Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 41647

سلیمان وبابک هردو بخوانند قسمت دوم

17 نوامبر 2010, 15:33, توسط شبیر "کاکر"

رشد وبالنده گی این زبان که در زیر سایه ء دین صورت گرفته چگونه حاضرید که به آن بزرگان که ازنظرشما خرافاتی های بیش نبودند این قدر احترام قایل شوید؟
پس این احترام شما کاذبانه است این احترام نه ازروی اخلاص است ونه ازروی عقیده بلکه یک استفادهء ابزاری است برای کوبیدن زبانهای دیگر. قطار کردن بزرگان عرفا وادبای متقدمین زبان فارسی ازطرف شخص بی عقیده ای چون شما خودش یک توطئه را میرساند.
بناء وقتی سلیمان نیز باب ارسال ومراسلات و اخوانیات وشطحیات را باشما باز میکند این شک بیشتر قوت میگیرد که شما هردو وجه مشترک دارید وآن این است که یکی از راه دین ودیگری بنام فیلسوف وزبان شناس برآنچه که مخالف قومی شما است بتازید وآنها را وادار به سکوت کنید.

.
اینکه جنابعالی فرموده اید که موضوع عقیده وایمان یک امر شخصی وخصوصی است من هرگزباشما هم عقیده نیستم آقای بابک. به دلیل اینکه من به زبان دری یا فارسی می نویسم که اکثریت مخاطبان وخواننده گان این پیامها مسلمان اند. نفس دین اسلام برخلاف ادیان دیگر، یک دین اجتماعی است نه فردی. اخلاق وپندار وگفتار ونوشتار یک فرد تاثیر مستقیم بالای اجتماع دارد. روی همین اصل است که درجامعهء اسلامی ایمان وعمل ملاک قضاوت بوده وهرعملیکه برخاسته ازایمان وباور نباشد نزد خدا مردود است. به هیچ صورتی شما ویا آقای کاوه جان یا حسین زاهدی نمیتوانید درجامعهء مسلمان بحیث یک انجنیر یا دکتور یا معلم یا ادیب زنده گی کنید وهمزمان عقاید وباورهای آن جامعه را به سخریه بگیرید واعمال خلاف اساسات اسلام را در زنده گی تجردی ویا با همسر ویاغیره را خارج ازچارچوکات اسلامی آن تنظیم کنید. درحالیکه درجوامع غربی چنین نیست دین یک امرشخصی است وهیچ کسی حق مداخله دراموراعتقادی وایمانی کس دیگری راندارد واگرکسی ازکس دیگربپرسد که چرا درماه رمضان روزه میخوری وفرد روزه خور به دادگاه شکایت کند بدون شک فرد معترض مکلف به تادیه غرامه است. پس درین مورد نقطه خلافی میان من وشما مشخص شد شما یک غیر مسلمان ومن یک مسلمان هستم. من با درنظرداشت مسایل اعتقادی خودم باشما بحث میکنم روی همین علت بود که حتی قضیهء زبان ومشکلات لسانی را باشما ازدریچهء دین باشما مطرح نمودم. یعنی اینکه شما هرگزنمی توانید بگوئید که خودت را بادین من چکار من با خودت بحث هویتی وجامعه شناسانه دارم مرا بگذار بدین خودم وسوالهای مرا جواب بده. جواب من این است که اول خودت ازتناقض گوئی بیرون آی. جایگاه خودت را مشخص کن که مسلمان هستی یانه؟ اگرنیستی ازروی چه به مولانا وخواجه بزرگ هرات دل بسته ای؟

پس آن مسلمان بی خبرویا مغرض که دست در دست شما گذاشته و با شما هم عقیده است که دین وباور دینی را یک امر خصوصی می پندارد او نیز اسلام را درک نکرده است ودرعین زمان ادعای این را دارد که :( من وبابک ازنظرخاستگاه اعتقادی تفاوتهای زیادی داریم که مسایل اعتقادی یک امرفردی است وتعلق به شما ندارد اما عجالتا شما جوابهای مرا بدهید.... ) منظورم سلیمان جان است زیرا سلیمان جان قرآن را اگر خوانده باشد این آیه قرآن که خدا دربارهء کفار بنی اسرائیل فرموده است باید فراموشش نشود:

" لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داوود وعیسی بن مریم ذالک بما عصو وکانوا یعتدون کانوا لا یتناهون عن منکرفعلوه لبئس ما کانوا یفعلون.

