با تمجید فراوان از آقای میر حسین جان این هم ترجمه و تفسیر کامل آیه 113 سوره توبه:
در بيان سبب نزول آمده است: چون ابوطالب به حال احتضار در آمد، رسول خداص ـ در حاليكه ابوجهل و عبدالله بناميه نيز نزد وي بودند ـ بر سر بالين وي نشستند و به وي فرمودند: اي عم من! بگو: لاالهالاالله تا با آن نزد خداY برايت حجت آورم. ولي ابوجهل و عبدالله بناميه به وي گفتند: اي ابوطالب! آيا از آيين عبدالمطلب رو بر ميگرداني؟! رسول خداص پيوسته اين سخن را به ابوطالب تكرار ميكردند و در مقابل؛ ابوجهل و ابناميه او را به عناد ومخالفت برميانگيختند، سرانجام، آخرين سخني كه ابوطالب به ايشان گفت، اين بود: من بر آيين عبدالمطلب هستم! و از اينكه «لااله الاالله» بگويد، ابا ورزيد. پس چون رسول خداص از ايمان آوردن وي مأيوس شدند، فرمودند: «حالا كه چنين است، من هم تا آنگاه كه از آمرزشخواستن برايت نهي نشوم، برايت آمرزش ميطلبم». همان بود كه نازل شد: «بر پيامبر و مؤمنان روا نيست كه براي مشركان طلب آمرزش كنند، هرچند خويشاوندانشان باشند پس از آنكه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخاند» بدان جهت كه بر شرك مردهاند.
اين آيه متضمن قطع موالات با كفار، تحريم آمرزشخواهي براي آنان و تحريم درخواست چيزي براي آنهاست كه آن درخواست، برايشان جايز نيست. همچنين نمازخواندن بر جنازه كافر، آمرزشخواهي براي وي است و از آن نهي بهعمل آمده است. البته نزديكي و خويشاوندي انسان مؤمن با كافري، هيچسودي ـ در امثال اين امور ـ بهحال وي ندارد.
در روايت ديگري از ابن مسعودt در بيان سبب نزول اين آيه آمده است: «رسول خداص روزي به گورستان رفتند و بر سر قبري از مقابر نشسته زمان درازي را با رازونياز گذراندند و گريستند و من هم بر گريه ايشان گريستم، آنگاه فرمودند: اين قبري كه بر سر آن نشستهام، قبر مادرم هست و من از پروردگارم اجازه خواستم كه در حق وي دعا كنم، اما او به من اجازه نداد».
با تمجید فراوان از آقای میر حسین جان این هم ترجمه و تفسیر کامل آیه 113 سوره توبه:
در بيان سبب نزول آمده است: چون ابوطالب به حال احتضار در آمد، رسول خداص ـ در حاليكه ابوجهل و عبدالله بناميه نيز نزد وي بودند ـ بر سر بالين وي نشستند و به وي فرمودند: اي عم من! بگو: لاالهالاالله تا با آن نزد خداY برايت حجت آورم. ولي ابوجهل و عبدالله بناميه به وي گفتند: اي ابوطالب! آيا از آيين عبدالمطلب رو بر ميگرداني؟! رسول خداص پيوسته اين سخن را به ابوطالب تكرار ميكردند و در مقابل؛ ابوجهل و ابناميه او را به عناد ومخالفت برميانگيختند، سرانجام، آخرين سخني كه ابوطالب به ايشان گفت، اين بود: من بر آيين عبدالمطلب هستم! و از اينكه «لااله الاالله» بگويد، ابا ورزيد. پس چون رسول خداص از ايمان آوردن وي مأيوس شدند، فرمودند: «حالا كه چنين است، من هم تا آنگاه كه از آمرزشخواستن برايت نهي نشوم، برايت آمرزش ميطلبم». همان بود كه نازل شد: «بر پيامبر و مؤمنان روا نيست كه براي مشركان طلب آمرزش كنند، هرچند خويشاوندانشان باشند پس از آنكه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخاند» بدان جهت كه بر شرك مردهاند.
اين آيه متضمن قطع موالات با كفار، تحريم آمرزشخواهي براي آنان و تحريم درخواست چيزي براي آنهاست كه آن درخواست، برايشان جايز نيست. همچنين نمازخواندن بر جنازه كافر، آمرزشخواهي براي وي است و از آن نهي بهعمل آمده است. البته نزديكي و خويشاوندي انسان مؤمن با كافري، هيچسودي ـ در امثال اين امور ـ بهحال وي ندارد.
در روايت ديگري از ابن مسعودt در بيان سبب نزول اين آيه آمده است: «رسول خداص روزي به گورستان رفتند و بر سر قبري از مقابر نشسته زمان درازي را با رازونياز گذراندند و گريستند و من هم بر گريه ايشان گريستم، آنگاه فرمودند: اين قبري كه بر سر آن نشستهام، قبر مادرم هست و من از پروردگارم اجازه خواستم كه در حق وي دعا كنم، اما او به من اجازه نداد».