Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 24503

مسعود در نبرد استخباراتی

7 مارچ 2009, 00:30, توسط ح. توحیدی

من شنیدم زپیر دانشمند

تو هم ازمن بیاددار این پند

انچه برجان خود نپسندی

نیز بر جان دگری مپسند سعدی (رح)

اقای مامون بنده هرچند کتاب جناب عالی را نخوانده ام اما از نبشته حاضر تان چنین پیدا است که برای ابراز ارادت تان به اقای مسعودسخت خاک شخصیت پرستی را بر چشمان حقیقت پاشیده اید و با استدلال های که در ظاهر خیلی هم منظقی بنظر میرسد کوشیده اید که حقایق را وارونه جلوه دهید تا مسعودرا در دادگاه وجدان تان از هرگونه خطا و اشتباه تبرئه نماید.شما از گسستن پیمان میان حزب وحدت و جنبش یاد اور شده ایداما انعقاد پیمان دگری میان مسعودوسیاف از دیدتزبین تان بدور مانده شما از اتحاد شورای هماهنگی علیه مسعود سخن گفته اید اما علت ان را کوشیده اید تا پنهان نگهدارید شما مسعودرا مصلح دین و خیرخواه ملت جلوه داده اید اما زندگی سیاسی و نظامی اقای مسعود داستان دیکر را حکایت میکندو پرده از امور مهم برداشت که جشمان انسانهای حقیقت بین را از زاوایای دگر متوجه امور پچیده سیاسی و اجتماعی ساخت که تا پیش از ان به سختی میشد ان را باور کرد

مسئله اول اینکه قدرت وطمع دران پرده ضخیم دربرابر چشمان انسان ایجادمیکند که اورازدیدن واقعیت ها بازمیداردکه این امر باعث ایجاد شخصیت کازب واحساس قدرت دوغین درانها میگرددرفته رفته شخصیت ورفتار انسانهارا کاملا وارونه میسازد بدین سان انسان بخاطرقبضه ان نه تهنا ازعدالت ورزی بازمیماند که برروی ارزشهانیز خنچرمیکشد. بعد از سقوط دولت نجیب از دیدگاه شما هر انجه اقای مسعودانجام داد در راه تامین صلح و ودموکراسی بود اما من به این باورم که فعالیتهای ایشان فقط وفقط برای رسیدن به اهداف انحصار طلبانه شان وانحصاری نمودن قدرت درست یک قوم خاص بود ودرین راستا از هیح قلب ودغل دریغ نورزید از پیمان شنکنی گرفته تا کشتار سیستماتیک هزاره ها در غرب کابل اززانو زدن دربرابر عساکر ملا عمردر میدان شهر و فرار ناجوان مردانه از کابل اگر اقای مسعودخودرامسول میدانست که بخاطر شهروندان کابل افشار و چنداول را ویران کندتا به ادعای خودش نظم حاکم شود چرا از کابل دفاع نکرداگر از خون ریزی تنفرداشت چرا این همه خون را در افشار ریخت؟

مسئله دوم اینکه روشنفکران مااکثرا به این باور بودند که تنها حاکمان پشتون تبارمیتوانند مستبد و خود کامه باشند وبرا تحکیم قدرتشان از هیچ ظلم وبی عدالتی درحق سایراقوام کشور ابا ندارنداما حاکمیت ربانی (درپشت پرده مسعود)این واقعیت را افتابی ساخت که ایده انحصار طلبی و برتری چوی در تفکر هر کس نمو کند صرف نظر ازاین که به کدام ملیت وقومیت پیوند میخورد فاجعه می افریند بنا هیج قومی بطور طبعی ظالم و ستمکار نستند بلکه افکار برتری خواهی و فزون طلبی است که ان هارا به هیولای وحشتناک تبدیل میکند.

سوم اینکه ما گذشته ها را نمی توانیم فرامو ش نمایم اما انان راکه در حق ما ظلم نمودن وجفاوستم بر مارواداشتند موردبخشش و عفو قرار دهیم تا یک زمینه همزستی سالم میان اقوام ساکن در کشور بوجود اید اما لازمه این کار پذیرش حقایق موچود و گذشته است برای اینکه دردام تفریط وافراط سقوط نکنیم بیاید همه ما این قاعده کلی را در کردار و گفتارخوددر نظر بگریم که انچه بر جان خود نپسندی نیز بر جان دگرمپسند

جستجو در کابل پرس