Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 79842

مکث کوتاہ روی نژاد و زبان ھزارہ

16 جنوری 2014, 00:44, توسط صبور هزارگی

من شخصا نه طرفدار نظریات آقای لومانی هستم و نه طرفدار نظریات مخالفین آقای لومانی می باشم.

اما به نظر من، هم آقای لومانی و هم مخالفین ایشان، باید با حوصله ای بیشتر و رعایت خونسردی و تکیه بر عقلانیت و رعایت جوانمردی استدلال کنند و دلیل بیاورند و تلاش کنند که جلوی احساسات شان را بگیرند.

من به این باور هستم که نه تنها ریشه ای قومی هزاره ها، بلکه ریشه ای قومی تاجیک ها و پشتونها هم به صورت علمی و شک ناپذیر روشن نیست. ریشه ای قومی یک مردم هم نه مایه ای افتخار است و نه مایه ای شرمندگی. ما باید در این مورد خیلی احساساتی نشویم.

اگر واقعا روزی ثابت شود که هزاره ها مغول، ترک ، فارس، عرب و یا ترکیبی از اقوام گوناگون هستند، نه امتیازی نصیب هزاره ها می شود و نه امتیازی را هزاره ها از دست می دهند. هویت قومی هزاره ها در طول هزاران سال تکوین یافته است و هزاره ها، امروز یک قوم منحصر به فرد، دارای فرهنگ، زبان، تاریخ و سرزمین خود هستند و در چهار چوب دولت ملتی به نام افغانستان به سر می برند. این واقعیت امروزین هزاره ها نه با ترک بودن و نه با مغول بودن و نه با فارس بودن و نه با این و آن بودن، قابل انکار است. هزاره های امروز فارسی زبان هستند، اکثریت شان مسلمان و شهروندان افغانستان هستند و ... با تاجیک ها زبان و فرهنگ مشترک دارند، با ازبک ها خصوصیات ظاهری و قومی مشترک دارند و با پشتونها سرزمین و اقامتگاههای مشترک دارند و با سید ها مذهب مشترک دارند و ....

به نظر من مشکل زمانی پیدا می شود که یک تعداد دوستان در تلاش هستند که برداشت شان را که به صورت علمی ثابت نشده است، بر همه تحمیل کنند. تعدادی با تکیه بر زبان فارسی تلاش دارند که واقعیت های قومی، نژادی و حتی سیاسی جامعه ای هزاره را نادیده بگیرند. تعداد دیگری در تلاش اند که با تکیه بر قومیت و نژاد، واقعیت های فرهنگی، زبانی و همسایگی جامعه ای هزاره را نادیده بگیرند. این بحث علمی است. این اصلا گفتگو نیست.

ضعف آقای لومانی در آن است که ایشان زبان را همه چیز هزاره ها می داند و می خواهد که هویت هزاره ها، رویکرد سیاسی-فرهنگی و دلبستگی های قومی-نژادی هزاره ها را صرفا با تکیه بر زبان تعریف کند. این ممکن است.

دوستان مخالف آقای لومانی، در تلاش هستند که با تکیه بر نژاد هزاره ها ، هویت هزاره ها را تعریف کنند و اینها واقعیت های زبانی، فرهنگی، تاریخی و همسایگی هزاره را در شکل دادن به هویت قومی هزاره ها کاملا نادیده می گیرند.

به نظرمن ، هزاره ها و هویت شان یک جمع است. زبان، دین، مذهب، جغرافیا، نژاد، و تاریخ هزاره ها، یک قومی به اسم هزاره را می سازد. اگر ما بیاییم از این میان یکی را برجسته کنیم، در حقیقت یک کل به اسم هزاره را ناقص کرده ایم. مثل اینکه ملاها و اسلام گراها در سی سال گذشته در تلاش بودند که هزاره ها تنها و تنها با تکیه بر مذهب شان معرفی و تعریف کنند که شکست خوردند.

