Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85366

چه کسی در موقعیت های دشوار به یاری رژیم ایران می رسد

31 اكتبر 2014, 18:02, توسط عبدالله وطندار

اين شخصي كه بنام محمد اهل تسنن را عليه تشيع تحريك ميداند اهل افغاتستان نيست، حتما همان جاسوس آي اس آي پاكستان است كه ميخواهد اختلاف فرقه ايي شهرهاي كويته وكراچي را به افغانستان منتقل سازد.
عاشورای کابل، مدارای افغانی و پرخاش پرسشگران
در روزهای محرم، سه چیز برای من بسیار جالب است. من برای مدت طولانی در مورد این سه مساله با خود می اندیشم و برای فهم بهتر شان به خواندن رو می آورم، پای سخنان دوستان می نشینم و کنجکاوانه تماشا می کنم. این سه مساله:
1. تندروی بی حساب : هر آدم منصفی با دیدن عزاداری های شیعیان در کابل، متوجه می شود که این عزداری ها، فراتر از عزاداری است و به نوعی نمایش قدرت می ماند. شکی نیست که تعدادی در پی سود جویی، استفاده ای سیاسی و ... از سوگواری های شیعیان افغانستان اند، اما سادگی است اگر عوامل ریشه ای تر دیگر را کاملا نادیده بگیریم. من فکر می کنم، محرومیت، حاشیه نشینی و ستم دوامداری که بر شیعیان افغانی و مخصوصا هزاره ها، در بیشتر از یک قرن گذشته، تحمیل شده است، به لحاظ روانی زمینه ای رو آوردن به " خودی نمایاندن افراطی " را فراهم کرده است. از یاد نبریم که اکثریت شیعیان افغانستان، مدت بسیار کوتاهی است که می توانند هویت مذهبی شان را بی هیچ دغدغه ای تبارز بدهند. این سرکوب به دست دولتها انجام شده است و کاری به مردم ندارد.
وجود گروههای تندرو ضد شیعه ای سلفی در کشور و منطقه هم کمکی به برگزاری آرامتر این مراسم نمی کند، بلکه برعکس، مردم با تاکید بیشتر و افراطی تر، این مراسم را برگزار می کنند. این تاکید، برای شیعیان، نوعی مقاومت و نه گفتن به جریانهای قدرتمند ضد شیعه است، نوعی بی اعتنایی. هر چه رویارویی فرقوی تشدید شود، به همان اندازه، برگزاری این مراسم هم افراطی تر و پر هیاهوتر می شود. بسیار بعید است که یک طرف با حساب و کتاب، عقب نشینی کند. در نتیجه، تا وقتی که رویارویی های شدید فرقوی از میان نرود، امید زیادی به برگزاری مراسم آرام عاشورا در کابل نیست، مخصوصا که اقلیت و ضعیف بودن شیعیان افغانستان، و استفاده ای سیاسی از مراسم را هم را هم در نظر بگیریم. کوبیدن بر طبل افراط اما در شرایط منطقه ای ما، می تواند بنیاد برانداز باشد.
2. بردباری و مدارای اکثریت سنی های افغانستان: با تمام هیاهو و افراط در سوگواریهای عاشورای کابل، اکثریت مردم سنی مذهب افغانستان، به صورت آرام و بردبارانه با آن روبرو می شوند. این بردباری فرقوی اکثریت سنی های افغانستان، بسیار تحسین برانگیز است، اما کارکرد بسیار بیشتر از برانگیختن تحسین دارد. بردباری اکثریت سنی های افغانستان، روابط فرقوی در این کشور را با روابط فرقوی در بسیاری از کشورهای که در آن شیعه و سنی با شمار قابل توجهی حضور دارند، متفاوت کرده است. روابط فرقوی در پاکستان، عراق، ایران، سوریه، لبنان، عربستان سعودی و بحرین را اصلا نمی شود با روابط فرقوی افغانستان مقایسه کرد. در بسیاری این کشورها، یا کشتار عملی فرقوی جریان دارد، و یا پیروان یک فرقه بر پیروان فرقه ای دیگر به صورت بی رحمانه ستم می کند. در سوریه و عراق، بدترین نمونه ای کشتارهای فرقوی را می بینیم. در بحرین ستم بی رحمانه بر شیعیان را می بینیم، و در ایران ستم بی رحمانه تر بر سنی ها را. جا دارد که شیعیان افغانستان، قدر مدارا و بردباری اکثریت سنی های افغانستان را بدانند، و با آرامتر و مدنی تر کردن بیشتر مراسم عزاداری شان، فرصت گفتگو و داد و ستد سازنده ای فرقوی را با هموطنان مداراگر سنی شان فراهم کنند، و این رابطه ای فرقوی انسانی و دوست داشتنی را به الگویی برای مردمان منطقه تبدیل کنند.
