مهمان سرکش | جلسه القاعده در قندهار- به یاد جنایتکار ملی
3 سپتامبر 2010, 03:14, توسط تنویر-
قهرمانی صفت مردان بود
نه که شان یک مشت حیوان بود
تقدیم به شیر بچه های روباه صفت جنایتکار ملی افغانستان احمد شاه مسعود
این قهرمان ساختگی ، این سنگ فروش لعنتی
آخر سقوط میکند
این قاتل بیچارگان این مزدور بیگانگان
این آمر غارتگران ، آخر سقوط میکند
مام وطن افسرده شد ،کابل بسوخت ویرانه شد
این اقتدار ظالمان ، آخر سقوط میکند
عزت نماند به مرد و زن ، آواره شد خلق وطن
این شیر بچه ای کاغذی، آخر سقوط میکند
موزیم کابل چور شد ، اهل قلم ترور شد
این خیل غارت پیشه گان، آخر سقوط میکند
ای جابران سخت دل این کابل است شهر سخا
این شیرچور کاخها، آخر سقوط میکند
ای تو ز کوه پائین شده، گم شو برو از کابلم از این دیار خوشگلم
این کرگسان کوه نشین ، آخر سقوط میکند
ای توت و تلخان خوره کان، کتاب سوزان جاهلان
این بت خود تراشتان، آخر سقوط میکند
فهیم و عبدالله ببین، ولی و بسم الله ببین
این راهیان بز بچه، آخرسقوط میکند
ای پنجشیری کوهستانی، بدهیکلان سرچپات
دور سیاه شوم تان ، آخر سقوط میکند
این شیوه ای سخن زدن ، نه دری است نه پارسی
این لهجه کوهستانی ، آخر سقوط میکند
ای کابلی زبان توست ، دری دل نشین توست
این لهجه زشت شمال ، آخر سقوط میکند
"حق آید و باطل رود ، پای شما در گل رود
اندیشه شیطانکی آخر سقوط میکند"
ختم شود این دور شوم دور سقاوی دوهم
غلام بچه به هر لباس، آخر سقوط میکند
شاهد کابلی
توضیح: منظور از شمال دزدان و کیسه بران شمالی است که در کابل عزیز من از دیر بار به همین نام مشهور اند. در زمان ظاهر شاهی اگر کسی به بس های ملی سفر میکرد و لهجه کوهستانی مردم شمالی را میشنید به دوست یا مسافر دیگر هشدار میداد که دزدان شمالی سوار بس اند.
قهرمانی صفت مردان بود
نه که شان یک مشت حیوان بود
تقدیم به شیر بچه های روباه صفت جنایتکار ملی افغانستان احمد شاه مسعود
این قهرمان ساختگی ، این سنگ فروش لعنتی
آخر سقوط میکند
این قاتل بیچارگان این مزدور بیگانگان
این آمر غارتگران ، آخر سقوط میکند
مام وطن افسرده شد ،کابل بسوخت ویرانه شد
این اقتدار ظالمان ، آخر سقوط میکند
عزت نماند به مرد و زن ، آواره شد خلق وطن
این شیر بچه ای کاغذی، آخر سقوط میکند
موزیم کابل چور شد ، اهل قلم ترور شد
این خیل غارت پیشه گان، آخر سقوط میکند
ای جابران سخت دل این کابل است شهر سخا
این شیرچور کاخها، آخر سقوط میکند
ای تو ز کوه پائین شده، گم شو برو از کابلم از این دیار خوشگلم
این کرگسان کوه نشین ، آخر سقوط میکند
ای توت و تلخان خوره کان، کتاب سوزان جاهلان
این بت خود تراشتان، آخر سقوط میکند
فهیم و عبدالله ببین، ولی و بسم الله ببین
این راهیان بز بچه، آخرسقوط میکند
ای پنجشیری کوهستانی، بدهیکلان سرچپات
دور سیاه شوم تان ، آخر سقوط میکند
این شیوه ای سخن زدن ، نه دری است نه پارسی
این لهجه کوهستانی ، آخر سقوط میکند
ای کابلی زبان توست ، دری دل نشین توست
این لهجه زشت شمال ، آخر سقوط میکند
"حق آید و باطل رود ، پای شما در گل رود
اندیشه شیطانکی آخر سقوط میکند"
ختم شود این دور شوم دور سقاوی دوهم
غلام بچه به هر لباس، آخر سقوط میکند
شاهد کابلی
توضیح: منظور از شمال دزدان و کیسه بران شمالی است که در کابل عزیز من از دیر بار به همین نام مشهور اند. در زمان ظاهر شاهی اگر کسی به بس های ملی سفر میکرد و لهجه کوهستانی مردم شمالی را میشنید به دوست یا مسافر دیگر هشدار میداد که دزدان شمالی سوار بس اند.