكردند، آورده ميشوند، درحاليكه در پيشاپيش آنها سوره بقره وآل عمران قرار دارند». همچنين در حديث شريف ديگري به روايت ابيامامه آمده است كه رسول خداص فرمودند: «اقرأوا القرآن فإنه شافع لأهله يوم القيامة، اقرأوا الزهراوين فإنهما يأتيان يوم القيامة كأنهما غمامتان أو غيابتان، أو كأنهما فرقان من طير صواف يحاجان عن أهلهما يوم القيامة، ثم قال: اقرءوا البقرة، فإن أخذها بركة وتركها حسرة، ولا تستطيعها البطلة: قرآن را بخوانيد زيرا قرآن شفاعتكننده اهلخويش در روز قيامت است. زهراوين (بقره و آل عمران) را نيز بخوانيد زيرا آندو در روز قيامت ميآيند؛ گويي دو پاره ابر سفيد و نوراني، يا دو چتر، يا دودسته از پرندگان بالگشادهاند، آنگاه از اهل خود در روز قيامت محاجه (پشتيبانيو دفاع) ميكنند و بر آنها سايه ميافگنند. سپس فرمودند: بقره را بخوانيد زيراخواندن آن بركت و ترك آن حسرت است و ساحران نميتوانند بر خواننده آنتسلط و سيطره و نفوذ يابند - يا ساحران نميتوانند آن را حفظ كنند». همچنين درحديث شريف به روايت ابيهريره آمده است كه رسول خداص فرمودند: «لاتجعلوا بيوتكم قبورا فان البيت الذي تقرأ فيه سوره البقره لايدخله الشيطان: خانههايتان را گورستان نگردانيد زيرا شيطان به خانهاي كه در آن سوره بقره خوانده شود، وارد نميشود». در حديث شريف ديگري از سهلبن سعد روايتشده است كه رسول خداص فرمودند: «ان لكل شيء سناما، و ان سنام القرآن البقره، و ان من قرأها في بيته ليله لم يدخلها الشيطان ثلاث ليال: همانا براي هرچيز اوجگاهي است و قطعا اوجگاه و قله قرآن، سوره بقره است، بدانيد كه هر كس شبانگاه آن را در خانهاش تلاوت كند، شيطان سه شب به آن خانه وارد نميشود».
سوره بقره طولاني ترين سوره قرآن كريم است و همانند ساير سورههاي مدني به بناي ساختار زندگي منظم مسلمانان در جامعه مدني و تبيين ابعاد آن توجه وعنايت دارد، جامعهاي كه در آن دين و دولت با هم بوده و از يكديگر جدانيستند زيرا اين دو در نظام اسلامي همچون جسم و روح لازم و ملزوم يكديگر ميباشند. لذا بنياد برنامههاي شريعت اسلامي در مدينه، بر نهادينه ساختن عقيده اسلامي و بر پا داشتن كاخ عمل صالح كه ترجمان اين ايمان و عقيده است استوار ميباشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بسيار بخشنده وبسيار مهربان
الم (1)
خوانده ميشود: «الف، لام، ميم». قرطبي مينويسد: «حروف مقطعهاي كهدر اوايل بعضي از سورههاي قرآن آمده است، سر الهي در قرآن است و جزخداوند متعال كسي ديگر اين سر را نميداند. سپس ميافزايد: اما جمع بسياري ازعلما گفتهاند: ما دوست داريم تا درباره آنها سخن گفته و فوايدي را كه درحروف مقطعه نهان است، جويا شويم و از معانياي كه ميتوان از آنها دريافتكرد، آگاه گرديم. پس ايشان دراينباره به تأويلاتي پرداخته و نظرياتي ارائه كردهاند كه در اينجا به مشهورترين آن بسنده ميكنيم و آن اين نظر است كه: خداوند عربها را با اين حروف مقطعه به مبارزه با قرآن فراميخواند، بدين معناكه اين حروف به حروف هجاي زبان عربي اشاره دارد تا به اعراب اعلام كند كهقرآن مركب از همان حروفي است كه خودشان با آن سخن ميگويند، پس اگرمدعي هستند كه قرآن كلام خداوند نيست، نظير آن را بياورند! و چون عجز وناتواني آنان در اين مبارزه و هماوردطلبي آشكار است بنابراين، حجت بر آنان بليغتر و رساتر ميگردد زيرا با وجود آن كه قرآن از حروف مورد تكلمشان خارجنيست، نفس اين واقعيت كه نميتوانند همانند آن را ساخته و براي مبارزه با آن بهميدان آورند، خود برهاني روشن بر حقانيت قرآن كريم و الهي بودن آنميباشد»
