Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 5882

نظرسنجی درباره ی جرگه ی امن منطقه ای

9 آگوست 2007, 22:05, توسط علی بامیانی

به نظر من این جرگه مشکلی از مشکلات افغانستان و پاکستان نمی گشاید. به این دلایل:

1. جرگه میان دو کشور مستقل برگزار می شود و این دو کشور جمعیت فوق العاده متنوعی دارد که ضرورتا جگه و جرگه بازی مشروعیتی در میان شان ندارد چون ضرورتا مکانیزمی که بتواند درک جرگه را برای شان ممکن سازد در فرهنگ شان وجود ندارد. مثلا پنجابی ها، سندی ها و اقوام مهاجر پاکستان با این پدیده صددرصد بیگانه اند. تاجیک ها، هزاره ها، ازبک ها و هزاره های افغانستان هم آن را فقط در چند جرگه ای سراسری ملی تجربه کرده اند اما در فرهنگ قومی شان این پدیده جایی ندارد و ما مثلا در جایی ندیده ایم که یکی از اینها مساله ای را با توسل به جرگه ای قومی حل کرده باشند.

2. این پدیده یک شیوه ای گرده هم آیی قبیله ای اقوام پشتون است. در فرهنگ آنها جرگه می تواند مشروعیت آفرین باشد. اما جنگ سی ساله افغانستان این پدیده را در میان پشتونهای افغانستان خیلی ضعیف کرده است چون این جنگ اساسا ساختار قبیلوی جامعه ای پشتون افغانستان ضربات سنگینی زده است و در آن قدرها و مراکز قدرتی را آفریده است که کاری به ساختار قبلوی جامعه ندارد. مثلا حزب جایی در یک حامعه ای صددرصد قبیلوی ندارد اما ما می دانیم که حزب در جامعه ای پشتون اهمیت بسیاری به دست آورده است و این به ما می گوید که ساختار قبیلوی این جامعه ترکهای جدی برداشته است. حال اگر ما بیاییم امروز راه حل های صد در صد قبیلوی حتی برای جامعه ای پشتون کشور ارایه کنیم در حقیقت تغییرات سی ساله این جامعه را نادیده گرفته و خود را محکوم به شکست کرده ایم. لوی جرگه ای قانون اساسی نمونه عالی است. این جرگه نتوانست حمایت بخش های از جامعه ای پشتون را برای دولت به ارمغان آورد و این به ما می فهماند که این جامعه دیگر گونی های عظیمی را تجربه کرده است و ساختار قبیلوی آن ضعیف شده است.

3. این جرگه مشکلاتی را باید بررسی کند که قسمت اعظم آن از مناطق قبیلوی پاکستان بر خاسته است. این اقوام هیچ دولتی را به رسمیت نمی شناسند، نه دولت پاکستان و نه دولت افغانستان. جرگه را دو دولت طرح کرده و سران اقوام مناطق قبایلی پاکستان آن را رد کرده اند. پس این جرگه نمی تواند راه حلی ارایه کند که برای آنها قابل قبول باشد. وقتی آنها جرگه را رد کرده اند پس راه حل را هم رد خواهند کرد و این یعنی ناکامی جرگه.

4. طرفین برگزار کننده این جرگه روی مسایل اساسی اصلا توافقی ندارند پس جرگه به احتمال زیاد نمی تواند حتی مسایل اساسی را مورد بحث قرار دهد. دو مساله اساسی اند. یکی مرز دو کشور یا همان خط دیورند و دیگری تروریزم. مرز را افغانستان به رسمیت نمی شناسد. این به این معنی است که ما حاکمیت پاکستان بر مناطق قبیلوی را به رسمیت نمی شناسیم پس نمی توانیم پاکستان را به خاطر فعالیت تروریست ها در این مناطق محکوم کنیم چون حاکمیت آن کشور بر این مناطق را قبول نداریم. در صورتی که ما مرز را قبول نداریم آیا می توانیم عبور و مرور خرابکاران از این مرز را مسوولیت پاکستان بدانیم؟

پاکستان و افغانستان هیچ کدام اتهامات متقابل را هم قبول نکرده اند. یعنی پاکستان می گوید که تروریست ها از افغانستان می آیند و ما می گوییم که از افغانستان. من فکر می کنم که این جرگه به احتمال زیاد مجبور خواهد بود که بر اساس اتهامات اثبات نشده کار کند. طالبان هم در افغانستان و هم در پاکستان ریشه های اجتماعی دارند و این را نمی توان رد کرد. چرا پاکستان شاخه ای از همین طالبان را به ایران هم نیم فرستد؟

4. تصویبات این جرگه قدرت اجرایی ندارد. طالبان و اقوام قبایلی پشتون پاکستان از کسی به شمول افغانستان و پاکستان فرمان نمی برند. این ها عملا با هر دو دولت در جنگ اند. حال اگر ما بخواهیم تصویبات جرگه را عملی کنیم باید دست به زور بزنیم که قبلا هر دو دولت و نیروهای بین المللی چنین کرده اند.

اینها چند دلیل اصلی اند که بر اساس شان من فکر می کنم این جرگه دست آوردی نخواهند داشت. اما این جرگه یک فرصت خوب مطالعه نتایج جنگ های سی ساله بر ساختار اجتماعی پشتون های افغانستان و همچنان کل جامعه ای افغانستان را به جامعه شناسان ارایه می کند.

من فکر می کنم این جرگه یک کار عظیم می تواند انجام دهد و آن این است:

خط دیورند را به رسمیت بشناسد. و یا فرصت و بهانه ای به رسمیت شناختن خط دیورند را به هر دو طرف می تواند بدهد.

اگر دولت افغانستان در این جرگه به هوشیاری تمام خط دیورند را به رسمیت بشناسد از آن بعد می تواند به صورت جدی بر پاکستان فشار آورد تا از عبور و مرور غیر قانونی از مرزش جلوگیری کند. در غیر این صورت تا وقتیکه ما حاکمیت و مرزهای پاکستان را به رسمیت نشناسیم آن کشور هم مسوول فعالیت تروریست ها در مناطقی نیست که دیگران در آن مناطق حاکمیت اش را به رسمیت نشناسد. این یک منطق ساده و طبیعی است.

جستجو در کابل پرس