در این میان،

دوستان فکر می کنند که با برجسته کردن کدام عنصر هویتی و یا از بین بردن کدام عنصر هویتی دیگر شان، هزاره ها می توانند خوشبخت شوند. به نظر من این برداشت کاملا نادرست است.

هزاره ها برای خوشبختی نیاز دارند که قدرتمند شوند. مادامی که هزاره ها ضعیف باشند، نه زبان نه فرهنگ، نه نژاد و نه تاریخ و ... به درد شان می خورد. ضعیف پامال است. هزاره ها چون ضعیف بوده اند پامال شده اند. برای قدرتمند شدن هم تنها زور کافی نیست. دانش، اقتصاد، آگاهی، اتحاد، آینده نگری، دید یا ویژن روشن و مشخص، تحرک و بسیج سیاسی، سازمانیافتگی اجتماعی و مهارت استفاده از مشترکات با اقوام دیگر مثل زبان و فرهنگ و نژاد همه و همه برای قدرتمند شدن ضروری هستند.

هزاره ها اگر می خواهند خوشبخت باشند و برای به دست آوردن حقوق مشروع و انسانی خود توانا باشند، نیازمند آن هستند که از نگاههای کوتاه، دشمن ساز، هوایی و بی پایه و اغراق های رومانتیک پیرهیز کنند. مثلا من شخصا در بعضی از موارد ( نه همیشه ) نگاه آقای لومانی به زبان فارسی را بسیار رومانتیک، تغزلی و خیالی می یابم. گذشته، نه نان می شود و نه آب اما یک فهم واقعی و غیر تغزلی داشتن از گذشته، می تواند برای ترسیم راه آینده کمک کند اما رسیدن به یک فهم واقعی و غیر تغزلی در کشورهای مثل افغانستان تقریبا ناممکن است. تاریخ، در کشورهای مثل افغانستان و ایران یکسره در افسانه ها گم می شود و بیشتر تغزل است تا مطالعه های گذشته.

همچنان من ترک گرایی بعضی از دوستان را بیش از حد رومانتیک و تغزلی می یابم که هیچ گوهه مطابقتی با نگاه عقلانی به مسایل ندارد. ترک بودن به هیچ عنوان نمی تواند به معنای دوستی با کشورهای ترک تبار باشد. چنانچه ما شاهد بودیم که در قیرغزستان، ازبک ها و قیرغزها که هر دو ترک هستند با هم جنگ ها کردند و خانه های همدیگر را اتش زدند. نزاع ترک های ایران با ترک های عثمانی را همه می دانیم که قرنها طول کشید. حتی همین ترک گرایی ازبیک ها و هزاره ها را دیدیم که چقدر شکننده بود که با موضع گیری دو رهبر سیاسی بسیار آسیب پذیر شد. واقعیت آن است که دوستان ترک گرا، نمی توانند به هیچ عنوان زبان فارسی و فرهنگی خراسانی-ایرانی هزاره ها و مذهب شان را نادیده بگیرند. نه گویش هزارگی زبانی شده می تواند که بتواند نیاز سیاسی، فرهنگی، علمی و ... جامعه ای رو به انکشاف و رشد هزاره ها را بر آورده کند و نه فرهنگ خراسانی-ایرانی هزاره ها را می توان با هیچ نیرویی از میان برد.

نظر من آن است که اگر ما بتوانیم تنوع عناصر هویتی هزاره ها را قبول کنیم، این تنوع می تواند برای هزاره ها به یک امتیاز و یک داشته ای استراتژیک تبدیل شود، به شرطی آنکه دوستان رویکرد و نگاه حذفی را به کناری بگذارند و در صدد پذیرش ، مطالعه، فهم و روشن کردن کلییت هویتی به اسم هزاره بر آیند نه اینکه بیش از دیگران، ما خود مان چاقوی، پان ترکیسم و یا پان ایرانیسم شویم و هویت خود را قطعه قطعه کرده ، در پی آن جامعه ای خود را قطعه قطعه کنیم.

به هر حال، من نظرم را نوشتم امیدوارم کسی را ناراحت نکرده باشم.

جستجو در کابل پرس