ترجمه: کفار بنی اسرائیل به زبان داوود وعیسی پسرمریم لعنت کرده شدند. واین به سبب آن بود که آنها راه عصیان پیش گرفتند وازحدود وثغورتعین شده تجاوزکردند. آنها یکدیگر خویش را ازکارهای زشت منع نمی کردند. پس خیلی بد است آنچه که آنها نمودند..

ببنید اقایی بابک اینکه شما به این اجتماعی دین اسلام عقیده ندارید درهمین مورد مشخص من باشما کاری ندارم اما زمانیکه سلیمان هم با شما درین موارد همنوا میشود که دین یک امر شخصی است من حق دارم که ازسلیمان جان نیز بپرسم که سلیمان جان تو مسلمان هستی یانه؟ اگرهستی چه چیزبابک جان ترا خوش آمد که به جواب او به اخوانیات پرداختی واورا به تکریم نشستی؟. اگر سلیمان جان دعوای اسلامیت دارد که طبیعتا من خلاف آنرا ادعا ندارم اما این را باید بداند که ازمستلزمات ایمان و دین داری دراسلام همانا منع کردن یکدیگر ازکارهای زشت است. من این را ازسلیمان جان می پرسم که وجه مشترک فیمابین تو وبابک جان چی است؟ اگر تو مسلمان بودی چرا بابک را درباره نظرات اعتقادی اش مورد نقد قرارندادی واورا ازکارزشت وناپسند او که به سخریه گرفتن معتقدات دینی تو است منع نکردی؟ میگذرم ازبسا آیات متعدد قران که ولایت ودوستی با غیرمسلمانان علیه مسلمانان حرام قرارگرفته است زیرا مبحث من این نیست صرف خواستم به جنبه متعدی بودن ایمان واعتقاد اسلامی ایشان را مستحضرسازم. ازآیه قرآن اگرکمی پای صحبت را به حدیث بکشانم بازهم آقای سلیمان این جا مورد سوال قرار میگیرند که جائیکه پیامبرگرامی این حدیث متفق القول را که مورد تائید شیعه وسنی است فرموده است:
من رأی منکم منکرا فلیغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فأن لم یستطع فبقلبه وذالک اضعف الایمان"
ترجمه: هرکی ازشما کار بدی را دید باید آنرا تغیردهد به دست خویش اگر نتوانست به زبان خویش واگربازهم نتوانست همان عمل بد را درقلب خویش بد بپندارد واین یعنی همین مرحله اخیر ازضعیف ترین مرحلهء ایمان است.

