Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85669

در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!!)

25 نوامبر 2014, 14:31, توسط د عبد الله فكور

جناب ياسين
اين هم بخش6 كتاب
بايد يادآور شد كه ا گر كسى ادعاء كند كه علوم تجربى در موردى با اسلام تعارض دارد و يا اسلام چيزى گفته كه با علوم تجربى مطابقت ندارد و ميان اسلام و علوم تجربى تعارض و مخالفتى وجود دارد، بايد ادعايش را ثابت كند و چنين مواردى را نشاندهى كند. ما چلنج مى دهيم كه هيچ كسى، در هيچ زمانه اى، در هيچ موردى قادر نخواهد شد (تعارضى) ميان اسلام و علم را نشاندهى كند، دشمنان اسلام در چهارده قرن گذشته قادر نشدند و تا قيامت نيز قادر نخواهند شد. زيرا اسلام دينى نيست كه زادۀ عقل محدود بشر بوده، منشأ آن تمايلات بشرى باشد؛ اين دين از جانب خداى عليم و حكيم، آفريدگار و پروردگار انسان فرستاده شده، نقص، خطأ و اشتباه در حريم آن سراغ نمى شود، كسى قادر نيست شبيه آنرا ارائه دهد، قرآن در خطاب به معارضينش فى فرمايد:
اگر در آنچه بر بندۀ خويش فرو فرستاده ايم شكى داريد؛ پس سوره اى شبيه آن را بياوريد و گواهان تان را نيز به كمك بطلبيد اگر صادقيد!! پس اگر نتوانستيد و هرگز نمى توانيد، پس از آتشى حذر كنيد كه مواد سوخت آن مردم (اهل دوزخ) و سنگها بوده كه براى كفار آماده شده است. البقرة: 23
اين آيه اگر از طرفى تمامى معارضين قرآن را يكجا با مددگاران شان از آوردن كتابى چون قرآن و حتى شبيه يك سورۀ آن عاجز و ناتوان مى شمارد از سوى ديگر اعجاز علمى ديگر قرآن را در جلو ما مى گذارد، قرآن طى اين آيه اش به سوختن سنگ اشاره دارد، چهارده قرن قبل احدى نمى توانست باور كند و به خيالش خطور نمايد كه سنگ نيز قابل سوختن است، علوم تجربى پس از صدها سال درك كرد كه نه تنها سنگها بلكه تمامى مواد زمين در درجات بلند حرارت قابليت سوختن را دارند.
• شما به اين آيۀ قرآن مجيد توجه نمائيد كه حقيقتى را توضيح نموده كه علوم تجربى بعد از چهارده قرن تحقيق و تلاش به آن پى مى برد.
چه كسى آفرينش را آغاز كرد و سپس آنرا اعاده مى كند؟ و چه كسى به شما از آسمان و زمين روزى مى دهد؟ آيا با خدا معبود ديگرى وجود دارد؟ بگو: اگر راستگوييد؛ برهان و دليل تان را بياوريد. النمل: 64
يعنى تنها خدا آفريدگار است و قادر به آغاز و اعادۀ خلقت و تنها او است كه به شما از آسمان و زمين رزق مى دهد، در اين كارها نه شريكى دارد و نه همتا و ندى، كسى كه آغاز آفرينش و اعادۀ آنرا به ذاتى جز خدا منسوب كند؛ دروغ گفته و براى اثبات ادعاى خود هيچ برهان و دليلى ندارد.
