Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 22319

تکیه در باد

10 جنوری 2009, 07:55

یک روز مقابله میشود بین باد و افتاب . باد میگه مه زور هستم و افتاب میگه مه .
خلااصه , گپ به جای میرسه که افتاب میگه ثابت کو که تو زور آوار هستی . باد همینجوری که میوزد و از سر خانه های مردم و شهر ها و کوه ها میگزرد و افتاب از بالا تعقیبش میکند , روان دوان هردو پسو پیش که ناگهان چشم باد به مزرعهء میفتد که یک دهقان بروی زمین های خود کار میکند . باد میگه : افتاب, حالا ببین که مه رخت ها و لباس های این دهقان را چطور به سرعت از بدنش بیرون میکنم . افتاب شرطه قبول میکنه , باد شروع میکنه به وزیدن , دهقان که از ماجرا خبر نداره , وقتی میبینه که شمال شد و هوا ناگهانی به وزیدن گرفت و از هر طرف شاخه های خشک درختا ها و بوته های هیزم را به هوا بلند میکنه , از ترس به هوا رفتن , اهسته خوده به بیخ دیوار قلعه میرساند , بسرعت تکمه های خوده بسته میکنه شال خوده دور بدنء خود خوب میپیچانه , لنگی خوده به دور سرو کله خود خوب محکم میکنه , خلاصه خود خوب میپیچانه , باد هر قدر وزیدن میگیره مطلب کوشش میکنه , دهقان خوده محکم پیجانده میره و به دست های خود لباس ها و لنگی سر ی خوده خوب محکم میگیره که به دست باد به هوا بلند نشود . افتاب که از دور صحنه را میبیند . خنده میکنه , باد ناراحت میشود , افتاب میگه : حالا نگاه کن که مه چطور لباس های دهقان را از بدنش میارم بیرون . وقتی افتاب وزیدن میگیره , هوا گرم میشه , عرق های دهقان اهسته اهسته از سرو رویش شروع میکنه به ریختن , دهقان فوراء خوده به زیر درخت های که به نزیک چاه اراد است میرسانه , افتاب یک کمی زیاد میسازه گرمی خوده . مرد دهقان شروع میکنه به بیرون اوردن لباس های خود یکی بعد دیگر , افتاب مخندد , باد متیقن میشه که به زور هیچ کاری را نمیشود به انجام رسانید . به این کشمکش و یا جنک افتاب و باد مرد دهقان که تصویرش مقابل شما است یک دست خوده از دست میدهد و مهمتر این که از وزیدن باد مو های سرش هم به هوا میرود . دایزنگی .

جستجو در کابل پرس