Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85572

در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!!)

16 نوامبر 2014, 03:28, توسط fatemah haidari

آقاى بهمن! سلام به همه حقجويان
زمانى كه تأييدت از نوشته آقاى حكمتيار را خواندم احساس كردم كه انسانى حق شناس خواهى بود، اما پس از آن كه در برابر دشنام هاى نفرت انگيز رفقاى ياسين نه تنها عقب نشينى كردى بلكه به حق شناسى نيز پشت كردى و كارت به اتهام و افتراء و دشنام كشيد، عقده هاىى كه دو گروه خيلى منحط و وابسته به هر اجنبى مزدور طلب (پرچم و شوراى نظار) عليه حزب اسلامى دارند از قلم تو ترشح كرد، تعجب كردم كه اين مردك را چه شده كه صبح يك جامه بر تن مى كند و شام جامه اى ديگر!! تو در اولين عكس العملت در باره نوشته آقاى حكمتيار اين درافشانى را داشتى: من با تمام نفرت كه از حكمتيار دارم، بعد از مطالعهء اين مقاله بايد اعتراف نمايم كه از نظر منطق علمي و هم قوهء استدلال اين مقاله ميتواند يكي از بلند ترين مقالات علمي باشد كه تا كنون ازقلم نويسنده هاي اسلامگرا وسيكولار بزبان فارسي نوشته شده است.
و به جواب كسى كه در همين رابطه و بنابر تأييدت از نوشته حكمتيار به تو دشنام گفته بود نوشتى: بجواب شخص بي نام ونشان كه بر من تاخته است وخود از شرم وننگ؛ قادر به انتخاب حتي يك نام مستعار هم نيست: دوست عزيز! اينكه شما بدهن هركي مي شاشيد اختيار داريد ولي آنچه كه بنده ازين مقاله برداشت نموده ام تاكنون هيچكسي در ايران وأفغانستان از كريم سروش گرفته تا خواجه بشير انصاري وناصر مكارم شيرازي وغيره در رد ادعاهاي اسلامستيزان مشهور مانند فريدون مشيري وعلي دشتي وشجاع الدين شفا چنين مقالهء علمي ننوشته اند. حالا اين بر مخالفان عقيدتي حكمتيار ارتباط ميگيرد تا اين نوشته را رد نمايند ولي گمان نكنم كه آنها قادر به نقد اين مقاله شوند زيرا آنها مانند حكمتيار بر خوردار از زخارف علمي در هر دو بخش يعني بخش اسلام شناسي وبخش علوم طبيعي نيستند، چند تا آيت كه آنها به شكل غلط وناجور مي نويسند آنها را نه از منابع اصلي دين بلكه از روايات شفاهي مردم عوام نقل ميكنند، اما نبايد درين شك كنيد كه حكمتيار به تنهايي خود علاوه بر حفظ قرآن ودانش ديني در رشتهء حديث وأحكام فقهي به علوم معاصر نيز دسترسي دارد. بناء چه بخواهيد يا نخواهيد مقاله از ارزش علمي برخوردار است، اين درست است كه من از مخالفان سرسخت حكمتيار بوده ام وهستم اما اينكه بگويم مقاله اش هم ارزش علمي ندارد انصاف علمي را مراعات نكرده ام. شما نيز كوشش كنيد كه بدون در نظر گرفتن مخالفتهاي سياسي ، مقاله را با حوصله مندي وبردباري بخوانيد ، بعد اگر مواردكه در نظر تان غير علمي ثابت شد آنرا به نقد بكشيد، اين كار را هر انسان باشرف وبا عزت كه حلال زاده باشد واز پدر شرعي خودش بدنيا آمده باشد ميكند، اما اشخاص كه بي پدر ومادر باشند ودر جنده خانه ها تولد شده باشند مانند شما از شاشيدن حرف ميزنند، درحاليكه شاشيدن ودشنام دادن با مسايل علمي جور نمي آيد.
آقاى بهمن! اين نظر ابتدايى ات بود، اما بعداً تلاش كرده اى از حرفهاى قبلى ات برگردى و قضاوت قبلى ات را ناشى از عجله تعبير كنى، چنانچه نوشته اى: خدمت خانم حیدری ویا آقای حکمتیار باید عرض نمایم که : آقای حکمتیار بحیث یک رهبر شناخته شدهء اسلامگرا در جواب دادن آقای عزیز یاسین زیاد مبالغه نموده اند. یا بعبارت دیگر: آقای حکمتیار از کاه کوه ساخته اند. من قبلا فکر میکردم که تمام نوشته های حکمتیار که در سایت کابل پرس? نشر شده همین اندازه باشد ولی زمانیکه به سایت شهادت رفتم دیدم که آقای حکمتیار با بهانه قرار دادن عزیز یاسین هرچرند وپرند اضافی که در مغزش خطور نموده است آنرا برشتهء تحریر در آورده اند!!
