از بغلان به کندز

كردر يمنى جوبامنى بيش منى.
من كه در كندز تولدو بزرك شده ام ,بهترين دوستان خودرا در فوتوهاى از جمن شاروالى كندز در بهلوى اين رهبر عزيز اين شخصيت فراقومى داكتر بشردوست ديدم بسيار خوش شدم.من تا زمانيكه در كندوز بودم از قوم برستى جيزى نميدانستم.ما دوستان در فكر قوم وقبيله كسى نبوديم وبراى ما جالب هم نبود كه كى از كجا است.اولين بار كه من تكان خوردم او درزمان تركى بود كه من به زندان رفتم.درانجا يك خوستى حيوان صفت,سياه وجركين به تحقيق ولت وكوب برداخت و براى حيوان ديكريكه همرايش بود ميكفت كه اين قوماى بجه سقو است.براى اينكه بدر ومادر من از شمالى بودند.از انروز به بعد من برعليه فاشيزم قبيله اين كركسان وحشى مبارزه ميكنم.اينكه همه دوستانم را در بهلوى بشردوست ديدم همان خاطرات و دوستى هاى سابقه را تازه كرد.قوم برستى ويا بستون والى يك عمل بست است كه سبب عقده دربين جوانان كشور ميشود كه خودش تخم نفاق است.از همين سبب ما بايد براى بشر دوست راى بدهميم كه يكانه كسى است كه اولا خودش عارى از تعصب است دوم او ميتواند اين مكروب را ازبين ببرد.تنها قانون حاكم باشد همه نزد قانون يك برابر و همه اقوام برادر باشند.