Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85190

چه کسی در موقعیت های دشوار به یاری رژیم ایران می رسد

9 اكتبر 2014, 17:00, توسط سادات

پیروان عبدالله بن سبا یهودی که با دروغ وریا وعوامفریبی خودشان را پیروان واقعی اهل بیت پیامبر جا زده اند در واقعیت امر کینه توز ترین د شمنان اهل بیت پیامبر همین گروه کثیف می باشد.
درحدیث ساختگی که آنرا از جعفرصادق روایت میکنند چنین نقل قول نموده اند:
»ما و دوستان ما از جمله کسانی هستیم که هر زمانیکه واقعیت دین مانرا آشکار سازیم ذلیل ورسوا میشویم وهر وقتیکه آنرا پنهان نمائیم سربلند وعزیز خواهیم ماند»
این حدیث را آیت الله محسنی یکی از رهبران شیعه مذهب افغانی که در پاکستان با رهبران جهادی اهل تسنن بیشتر حشر ونشر داشت نیز از باقر مجلسی تایید کرده وبر باقر مجلسی اعتراض نموده که چرا چلوصاف شیعه ها را از آب در آورده است. اصلا این حدیث ساختگی از جعفر صادق بلکه از همان صفوی های کینه توز صفوی که یا یهودیان هم قرابت وخویشاوندی دارند ساخته شده است.
باهمه حال؛ چنانچه که دکتور علی شریعتی نیز این موضوع را پذیرفته است کسانیکه در عصر امروز خودشان را تشیع می نامند منافقان بیش نیستند. مگر منافقت شاخ دارد ویا دم زمانیکه شما در حالت ضعف قرار دارید به یاران پیامبر لعن وطعن نمی فرستید ولی زمانیکه قدرت در دست تان افتاد آنگاه بدتر ازکافر ومرتد بریاران واصحاب پیامبر تاریخ جعل میکنید؟
در افغانستان که شیعه ها در اقلیت استند از نزدیک شدن مذاهب و وحدت کلمه داد میزنند ولی در ایران سنی ها را بجرم سنی بودن قتل عام میکنند . آیا این روش یک مسلمان است؟
باهمه حال ؛ حالا نسل بیدار هزاره نیز فهمیده است که شیعه گری همان منافقت است هزاره ها که سالها بنام شیعه به آخوندها خمس وزکات میدادند حالا دانسته اند که این آخوندها آنها را استحمار نموده است.
به نوشتهء یکی از قلمبدستان هزاره بنام عزیز رویش دربارهء آیت الله محسنی توجه نمايید:
من شخصاً، با محسنی، نه دشمنی معاندانه ونه عشق کور دارم. ومعتقدم که آقای محسنی، نقاب های پرلایه در چهره دارد وشناخت واقعی ایشان زمانی میسر است که آن نقاب های پرلایه از چهره ایشان کنار زده شود.

شهید مزاری، بعضی از آن نقاب های پرلایه را کنار زد اما طبق شنیده های از نزدیکان آقای محسنی، آیت الله محسنی، کتاب خاطراتی دارد که طبق وصیت ایشان، قبل از مرگ ایشان نباید منتشر شود.

براساس همان شنیده ها، آقای محسنی در کتاب خاطرات خود به سخنرانی های شهید مزاری درباره خود پاسخ داده است. لذا بعد از مرگ ایشان نیز جامعه هزاره، با چهره دیگر از محسنی، روبرو خواهند شد وچه بسا که کتاب خاطرات ایشان صف بندی های جدید ونفاق وشقاق از نوع دیگر،ایجاد کند.

آیت الله العظمی منتظری، خاطراتش را در زمان حیاتش منتشر کرد وناگفته های بسیاری را بیان کرد که بعضی از افراد به ایشان اعتراض نموده بودند که آقا صلاح نبود که چنین خاطراتی را در زمان حیات خود منتشر کنید.

آقای منتظری، باهمان صداقت وسادگی مخصوص به خود پاسخ داده بود: برای آن منتشر کردم که تاخودم زنده هستم، خاطرات من در معرض داوری قرار گیرد واگر کسانی حرف های دارند حرف خودرا بزنند ومن سخنانشان را مورد مطالعه قرار داده، به منتقدان پاسخ بدهم ویا تذکراتشان را لحاظ کنم تاتاریخ تحریف نشود.

