Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 36481

انگیزه ی خشم و انتقام جویی رحیل دولتشاهی را بدانید

17 مارچ 2010, 08:10, توسط Same Rafi

بنام خداوندی که عزت و ذلت به دست اوست

جناب رحیل:
به پاسخ نبشته ی تان زیر نام « هرکه از حد گذشت...» و همان نقدگونه ی تان، که غیر از نقد هر نام دیگر را اگر بگذارید، شاید برابر آید، بسیار متین و مودبانه نوشتم و همان نبشته را برای ابد کافی و بسنده دانستم، چون هر آدمی که با نقد و ادبیات سروکار داشته باشد، می داند که شما در این راستا تجربه نداشته، کاه بی دانه باد می کنید، نه از بابت آن که من خود را تعریف می کنم، بلکه حقیقت این است که، نه من از شما می توانم بیاموزم و نه شما از من و هر خواننده ی که نبشته های ما را بخواند، ملول می شود.
پس از آن، شما با صدها نبشته و مقاله زیر نام خود تان و دوستان رویایی تان به جان من افتادید که گوییا به هر قیمت که شده شما نقد می کنید، اما پاسخی از جانب من دریافت نکردید. با گذشت هر روز، به نبشته های شما در مورد من افزون تر می شد و در تمام سایت های انترنت به نشر میرسید، به شمول دو سایتی که شما گردانندگی آن را به عهده دارید، یکی « گرد راه و دیگری سرنوشت». دوستان و فرهنگیان از هر کنج دنیا برای من ایمل فرستادند، بعضی ها تیلفون کردند و از من علت برآشفتگی و خشم شما را پرسیدند. گپ به جایی کشید که شما خلاف ادب، نبشته ی زیر نام «دزد چراغ بدست» را در همه جا به نشرسپردید، در حالی که آن نبشته ی من در مورد واژه ها، یک پژوهش در لغت نامه و کلام بزرگان برای شفافیت ریشه ی لغات بوده که هیج کلمه ی آن ساخت و بافت من نیست، بلکه بار بار در آن تاکید کرده ام که این واژه ها در زبان ما وجود دارد، در لغت نامه ی ما وجود دارد و پیش کسوتان ما این واژه ها را بکاربرده اند. اما، شما که در صدد انتقام جویی برآمده، به اصطلاح در خمیر مو می پالید، این را بهانه گرفته، برای من بهتان درست کردید . وقتی شما از ادب و حیا حرف می زنید، تعجب آور است. من در کلام خود هرگز سخن رکیک در برابر شما استعمال نکرده ام، فقط نامه ی دوستی را که همشهری شما است، نقل کرده ام. بگذارید در مورد ادب، اخلاق و تهذیب و حیای ما دیگران قضاوت کنند. من بنابر پرسش دیگران که : چه آسیبی سمیع رفیع به شما رسانده است که شما از سر وی دست بردار نیستید؟ مجبور شدم، انگیزه ی خشم و انتقام جویی شما را، که نهایت شرم آور است، برای دیگران برملا کنم، تا همه چهره ی پاک و مودب و با اخلاق شما را بدانند و من از شر این همه پرسش ها، رهایی یابم. در حقیقت، شما باعث این نبشته شده اید، چون با گذشت هر روز به اذیت و آزار من می افزایید. زمانی که همین نبشته را در سایت های تان به نشر سپردید، سکوت کردم، چون می دانم، کسانی که به سایت های شما مراجعه می کنند، از هر دوی ما شناخت دقیق دارند، اما وقتی در کابل پرس? به نشر سپردید، لازم دانستم که خوانندگان عزیز کابل پرس حقیقت را بدانند. شما نبشته ی خود را زیر هر نامی، ولو که از جاده ی ادب هم خارج باشد، در سایت کابل پرس جایز می دانید و وقتی که از من به نشر می رسد، برآشفته می گردید، چرا؟
من دوست ندارم که به مسایل شخصی بپردازم، اما نامه های شما، مسایل شخصی نبوده، بلکه نظر شما و قضاوت شما و اصلیت شما را در برابر دوستان و هم نوع تان به نمایش می گذارد و گوشه ی از شخصیت شماست. وقتی خواننده، معیار قضاوت و کرکتر شما را با طرز تفکر، سویه و دانش شما درمی یابد، در حقیقت هویت و اصل شما را شناسایی می کند و پس از آن کارکرد های شما را چه در عمل و چه در نظر، می تواند دقیق مورد ارزیابی قرار دهد. من کوچک ترین علاقه ی به زندگی شخصی شما ندارم و هرگز تجسس نکرده ام.
جناب رحیل: از نبشته ی من، فکر می کنم کاملا آشکار است که کی قوم و قبیله پرست است و کی مسایل زبان و قوم و ملیت را دامن می زند. شما حتی اسم فامیلی مرا به استهزا گرفته اید، در حالی که من شما را با ده ها نام پذیرفته ام.
شما تا این حد در افکار متعصبانه ی تان غرق شده اید که نمی دانید، آیا کسی بعد از پنجاه سال عمر، می تواند یکباره اسم خانوادگی جدید برای خود انتخاب کند؟ برای تان واضح در ایمل نوشتم که جد اندر جد من به این اسم یاد شده، اما شما ابوجهل وار نپذیرفتید. آیا این نمونه ی تجهیل نیست؟؟ پس چیست؟ آیا کدام نبشته ی از من، ولو که یک سطر هم باشد، در جایی خوانده و یا دیده اید که در آن نامی از قوم و قبیله و پشتون و تاجیک و غیره رفته باشد؟؟
