21 جولای 2010, 17:13, توسط ba omida khorasan zamin
زبان فر دوسی زبان مردمی خراسان هست
زبان پارسی در چشمانداز تاريخي
زبان فارسی که به یکی از مهم ترین زبانهای ادبی و فرهنگی جهان مشهور در گذشته ای نچندان دور در بيرون از مرزهای کنونی ایران ( منطقه فلات ایران یا ایران بزرگ ) بسیار گسترده و فراگیر بوده است ولی متاسفانه به دلیل ضعف و عدم مدیریت شاهان و رهبران این دویست ساله گذشته در ایران این امر کاهش یافته است . شایسته است ملت و دولتهای وقت ایران برای گسترش هرچه بیشتر زبانها و گویشهای پارسی و لری و کردی و آذری و بلوچی و . . . در ایران کنونی و منطقه ایران بزرگ کوشش نماید . پارسی امروزی که ریشه اش از زبان پهلوی است امروزه در سرزمینهای : کردستان عراق , کردستان ترکیه , ارمنستان , آذربایجان , داغستان , ترکمنستان , قزاقستان , قرقیزستان , تاجیکستان , ازبکستان , افغانستان , پاکستان , هند و بحرین تقریبا رایج است و برخی از مردمان آنجا به غیر از زبان محلی خود با این زبان کهن بزرگ آشنایی دارند و سخن میگویند .
خاستگاه همگونيهاي واژگاني و ساختاري زبان فارسي با ديگر زبانها و گسترش زبان فارسي در سرزمينهايي چون هند، پاكستان، تركيه، بوسني و هرزگوين، آلباني، صربستان، كرواسي، مونتهنگرو، و مقدونيه را ميتوان از ديدگاههاي «تاريخ طبيعي» و «تاريخ اجتماعي» بررسي كرد. زيرا از ديدگاه تاريخ طبيعي، زبانهايي چون پشتو، هندي، بنگالي، تاجيكي، و اردو، از گروه زبانهاي هندواروپايي شمرده شدهاند و خاستگاه جغرافيايي همگوني دارند. ادوارد براون نيز بخشي از اين همانندي را برميشمارد و ميگويد: كاملاً مسلم به نظر ميرسد كه ايرانيان و هنديان زماني قوميت مشترك ايراني ـ هندي را در نقطهاي در پنجاب تشكيل ميدادهاند.
اگرچه بخشي ازگسترش زبان فارسي در بالكان را ميبايست از چيرگي و فرمانروايي عثماني بر آن سرزمين دانست، ولي اين گمانه را نبايد ناديده انگاشت كه چه بسا اسلاوهاي كهن، بخشي از مايههاي زباني، انديشگي و فرهنگي آريايي را از زيستگاههاي آغازين خود به بالكان آوردهاند. همچنين نقش يونانيان، مانويان و نومانويان و نيز گروه بوگلاميا1 را هم نبايد از ياد برد،2 زيرا زبان فارسي پس از دورههاي فارسي باستان و فارسي ميانه يا پهلوي، به شيوهاي كارآمد در گسترش فرهنگ ايراني پاي به ميدان نهاد و در دوران هخامنشيان، سكاها و اشكانيان، زبان فارسي باستان و پهلوي درسند و بينالنهرين گسترش يافت.
رزم ايران و توران از برجستهترين درونمايههاي شاهنامه فردوسي است كه از نگاه نمادين، بيانگر اين پديده تاريخي است كه زيستگاه تركان، ساليان سال از استانهاي هخامنشيان به شمار ميرفته است و كساني كه تاريخ كهن تركان را نگاشتهاند، اين دوره را دوره پارسها نام نهادهاند. سنگ نوشتههايي نيز كه از گورمه، ترسوس و سارد در نزديكي ازمير به دست آمده، چيرگي هخامنشيان بر اين سرزمين را باز مينمايانند. به دنبال چيرگي هخامنشيان، آيين مهر و در پي آن، دين ماني، به سرزمين تركان راه يافت و آسياي صغير را دربرگرفت. برخي از پژوهشگران در ژرفاي انديشه قزلباشها (علويان)، مايههايي از مهرپرستي، زردشتي و خرمديني را برشمرده و خاستگاه بخشي از آيينهاي مولويه را آيين زردشت دانستهاند؛ چنان كه پرفسور گولپينارلي، تقدس اجاق و مطبخ خانقاه و خاموشي در اثناي صرف طعام و نيز گلبانگ سفره و خرقه صوفيان را باز مانده و از آيينهاي زردشتيان دانسته3 و ناصر خسرو نيز گزارش داده است كه در شهر اخلاط در آسياي صغير، به سه زبان تاري، پارسي، و ارمني سخن ميگفتهاند.4 از اين رو، ميتوان زمينههاي تاريخي گسترش زبان فارسي در كشورها و سرزمينهاي همسايه را چنين برشمرد:
1. پديدههاي اجتماعي مانند خودكامگي فرمانروايان و جنگهاي پياپي، جابهجايي ناگزير فارسي زبانان و پراكندگي آنان را در پي داشته است. از نشانههاي نمادين همزباني همسايگان ميتوان به گفتوگوي پهلوانان ايران و توران به زبان فارسي در كتاب شاهنامه در برخي از جستارها نيز از پديده ميهنگريزي ايرانيان در دوره ساسانيان، به انگيزه سختگيريهاي موبدان زردشتي درباره مانويان و مزدكيان، و نيز پس از تاخت و تاز تازيان و كشتار خرمدينان به دست عباسيان و روي آوردن بخشي از فارسيزبانان به آسياي صغير سخن گفتهاند.5
زبان فر دوسی زبان مردمی خراسان هست
زبان پارسی در چشمانداز تاريخي
زبان فارسی که به یکی از مهم ترین زبانهای ادبی و فرهنگی جهان مشهور در گذشته ای نچندان دور در بيرون از مرزهای کنونی ایران ( منطقه فلات ایران یا ایران بزرگ ) بسیار گسترده و فراگیر بوده است ولی متاسفانه به دلیل ضعف و عدم مدیریت شاهان و رهبران این دویست ساله گذشته در ایران این امر کاهش یافته است . شایسته است ملت و دولتهای وقت ایران برای گسترش هرچه بیشتر زبانها و گویشهای پارسی و لری و کردی و آذری و بلوچی و . . . در ایران کنونی و منطقه ایران بزرگ کوشش نماید . پارسی امروزی که ریشه اش از زبان پهلوی است امروزه در سرزمینهای : کردستان عراق , کردستان ترکیه , ارمنستان , آذربایجان , داغستان , ترکمنستان , قزاقستان , قرقیزستان , تاجیکستان , ازبکستان , افغانستان , پاکستان , هند و بحرین تقریبا رایج است و برخی از مردمان آنجا به غیر از زبان محلی خود با این زبان کهن بزرگ آشنایی دارند و سخن میگویند .
