Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 44564

روشنفکریی شبیر کاکر و احساسات هزارگی/ تعصبات لسانی ومذهبی امروز رسوبهای باقیمانده ازدوران کمونیزم

29 آپریل 2011, 17:42, توسط شبیر "کاکر"

خان خادیستک فرموده اند ازاینکه کارمل سرازتکیه خانه برافراشته وحفیظ الله امین ازامریکا بناء کارمل نسبت به او ترحیح دارد. درحالیکه واقعیتهای تاریخی خلاف ادعاهای خان وامثال اورا ثابت میکند. قبل ازکودتای کمونستی افغانستان درمیان سایر کشورها وملل جهان بصورت نورمال حرکت خویش را بطرف ترقی وپیشرفت آغازکرده بود. وحالا نیز میتوان گفت که :
افغانستان کشوری است که ترکیب چند زبانی دارد و در این کشور همۀ مردم تحت نام افغان قرنها باهم به محبت و وحدت زندگی کرده اند. حتی به اندازۀ که به ملت افغان فرقی بین لعل بدخشان و سنگچلهای نیمروز وجود ندارد و به همۀ خاک این کشور به یک نظر دیده میشود.
این ملت در طول تاریخ باهم شانه به شانه بدون در نظرداشت تنوع لسانی از این کشور دفاع نموده است و بخاطر به دست آوردن حریت و آزادی این کشور حتی جانهایشان را قربانی کرده است.
زبان در این کشور اساس نیست و هیچکدام برتری وتفوق لسانی درینجا وجود ندارد، دو زبان پشتو و دری زبانهای رسمی افغانستان اند که همۀ افغانها به این دو زبان آشنایی دارند و به این زبان در هر کنج وکنار افغانستان صحبت میشود و در دفاتر رسمی همۀ مشکلات به این دو زبان حل وفصل میشود.
اشغالگران همه وقت میکوشند در کشور مطلوب به در میان انداختن اختلافات مذهبی یا لسانی و یاهم... به اهداف خویش برسند، بطور مثال اشغال امریکایی در عراق ملت مظلوم و مسلمان عراقی را در اختلافات بین اهل تشیع و اهل سنت درگیر نمودند و امروز ما شاهد هستیم که اشغالگران به اهداف شوم خویش رسیدند و مقاومت مقدس عراقی را از بین بردند و اگر وجود هم دارد بسیار ضعیف است که نه میتواند با اشغالگران جهاد کند و اینها را از کشورشان خارج سازد.
ولی بفضل خداوند ج در افغانستان چنین نقطۀ ضعف وجود ندارد که اشغالگران بتواند از این راه افغانها را بهم درگیر ساخته حکومت کنند، ولی باز هم اشغالگران کوشش میکنند چنین اختلافاتی را بمیان آورده مردم را از آزادی کشورشان دست بسر کنند، یکی از این اختلافات اختلافات لسانی است، ولی الحمدلله ملت افغان به چنین اختلافات هیچ باور ندارد مگر در مقابل دشمن ایشان و دسایس شوم ایشان را بهتر شناخته اند.
زمانیکه اتحاد جماهیر شوروی بالای کشور عزیز ما افغانستان حمله کرد و آزادی افغانستان را سلب کرد، از همان زمان آنها به این فکر بودند که در اینجا بین افغانها اختلافات را بمیان بیاورد تا بتوانند در افغانستان که تاریخ واضح مقاومت با مخالفین ایشان را دارد در اینجا به آرامی کامل حکومت کنند و از منابع افغانستان استفاده کرده بتواند.
آنها اختلافات را از بین حزب مقلد کور کورانۀ فکر کمونیستی (حزب دیموکراتیک خلق افغانستان) شروع کرده و آنها را به دو شاخۀ خلق و پرچم منشعب کرد که بطور عموم جناح خلق عبارت از پشتونها و پرچم از دری زبانان بود، اما واضحا اینطور نبود بعضی از پشتونها در شاخۀ پرچم و بعضی دری زبانان در شاخۀ خلق هم وجود داشتند اما این تقسیم به صراحت اعلان نه میکرد که بکدام زبان مشخص ربط دارد و یا بکدام سمت مشخص اما در عموم اینطور بود.
