Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 80673

تظاهرات مردم بامیان برای محاکمه عاملان جنایات سازمان یافته در افشار

16 فبروری 2014, 12:45, توسط Hadi Resalat

نادر جان سلام
نمی دانم از کدام راپور سازمان ملل در مورد فاجعهء افشار و از کدام مردم که در مورد بی بند و باری های بابه مزاری شکایت کرده اند سخن می گویید. فکر می کنم راپور آقای نجفی سفیر ایران در رادیو مشهد را، پیام خامنهء رهبر ایران در تهران و کابل را، خبرها، دسیسه ها و پروپاگندهای رادیو تلویزیون آقای ربانی و مسعود را از ارگ ریاست جمهوری، فتواهای شیخ قندهاری "محسنی" فاضل و انوری از رسانه های ایران و رسانه های ربانی و مسعود در کابل را با راپور سازمان ملل اشتباه گرفته اید. و نیز نمی دانم از کدام مردم سخن می گویید از مردمی که تا یک سال اجازهء رفتن به خانه هایشان در افشار توسط آقای مسعود کثیف ار نداشت حرف می زنید؟ و یا نه از مردمی که افشار را فروختند و یک ماه قبل از سقوط افشار تمام دار و ندار شان را ازافشار بار کرده و خوش خوش در خیر خانه و شهر نو تا شمالی و خنج پنچشیر و پغمان در خانه های هم پیمانان و بادارانشان با دختران جوان و زنان جوان شان به تعبیر خود شما خایه مالی نموده و بستر نرم و گرم آقای ربانی و مسعود و سیاف و سربازهای شورای نظار و جمعیت و اتحاد را گرم نگه میداشتند سخن می گویید. اگر از مردمی و از مردانی که به بهای فروختن ناموس شان در کنار شورای نظار و جمعیت و اتحاد قرار گرفتند سخن می گویید درست می فرمایید، زیرا این مردان که عبارت اند از انوری و فاضل و آصف قندهاری و تمام هم تباران و هم نژادان شان به بهای کلفتی و در اختیار قرار دادن زنان و دختران جوان شان برای شورای نظار و جمعیت و اتحاد در کنار آنان قرار گرفتند و بعد این مردم اولین کسانی بودند که در چور و چپاول افشار دست اول داشتند، بی جا نیست که این مردم خلاف مزاری گواهی دهند، زیرا سنگر های مزاری سنگرهای مقاومت غرب کابل برای حفظ خانه های هزاره ها و حفظ مردم هزاره در غرب کابل و در افشار بود زیرا هزاره های غرب کابل هیچ باداری نداشتند که در خانه های شان پناه می بردند و هیچ پناهگاهی جز خانه های گلین افشار و چنداول و برچی و کارته سخی نداشتند. هزاره ها تا آخرین لحظه های حیات شان در غرب کابل ماندند و تا آخرین قطره های خون شان از غرب کابل دفاع کردند با قربانی اطفال و مال و منال و جوانان و پیران شان. و هیچ تصوری از سقوط غرب کابل وجود نداشت. اما اینکه یک عده سیدهای بی شعور که به بهای واسطه گری زنان و دختران جوان شان برای شورای نظار و جمعیت و اتحاد اسلامی، کوه رادار را فروختند، هیچ دلیلی برای توجیج شکست مزاری و فرزندان مزاری و فرزندان غرب کابل نیست. غرب کابل و افشار تا آخرین قطره های خون خویش از افشار دفاع کردند. و سر پیش مسعود مذدورِ ایران و خامنهء خاین خم نکردند. سید های که در غرب کابل به اتحاد ننگین شورای نظار و ایران نپیوستند همیشه سر بلند ماندند و هستند این سید ها تا آخرین لحظه های افشار نفس کشیدند و پا به پای هزاره های افشار تا آخرن لحظه های سقوط افشار به انحصار قدرت توسط مسعود کثیف اعتراض کردند و "نه" گفتند.
عجیب است نادر جان اینکه می گویید محقق خایه مالی پنجشیری ها را می کند و خلیلی هم خایه مالی اشرف غنی احمد زی. احتمالا شما ها هم کدام خایهء برای مالیدن انتخاب کرده اید نمی دانم شما و رهبران شما کدام خایه ها را می مالید. نشرمید بگویید حد اقل معلوم میشود که این غیرت عدم خایه مالیِ شما از چی وقت بر انگیخته شده است، آیا بعد از فروختن کوه رادار و افشار؟ و یا نه از زمانی که تمام نیرنگ ها و واسطه گری های ناموسی یی شما برای هیچ کاندیدی قابل پذیرش نبود. حسرت نخورید پلیت "39" از دوران موردگوی های شما برای شورای نظار در مقاومت های غرب کابل در مقابل هزاره ها و مردم غرب کابل و بابه مزاری، برای شما چاپ شده است تاریخ شهادت می دهد. تمام احزاب در افغانستان از موردگوی ها و واسطه گری های شما ارضا شده اند، 21 سال است که شما واسطه گری و موردگوی می کنید. حالا پلیت های شما کوچه و بازاری شده است تاریخ ثابت کرده است. هیچ مشتری یی در افغانستان موترهای پلیت 39 شما را خریدار نیست. شما جز واسطه گری و موردگوی هیچ تصویری در ازهان مردم افغانستان نداده اید. فاحشه گری سیاسی کار شماست. حتی عبدالله عبدالله که یکی از مشتری های شما در دورهء مقاومت غرب کابل بود و در هر جنگی در کابل برای شان موردگوی می کردید، دیگر از شما خجالت می کشد. جلوه های انوری در پرده های تلویزیون اعلان دبارهء فاحشه گری های سیاسی یی شما و هم تباران تان است. نمی دانم چطور نمی شرمید که گه گاهی از غیرت حرف می زنید از شعور حرف می زنید از عزت و شرف حرف می زنید. " ما در گویش هزاره گی یک مثل داریم اینکه: زمستان می رود و روی سیاهی اش در ذغال می ماند.

جستجو در کابل پرس