ضرورت یاد گیری و بکارگیری مارکسیزم/ خدمت مامای گران ارجم فرید جان !
16 آپریل 2011, 15:21, توسط مزاری
دوست ارجمند فرید جان ! نهایت سپاسگذارم و ممنون از توجه و مهربانی شما ! میدانم دوستانی که راه و روش خردمندانه و عقلانی برون رفت از ناهنجاری های ملی و طبقاتی جامعۀ ما را سراغ دارند و در پی یک چارۀ همه پسند اند ، به سر انگشتان شماریده میشوند .
نگاشتۀ شما واقعأ علمی ، همه جانبه و سزاوار تأمل برای آنانی است که تفکر و اندیشه انسانی ، انساندوستی و انسانپرستی دارند و آنانیکه خود و زنده گی خود را در بهای رسیدن به بلندی های پیروزی زحمتکشان کوخ نشین فدا و قربانی نموده اند شایستۀ ارجگذاری . کارل مارکس هم جز همان اندیشمندان وارسته از یوغ ستم و ستمگاران است که فرآورد اندیشه تابناک و جاودان خود را در کاپیتالش گرد آورد و ثمرۀ زندگی پربارش را تقدیم به بشریت گمراه نموده است .
تفکروایده مارکس که همان سوسیالیزم و فاز پایانی اش کمونیزم است به جوامعی امکان عضمش میرود که از سه دوره تاریخی کمون اولیه ، برده داری و فیودالیزم گذشته باشند . تنها درجوامع سرمایه داری که بخش بزرگ تولید کننده گان یا پرولیتاریا در سرنوشت تدریجی اجتماع خود رول اساسی و تعین کننده دارند میتوانند با پیاده نمودن انقلاب کارگری سیتم سوسیالیزم را پیاده نمایند . جامعه اوغانی ما تا هنوز در فاز نیمه برده داری و نیمه فیودالی بوده از کار ، کارگر ، تولید و بلاخره سواد و دانش سراسری به فرسخ ها فاصله دارد .
به هر راه ، روش و پدیده های علمی و تاریخی که ما برای رسیدن به آن همت گماریم رنگ و بوی اوغانی بخود گرفته ما را مانع رسیدن به آغازش میشود چی رسد اینکه آغازش نمائیم . مارکسیست های اوغانی را که دیدیم ، ایشان میخواستند با کودتاهی ، یکشبه از سه دوره تاریخی خیز بزنند ، با سرخ نمودن در و دیوار میخواستند به ضم خود تجربه منگولان را پیاده نمایند و با دهل و اتن تهداب کمونیزم گذارند . وقتی اسلام آمد رنگ اوغانی گرفت ، وقتی کودتاهی حزبی شد رنگ اوغانی گرفت و وقتی دموکراسی هم آمد رنگ اوغانی بخود گرفته است . با چنین مردمی که تا هنوز نمی توانند بفهمند زمین کروی است ، آیا امکان فراگیری دانش مارکسیزم میرود ؟ با کمونستانی دو روزه یی که تا هنوز فرق میان سیستم کمونیستی و فلسفه ماتریالیستی یا اته ایستی نمیتوانند ، میشود فاز اول سوسیالیزم را تبلیغ کرد ؟ پیاده نمودنش را بگذارید که بوی خون میدهد !
کجاست حزب مصمم و استوار با اعضای دانشور و دانشمند ؟ کجاست کار وکارگری که زمام امور مدیریت سالم اداره دولت سوسیالیستی بدست گیرد و دیکتاتوری پرولیتاریا براه اندازد ؟ کجاست بنیاد های مادی و معنوی انقلاب مردمی ؟
ماما جان ! فاکتها و شرایطی که یک زمامدار مسلکی ، وطندوست و با درایت (فرق نمی کند از قوم و قبیله باشد) امکان دارد اوغانستان شکسته و ریخته را ازین منجلاب و گمراهی بکشد به نظر این حقیر به دو مرحله باید تقسیم کار نماید :
مرحله نخست :1
1- سوادآموزی جبری بالای تمام اوغانستانی ها الی سن شصت ساله .( بهمان شرایطی که پختوتولنه عملی میکرد )
2- برداشتن نخستین گامهای عملی بمنظور جدا سازی دین از سیاست . ( تجربه ترکیه باید مطالعه نماید )
3-سرشماری دقیق نفوس . ( بخاطر رفع سؤتفاهمات اکثریت و اقلیت )
4-کادر وظرفیت سازی برای تمام ادارات دولتی به شمول ادارات قانونگذاری و نظامی . ( بدون در نظرداشت ارتباطات قومی ، سیاسی و گذشته کاری )
5-اشتراک دولت در تمام موسسات اقتصادی و زیرزمینی بخاطر رقابت با سکتور خصوصی. ( تجربه چین را باید مطالعه نماید)
6- بخاطر ارتقای بودجه باید تمام معادن وذخایر دولتی بکار انداخته شده زمین های بایر و لامزروع آبیاری شوند .