بعداً این اختلافات گسترده تر شده و احزاب بنام های سازا وسفزا وکجا وسپکجا نیز از بین کمونستها برخاستند که واضحا و به صراحت کامل به اختلافات لسانی معتقد بودند و میخواستند زبان ایشان متفوق از زبانهای دیگر باشد، همینجاست که مردم افغانستان برای اولین بار با اینطور احزابیکه افکار متعصب و فاشیستی داشتند روبرو شدند. ولی مردم افغانستان از همان روزهای ابتداء این بلا و مصیبت با اینطور افکار بی معنی، متعصب و پوچ هیچ باور نداشتند، و برخلاف اینها به همۀ کسانیکه با این احزاب کمک میکردند وبه داشتن عضویت در چنین احزاب متهم بودند؛ ازیشان نفرت داشته و اینها را ضد منافع ملی و وطنفروشان میدانستند.
بعد از اینکه سلطۀ دولت افغانستان از جناح خلق گرفته و با ریاست کارمل بجناح پرچم سپرده شد، و بعد از پایان دورۀ ببرک کارمل سلطۀ حکومت به داکتر نجیب که عضو فعال و پشتون جناح پرچم حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بود سپرده شد، درینوقت هواخواهان ببرک کارمل که از طرف برادر ببرک کارمل محمود بریالی کنترول میشدند، به طرف مقابل ایستادند و میخواستند در حکومت درزهای را بمیان بیاورند.
این اختلافات گسترده تر شد، تا اینکه حکومت داکتر نجیب هم بپایان رسیده و کمونستهای خلق و پرچم به روس و امریکا فرار کردند حتی بعضی از ایشان با استفاده از موقف قبلی ایشان در کابل به اجازۀ مجاهدنماهای متعصب ماندند و کسی نتوانست به آنها صدمۀ برساند. وقتیکه کمونستان شکست خورده به خارج از کشور فرار کردند، آنها در آنجا هم این تعصبات لسانی را باهم داشته فعالیت خویش را متوقف نه ساختند، از آنجا اختلافات گسترده تر میگردید تا این که افغانستان از طرف غرب بریاست امریکا اشغال شد، بعدا این کمونستان به افغانستان برگشتند که حالا هم همان اختلافات لسانی خویش را باهم داشته باز میخواهند در کشور عزیز ما افغانستان این اختلافات را روح جدید داده فعالیت کنند.
بارهاست که اینها منافع ملی را پایمال کرده سخن میگویند و فعالیت میکنند، اینها همیشه میخواهند در زبان (دری) که دارای تاریخ دراز میباشد اصطلاحات ایرانی را استعمال کنند و یا هم میخواهند از تابعیت ملی افغان اجتناب نمایند، و میخواهند از این راه اختلاف بزرگ ملی را بمیان بیاورند. یکی از این شخصیتها عبداللطیف پدرام میباشد که بمثابۀ شاگردی از محمود بریالی است در اینجا افکار کمونستی ناکام ایشان را عقب گذاشته تعصبات لسانی را پیش کرده میخواهد وحدت تاریخی ملی مان را از بین ببرد.
ستمی هائیکه در جامۀ جدید در عصر جدید ظاهر شدند، کسانی جدید با فکر جدید نیستند، بلکه اینها نهالهایی هستند که به دست کمونستان شکست خورده تربیت شده اند و شاگردان اصیل فکر ناکام آنها هستند و در ثوب جدید دست به کار شدند و نمیخواهند بنام و اصلیکه اینها دارند شناخته شود، زیرا ملت افغانستان بخاطر سیاستهای وطنفروشانۀ اینها دونیم ملیون انسان را فدا کرده است و نه میخواهد بار دوم این فدا کاری با ارزش را متحمل شود مگر از اینها نفرت دارند و انها هم این حقیقت را درک کرده نه میخواهند نامهای ایشان در پهلوی کمونستان یاد شوند اما در حقیقت همان کسانی هستند که ملت افغانستان را یکبار بالای روس فروخته و بار دوم در خدمت اشغال امریکایی فعالیتهای زهر آگین ایشان را پیش میبرد که ملت افغانستان باید از خطر اینها باخبر باشد و نباید بار دوم این آزموده شده ها را باز بیازمایند

جستجو در کابل پرس