چند عرائضى به جناب عالى دارم:
كسى كه محبت و عداوت و قضاوتش از تعصبات قومى و نژادى و لسانى متأثر است از زمره ما مسلمانها نيست. ما يهودزاده مسلمان را بر تاجك زاده مرتد ترجيح مى دهيم، آن را برادر خود مى خوانيم و اين را دشمن خود.
در قضاوت هايت نه عجله كن و نه زود زود تغيير جهت و سمت و سوى.
من و تعداد زيادى چون من اين نوشته را خوانده ايم، منتظر چنين نوشته اى بوديم، با قضاوت اولى ات موافقيم كه (كه از نظر منطق علمي وهم قوهء استدلال اين مقاله ميتواند يكي از بلند ترين مقالات علمي باشد كه تا كنون ازقلم نويسنده هاي اسلامگرا وسيكولار بزبان فارسي نوشته شده است)، واين را قضاوت منصفانه مى خوانيم، در اين باره نيز با تو موافقيم كه نوشته اى : آنچه كه بنده ازين مقاله برداشت نموده ام تاكنون هيچكسي در ايران وأفغانستان از كريم سروش گرفته تا خواجه بشير انصاري وناصر مكارم شيرازي وغيره در رد ادعاهاي اسلامستيزان مشهور مانند فريدون مشيري وعلي دشتي وشجاع الدين شفا چنين مقالهء علمي ننوشته اند)، اما با تو موافق نيستيم كه در اين نوشته حاشيه روى و گزافه گويى شده، مى توانم بگويم كه در اين نوشته به اكثريت اعتراضات اسلام ستيزان پاسخ هاى دقيق و كافى (نه كم نه زياد) گفته شده، شايد هيچ اعتراضى قابل اعتناء براى آنان نمانده باشد كه پاسخ آن در اين نوشته داده نشده، اگر يكى از اين سايتهاى دين ستيز ادعاء مى كند كه هفتاد مورد اعتراض را در قرآن يافته است... پاسخ به هفتاد اعتراض چند صفحه را ايجاب خواهد كرد؟!! البته مطالعه نوشته هاى علمى به حوصله فراخ و عطش معرفت و حق شناسى ضرورت دارد، متأسفانه نويسندگان فيس بوكى اين حوصله را ندارند، نوشته هاى سندويچ گونه كوتاه را دوست دارند. و با توقطعاً موافق نيستم كه آقای حکمتیار از کاه کوه ساخته اند، حقيقت اين است كه او بر سر كوه نما هاى جعلى كوفته و آن را كاه ساخته.
از پاسخت به آقای جلیل در باره نظر جالينوس سپاسگزارم، اما صيغه معذرت خواهانه اش را نامناسب مى خوانم، شما به جليل نوشته ايد: شما از قول شخصی بنام باسم موسالم فرموده اید:
«در باره تاثیر عقاید جالینوس در قرآن ( Basim Musallm )مدیر بخش مطالعات خاور میانه در دانشگاه کمبریچ چنین مینویسد: مراحل ِ تکامل جنین که در قرآن و حدیث برای مومنان می‌یابیم با گزارشاتِ پزشکی جالینوس دراینباره کاملا تطبیق می‌کنند. ... شکی نیست که دانشمندان مسلمان ِ قرون میانه از این تطابق کاملا آگاه بوده‌اند. »
ازنظر بندهء حقیر فقیر سراپا تقصیر آیه های قرآن دربارهء خلقت بشر هرگز نمیتواند ازتیوریهای جالینوس اقتباس شده باشد و اگر شما از من خفه وآزرده نشوید میتوانم خدمت تان بعرض برسانم که :این نظر آقای باسم بیشتر به یک طنز شباهت دارد.
اگر این تیوری را بپذیریم که آیات قرآن مراحل تکوینی بشر را از نطفه به علقه واز علقه به مضغه وبعد مرحلهء اسکلیت بندی و بعد پوشیدن اسکلیت ها توسط گوشت را بزبان عربی تشریح میکند از جالینوس گرفته شده باشد باید بپذیریم که قبل از اسلام؛ اعراب بدوی به آن درجه از آگاهی رسیده بودند تا همهء کلمات یونانی را از زبان اصلی که یونانی باشد به عربی ترجمه وسپس آنرا درقالب آیات در آورند. این را نیز باید بپذیریم که حتما اعراب بدوی آنزمان صاحب کتابخانه های بزرگ ومراکز تحقیقی خیلی پیشرفته بوده اند. درحالیکه عربها غیر از شعر سرایی وبلاغت زبان درهیچ چیز دیگری مهارت نداشتند.
این نظریه خیلی مضحک معلوم میشود.
قرآن مراحل نطفه گذاری بشر را این چنین تشریح کرده است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِّن طِينٍ 12 ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ 13 ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ 14
درین آیات با وجودیکه در قرآن از نام های غیر عربی وحتی فارسی مانند تنور و استبرق وغیر استفاده شده ولی زبان یونانی بکار نرفته است.
