Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 79639

رابطۀ ثبات سیاسی و فساد در افغانستان

7 جنوری 2014, 21:09, توسط پرویز "بهمن"

نمونهٔ دیگری ازجنایات آل یحیی؛

واکنش دربرابر زولانه دارها از طرف دو سردار:
درخلال مطالعۀ مدارکی که از زندان دهمزنگ حکایت دارند، به رفتن صدراعظم سردارمحمد هاشم خان وبرادرزاده هایش و واکنش برخی از زندانیان مواجه میشویم. در موقعی که سرداران در محوطۀ زندان می بودند، تنی چند از زندانیان سعی کرده اند، ترحم سرداران وبه ویژه نظرهاشم خان را جلب نمایند تا آزاد شوند،اما همواره با پاسخ منفی وخشن سردار روبرو شده اند.
" گاهی اگر کدام بندی عرض میکرد، سخت طرف عتاب واقع میشد. حتی یکروزی خواجه بابو که یکی از شرفای کوهدامن بود وخانوادۀ نادرشاه را دروقت حبیب الله خان کلکانی حفاظت کرده بود، وپدران اینها همراه سردارمحمد ایوب خان به هندوستان فرار شده بودند. این خواجه بابو وزیر داخلۀ حبیب الله خان کلکانی بود، مرد ضعیف وپیربود،اینهم زنجیرو زولانه در زندان بود، وزبان اردو یاد داشت. چون میدانست که هر کس به زبان اردو حرف بزند، هاشم خان حرفش را خوبترمیشنود. فریاد کرده است به زبان اردوکه :
« او والاحضرت والاحضرت، میرا ایک عرض هی، میرا ایک عرض هی .» صدراعظم حیران مانده که این کی است که به زبان اردو حرف میزند. گفت : او را بیاورید.خواجه بابو را آوردند. پرسید: چه میگویی؟ خواجه گفته است که :
« نـُه ماه وزارت کردم، این نه سال است محبوس هستم،از خدا بترسید، پیرمرد ریش سفید،زن وفرزند شما را نگاه کردم،زمین من،ملک من، خانۀ من، جایداد من، همه مصادره شده،عیال من در بدر به خانه های مردم میگردد.
هاشم خان گفت :
زود زودببریدش کوته قلفی کنید. یعنی مطلب شان این بود که دروازۀ اتاقش را قفل کنید وهیچکس رفت وآمد وصحبت با وی ندارد.ازاین کارها هر روز چارشنبه میشد،کس نبود که به حضرت والا بگوید که چرا ؟

برگرفته از .یادداشت های من نوشتهٔ مرحوم استادخلیل الله خلیلی ،
زندان دهمزنگ ، قسمت پنجم زولانه، ابزار ترسانیدن مردمِ خارج از زندان ،پژوهشگر و مورخ گرامی نصـــــــیر مهرین؛
«ماع»
تصویرازمحمد هاشم «جلاد»کابل ۱۹۳۰ میلادی

جستجو در کابل پرس