آیت الله محسنی، هم اگر واقعا وحدت امت اسلامی وعزت جامعه شیعه را می خواهد، خاطراتش را قبل از مرگش منتشر کند تا کتاب خاطراتش منشأ نفاق وشقاق جدید نشود.

به سخنان شهید مزاری درباره محسنی از آن نظر ایمان دارم که شهید مزاری قبل از شهادتش ودرمیان مردم، شفاف سخن گفته وازمردم وشخص ایشان خواسته بود که اگر درباره او خصما نه وبر خلاف واقع وناحق، سخن می گوید؛ آقای محسنی با مردم سخن بگوید.

ازآنجا که آقا ی محسنی در کابل بود وپا سخی به شهید مزاری نداد وتاکنون نیز که بسیاری ازسران حزب وحدت زنده هستند،سخنی نگفته ومدرکی دال بر دروغ وناحق بودن سخنان شهید مزاری منتشرنکرده است تااگرسخنان ودلایل آقای محسنی درباره ی شهید مزاری قیل وقالی داشته باشد، رهبران حزب وحدت، شخصیت های هزاره در حرکت اسلامی، محققان ونویسندگان جامعه هزاره پاسخ بگویند وآقای محسنی نیزپاسخ دیگران رابدهد تا در نبود ایشان وآگاهان، حقیقت ها قربانی کعب الاحبارها نشود.

این چنین است که سخنان شهید مزاری درباره ی آقای محسنی ازنظرتاریخی ارزش واعتباردارد وهرانچه راکه آقای محسنی درپاسخ شهیدمزاری درکتاب خاطراتش بنویسد وبعدازمرگش منتشرشودازنظرتاریخی واندیشمندان اعتباروارزش ندارد.

چهره اول محسنی

بلخی شکمباره

برای چندین سال میان « کانون مهاجر» و«سازمان نصر» پیرامون تصاحب انحصاری نام سید اسماعیل بلخی رقابت تنگاتنگ جریان داشت، هریک ازآن دوگروه تلاش داشت تابلخی را پدر خوانده یاپیر وپیشوای منحصر به خود قلم داد نماید...

در این میان حرکت اسلامی وآیت الله محسنی از بلخی خوش شان نمی آمد؛ به همین نمط، سادات بهسودی ازخاندان آقای سید سرور واعظ که در آن زمان درچارت تشکیلات حرکت اسلامی قدرتی زیاد داشتند، از بلخی خوب نمی گفتند؛ گو این که در گذشته روابط میان آقایان واعظ وبلخی، حسنه نبوده وجناب واعظ، بلخی را به دلیل رفت وآمد به دانشگاه وسلام وعلیک بادختران وزنان سرلچُ تفسیق می کرده است.

به خاطر دارم درسال1364دریک مورد، سید عبدالحمید ناصری مقاله ی بلند بالا در توصف وتشریح قیام بلخی نوشته بود؛ قراربود آن مقاله دریکی از شماره های مجله ی «استقامت» چاپ شود.

در آن موقع من ویراستار وسردبیر مجله مذکور بودم. مقاله آماده شد به عنوان مطلب دوم(بعد از سرمقاله که همه گاه اختصاص به خود آیت الله محسنی داشت) درج گردید. طبق معمول به منظور بررسی نهایی حضور آیت الله تقدیم شد. اومقاله ناصری را پس کرد، مامجبور شدیم به جای آن مطلب دیگری بگنجانیم.شخصا از آیت الله محسنی شنیدم که:

«بلخی را کسی نکشته است، اودر اثر پرخوری جانش را از دست داد. بعد از آزادی اززندان باظاهرشاه آشتی کرد، اغلب اوقات درمهمانی های ظاهرشاه همراه اوبود، خیلی چاق شده بود، غذای شاهانه چرب ولذیذ بود، بلخی هم نتوانسته بود خودرا کنترل نماید، زیاد خورد ومرد!... بلخی پلورا باظاهرشاه می خورد، خنده و عشق اش باتاجیک ها بود وگریه اش باهزاره ها.(ناگفته های جنبش روشنفکری افغانستان- سید محمد رضا علوی- ناشر: مؤسسه خدمات فرهنگی باران- تاریخ ملی3- دفتر نخست چاپ اول(چاپ طلوع) تابستان1389 صص97،98 و99»

آنچه راآقای سیدمحمد رضاعلوی (معروف به علوی بی خط) درکتابش« ناگفته های جنبش روشنفکری افغانستان » اززبان آقای محسنی درباره ی شهیدبلخی گفته است تازمانی که آقای محسنی پاسخی منفی نداده است گفته های آقای علوی،ویراستار وسردبیر مجله ی «استقامت»آیت الله محسنی، سخن محسنی محسوب می شود .

چهره دوم محسنی

بلخی، فلقی بود که سیاهی شب را درید

آیت الله محسنی: گرامی باد ياد و خاطره شهادت مرد اندیشه و تقوا، سمبل مبارزه و جهاد شهید سید اسماعیل بلخی. مرد نبوغ، اندیشه، جهاد و حماسه در تاریخ خونبار تشیع و بنیانگذار نهضت اسلامی افغانستان. یک بار دیگررهپویان خطه توحید در فقدان بزرگ مردی به سوگ می نشینند، که نقش پیشگامی و پیشاهنگی آنان را درنبرد همواره در جریان مستمر راهیاران اردوی هابیلی بر ضد سپاهیان و چکمه پوشان قابیلی عهده داربود، و پرچمدار آگاهی بخشیها و رهایی طلبی های مستضعفان مؤمن خلق در گستره جهان و بستر انقلابی آن به حساب می آمد. زندگی و مرگش، حقیقت جهادرا بر صفحه خونین تاریخ مظلومان افغانستان رقم زدو پرده از روی نفاق و دو رنگی برداشت. او جهادگرراستینی بود که یک تنه با بیدا دگران و زالوصفتان عصردر آمیخت و تا شهادت از پای ننشست. در برابردیگران که یا به خواب رفته بودند یا به دور کباب درعشرت کده های به اصطلاح دینی سرگرم... !

آري سید اسماعیل بلخی در همان شب ها که دیگران در بستر گرم آرمیده بودند، در خرابات زندان زمزمه رهایی انسا نهای در قید و بند ستمگران و نوکران غرب ویرانگر را داشت. و محیطی را که از سردی یخ بسته بود با عمق واندیشه و ژرفائی دید، باحرکت هاوخیزش هایش در جهت ایجاد یک تحول بنیادین وپرعظمت اسلامی در تاریخ کشو ر ما به شکل زنده مجسم نمود. علامه شهید بلخی، تک شمعی بود که محافل را روشنی می بخشید و در آن زمان میدان به دست تاخت و تاز سودجویان باز بود، هرگونه که می خواستند می تاختند، می کوشیدند تا مردم خواب رفته، از خواب بیدار نشوند. اما زندان و شهادت علامه بزرگ بلخی، فلقی بود که سیاهی شب را درید وراهیان او خورشید و ستارگان شب شکنی بودند که قلب طاغوتیان را مانند شهاب ثاقب که سیاهیها وپلشت یهای شب را پاره می ‌کنند، درید و شبان ظلمت نیوش را یک سره غرق آفتاب خداوند نمود.

آری شهید سید اسماعیل بلخی بنیانگذار نهضت اسلامی ما بود، او تحصیلاتش را در حوزه علمیه مشهد مقدس، قم و نجف اشرف به پایان رساند ومدت 15 سال در زندان مستبد ظاهر شاه خائن درافغانستان گذراند و بیش از 75000 هزار بیت شعرانقلابی و اسلامی از خود به یادگار گذاشته است.

«ویژه نامه شاهد یاران، « يادمان شهيد علامه سيد محمد اسماعيل حسيني بلخي »ناشر بنیاد شهید ایران،شماره 64 / اسفند ما ه 3891 صفحه 92و93»

جستجو در کابل پرس