ما امروز در علم كيميا؛ فارمولى بنام تحفظ كتله و انرژى داريم كه مىگويد: "در تعاملات كيميايى مجموع مقدارهاى تركيب شونده مساوى به مقدار حاصله (مركب) است"، يعنى مقدار مركبى كه از تركيب چند عنصر بدست مى آيد مساوى به مقدار موادى است كه آن مركب را مى سازد، كميت ها در دو طرف اين معادله ثابت بوده، هيچ كم و كاستى در آن رونما نمى شود، تركيب مواد فقط در كيفيت ها تغيير مى آورد نه در كميتها، به الفاظ ديگر: در تعاملات كيميايى نه چيزى خلق مى شود و نه از ميان مى رود؛ بلكه از حالتى به حالتى ديگر درمىآيد. و اين صد در صد همان حرفى است كه قرآن در آيۀ مذكور گفته است، "هيچ كسى در روى زمين قادر به (خلق و آفرينش) چيزى و (اعادۀ) آن نيست". آرى آفرينش و خلقت كاريست مختص براى خالق يكتاى كائنات، جز او هيچ كسى نمى تواند چيزى بر موجودات هستى بيفزايد و يا از آن بكاهد: همانگونه كه قرآن در جاى ديگرى مى فرمايد:
آگاه باش كه (آفرينش) و (انجام امور عالم) خاصۀ خدا است، با بركت است خدا؛ پروردگار عالميان. الاعراف: 54
بايد متوجه باشيم كه موضوع بحث علوم تجربى در چنين مواردى انسان و توانمندى و قدرت او است، مفهوم فارمول تحفظ كتله اين است كه انسان نمى تواند چيزى بيافريند و نمى تواند آفريده اى را محو و نابود كند، و اين بدون شك همان مطلبى است كه قرآن فرموده "چه كسى آفرينش را آغاز كرد و سپس آنرا اعاده مى كند؟"، آيا دينى كه تا اين حد بر علوم تجربى پيشى گرفته و در شناخت انسان و طبيعت تا اين حد جلوتر است؛ سزاوار آن نيست كه به آن تسليم شد، رهنمودهايش را بكار گرفت و از احكامش اطاعت كرد؟
به اين نيز بايد توجه داشت كه اين اصل كيميا را هرگز نمى توان به اين معنى گرفت كه ماده آفريده نشده و از ميان نخواهد رفت، زيرا خلقت ماده حقيقت بديهى و انكار ناپذير است، در اين نيز هيچ شكى نمى توان داشت كه هر چه آفريده شده باشد نابود شدنش نيز مسلم و انكار ناپذير است. خيلى مضحك است كه دشمنان اسلام، ملحدين و كمونيستها اين حقيقت علمى را به شكل وارونه و نادرست آن تبليغ نموده، تلاش به خرج مى دهند تا از آن به نفع ادعاى بى بنياد و واهى شان استفادۀ سوء نمايند!! مى گويند: فورمول تحفظ كتله به اين معنى است كه ماده آفريده نشده، نابود نمى شود، جاويدانه و ابدى است، خالقى ندارد و از ميان نخواهد رفت!! در حاليكه علوم تجربى اين ادعاء را از بنياد رد مى كند، وجود ماده را نه جاويدانه مى خواند و نه ازلى و ابدى، (امروز تمامى دانشمندان علوم تجربى به اين باور اند كه كائنات به شكل موجود آن در حدود سيزده و نيم مليارد سال قبل و در نتيجۀ يك انفجار بزرگ به وجود آمد، كتلۀ آن مدت كوتاهى قبل از انفجار به اندازۀ يك توپ بود، پس از انفجار كتلۀ آن افزايش يافت و اين افزايش در كتله تا هنوز ادامه دارد، از سياه چالهايى نام مى برد كه تا هنوز به شكل ماده درنيآمده، پس از مليونها سال ديگر به شكل مواد كهكشانهاى موجود تبديل خواهد شد).
حقيقت اين است كه انكار از خدا دليل عقلى نه بلكه انگيزۀ روانى دارد، از عقل نه بلكه از هوس نشأت مى كند، هيچ ملحد و منكر خدا دليلى براى اقناع خود و مخاطب خود ندارد، نبود و كمبود دلايل نيز او را به انكار از خدا نكشانده، هوسهايش او را به انكار از خدا واداشته، ايمان و باور به خدا باعث مى شود تا او هوسش را مهار نموده، به حق خود اكتفاء كند و از تجاوز به حريم ديگران امتناع ورزد، ولى هوى و هوسش او را به تجاوز از حدود، عدم قناعت به حق خود و تجاوز به حقوق ديگران وامى دارد، به برداشتن موانع از سر راه تشويق مى كند، يكى از اين موانع ايمان به خدا است، به او تلقين مى كند كه با نفى وجود خدا اين مانع را از سر راهش بردارد.