زمخشري ميگويد: «حروف مقطعه همه جمعا در اول قرآن كريم واردنگرديد تا مبارزه طلبي و هماوردخواهي قرآن بليغتر و جديتر باشد، همان گونهكه هدف از تكرار داستانهاي قرآن نيز، تكرار اندرزها و هشدارهاي الهي به بندگان است». ابنكثير ميگويد: «از اين رو، هر سورهاي كه با اين حروف آغاز شدهاست، حتما ذكر برتري قرآن و بيان اعجاز و عظمت آن نيز در آن سوره وجوددارد». گفتني است؛ حقيقتي كه ابن كثير در اينجا به آن پرداخته، با پژوهشاستقرائي در بيستونه سوره قرآن روشن شده است، همچون اين سوره وسورههاي: ﴿ الم (1) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ (2) نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ (3) ﴾ [آل عمران: ١ – ٣]، ﴿ المص (1) كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ ﴾ [الأعراف: ١- ٢]، ﴿ الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْك﴾ [إبراهيم: ١ ] ، ﴿ الم (1) تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ﴾ [السجدة: ١ - ٢] ﴿ حم (1) تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (2) ﴾ [فصلت: ١ - ٢]، و ديگرسورههايي كه با حروف مقطعه آغاز شدهاند.
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (2)
«اين كتاب» يعني: اين قرآن عظيم «هيچ شبههاي در آن نيست» يعني: در اينحقيقت هيچ شك و شبههاي نيست كه اين كتاب از جانب خداوند متعال نازل شدهاست «هدايتي براي متقين است» هدايت: راهنمائي است براي رسيدن به مطلوب. متقين: كساني هستند كه خود را از آنچه كه به زيانشان است نگاه داشته اند، به همين خاطر به اوامر الهي پايبند گشته و از نواهي و محرمات او پرهيز كرده اند.ابن عباس در تفسير: (هدي للمتقين) ميگويد: «متقين كساني هستند كه ازمجازات خداوند پرهيز كرده و هدايتي را كه ميشناسند، فرونميگذارند، و درتصديق به آنچه كه از سوي وي آمده است، به رحمتش اميد دارند». درحديث شريف آمده است: «لا يبلغ العبد أن يكون من المتقين حتى يدع ما لا بأس به حذراً مما به بأس: بنده به جايگاه متقيان و پرهيزگاران نميرسد تا آنگاه كه آنچه رادر آن مانع و ايرادي نيست، بهخاطر پرهيز از ارتكاب آنچه كه در آن مانع وايرادي هست، ترك نكند». از ابوهريره روايت شده است كه مردي به ويگفت: «تقوي چيست؟ ابوهريره از وي پرسيد: آيا تاكنون با مسير پر از خاريمواجه شدهاي؟ آن مرد گفت: آري! ابوهريره فرمود: در آن هنگام چهكردهاي؟ مرد گفت: چون خار را ديدم، از آن برجسته، يا از رفتن به آن راهمنصرف گشتهام. ابوهريره فرمود: تقوي يعني همين!»
شكي نيست كه تقوي كانون تمام خوبيها، سفارش الهي به گذشتگان وآيندگان و بهترين صفتي است كه انسان مؤمن ميتواند به آن آراسته گردد.چنانكه ابودرداء نيز چنين گفته است.