نقل وانتقال علوم از یک زبان بزبان دیگر کار آسان ومسخره هم نیست. چندین نسل را باید یک زبان در آموزش یک علم از زبان دیگر بگذرانند تا معادل کلمات علم را از منبع اولی آن بوجود آورند.
آقاى بهمن: بايد خدمت جناب عالى عرض كنم كه مفاهيم علقه و مضغة اصلاً و قطعاً در نظريه جالينوس انعكاس نيافته، كسى مى تواند چنين ادعايى داشته باشد كه الفاظ معادل علقه (شى معلق و اويزان) و مضغه (قطعه گوشت جويده شده) را در نظريه جالينوس و در نوشته ها و بيانات او نشاندهى كند، اساساً براى جالينوس و محققين همدوره او قطعاً ممكن نبود چنين مطلبى را ارائه كنند، زيرا چنين حالتى براى ِآنان قابل رؤيت نبود، آنها فقط به حالتهاى قابل رؤيت جنين مى توانستند اشاره اى داشته باشند نه به حالتهايى كه در آن زمان قابل رؤيت نبود. آنها حالتهاى مرئى جنين را پس از سقط جنين مشاهده كرده اند و برويت آن آراءشان را ارائه داشته اند. بناءاً اين ادعاء كاملاً و صد در صد بى بنياد است كه بيان قرآن با نظريه جالينوس همخوانى دارد.
رفيق ياسين به اسم مستعار نيز نوشته بود: در اين شكي نيست كه جناب نويسنده از نهايت حوصله و وقت بهر نوشتار و بحث و ثبوت مدعاي خود كرده اما اگر خود نويسنده مانند هر خواننده اين نوشتار را بخواند به اين نتيجه ميرسد كه باوجود مهارت بالقوه نويسنده از بهر مقايسوي معاني موارد بحثي اين نوشتار فاقد معيار هاي علمي براي اثبات مدعاي خود است. دخيل ساختن احساسات شخصي نويسنده و ادامه بحث كليشه اي و مهم تر از همه استفاده نظريه توطئه به تكرار و خطاب به مخالفين نظريات خود به جاسوسي و مزدور بودن براي كشورهاي غربي از اعتبار هر گونه علمي و تحقيقي بودن اين نوشتار را به اثبات مي رساند.
اين جناب نيز جز ادعاى ميان تهى هيچ دليلى ارائه نكرده، و بر موردى انگشت نگذاشته كه ادعاء او را ثابت كند.
من كارى به دشمنى و عداوت تان با حكمتيار ندارم، انگيزه اش هر چه باشد، شما مى دانيد و كينه و نفرت تان و انگيزه هاى آن، و پاسخ تان به خدا و جواب تان به كسانى كه اعتراضات شما و پاسخاى حكمتيار را خوانده و تفاوت عميق را ديده اند، فقط اين خواهش را دارم كه بحثهاى علمى را با مخالفت هاى سياسى خلط نكنيد، به دشنام و افتراء و اتهام پناه نبريد، هيچ سودى از اين روش بد عائد تان نخواهد شد. من هر قسط نوشته حكمتيار را بيش از يك بار خوانده ام، نامه سركشاده اش به آقاى سروش را نيز سه بار خواندم، شايد خيلى از افغانهاى تشنه حقيقت چون من آن را با اشتياق خوانده و قضاوت شان را نيز داشته باشند، تبليغات گنده و تبصره هاى نفرت انگيز نه تنها بر قضاوت آنان تأثيرى نخواهد كرد بلكه ماهيت مخالفينش را به همه هويدا خواهد كرد. تعجب مى كنم كه شما بر كاربرد قسط نيز اعتراض داريد، آيا مى دانيد كه قسط لفظ عربى است و معناى آن در فارسى بخش است، و كاربرد آن از سوى سايت شهادت نه تنها قابل اعتراض نيست بلكه كاملاً درست است، چون شهادت آن را قسط وار نشر مى كند نه فصل وار.
من در گذشته مخالفت تند و عداوت شديد جناب عالى را با افغان ها، افغانيت و افغانستان خوانده بودم، برايم حيرت آور بود، عصبيت هاى قومى را مردود و از شأن هر انسان شريف بعيد و منافى ايمان و آموزه هاى اسلامى مى خوانم، اين افكار مردود فقط با كمونيستهاى وطن فروشى چون فريد مزدك و كاويانى مى زيبد؛ متأسفانه شوراى نظار در نتيجه ائتلاف با اينها همين را از آنان آموخته اند. وقتى ديدم كه از سوى رفقاى ياسين متهم به عضويت در پرچم و سپس شوراى نظار شدى گمان كردم آنها مثل سائر موارد افتراء كرده اند.
براى كسانى كه ادعاءايمان دارند شايسته اين است كه دست بهم دهند و از وطن، ملت، دين و هويت ملى خوددفاع كنند، و در برابر گروههاى اجنبى پرست، دين ستيز و اوباش بايستند، نه اين كه حريف مؤمن را دشمن اصلى بگيرند و با دين ستيزان جبهه متحد بسازند.
فاطمه حيدرى

جستجو در کابل پرس