Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 46496

شنا در رودخانه ای سرخ آب

9 آگوست 2011, 00:27, توسط baqi samandar

باقی سمندر
هشتم رمضان- اسد سال ۱۳۹۰ خورشیدی
هشتم اګست سال ۲۰۱۱ میلادی

سلام به ماهی های دریای سرخ !
سلام به پل خماری!

سلام به خوانندګان ګرامی کابل پرس?
سلام به وطندار نازنین ما آقای شمس الدین محمدی !

آقای شمس الدین محمدی !
خاطره زیبای شمارا با بسیار شوق وعلاقه وافر خوانم – خوشحا ل شدم که خوشبختانه تاهنوز امکان شنا در دریای پلخمری وجود دارد و دریای آنجا مانند دریای کابل پر از ګند و کثافات نیست ونشده است ! دریا را پاک نګهدارید ونګذارید تا آب دریا را ګل الود کنند و ماهیان را سرګردان سازند و ازآب خت آلود ماهی بګیرند !
خوشا بحال مرد م پلخمری که محیط زیست شان را دوست دارند و تا هنوز آب زلال در دریای شان جاریست ودرکام انسانهایشان فرو میرود .
نوش جانتان باد آب زلال کوهپایه های هندوکش !
من خاطرات زیادی از شهر زیبای شما ومردم پلخمری دارم که همه را نمیخواهم در اینجا بیان دارم وحیف میدانم اګر یک خاطره را برایشما نه نویسم
من ویک دوست همسفرم از کابل بسوی مزار شریف حرکت نمودیم و در شب دهم سپتامبر۲۰۰۲ یک شب را در شهر زیبای مزارشریف ګذشتاندیم .
شب را در مزارشریف سپری نمودیم و فردا شام بسوی پلخمری حرکت نمودیم – در پلخمری دوستی داشتم از زمان سالهای ۱۳۴۰
یا ۱۹۶۰ – از سالها ی سال آن دوست خود را ندیده بودم و ووقتی در نزدیکی های پلخمری رسیدم – شام تاریک یا شام ګاو ګم بود –
ما اصلن روانه تالقان و بعدن بسوی بدخشان افغانستان وبدخشان تاجکستان و آسیانه میانه وکاشغروختن (چین ) و قراقروم و اسلام آباد و دوباره بسوی کابل بودیم . در نزدیکی های پلخمری بخاطرم ګشت که یک بار از دکانداران منطقه بپرسم که نجیب الله را کی میشناسد ونشانی خانه چهل سال پیش شان بخاطرم بود . شاید پنج دقیقه در منطقه ایستادیم و سرانجام یکمرد محاسن یا ریش سفید ګفت :
شناختمش – عین بابه و بیادر هایشه میشناسم – حالی در اونجه زندګی نمیکنن و در بند دو زندګی دارن ؛؛
ګفتم خیر ببینید وکاکای ریش سفید پرسید :
از کجا آمدین وبکجا میرین ؟
ګفتم از کابل به مزار شریف رفته بودیم و حالا بسوی تالقان سفر داریم –
کاکا ګفت :
اوی بیادر فقط آتش ګرفتن آمدین – باشین مانده ګی هایتانه بګیرین و عرق پایتانه خشک کنین – امشو میهمان ما باشین باز صبح بخیر نمازه خوانده در هوای روشن سفر کنین !
ګفتم :
خیر بی بینید بیادر جان – باز کدام دفعه دیګه انشا الله میبینیم و کت شما یک پیاله چای مینوشیم .
باز لطف کرد و من دعوت اش را نپذیرفتم .
ګفت خیر اینطورکه اس – مه کتی تان میرم و راه ره نشانتان میتم که ده ای شو راه ره ګم نکنین –
هرچه پافشاری نمودم وګفتم که راه ره ګم نه می کنیم- لطف نمود ومارا تا خانه نجیب الله در بند دو برق پلخمری رهنمایی کرد- درحود بیست دقیقه در موترسفر نمودیم تا به انجا رسیدیم و من توانستم به لطف همان مرد ګرامی دوست دیرینه خود را در شب تار پیدا نمایم – بعد ازسی وچند سال و اندی .
بسیار خوشحال شدم وخستګی راه با دیدن دوست دیرینه ام از میان رفت .
بازهمان مرد ریش سفید با ماخدا حافظی نمود و بسوی خانه خود رفت ـ
همان شب را من و همسفرم در خانه دوست دیرینه ام نجیب الله در منطقه بند دوم پلخمری مهمان بودیم وفردایش بند برق پلخمری را دیدیم و درمورد فابریکه نساجی پلخمری- معدن ذغال سنګ آشپشته و کرګر و فابریکه سمنت دهنه غوری و فابریکه قند بغلان از دوستان نجیب الله قصه ها شنیدیم و از حال واحوال مردم خود را اندکی باخبر ساختیم-
آنچه برای من بسیار جالب وبیسابقه بود – حافظه مردم در آنجا- رابطه مردم در آنجا –لطف ومحبت مردم در آنجا- انسان دوستی و مهمان نوازی مردم در انجا بود- صفا وصمیمیت مردم را هرګز نمیتوانم فراموش نمایم.
در شب تار در روی سرک سراغ خانه یک انسان را ګرفتیم و یک انسان مارا تا آنجا رهنمایی کرد!
من هیچګاه همچو خاطره از اروپا یا امریکا یا کدام کشور دیګر ندارم !
از خودم پرسیدم :
آیا در اروپا و یا امریکا کدام وقتی همچو فرهنګی وجود داشته است ؟
چرا مردم عادی افغانستان که بسیار مهربان وشرافتمند اند – بخاطر چند تن معلوم الحال بکلی فراموش میګردند ؟
خوبی ها فراموش میګردند وبدی ها برجسته میشوند ؟
چرا ؟
سلامم به دریا ی سرخ !
سلامم به ماهیان دریای سرخ !
سلامم به پل خماری !
نجیب الله برایم در همان وقت ګفته بود که :
یک زن که همیشه تخم مرغ میفروخت و خماری نام داشت – از پول فروش تخم مرغ همان پل مشهور روی دریای سرخ را ساخته است !
نام آن پل در آغاز پل خماری بوده است و آهسته آهسته پل خمری شده است .
سلامم به خماری !
سلامم را به ماهیان دریا برسان و اګر ماهی شدی – در فکر ماه سیاه کوچولوی – صمد بهرنګی هم باش-
اګر همچو کاهی ګګ سیاه کوچولو را دیدی – در قهر دریا از ۲۴ ساعت خواب و بیداری کودکان دنیا هم برایشان سلام برسان !
فشرده یک خاطره برای پل خماری !

باقی - سمندر

جستجو در کابل پرس