از سوى ديگر مى دانيم كه هر نظام اجتماعى؛ چه عادلانه چه ستمگرانه؛ بر مبانى خاص فكرى و اعتقادى اش متكى و مبتنى بوده، با اتكاء و توسل به آن افراد جامعه را آماده مى سازد تا به رضاء و رغبت خويش نظام را بپذيرند و از زمامدارنش اطاعت كنند، در نظامى كه ستم و بى عدالتى حاكم است و اقتدار در دست ستمگران، انكار از خدا و دين ستيزى از لوازم و مشخصات چنين نظام است، ايمان و باور به خدايى كه پروردگار و آفريدگار همه است، همه در برابر او يكسان و همه بنده و مخلوق او اند، زمامداران چنين نظامى اين باورها را معارض با نظام و منافى اقتدار مطلقۀ خود مى يابند و به مقابلۀ آن مى پردازند، عامۀ مردم يكى از دو راه را مى توانند براى خود انتخاب كنند: يا بندۀ خدا باشند و يا بندۀ هوى و هوس زمامدران جابر و ستمگر و به اصطلاح قرآن (بندۀ طاغوت)، براى انتخاب سومى مجالى وجود ندارد، ايمان به خداى عادل و مهربان كه ظلم بر بنده اش را نمى پسندد، به داد مظلوم مى رسد، از ظالم انتقام مى كشد، با هر كسى محاسبه مى كند، پاداش عادلانۀ اعمال را مى دهد؛ چنين ايمان و چنين باورى براى حكام جابر و زمامداران ستم پيشه قابل تحمل نبوده، اجازه نمى دهند در سرزمين تحت سلطۀ آنان اين باورها به ذهن مردم راه يابد. اين باورها راه را براى بغاوت از چنين نظامى باز مى كند و انگيزۀ عصيان مردم در برابر زمامداران ظالم و بى رحم آن مى شود. انسان زمانى برده هم نوع خود مى شود و به غلامى و بردگى انسانى چون خود گردن مى نهد كه اعتقادى به خداى قدير و يار و ياور مظلومان نداشته، به اين باور نباشد كه پروردگار تمامى انسانها خداى واحد و يكتا است. بدون شك كه انسان در زندگى اش يكى از اين دو راه را مى تواند انتخاب كند: يا بندۀ خدا باشد و يا بندۀ هوى و هوس زمامداران زورگو و قلدر، بندگى خدا او را از بندگى انسان مى رهاند، ايمان به خداى واحد و يكتا به او تلقين مى كند كه در برابر هيچ كسى احساس حقارت نكند و به ذلت و پستى تن ندهد، و اين همان چيزى است كه (طاغوت) را به خدا ستيزى وادار مى كند. بايد تعجب نكرد كه چرا در گذشته ها فرعون، نمرود و ابوجهل با دعوت يكتاپرستى پيغمبران عليهم السلام به مخالفت پرداخته اند؟ و چرا امروز نيروهاى استعمارى شرق و غرب و زمامداران ستمگر و باغى سرستيز و دشمنى با هر جنبش دينى دارند؟ چرا اين همه روزنامه ها، جرايد، مجلات، راديوها، تلويزيونها، فيلمها، نويسندگان و مبلغين مزدور و حرفوى از سوى استعمارگران و حكومتهاى دست نشاندۀ شان استخدام مى شوند و پولهاى هنگفتى به مصرف مى رسد تا از رجوع مردم مخصوصاً نسل جوان به اسلام مانع شوند؟ اينها ماترياليزم، فرار از دين، عدم باور به خدا و آخرت را متكاى مطمئنى براى ادامۀ سلطۀ جابرانه خود مى يابند و خداپرستى را تهديدى براى آن.