ماما جان عزیزم ! ما را چنان زهر انقلاب کارگری ، مکتب کمونیزم و ایدال مارکسیزم خورانده اند که حتی نسل های آینده ما را توانایی نخواهد بود در بین مردم خود را لاحقل سوسیالیست معرفی نمایند چی رسد به کمونیست و مارکسیست ! امید آزرده نشده باشید . ارادتمند شما مزاری
دوست ارجمند فرید جان ! نهایت سپاسگذارم و ممنون از توجه و مهربانی شما ! میدانم دوستانی که راه و روش خردمندانه و عقلانی برون رفت از ناهنجاری های ملی و طبقاتی جامعۀ ما را سراغ دارند و در پی یک چارۀ همه پسند اند ، به سر انگشتان شماریده میشوند .
نگاشتۀ شما واقعأ علمی ، همه جانبه و سزاوار تأمل برای آنانی است که تفکر و اندیشه انسانی ، انساندوستی و انسانپرستی دارند و آنانیکه خود و زنده گی خود را در بهای رسیدن به بلندی های پیروزی زحمتکشان کوخ نشین فدا و قربانی نموده اند شایستۀ ارجگذاری . کارل مارکس هم جز همان اندیشمندان وارسته از یوغ ستم و ستمگاران است که فرآورد اندیشه تابناک و جاودان خود را در کاپیتالش گرد آورد و ثمرۀ زندگی پربارش را تقدیم به بشریت گمراه نموده است .
تفکروایده مارکس که همان سوسیالیزم و فاز پایانی اش کمونیزم است به جوامعی امکان عضمش میرود که از سه دوره تاریخی کمون اولیه ، برده داری و فیودالیزم گذشته باشند . تنها درجوامع سرمایه داری که بخش بزرگ تولید کننده گان یا پرولیتاریا در سرنوشت تدریجی اجتماع خود رول اساسی و تعین کننده دارند میتوانند با پیاده نمودن انقلاب کارگری سیتم سوسیالیزم را پیاده نمایند . جامعه اوغانی ما تا هنوز در فاز نیمه برده داری و نیمه فیودالی بوده از کار ، کارگر ، تولید و بلاخره سواد و دانش سراسری به فرسخ ها فاصله دارد .
به هر راه ، روش و پدیده های علمی و تاریخی که ما برای رسیدن به آن همت گماریم رنگ و بوی اوغانی بخود گرفته ما را مانع رسیدن به آغازش میشود چی رسد اینکه آغازش نمائیم . مارکسیست های اوغانی را که دیدیم ، ایشان میخواستند با کودتاهی ، یکشبه از سه دوره تاریخی خیز بزنند ، با سرخ نمودن در و دیوار میخواستند به ضم خود تجربه منگولان را پیاده نمایند و با دهل و اتن تهداب کمونیزم گذارند . وقتی اسلام آمد رنگ اوغانی گرفت ، وقتی کودتاهی حزبی شد رنگ اوغانی گرفت و وقتی دموکراسی هم آمد رنگ اوغانی بخود گرفته است . با چنین مردمی که تا هنوز نمی توانند بفهمند زمین کروی است ، آیا امکان فراگیری دانش مارکسیزم میرود ؟ با کمونستانی دو روزه یی که تا هنوز فرق میان سیستم کمونیستی و فلسفه ماتریالیستی یا اته ایستی نمیتوانند ، میشود فاز اول سوسیالیزم را تبلیغ کرد ؟ پیاده نمودنش را بگذارید که بوی خون میدهد !
کجاست حزب مصمم و استوار با اعضای دانشور و دانشمند ؟ کجاست کار وکارگری که زمام امور مدیریت سالم اداره دولت سوسیالیستی بدست گیرد و دیکتاتوری پرولیتاریا براه اندازد ؟ کجاست بنیاد های مادی و معنوی انقلاب مردمی ؟
ماما جان ! فاکتها و شرایطی که یک زمامدار مسلکی ، وطندوست و با درایت (فرق نمی کند از قوم و قبیله باشد) امکان دارد اوغانستان شکسته و ریخته را ازین منجلاب و گمراهی بکشد به نظر این حقیر به دو مرحله باید تقسیم کار نماید :
مرحله نخست :1
1- سوادآموزی جبری بالای تمام اوغانستانی ها الی سن شصت ساله .( بهمان شرایطی که پختوتولنه عملی میکرد )
2- برداشتن نخستین گامهای عملی بمنظور جدا سازی دین از سیاست . ( تجربه ترکیه باید مطالعه نماید )
3-سرشماری دقیق نفوس . ( بخاطر رفع سؤتفاهمات اکثریت و اقلیت )
4-کادر وظرفیت سازی برای تمام ادارات دولتی به شمول ادارات قانونگذاری و نظامی . ( بدون در نظرداشت ارتباطات قومی ، سیاسی و گذشته کاری )
5-اشتراک دولت در تمام موسسات اقتصادی و زیرزمینی بخاطر رقابت با سکتور خصوصی. ( تجربه چین را باید مطالعه نماید)
6- بخاطر ارتقای بودجه باید تمام معادن وذخایر دولتی بکار انداخته شده زمین های بایر و لامزروع آبیاری شوند .
مرحله دوم :
دیـــــــــــکــتـاتـــوری قــــــــــــــــــــــــانـــــــــــــون !
ماما جان عزیزم ! ما را چنان زهر انقلاب کارگری ، مکتب کمونیزم و ایدال مارکسیزم خورانده اند که حتی نسل های آینده ما را توانایی نخواهد بود در بین مردم خود را لاحقل سوسیالیست معرفی نمایند چی رسد به کمونیست و مارکسیست ! امید آزرده نشده باشید . ارادتمند شما مزاری