آنگاه خداوند متعال چهار صفت را براي متقين ذكر ميكند، نخستين صفتاين است:
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (3)
«آنان كه به غيب ايمان ميآورند» ايمان: در لغت، تصديق و باور محض است، ولي آنگاه كه به طور مطلق به كار برده شود؛ مراد از آن همان ايماني است كه شامل هر سه اصل اعتقاد، قول و عمل باشد. كه بيشتر ائمه براين نظرند. احمدبنحنبل و شافعي گفته اند: «اجماع بر آن است كه ايمان عبارت از: قول وعمل هر دو ميباشد». گفتني است كه ايمان به آنچه خداي عزوجل نازل فرموده،تجزيه پذير نميباشد. اما «غيب»: هرآن چيزي است كه عقلها به آن راه نمييابدو رسول خداص از وجود آن خبر دادهاند، مانند نشانههاي قيامت، عذاب قبر، نشر و حشر، صراط، ميزان، بهشت و دوزخ. در حديث شريف آمده است كهرسول خدا ص فرمودند: «الإيمان أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله واليومالآخر، وتؤمن بالقدر خيره وشره: ايمان آن است كه خدا، فرشتگان، كتابها، پيامبرانش و روز آخرت را باور كني و همچنين قدر را در خير و شر آن تصديقنمايي». همچنين در حديث شريف آمده است كه ابوعبيده جراح گفت: يارسولالله! آيا كسي از ما اصحاب بهتر هم هست؛ با توجه به اين كه ما به شماايمان آورده و همراه شما جهاد كردهايم؟ فرمودند: «آري! بعد از شما كساني خواهند آمد كه به من در حاليكه مرا نديدهاند ايمان ميآورند، آنها از شما بهترند»
دومين صفت متقيان اين است: «و نماز را برپا ميدارند» برپاداشتن نماز: ادايآن، با رعايت اركان، سنن و آداب آن در اوقات تعيين شده آن است.
ابن عباس در تفسير (وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ ) ميگويد: «يعني نمازهاي پنجگانه را برپا ميدارند». همچنين او ميگويد: «بر پاداشتن نماز؛ يعني بجا آوردن كاملركوع، سجده، تلاوت و خشوع در آن». قتاده ميگويد: «بر پاداشتن نماز؛ يعنينگاه داشتن وقت، وضوء، ركوع و سجده آن». خلاصه اين كه: تقواپيشهگان نماز را بر وجه كامل ـ با رعايت شروط، اركان، آداب و خشوع آن ـ برپا ميدارند. بنابراين، نماز بي حضور همانند پيكر بي روح است.
سومين صفت متقيان اين است: «و از آنچه به ايشان روزي دادهايم، انفاقميكنند» ابن عباس ميگويد: «يعني زكات اموالشان راميپردازند». اماابنجرير طبري ميگويد: «آيه كريمه عام است و شامل زكات فرض و صدقات نفل - همه - ميشود، بي هيچ گونه تفاوتي ميان صدقه فرض و صدقه نفل و ميان انفاق بر نزديكان و غير آنان». رأي صحيحتر نيز همين رأي است. ابن كثير ميگويد: «خداوند نماز و انفاق مال را در بسياري از آيات باهم ذكر ميكندزيرا نماز؛ حق خداوند متعال و انفاق مال؛ نيكي و احسان به مخلوقات وي است»
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)
چهارمين صفت متقيان اين است: «و آنان كه به آنچه بهسوي تو نازل شده و بهآنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان ميآورند» يعني: تو را در آنچه كه از جانبخداوند بههمراه آوردهاي و نيز آنچه را كه پيامبران قبل از تو بههمراه آوردهاند، تصديق ميكنند و ميان پيامبران الهي: هيچ گونه تفاوتي قايل نشده وآنچه را كه ايشان از بارگاه پروردگار خويش آوردهاند، انكار نميكنند. درحديث شريف آمده است كه رسول خدا ص فرمودند: «سه تناند كه پاداششان را دوبار دريافت ميكنند:
1- شخصي از اهل كتاب كه هم به پيامبر خويش و هم به من ايمانآورده. 2 - بردهاي كه حق خدا و حق مالكانش را ادا كرده است. 3 - شخصيكه به كنيزك خويش آدابي نيكو آموخته سپس آزادش ساخته و باوي ازدواجكرده است». «و آنانند كه به آخرت يقين دارند» مراد اين است كه آنان بي هيچگونهشكي به برانگيخته شدن پس از مرگ، حشر و نشر و ديگر امور آخرت باور دارند، نه آن گروهي كه ميپندارند به پيامبران و كتابهاي آسماني پيشين ايمان آوردهاند، در حالي كه به آنچه تو به همراه آوردهاي، كفر ميورزند.
مجاهد ميگويد: «در اول سوره بقره چهار آيه در وصف مؤمنان، دو آيه در بيان صفات كافران و سيزده آيه در بيان صفات و ويژگي هاي منافقان است»