صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 16120
9 جون 2008, 11:31, توسط نعمت الله مختارزاده
نعمت الله مختارزاده شهر اسن آلما ن 16 می 2008
با لـَشمَک و با پَـشمَک
از بهـر خـدا ( کرزی) ، یک ذره شجاعت کن
از ملـت ِ مـظــلــوم و ، بـیـچــاره حـمایت کن
یــا دفـع ِ جـنایت کـن ، یـا کسب ِ کـفایت کن
یــا خــوب زَعـامَت کـن ، یا تـرک ِ ریاست کن
این کرسی یی جمهوری ، برهرکه نمی زیبد
هشـیار شو و عاقل ، دوری ز غـَـرارت کن
از قامت ِ مـوزونت ، این جـامه بـه دور افگن
با غیرت ِ افغـــانی ، رَو حـفــظ ِ شـرافت کن
با پــیرهَـن و تـنـبان ، سور و چپن و چشمک
با لـشمک و با پـشمک ، مردانه سیاست کن
(کابینه ) و( شورا) را ، مَـسپار به جنگسالار
با( طالب) و(گلـبدین ) ، هرگز نه رفاقت کن
بی صِبغت ِ(صِبغت) را ، با صِبغت ِ تـذویـرش
واپس به عـــرب داده ، تجـدیـد ِ تجــارت کن
از(دوستم) و (ربانی) ، (سـیاف) و، ز(گیلانی)
زیـــن طـائــفۀ زانی ، بی پــرده شکایت کن
با (اتمر) و با (خرم) ، (قانـونی) و با (مسعود)
با (مقبل) و با (صالح) ، بـرخـورد ِ عـدالت کن
از( وردک ِ ) نامردک ، حاصل نـشود چیزی
در بـیـلـرِ بـمـدارش ، تـمـثــیـل ِ قیامت کن
از دست ِ (وزیـــران ِ ) ، بـــدکـاره و بـــد زاده
بــا تـیـشــۀ انـدیـشـــه ، نـابــود ، خــیـانت کن
از څـارن ِ بـی وال ِ ، آن (ثـابــت ِ) نــا ثـابــت
فـرمـان ِ کـُلنگک را ، در جیب ِ ســخافت کن
وز چنگِ ( وکیـلان ِ ) ، مُـفـت خـور ِ گدا پیشه
قــانــون ِ شـــرافــت را ، آزاد و حِـراسَت کنِ
شـایـــد بــــه پس ِ پــرده ، هـمکار و شریکانند
نیم کاســــۀ ایــشان را ، بشکسـته صداقت کن
ترسِي ، اگـر از ایشان ، از صحـنه بیا بیرون
در کشـور ِ (امریکا ) ، بگـریز و اقامت کن
تا شخص ِ دگــــر آیـــد ، بر مسـند ِ جمهوری
مـردِی یی اگــر داری ، بر خیز و شهامت کن
« نعمت » کـه حـقـایق را ، بی پرده رقم کرده
خواهی نـَـپـَـذِیـرا شو ، یا خواهی اجابت کن
اين سخنگاه از پيش تعديل ميشود: نظر شما پيش از تأييد مديران سايت ظاهر نخواهد شد.
براى درست كردن پاراگراف، كافيست كه خط خالى ايجاد كنيد.
لین قسمت را خالی بگذارید
نعمت الله مختارزاده شهر اسن آلما ن 16 می 2008
با لـَشمَک و با پَـشمَک
از بهـر خـدا ( کرزی) ، یک ذره شجاعت کن
از ملـت ِ مـظــلــوم و ، بـیـچــاره حـمایت کن
یــا دفـع ِ جـنایت کـن ، یـا کسب ِ کـفایت کن
یــا خــوب زَعـامَت کـن ، یا تـرک ِ ریاست کن
این کرسی یی جمهوری ، برهرکه نمی زیبد
هشـیار شو و عاقل ، دوری ز غـَـرارت کن
از قامت ِ مـوزونت ، این جـامه بـه دور افگن
با غیرت ِ افغـــانی ، رَو حـفــظ ِ شـرافت کن
با پــیرهَـن و تـنـبان ، سور و چپن و چشمک
با لـشمک و با پـشمک ، مردانه سیاست کن
(کابینه ) و( شورا) را ، مَـسپار به جنگسالار
با( طالب) و(گلـبدین ) ، هرگز نه رفاقت کن
بی صِبغت ِ(صِبغت) را ، با صِبغت ِ تـذویـرش
واپس به عـــرب داده ، تجـدیـد ِ تجــارت کن
از(دوستم) و (ربانی) ، (سـیاف) و، ز(گیلانی)
زیـــن طـائــفۀ زانی ، بی پــرده شکایت کن
با (اتمر) و با (خرم) ، (قانـونی) و با (مسعود)
با (مقبل) و با (صالح) ، بـرخـورد ِ عـدالت کن
از( وردک ِ ) نامردک ، حاصل نـشود چیزی
در بـیـلـرِ بـمـدارش ، تـمـثــیـل ِ قیامت کن
از دست ِ (وزیـــران ِ ) ، بـــدکـاره و بـــد زاده
بــا تـیـشــۀ انـدیـشـــه ، نـابــود ، خــیـانت کن
از څـارن ِ بـی وال ِ ، آن (ثـابــت ِ) نــا ثـابــت
فـرمـان ِ کـُلنگک را ، در جیب ِ ســخافت کن
وز چنگِ ( وکیـلان ِ ) ، مُـفـت خـور ِ گدا پیشه
قــانــون ِ شـــرافــت را ، آزاد و حِـراسَت کنِ
شـایـــد بــــه پس ِ پــرده ، هـمکار و شریکانند
نیم کاســــۀ ایــشان را ، بشکسـته صداقت کن
ترسِي ، اگـر از ایشان ، از صحـنه بیا بیرون
در کشـور ِ (امریکا ) ، بگـریز و اقامت کن
تا شخص ِ دگــــر آیـــد ، بر مسـند ِ جمهوری
مـردِی یی اگــر داری ، بر خیز و شهامت کن
« نعمت » کـه حـقـایق را ، بی پرده رقم کرده
خواهی نـَـپـَـذِیـرا شو ، یا خواهی اجابت کن