خوب آقای سلیمان تو مدافع سینه چاک جمعیت اسلامی که آیات قرآن را بخاطر شلاق خوردن مفتری علیه من وبرله ویس جان ناصری واستاد ربانی استفاده میکنی آیا ایمان خودت آنقدر ضعیف است که درسایت آزاد کابل پرس? یگانه سایت آزاد پرخواننده که هیچ قید وقیود برای ابرازنظرات مردم وضع نکرده اما تو با دیدن هزاران دشنام وتوهین علیه قوم بخصوص توسط چکچکی های شورای نظاری وهم مسکلت وبا دیدن هزاران توهین علیه مقدسات دینی توسط هم تباران و هم زبانان وهمکیشانت قدرت منع کردن آنهارا بازبان قلم نداشتی؟ می پذیرم که شخصا جنابعالی کسی ویا قومی را توهین نکرده اید اما اگربه قرآن ایمان دارید با این غر وفش فیلسوف مأبانه تان چرا چکچکی خودت را منع نکرده ای؟ پس بدان که من به توتهمت نه بسته ام من نظر به شناخت که ازطینت وسرشت جنابعالی بحیث یک عنصر جمعیتی دارم بالایت این حکم را صادرکرده ام که تویک پشتون ستیز وپشتو ستیزهستی وبا ظاهراسلامی واستفاده ازآیات قرآن همچو استاد بزرگوار وارد میدان میشوی. نه تنها که چنین می کنید که بلکه همان چند نفرپشتون که درجمعیت بوده همه را شست وشوی مغزی نموده وهویت قومی وزبانی اورا از وی گرفته اید. مثال واضح آن ویس ناصری است که اکنون به یک شِی بلاتحرک تبدیل شده وازخود کوچکترین اراده واستقلال عمل ندارد هرطرف که استاد بزرگوارش سرجنباند اونیز به همان طرف نگاه میکند. لذا من زمانیکه نصیحت های پدرانه خودت را خواندم وسپس آقای بابک با شتاب هرچه بیشتر به ستایش جنابعالی مبادرت ورزید دانستم هردو فیلسوف محترم دو روی یک سکه هستید. یکی تان هویت قومی وجایگاه اقوام غیرپشتون را آنهم زیرده اسلام درجامعه کثیرالاقوام بهانه قرار داده وبرای تضعیف پشتونها تکاپو دارد ودیگری هم پشتونها را بخاطر متصلب بودن شان درعقاید دینی شان مورد تمسخرقرار میدهد.