3. نزاع درونی هزاره ها بر سر مراسم عزاداری: هر سال با فرارسیدن محرم و عاشورا، گفتگوی معمولا آرام و مدنی درونی جامعه ای هزاره، تا حدودی به نزاع درونی تبدیل می شود. بخشی از روشنفکران و نخبگان هزاره، از تندروی در مراسم، انتقاد می کنند و این انتقاد رفته رفته به پرسشهای ریشه ای تر در مورد مذهب و مخصوصا امامت شیعه می کشد و در نهایت به فحش و دشنام و کنایه پرانی. تعدادی هم ایام محرم را برای طرح پرسشهای ریشه ای تر شان مناسب می یابند.
به هر اندازه که دانش در جامعه گسترش می یابد و افقهای دید آدمها فراختر می شود، به همان اندازه پرسشگری در مورد مسایل پیرامون شان هم بیشتر می شود. از پرسشگری و همه گیر شدن آرام آن فراری نیست. جامعه ای هزاره و هر جامعه ای دیگر افغانی ناچار است که به صورتی با آن کنار بیاید. بافت اجتماعی افغانستان هم به صورتی است که خوشبختانه جامعه ای هزاره، قدرت چندان لگام زدن به دهان آدمهایش را ندارد. جامعه ای هزاره ناچار خواهد شد که پیامدهای حرکتش به سوی آینده را بپذیرد، اما منصفانه آن است که پرسشگران ما هم از آن سوی بام نیافتند، و پرسشگری را با توهین، دشنام و هیچ انگاری آدمها، یکی نگیرند. مثلا اگر کسی بگوید که در فلان منطقه ای شهر، " خرها " زندگی می کنند، نمی تواند نام این توهین و دشنام زننده را روشنگری و یا پرسشگری بگذارد. خوب، آنهایی که ریختن خون یک شیعه را واجب می دانند و برای این کار، جاهلانه و صادقانه تلاش می کنند، فحش ها و توهین های بسیار محکم تر و زننده تر به کار می برند. آیا نباید تفاوتی میان رویکرد و شیوه ای کار یک پرسشگر خودی و یک دشمن باشد؟
نکته ای آخر اینکه، پرسشگری های ما بیش از اندازه محدود به تشییع و ایمان مذهبی جامعه ای هزاره است. من شخصا نمی توانم درک کنم که چطور یک کسی که شیعه بوده است ( داستان یک سنی مذهب و باورهایش فرق می کند) می تواند مثلا عقلانیت ایمان به امامان شیعه را زیر سوال ببرد، اما همچنان به پیامبر ایمان داشته باشد. مگر نه اینکه ایمان به پیامبر نیازمند همان شیوه ای اندیشیدن است که ایمان داشتن به امامان شیعه؟ با هر منطقی که شما بتوانید مثلا ایمان به غیبت و حضور امام دوازدهم شیعه را نادرست و غیر عقلانی ثابت کنید، با همان منطق، کسی دیگری می تواند باور شما به مثلا " معراج " پیامبر را نادرست و غیر عقلانی ثابت کند. به همین دلیل است که در بخشهای زیادی از جهان امروز پذیرفته شده است که ایمان یک مساله ای شخصی است، چون امکان اثبات درستی و نادرستی ایمانهای مذهبی به صورت قطعی، ناممکن است. گذشته از اینها، در جامعه ای مذهبی مثل افغانستان، ایمان مذهبی هزاره ها هم کارکردهای خودش را دارد. فقط فرض کنید که اتهام کافر هم بر اتهامهای بسیار دیگر این مردم افزوده شود. در ایران، اولویت مردم، ستیز با استبداد دینی است، لذا تعداد زیادی با کل مذهب در افتاده اند، اما در جامعه ای هزاره، چنین اولویتی وجود ندارد. من کمتر کسی را می شناسم که مثلا به دلیل باور به امامان، دموکراسی، رای دادن و یا نظام سیاسی فعلی افغانستان را قبول نداشته باشد. شیوه ای ستیز ایرانی با مذهب و ایمان مذهبی، اگر شیوه ای درستی هم باشد، در افغانستان نه نیازی به آن وجود دارد و نه سودی دارد.

جستجو در کابل پرس