Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85191

چه کسی در موقعیت های دشوار به یاری رژیم ایران می رسد

9 اكتبر 2014, 17:01, توسط سادات

چهره سوم محسنی

زاهد سجاده نشین

...تا این وقت جنگهای داخلی که بود. هر مخا لفتی که می شد،سرفا جنبۀ شعا ری. علیه جنگ داخلی هر کس می تواند شعار مفت بد هد و محکوم کند، ولو خود ش هم به این شعار معتقد نباشد آقای محسنی در سخنرانی های خود مکرراَ می گفت واعلان می کرد که اگر روزی در افغا نستان آتش بس شود، من در مکٌه رفته دوصد رکعت نماز می خوانم و اگر روزی در بین شیعیان وحدت شود، من در مکّه هزار رکعت نماز می خوانم. این رادرسخنرانی های خود شعار می داد ومی گفت. مرد می هم که مهاجرشده ودر بیرون رفته بودند وفشار دیده بودن این حرف راخوب استقبال می کردند. امَا روزی که ما به خاطر حفظ موجودیَت تشیَع وهزاره در افغا نستان تصمیم گرفتیم که وحدت کنیم، آقای محسنی می گفت که اوَ لین شرط ما در وحدت بی شرط بودن وحدت است؛ یعنی کسی شرط قا ئل نشود. شش نفر از اعضا ی شورای مرکزی اش دربامیان آمد، وحدت را امضاء کرد وبر گشت. آقای محسنی که تاحالا خلاف مبنای فکری اش شعار می داد، فکر کرد که تا حالا که جنگ راتقویَت می کرد م واختلاف بود، من وحدت را شعار می دادم، حالا که اینها آ مده وحدت کرده اند. دیگر چه بگویم؟این بود که از بی شرط بودن وحدت گذشت؛ سه شرط ما ند! اعضای شورای مرکزی در بامیان نشستند هر سه شرط راقبول کردند. امَاوقتی خارج رفتیم، نه شرط شد، دوازده شرط شد، آخرش به این نتیجه رسیدیم که ایشان نمی آید.

چهره چهارم محسنی

مسلمان ناب

حرف از اینجا شروع می شود. آقای محسنی می رودپاکستان وبه کسانی که موجودیَت مارادرافغانستان نفی کرده بودند می گوید که این حزبی که در بامیان تشکیل شده، حزب هزاره ها ست ودر آینده ازشما حقوق می خواهد!اینها مسائلی است که شما باید بد انید ونسلهای آینده ی تان هم بدانند.

آقای محسنی به آنها می گوید که شماباید مرا تقویَت کنید؛ من از نگاه تشکیلاتی چهارده سال مبارزه کرده ام، آیت اللَه هم هستم، امکانات بد هید، از اینکه وحدت جا بیفتد، جلوش رامی گیرم، من با شما هیچ اختلاف ندارم. وقتی که این مسأ له پیش می آید، درپاکستان به تقویّت کردن آقای محسنی می پر دازند. مولوی خالص هم که قبلاٌشعار هایش را داده است در یک مصاحبه ای که با خبر نگار انگلیسی دارد، آقای محسنی درکنا رش نشسته است. این خبرنگار از مولوی خالص باز خواست می کند که تومی گوفتی: من شیعه هارا قبول ندارم، حالا که آقای محسنی درکنا رت هست، چطور است؟ مولوی خالص واضح می گوید که محسنی ازماست! مردم مابا ید این نکته راتوجّه کنند و بدانند که برای چیست؟ استنباط من از اینجاست که عمل مولوی خالص – بر خلاف شعارش – نژادی است، نه مذهبی. چراکه مولوی خالص بگوید: آقای محسنی از ماست؟ بلی، آقای محسنی هزاره نیست ومولوی خالص باهزاره ها اختلاف داشته است. راست می گوید.

بعداً وقتی که وحدت به وجود می آید، تبلیغات به راه می افتد که این وحدت رانجیب به وجود آورده. شما دیدید، تعدادی که آلۀ دست اجانب قرار گرفته بودند، آنروز درمقابل، پول، مصاحبه هاو سخنرانی های زیادی کردند که این وحدت،وحدت دولت کابل است. آقای محسنی دراین رابطه، علیه قومندانان داخل افغانستان ( کسانی که بادولت تماس گرفته اند) صحبت می کند وآنها را محکوم به اعدام می نماید ومر تد می گوید.

چهره پنجم محسنی

قرآن در دست وخنجر در آستین

قبلاً گفتم که در افغانستان شعار مذهبی است، امّا عمل نژادی است. درپشاور مذاکرات ادامه داشت.ازطرف حرکت اسلامی، آقای جاوید مذاکره می کرد وازطرف ما هم آقایان خلیلی وبلاغی. جلسات ده، پانز ده روز ادامه پیداکرد. بحث بر سر این بود که ما یک حزب کلان هستیم که ازنه حزب تشکیل شده است؛ فقط یک قسمتی از حر کت جدا شده، احزاب دیگر همه در وحدت هستند، لذا ما به عنوان یک حزب، سهم نمی گیر یم، باید به ما سهم بیشتر داده شود. در شورای قیادی نفر بیشتر بدهند، در شورای جهادی، نفر بیشتر بدهند و... امّا اینها فیصله کردند و گفتند که حرف شیعه ها را بعد اً می زنیم. در اینجا موضعگیری ها باز خلاف انتظار مر دم ما بود ونا فهمی اینها یکبار دیگر در تاریخ تکرار شد که بعد از سه سال وبعد از این حضور نظامی فوق العاده، باز هم می گو یند که بعداً حرف اینها رامی زنیم. در اینجا هم آقا ی جا وید مو ضع گرفت وهم آقای خلیلی. آقای صبغت الله مجددی مصاحبه کرد و درآن مصا حبه اش معذرتخواهی نمود. شما همه ی تان راد یوها را گوش کردید وشنیدید که گفت: این مساُ له اشتباه بوده و ما برای این برادران خود، حقّ قا ئل هستیم. امّا وقتی که باآقای محسنی وارد مذاکره شدند، اومصاحبه کرد که ما اختلاف نداریم، سوء تفاهم شده ! یعنی آنهایی که در پا کستان تصمیم گرفته اند، تبرئه شدند، درحالیکه فیصله بر این بود که این دو جریان، روی مصالح تشیّع در اینجا مشترکاً یک موضع بگیرند، ولی ایشان این فیصله را زیر پاکر دند ومعا مله کردند، خو ش برادران بیاید یا بد شان بیاید، این را ما در تا ریخ می گو ئیم که با سر نوشت مرد م ما معامله کردند.