اما درمورد اینکه من طرفدار چگونه نظامی درافغانستان هستم خدمت آقای بابک عرض میکنم که ازآنجائیکه من شمارا صرف ازخلال همین نوشته های دین ستیزانه تان شناخته ام تردید دارم که شما ازافغانستان باشید. لذا ازپاسخ دادن به پرسش شما معذرت میخواهم. واین حق مسلم من است حتی ازین هم اگر پیش بروم: درصورت که من کدام کارهء نظام باشم افراد مثل شما آقای بابک را سلب هویت نموده وشما را به شهراستانبول تبعید میکنم که درزیرسایهء حکومت سیکولاریک کشورمسلمان زنده گی کنید من برای شما بحیث یک شهروند افغان نگاه نمی کنم اگرخیلی یک انسان مسالمت جو باشید وضررتان به جامعه متصورنباشد میتوانید درچوکات اقلیت های غیرمسلمان بارعایت قوانین مروجه کشوریکه من دران کدام کاره استم زنده گی کنید اما به هیچ صورتی حق داشتن شناسنامه وگذرنامه وگواهی نامهء هویتی را ندارید.
درین باره که آقای سلیمان گفته اند که نظرات برخاسته ازنظرات دانشمند گرانقدر وطن سیستانی بزرگوار است ومن چرا اورا بخاطر نظراتش مورد نقد قرارنمیدهم باید عرض کنم که فرق میان نظرات استاد بزرگوار سیستانی وبابک اززمین تا آسمان است. استاد سیستانی درچوکات اسلام ودین به خرافات ورسم های ناپسند پشتونی می تازد کاری را که دانشمند گرانقدرایرانی شجاع الدین شفا کرده است. کتاب تولد دیگر نوشته استاد شجاع الدین شفا مملو است ازاعتراف به حقایق تاریخی. شفا بحیث یک انسان سیکولار اعتراف دارد که مصیبت ایران فعلی بعدازدوره صفویه وشیوع شیعه گری درایران آغازشده است واین سخن اگر سلیمان جان تاریخ ایران وافغانستان را خوانده باشد سخن بسیاربزرگ وپراهمیتی است که هزاران سروش وشریعتی را درخود ذوب میکند. بناء من افغان که ظلم صفویه را پدرانم درقندهارتجربه کردند وعلیه آن قیام کردند وگرگین را تار ومارنموده وبه هلاکت رساندند این سخن شفا برایم خیلی ارزشمند است پس من با شفا خودرا بیگانه احساس نمی کنم او ازتبار انسانهای حق نویس وحق گو است وباید مورد تکریم وتمجید قرار گیرد. بالطبع که جناب سیستانی نیز دارای همان افکار واندیشه های ملی است. سیستانی رنج ودرد ملت پشتون را که با سلاح علم وتخنیک مجهز نشده اند درک کرده است.سیستانی میداند که پشتونها با استفاده ازاحساسات دینی شان در هردوره ای ازتاریخ گاه دهلی را فتح کرده اند وسلطان محمود را به تخت نشان داده اند گاهی شیرساه را وگاهی احمد خان را وزمانی هم نصرالله بابر آنها را علیه سیگها جنگانده است. سیستانی خواهان بیداری ملت پشتون است سیستانی خواهان این است که نباید پاکستان با تاسیس بی رویه مدارس دینی پشتونهارا ازفراگیری علوم دیگر محروم سازد وغیرازملا ومولوی وبحث های اعتقادی وجدل های کلامی آنهم از راه تفنگ وتوپک کاردیگری برای پشتونها نباشد. روی دلایل فوق من ازسیستانی دفاع میکنم آگاهانه دفاع میکنم بایک بصیرت دینی دفاع میکنم وهیچ اشکال عقیدتی درین زمینه نمی بینم.
اگرجناب سلیمان موضوع پرچمی بودن سیستانی صاحب را بهانه قرارمیدهند باید بگویم که من حتی درهمین سایت کابل پرس با پرچمی با وجدانیکه رهبری حزب خویش را به نقد گرفته است همسو شده ام. زیرا هیچ علامه ونشانهء که بتواند ثابت کند که جلال الدین بایانی ضد اسلام است نیافته ام برعکس نسبت به بسیاری مسلمان های مسلمان تر وبا ایمان تر وبا وجدانتر و وطندوست تراست هرگونه تبعیض نژادی ولسانی مذهبی را مردود شمرده است. من با او نیز همسو وهمطرف شده ام. پس شما آقای سلیمان بگوئید که روی کدام دلایل وقراین با بابک یکجا شده و علیه من قرار گرفته اید؟
درباره اینکه آقای بابک فرموده اند که: من نظرات شمارا نقد می کنم. من خدمت بابک میگویم که ایکاش شما اینقدر صلاحیت علمی داشته باشید که نوشته های مرا نقد کنید. اصطلاح نقد ونقاد را بالای هرکس نباید گذاشت. نقد خودش یک مسلک وحرفه است. هرسخن بازاری وهرانکار ونفی بدون سند را نمی توان نقد علمی خواند. شما آقای بابک بگوئید که من مخالفت خودرا با نوشته های شما ابرازمیدارم زیرا درطینت من مخالفت با باورهای خودت وایمان خودت وفکرخودت موجود است. ومن نیزدرجواب میگویم : دا گز دا میدان! شما حق اظهارنظردارید مخالفت کنید واین مخالفت های شما مرا بیشتر کنجکاو میسازد. ومن درمقام یک مخالف طوریکه درپیامهای دیگرم گفته ام که پوزتان را بخاک میمالم منظورم یک تحدی وچلنچ علمی است نه فزیکی. یعنی اینکه علما وعقیدتا وکابل پرسا شما را مغلوب می سازم وبخواننده گان ثابت می کنم که شما ببرکاغذی بیش نیستید که افرادی مانند خلیل نوید که شرمم ازمزاری خواندنش میاید (اله چه مذهب) ویا سرپلی را بازی داده میتوانید منظورمن دشنام وتوهین نیست.
به امید دریافت جوابهای هردوی تان
خدا حافظ

جستجو در کابل پرس