خاستگاه همگونيهاي واژگاني و ساختاري زبان فارسي با ديگر زبانها و گسترش زبان فارسي در سرزمينهايي چون هند، پاكستان، تركيه، بوسني و هرزگوين، آلباني، صربستان، كرواسي، مونتهنگرو، و مقدونيه را ميتوان از ديدگاههاي «تاريخ طبيعي» و «تاريخ اجتماعي» بررسي كرد. زيرا از ديدگاه تاريخ طبيعي، زبانهايي چون پشتو، هندي، بنگالي، تاجيكي، و اردو، از گروه زبانهاي هندواروپايي شمرده شدهاند و خاستگاه جغرافيايي همگوني دارند. ادوارد براون نيز بخشي از اين همانندي را برميشمارد و ميگويد: كاملاً مسلم به نظر ميرسد كه ايرانيان و هنديان زماني قوميت مشترك ايراني ـ هندي را در نقطهاي در پنجاب تشكيل ميدادهاند.
اگرچه بخشي ازگسترش زبان فارسي در بالكان را ميبايست از چيرگي و فرمانروايي عثماني بر آن سرزمين دانست، ولي اين گمانه را نبايد ناديده انگاشت كه چه بسا اسلاوهاي كهن، بخشي از مايههاي زباني، انديشگي و فرهنگي آريايي را از زيستگاههاي آغازين خود به بالكان آوردهاند. همچنين نقش يونانيان، مانويان و نومانويان و نيز گروه بوگلاميا1 را هم نبايد از ياد برد،2 زيرا زبان فارسي پس از دورههاي فارسي باستان و فارسي ميانه يا پهلوي، به شيوهاي كارآمد در گسترش فرهنگ ايراني پاي به ميدان نهاد و در دوران هخامنشيان، سكاها و اشكانيان، زبان فارسي باستان و پهلوي درسند و بينالنهرين گسترش يافت.
رزم ايران و توران از برجستهترين درونمايههاي شاهنامه فردوسي است كه از نگاه نمادين، بيانگر اين پديده تاريخي است كه زيستگاه تركان، ساليان سال از استانهاي هخامنشيان به شمار ميرفته است و كساني كه تاريخ كهن تركان را نگاشتهاند، اين دوره را دوره پارسها نام نهادهاند. سنگ نوشتههايي نيز كه از گورمه، ترسوس و سارد در نزديكي ازمير به دست آمده، چيرگي هخامنشيان بر اين سرزمين را باز مينمايانند. به دنبال چيرگي هخامنشيان، آيين مهر و در پي آن، دين ماني، به سرزمين تركان راه يافت و آسياي صغير را دربرگرفت. برخي از پژوهشگران در ژرفاي انديشه قزلباشها (علويان)، مايههايي از مهرپرستي، زردشتي و خرمديني را برشمرده و خاستگاه بخشي از آيينهاي مولويه را آيين زردشت دانستهاند؛ چنان كه پرفسور گولپينارلي، تقدس اجاق و مطبخ خانقاه و خاموشي در اثناي صرف طعام و نيز گلبانگ سفره و خرقه صوفيان را باز مانده و از آيينهاي زردشتيان دانسته3 و ناصر خسرو نيز گزارش داده است كه در شهر اخلاط در آسياي صغير، به سه زبان تاري، پارسي، و ارمني سخن ميگفتهاند.4 از اين رو، ميتوان زمينههاي تاريخي گسترش زبان فارسي در كشورها و سرزمينهاي همسايه را چنين برشمرد:
1. پديدههاي اجتماعي مانند خودكامگي فرمانروايان و جنگهاي پياپي، جابهجايي ناگزير فارسي زبانان و پراكندگي آنان را در پي داشته است. از نشانههاي نمادين همزباني همسايگان ميتوان به گفتوگوي پهلوانان ايران و توران به زبان فارسي در كتاب شاهنامه در برخي از جستارها نيز از پديده ميهنگريزي ايرانيان در دوره ساسانيان، به انگيزه سختگيريهاي موبدان زردشتي درباره مانويان و مزدكيان، و نيز پس از تاخت و تاز تازيان و كشتار خرمدينان به دست عباسيان و روي آوردن بخشي از فارسيزبانان به آسياي صغير سخن گفتهاند.5
http://www.ariarman.com/Persia...