آقای یو نس خالص که شیعه ها را نفی می کرد، وقتی که شورای قیا دی در کابل تشکیل شد، با حضور آقای محسنی اعتراض نکرد، یا خودش یا نما ینده اش مر تب در شورای قیا دی شر کت می کرد. شما شاهد این مساٌ له بود ید. باز ببینید که اگر در اینجا مساٌ له مذهب مطرح است، آقای محسنی شیعه است، کسی منکرش نیست. پس چرا اعتراض نکرد، جلسه را ترک ننمود؟ ولی وقتی که حزب وحدت وارد جلسات شد، از آن تاریخ به بعد جلسه را ترک کرد و دیگر نیامد؟ از این مسا ئل هم می گذ ریم.

آقای مجد دی از شورای قیا دی هیاٌ ت تعیین کرد که با ما مذا کره کند. به هشت نفر در شورای جهادی موا فقت کردیم، به دو وزارت خانه ویک و زارت خانة کلیدی ( که وزارت امنیت بود). به محض موا فقت روی این مساٌ له، تا هنوز در بیرون اعلا م هم نشده بود که آقای سیاف بر ما حمله کرد.

بعد از آنکه جنگ اوّل خا تمه پیدا کرد، این توافق از رادیوی بی بی سی اعلا م شد. بلا فا صله در چهلستون شورای قیا دی دایر شد، در این جلسه آقای محسنی پیشنهاد کر د که وزارت امنیت باید منحل شو د و همان بود که منحل شد!

شما اینها را شا هد بوده وبه دقت دنبال کرده اید، برای اینکه بطور مسلسل در تا ریخ بیا ید، من دو با ره یاد آور می شوم.

وقتی که وزارت امنیت منحل شد، ما گفتیم که معا دلش را قبول داریم، هر چه که هست. عضویت هشت نفر را که در شو رای جهادی پذیر فتند، آقای جاوید از جلسه بر خاست که اگر شما به وحدت اینقدر امتیاز می دهید، ما دیگر در کنا رشما نیستیم ! شما و وجدانتان ؛ این را چه فکر می کنید؟ آیا به مر د م شیعه ای که حذف شده بود و با تصمیمی که گر فت، دیگران را وا دار کرد که مو جود یّت شان را جبراً قبول کنند، خد مت صورت گر فته است یا خیا نت؟

چهره ششم محسنی

یک رنگی در خلوت و جلوت

در این دورا نی که سیزده جنگ بر سر شما تحمیل شد وبیش از بیست هزار نفر تان زخمی شده وسه هزار نفر شهید دادید وشا ید ده هزار خانۀ تان خراب شد، ما یک بار از آقا ی محسنی و آقای جاوید نشنید یم که گفته با شند ما عا ملین این جنگهای تحمیلی را محکو م می کنیم. وچه بسا که آقای محسنی اینجا صحبت کرده وگفته است که این جنگها بی مفهوم است واین جنگهای کور است.

شما سخنرانی ها یش را شنیده اید ولی همین آقای جا وید و آقای محسنی، که برادر مان آقای صادق مد بر هم این مساٌله را یاد آور شدند،به سر یک موتر با حزب اسلامی جنگیدند.

من تا این زمان که مو ضعگیری های آقای محسنی را ندیده بو دم، نمی دا نستم که تصمیم ایشان یک چیز است وشعار شان چیزی دیگر. بخاطر خشنودی حزب اسلامی، آقای محسنی مصاحبه کرد واین جنگ را محکوم کرد. به همایون جریر گفته بود که شورای نظار قومندانان مارا خریده واینها در تحت تسلط ما نیستند وما کشته ی شان را مرتد می دانیم. جریر آمد واین مساٌله را برای من بیان کرد وگفت که آقای محسنی با این جنگها وکسا نی که جنگ افروزی می کنند،اختلاف فوق العاده دارد، ما باید به او بها بدهم. من خندیدم وگفتم که فکر نمی کنم این طور باشد. بعد هم وقتی که آقای محسنی در مد رسه مهدیه آمد وصحبت کرد. این جنگ را بطور ضمنی رد کرد، ولی ( برادر مان داکتر صادق اینجا هست) به شکل خصوصی به شورای مر کزی حرکت گفته بود که این جنگ برای ما افتخار آفرید... این جنگ برای آقای محسنی وجاوید افتخار آفرید... برای مردم ما فا جعه بود، شما شاهید گرسنگی در اینجا بودید، شاهید قحطی بودید ، شما شاهید بودید که دراینجا مواد غذایی پیدا نمی شد، شما خساراتی راکه در ظرف سه ماه بسته شدن بازار دوغ آباد بر داشته اند، مقایسه کنید که چند برابر پولی که اینها از دولت گرفته اند وچند برابر بهای مو تر آنها می شود. مااینها را خلاف منا فع مردم خود می دانیم.

جستجو در کابل پرس