Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 18446

داستان نويس، حافظه و دروغ!

12 آگوست 2008, 03:14, توسط آزادی

آقای میر هزار! سلام تقدیم تان باد. الهی موفق باشید.
من که با نظریات سیاسی شما کاملا مخالف بودم و هستم. اینک این دو نگاشته و یا اصلا دو ابتکار شما را که در رابطه با شاعر نبودن لطیف ناظمی و داستان نویس نبودن اکرم عثمان نگاشته اید، از شاهکار های دوره شما که نه بلکه از شاهکار های ادبی سه دورهء گذشته افغانستان میدانم.
براستی از این دو نقد شما معلوم میشود که شما انسان واقعا تحصیل کرد، منتقد مستدل و شفاف گوی بی پیرایه هستید.
در افغانستان یک مرض عمومی شده است که؛هر کس با کسی ارتباطی دارد و یا خوشبینی موجود است، از او قهرمان، تهمتن و رستم میسازد. بدون اینکه؛ به درون مایهء علمی و یا ادبی شخص دیده شود. از همه بد بخت تر اینکه؛ هر چیز را به سیاست و سابقه سیاسی ربط میدهند و میزان قضاوت شان هم همان است. اگر شما به این اقدام واقعا ستودنی و بی سابقهء تان ادامه بدهید، یک راهگشایی خوب برای نسلها آینده ذهاست.
روی دیگری قضیه این است که؛ دانشمندان ما یک حس خود خواهی و قناعت کاذب دارند و فکر میکنند که؛چند صفحه نگاشتند، دیگر نباید کسی برای آنها بگوید که بالای چشم ابرو دارید.
شما باور کنید که من یک بخش عمری خود را در مدارس دینی سپری کرده ام. بسیاری از طلبه ها و ملا هایی هستند که به هزار مراتب بهتر ادیب، شاعر و لغت دان و حتی نویسنده نسبت به اکرم عثمان، لطیف ناظمی، زهره یوسف و دیگران هستند. وقتی آن طلبه های دینی این چرندیان و ابتذال را می بینند از بس احساس غربت و دست نا رسی میکنند؛ به عقده تبدیل میشود. آخر این بسیار شرم آور است که شخصی از دانشگاه کابل دپلوم داشته باشد و اسم اتا ترک را عطا بنویسد و امثال اینها.
من داستانهای محمد عجازی اکثرش راخوانده ام. داستان های پرویز سعید هم یک وقت بسیار رونق داشت. از داستان نویس های عرب، نجیب محفوظ، نجیب گیلان و بعضی های دیگر را مطالعه کرده ام. تا حال در افغانستان من یک داستان کوتاه نخوانده ام که حتی بشود نام آن را داستان گذاشت.
ما در سیاست، در ادبیات و شعر، در اجتماع، در فرهنگ و حتی دز زندگی فامیلی بحدی عقب مانده هستیم که، وقتی با دیگر ملتها می نشینیم ما را احساس شرم و غبطه فرا میگیرد.
بهر صورت، اگر شما این شیوه را با قوت تمام و با پشتکار درست ادامه بدهید، میشود که شما را بانی یک مدرسهء نو انتقادی و راهگشای دروازهء زدودن ابتذال در افغانستان نامید.
اگر شما میخواهید نام جاودان داشته باشید و از دیدگاه من « مورد اجر، ثواب و رحمت پروردگار هم قرار گیرید» این کار را ادامه بدهید.
براستی خود من در این عرصه در زبان پارسی دسترسی زیادی ندارم ولی خوب و بد آن را خوب تشخیص میدهم. تشخیص من هم به اساس ادبیات عربی «مسلک من» است، چون ادبیات ما بر همان پایه بنا است.
یک منتقد ادبی فرانسوی را گفتند: تو خودت هیچ چیز نمی نویسی ولی نبشته های دیگران را همیشه نقد میکنی، چرا؟ در پاسخ گفت: من خوشبختانه همانند مرغ تخم نمی گذارم، ولی مزهء تخم خوب و بد را می دانم.
من هم همین طور هستم.
امید وارم یک نقد عالمانه در رابطه با بر نامهء گویا ادبی «گنج شایگان» رادیو امریکا، یک نقد ادبی از داشته های اسدالله حبیب گویا در بیدل شناسی، یک نقد ادبی هم از تحقیقات استاد جاوید و.. بنگارید.
من نمیتوانم شمارهء خود را اینجا ثبت کنم، اگر ممکن است شما شماره خود و یا ایمیل خود را ثبت کنید، تا اگر ممکن باشد من با شما تماس بگیرم.
با احترام
آزادی

جستجو در کابل پرس