با آقای ذکی موافقم و میخواهم این شعر زیبا را که در مورد عشق و اهمیتش است، از زبان مولوی بنویسم:
هر کی در او نیست از این عشق رنگ
نزد خدا نیست بجز چوب و سنگ
عشق برآورد ز هر سنگ آب
عشق تراشید ز آیینه زنگ
کفر به جنگ آمد و ایمان به صلح
عشق بزد آتش در صلح و جنگ
عشق گشاید دهن از بحر دل
هر دو جهان را بخورد چون نهنگ
عشق چو شیرست نه مکر و نه ریو
نیست گهی روبه و گاهی پلنگ
چونک مدد بر مدد آید ز عشق
جان برهد از تن تاریک و تنگ
عشق ز آغاز همه حیرتست
عقل در او خیره و جان گشته دنگ
در تبریزست دلم ای صبا
خدمت ما را برسان بیدرنگ
و در اخیر اینهم خلاصۀ وصیت نامۀ مولوی:
شما را وصیت میکنم به ترس از خدا در نهان وعیان و اندک خوردن، اندک خفتن و اندک گفتن و کناره گرفتن از جرم و جریت ها و مواظبت بر روزه و بر پا داشتن نماز و فرونهادن هواهای شیطانی و خواهش های نفسانی و شکیبایی بر درشتئ مردمان و دوری گزیدن از همنشینی با احمقان، نابخردان و سنگدلان و پرداختن به همنشینی با نیکان و بزرگواران همانا بهترین مردم کسی است که برای مردم مفید باشد و بهترین گفتار کوتاه و گزیده است و ستایش از آن خداوند یگانه است.
ثواب روزه و حج قبول ، آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
(حافظ)
با آقای ذکی موافقم و میخواهم این شعر زیبا را که در مورد عشق و اهمیتش است، از زبان مولوی بنویسم:
هر کی در او نیست از این عشق رنگ
نزد خدا نیست بجز چوب و سنگ
عشق برآورد ز هر سنگ آب
عشق تراشید ز آیینه زنگ
کفر به جنگ آمد و ایمان به صلح
عشق بزد آتش در صلح و جنگ
عشق گشاید دهن از بحر دل
هر دو جهان را بخورد چون نهنگ
عشق چو شیرست نه مکر و نه ریو
نیست گهی روبه و گاهی پلنگ
چونک مدد بر مدد آید ز عشق
جان برهد از تن تاریک و تنگ
عشق ز آغاز همه حیرتست
عقل در او خیره و جان گشته دنگ
در تبریزست دلم ای صبا
خدمت ما را برسان بیدرنگ
و در اخیر اینهم خلاصۀ وصیت نامۀ مولوی:
شما را وصیت میکنم به ترس از خدا در نهان وعیان و اندک خوردن، اندک خفتن و اندک گفتن و کناره گرفتن از جرم و جریت ها و مواظبت بر روزه و بر پا داشتن نماز و فرونهادن هواهای شیطانی و خواهش های نفسانی و شکیبایی بر درشتئ مردمان و دوری گزیدن از همنشینی با احمقان، نابخردان و سنگدلان و پرداختن به همنشینی با نیکان و بزرگواران همانا بهترین مردم کسی است که برای مردم مفید باشد و بهترین گفتار کوتاه و گزیده است و ستایش از آن خداوند یگانه است.
با احترام