آقای رحیل: در مورد شعر بیدل و بزرگان ادب، از شما صمیمانه تقاضا می کنم که سخن مگویید، اگر من شعر بیدل را نادرست معنی می کنم و یا نمی کنم، این تفکیک از توان شما بالاست، هر کار را به اهل آن بگذارید، هستند کسانی که در این عرصه صاحب نظر اند و ایشان در برابر من ابراز نظر کرده اند و می کنند. من تا به حال این جرئت و جسارت را نکرده ام که به کسی بگویم، شعر فلان شاعر را نادرست معنی می کنی و معنی اش را نمی دانی. بدین معنی که من می دانم. این حرف شما خود دلیل از خود راضی بودن تان را نشان می دهد، در حالی که شما کجا و بیدل کجا؟ شما اگر بیدل را می دانستید، از شر دست و زبان تان مردم در امان می بود. مگر بیدل درس چه می دهد؟؟؟؟
شما، مرا به شهرت طلبی محکوم کرده اید و گفته اید که زیر نام مستعار« مختار ستاری» به هرجا ایمل می فرستم و هرکس را از کارکرد های خود خبر می کنم و در سایت خود پیام های پر از تعریف و تمجید زیر نام مستعار می نویسم.
جناب رحیل: اول این که، انجنیر صاحب محمد مختار ستاری، متخصص کمپیوتر بوده، بنده را در تمام کار های کمپیوتری کمک می کند و در این زمینه، « انجمن گسترش اندیشه و عرفان مولانا و بیدل» را نیز یاری می رساند، هم چنان آدرس های ایمل انجمن و سایت های این حقیر را نیز اداره می کند و با بروز شدن سایت ها به دوستان ایمل می فرستد. لطفأ در سایت من به این آدرس مراجعه کرده، نبشته ی شان را با چهره ی مبارک شان ببینید.
http://www.s-rafi.com/new_page_41.htm
امیدوارم که سئو ظن برطرف شده باشد. من قضاوت را به خوانندگان عزیز می سپارم.
دوم، برویید در سایت من ببینید که چند نفر پیام گذاشته، شاید از چند نفر محدود تجاوز نکند و محتوای آن نه توهین است و نه تحقیر، و پس از آن به سایت خود رفته پیام های مستعار خود را زیر نام های بی شمار بخوانید، که تمام آن بدور یک محور و عقده می چرخد. « توهین وتحقیر به بنده»
خوانندگان عزیز کابل پرس:
وقتی این دو ادعای آقای رحیل دروغ ثابت می شود، با این مردک چه باید کرد؟؟
آقای رحیل: شما از املا و انشاء حرف می زنید، به سمع شما باید برسانم که، پس از تحقیق بسیار و روش های تازه در درست نویسی، به خصوص درست نویسی آثار بیدل، نبشته ی زیر نام « درست نویسی در زبان دری» فراهم کرده ام، اگر وقت کردید بخوانید، آن را به کابل پرس نیز جهت نشر می فرستم. شاید دیدگاه های ما در مورد درست نویسی فرق کند.
مراجع تدویر کننده گان کنفرانس ها، می دانند که من هر موقع نمی توانم در نشست های شان اشتراک کنم، از این رو در بعضی از کنفرانس ها حضور نداشته ام. کسانی که کار رسمی می کنند و مامور دولت استند، مرا درک می کنند که چه می گویم، اما آن های که کار و بار ندارند و عقب کمپیوتر برای مردم آزاری نشسته اند، از کجا بدانند؟
در مورد عکس های من با اهل فرهنگ و قلم، آن چه که شما نوشته اید، بسیار مبتذل و بچگانه بوده، حسادت شما را نشان می دهد. در آن تصاویر که با بزرگان شعر و ادب دیده می شوم، محفلی و یا عرسی بوده که در آن سخنرانی داشته ام و پس از ختم محفل، عکس های یادگاری گرفته شده، هرگز با خود جایی کمره نبرده ام، از اینرو ثبت سخنرانی های خود را با تصاویر آن ندارم، تا نظر به سفارش دوستان در سایت خود بگذارم. کسانی که در تصاویر از من کوچک تر اند، نیاز به بیان نیست. همان بزرگانی که در تصاویر با من دیده می شوند، شما شک دارید که آیا آن ها عکسی از من نزد خود دارند یا نه؟ این را از خود شان بپرسید و یا به نوشته های شان مراجعه کنید که در مورد من نگاشته اند. مگر شما در نامه ی تان از من تقاضا و التجا نکرده بودید که شما را در حلقه ی دوستان با صفای خود بپذیرم؟ یقینأ اگر دیداری برای ما میسر می شد، حتمأ عکس های از هم دیگر نزد ما موجود می بود و شما ضرور همان تصاویر را امروز به رخ من کشانده، ادعای شهرت طلبی من تلقی می کردید. آفرین به قضاوت و وجدان شما.
سخن آخر:
تاریخ و جامعه و مردم بالای داشته های ما قضاوت می کند، عزت یافتن و ذلیل شدن به دست خداست. شما در کار خداوند تشویش نکنید و به قول شاعر که گفته است:
کردگار ما به فکر کار ماست ـ
فکر ما در کار ما آزار ماست ـ
نهایت کوشش کنید که به مردم و وطن تان وفادار و صادق باشید.
و با این بیت حافظ خدا حافظ. ـ
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن ـ
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست ـ
رفیع

جستجو در کابل پرس