Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 79908

مکث کوتاہ روی نژاد و زبان ھزارہ

17 جنوری 2014, 15:02, توسط محسن زردادی

در آخرین کمنتم میخواهم روی یکی دومورد ، به اندازه توانم روشنی بیاندازم:
1- موضوع لسان یک ملت ، با ملتیهای که به آن لسان سخن میگویند نباید خلط گردد. امریکای لاتین ، شمال افریقا ، استرالیا ، نیوزیلاند ، قزاقستان ، قفقاز ، بیلاروس و تعداد زیاد کشورهای دیگری وجود دارند که یا کاملاً و یا قسماً جای زبان مادری شان را زبان قوم و ملت حاکم و مسلط بر سرزمین آنها ، گرفته است. عین موضوع میتواند در مورد هزاره ها نیز صدق داشته باشد.
2- اگر سخن از هجوم مغول وتاتار امیر تیمور گرگانی و اوزبیکهای شیبانی و یا امپراتوری عثمانی در میان باشد پس در انصورت تمام منطقه از اقیانوس آرام تا بحیره مدیترانه و اطریش و ویانا یکسان تحت این سلطه بوده اند . لذا منطقاً زبان و وفرهنگشان نیز باید کما بیش از لسان وفرهنگ مغولها و تورکها تاثیر پذیر می بود. اگر مشخص تر صحبت کنیم ، ایران و افغانستان امروز را در نظر میگیریم. به یقین که ، در زمان حمله چنگیز و یا امیر تیمور گورگانی ، تنها هزاره ها در این سرزمین زندگی نمی کرده اند که از این هجوم ، لسان وفرهنگ هزاره های (فارس) تا این اندازه متاثر شده ونیم زبان و آله موسیقی و رقص وآواز شان همه وهمه غیر فارسی شده اند.. آیا در لسان فارسی تاجیکی چرا این تغییرات نیامده است ویا آنها در آنوقت در این سرزمین زندگی نداشته اند!؟ آیا چرا در زبان فارسی ایران که از شروع ظهور دین اسلام ، قرنها در اشغال اعراب ویا تورکها ومغولها بسر برده است این «مصطلحات» وجود ندارد.
3_ اگر به فرض مثال ، تورکها و یا مغولها بجای آته ، پدر و بجای آبه مادر و بجای آجه مادر کلان و بجای اوقره چشم و بجای قاش ابرو و .... می گفتند . منهم در منشه ی پیدایش این واژه های کلیدی فارسی به زبان تورکی ومغولی به فکر می افتادم وبالنوبه مبداء پیدایش نژادی وقومی آنها را تحت سوال می بردم.
4- به نظر من واژه های غیر فارسی (تورکی و مغولی ) که در گفتار روزمره هزاره ها مورد استعمال دارد ، اصطلاحات معاصر و یا تخنیکی نمی باشند که با وجود داشتن زبان مفصح فارسی ، هزاره ها این کلمات را از تورکی ومغولی وام گرفته باشد و برعکس بقایای همان لسان قبل از فارسی شان است که باوجود هجوم فرهنگی فارسی وتورک ستیزی فارسها ، مقام وموقف خودرا تا حال تا جایی در بین هزاره وگفتار روز مره شان حفظ کرده اند.
5- با تایید از سخنان دوستی بنام بصیر هزارگی ، برای من اصلا گذشته هزاره ها که به کدام قوم وملت منتهی میگردند نه مایه افتخاراست ونه هم مایه شرم است ، ونه هم با فارسها ویا تورکها کدام تبعیض وتعصب دارم.
در سابق می گفتند : هرکی به من شیر دهد میش من است هرکه ندهد شیر بد اندیش من است...
ولی امروز ما را از میش و شیرش تیر فقط همینقدر که گرگ نباشند و مارا دندان نگیرند کفایت میکند.....
اینهم چند تورهِ دیگر سوچه هزارگی برای کسانی که برای آن دق اورده اند..
واژهای هزارگی که معادل ان در لسان فارسی وجود ندارد:

1- قباغ ـ فاصله بین قاش و کیرپک ( ابرو و پلکها)
2- خروشت ـ خاکستری که هنوز کاملاً سرد نشده و دربینش آتش داشه باشد.
3- قوغ- حالت سوخته شده یک مواد که شعله های بلند آتش ازان زبانه نکشد.
4- لوو – ریختن مایع از یک جای بجای دیگر ( مخصوص مایعات )
5- چوغ – تاری که از پشم ساخته شده باشد. ( مخصوص پشم)
6- چپچور ـ ابزار کار که با آن زمین را می کاوند.
7- اور دیمه ـ طنابی که از پشم ساخته شده و اطفال را در گهواره با ان می بندند.
8- چورغه ـ چوب میله ی شکلی است که ، مادرها برای اینکه اطفال شیرخوار در اثنای خواب در گهواره خودرا تر نکنند آنرا طوری میگذارند که یک انجام آن را به بیرون از گهواره رهنمایی کرده و در انجام دیگر آن آله ی تناسلی کودک را جای میدهند. این آله در صورتیکه کودک پسر باشد بیشتر مورد استعمال دارد.
9- چپوش ـ گوسفند ماده که هنوز شیر ندهد وبره نداشته باشد.
10- کویک ـ بره ایکه بین یکسال تا دوسال باشد..
11- بورو ـ به فتح « ر» و سکون« و» دوم ـ گوساله ایکه دوسالش تمام شده باشد.
12- گی یه ـ یکنوع دسته چوبی برای تیشه های ساخت مخصوصی است که بنام «گی یه تیشه» یاد میشود. این دسته از دو شاخه درختی که تحت یک زاویه بهم روییده ووصل باشند ساخته میشود.
13- بالی ، سلسله و جودینه ـ وسایل آرایش زنها استند که از نقره ساخته شده و از سنگهای قیمتی در تزیینات انها استفاده میشود. زنها در زمان عروسی و روزهای خوشی این وسایل می پوشند.. اینها غیر از طوق و گوشواره هستند..
14- چاروغ ـ یک نوع پاپوش است که از پوست گاو ویا بز و گوسفند ساخته و بین آن کاه می اندازند. از این پاپوش قبلاً در مسافرتها در زمستانهای یخ وپر برف استفاده میشده است.
15- چوخال ـ یک آله است که از تال دوری ویا ایرغی و یا الترغینه به شکل مربع ، مستطیل می ساختند و به پایای خود می بستد تا پاها به برف گور نروند. چون فشار مساوی است به وزن تقسیم مساحت ، با این ترتیب مردم با وزن ثابت خود ، مساحت پاها را بیشتر میساختند تا فشار کمتر بالای برف وارد شده و مانع فرورفتن انها در برف گردد.
16- چوبری ـ جریان آهسته مایع در یک سطح. پایان شدن قطره های عرق از سر وروی
17- چیقرا ـ از سوز دل با صدای بلند گریه کردن.
18- تغتوغلا به تای ثقیل ـ وقتیکه چوب را به چوب میزنند. یا ظرفی را به ظرفی و ..که صدای نامنظم و نا هنجار تولید شود. در این اواخر برای صدای آتش کردن از تفنگ و دیگر آلات جنگی هم استفاده میشود.
19- قوتقل ـ خوب دوندل کردن یعنی خیلی پالیدن. به سرحدی که اشیا را از جایش بیجا نمایند..
20- جیلیمبور ـ آدم لاغروکمجان ، کمحرکت ، کمخور و کم جرئت در یک کلمه. کسی که از دستش کاری بر نیاید..
21- جوغول ـ جای به جای لگد مال کردن یک چیزی .. راه رفتن بالای چیزی به هدف خورد کردن آن و تلویحاً به فعالیت کسانی گفته میشود که حرکت دینامیکی نداشته باشد.

جستجو در کابل پرس