به ادعاى كمونيستها در رابطه به قانون تحفظ كتله و تعبيرى كه از اين نظريه دارند بر مى گرديم، ادعاء و تعبير شان مبنى بر اينكه (قانون تحفظ كتله حكم مى كند كه در تعاملات كيميايى نه ماده اى خلق مى شود و نه نابود مىگردد؛ بناءً جهان مادى ما آفريده نشده و آفريدگارى ندارد، ماده نه خلق شده و نه از بين مى رود بلكه شعلۀ جاويدانه اى است كه در گذشته ها بوده و در آينده نيز خواهد بود)، گفتيم كه آنها اين نظريه را غلط تعبير كرده اند و انتباه و تفسير نادرستى از آن دارند، متوجه نيستند كه موضوع بحث علوم تجربى در چنين مواردى قدرت، توانمندى، استعداد و وسايل و امكانات دست داشتۀ بشرى بوده، قضاوتش نسبى است نه مطلق، اگر فورمول لاوازيه و هر فورمول ديگر علوم بشرى مى گويد كه فلان كارى محال و ناممكن است، اين بدان معنى است كه براى انسان محال و ناممكن است، اگر مى گويد كه در تعاملات كيميايى نه چيزى خلق مى شود و نه محو و نابود مى گردد، معنى دقيق اين حرف اين است كه انسان با وسايل و امكانات دست داشته اش نمى تواند چيزى بيآفريند و نه توان آنرا دارد كه چيزى را به عدم رهسپار سازد. زيرا محدودۀ علوم تجربى قدرت و توان محدود بشرى است نه قدرت بى پايان الهى، اين كمال سفاهت است كه كسى فيصلۀ علوم تجربى در چنين موارد را به قدرت خداوندى تعميم دهد و اين تعبير را از آن داشته باشد كه گويا علوم تجربى مى گويد: جهان آفريدگارى ندارد، خداوند جهان را نيآفريده و نه مى تواند آفريده هايش را معدوم كند!! علوم تجربى چگونه به خود حق خواهد داد و اين جسارت را خواهد كرد كه از واقعيت محسوس و مشهود انكار كند، از چيزى انكار كند كه آن را با چشم خود مشاهده مى كنيم، در هر سوى و سمت خويش و با تمامى حواس مان مخلوق بى شمارى را مشاهده مى كنيم كه آفريده شده و آفريده مى شوند؟ عقل ما حكم مى كند: ذاتى كه آفريدگار مخلوقات است و قادر به خلقت آنها بايد قدرت زوال و نابودى آن را نيز داشته باشد.
به اصل موضوع برمىگرديم؛ در مبحث (تقدم شعور برماده يا ماده بر شعور) از ديدگاه علوم تجربى دو تعبير و تفسير را مى يابيم: عده اى به اين باور اند كه جهان و پديده هاى آن حقيقت ملموس، مشهود و غير قابل انكار است، امورش طبق سنن و ضوابط دقيق پيش مى رود، بى نظمى، نابسامانى، بى هدفى و ناهمآنگى در آن سراغ نمى شود، چيزى بيهوده اى را در آن نمى يابيم، چيزى در آن به اساس تصادف ايجاد نمى شود، در تمامى پديده هايش مقدار و اندازۀ دقيق و حساب شدۀ مراعات شده، نه چيزى كمتر از ضرورت را مى يابيم و نه چيزى بيش از آن را، هر چيزى داراى هدفى است و براى مقصودى آفريده شده، در عقب پيدايش هر چيزى مشيت و اراده اى را احساس مى كنيم كه به آن هدفمندى و جهت بخشيده، مقدار و اندازه اى براى آن تعيين نموده، دستهاى نامرئى را احساس مى كنيم كه جهان را بطور منظم اداره مى كند و از تصادم اجزاى آن مانع مى شود، وحدت تكوينى در پديده هاى هستى، پيدايش آن از منشأ واحد و همآهنگى دقيق ميان آنها گواه بر ان است كه اين جهان از مشيت يگانه اى برخاسته، آفريدگار واحدى دارد، مدبر آن يكى است و ارادۀ ذات واحدى بر آن حاكم است. اين يگانگى، وحدت، هدفمندى و همآهنگى را هر فطرت سالمى درك نموده و اين نتيجه گيرى را به او تلقين مى كند. هيچ انسانى عاقل نمى تواند با مشاهدۀ هزاران مظهرى از نظم، همآهنگى، وحدت و هدفندى از وجود آفريدگار مدبر آن انكار كند، در ميان كسانى كه به جهان از اين ديدگاه نگريسته اند و همين نتيجه گيرى را از آن داشته اند از دانشمند معروف فزيك؛ نيوتن مى توان نام برد، در مقابل اينها ماترياليستها قرار دارند كه هيچ دانشمند علوم تجربى در قطار شان ديده نمى شود، آنان مىگويند: هستى جز مجموعۀ از مادۀ متحرك نيست، حركت از ذاتيات ماده است، تحولات و دگرگونى ها در آن بر اساس تصادف صورت مىگيرد، نه خالق و پديدآرنده اى دارد و نه ناظم و مدبرى، ازلى و ابدى بوده، نه كسى آنرا آفريده و نه كسى مى تواند آنرا از بين ببرد. براى اثبات ادعاى خويش به نظريۀ تحفظ كتلۀ لاوازيه استناد مى نمايند كه مى گويد: "مجموع كتله در جهان ثابت است، در تعاملات كيميايى؛ دو طرف معادله (مركب و اجزاى تركيبى آن) كتلۀ يكسان دارند، نه چيزى خلق مى شود و نه از بين مى رود".

جستجو در کابل پرس