Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 48639

تظاهرات حزب همبستگی افغانستان در کابل علیه دهمین سال تجاوز امریکا

9 اكتبر 2011, 00:39, توسط baqi samandar

baqi samandar

باقی سمندر
میزان سال ۱۳۹۰خورشیدی
اکتوبرسال ۲۰۱۱ میلادی

سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به خانم یا آقای آشنا !
اشنای ګرامی

تبصره وپیام شما بازهم بخوانش ګرفتم ـ واقعیت اینست که باخواندن «باقی جان - برای آخرین بار »- سخت ناراحت شدم وتکان خوردم . چرا برای آخرین بار؟
انسانی که از سمیر امین یا ادوارد سعید سخن میګوید - باید برای آخرین بار ننویسد - مګر ادوارد سعید با انداختن یک سنګ یا سنګچل و نشان دادن یک راه به فرزندش راه انتفاضه را نشان نداد وبه انتفاضه نپیوست ؟
مګر ادوارد سعید در مورد نقش روشنفکر وتولید فکر سخن نګفت ؟ مګر ادوارد سعید باری ګفته بود که برای آخرین بار مینویسد ؟
مګرسمیر امین کم نوشته است ؟
مګر نفیس محمد احمد کم نوشته است ؟
من از طارق عزیز که باری وزیر خارجه رژیم عراق در زمان صدام بود - ګاهګاهی سخنان دیلوماتیک را خوانده ا م اما مصاحبه هایش را با پاپ میدانم اما نوشته های جدی از وی نخوانده ام - همان طارق عزیز را نیز اعدام کردند .
اګر من در مورد ماه رمضان و پایان رمضان نوشته - بازهم خواهم نوشت و اګر یکبار دیګر مضمون رمضان را بخوانی - خواهی دید که من از فقر وګرسنګی در جامعه بشری سخن ګفته ام ونه تنها در مورد فقر در جوامع اسلامی و این مشکل فقر را درسطح بین المللی مطرح نموده ام
فرض نماییم که من زشت ترین و بدترین نوشته را بیرون داده باشم - اما انسان والایی مانند خودت که با سمیر و سعید و آثارش آشنایی - چرا من رابه نقد نګرفته ای ؟
خودت که خوشبختانه با مارکس آشنا یی -میدانی که مارکس نقدی بر برنامه ګوتار را نوشت - مارکس نقدی برنقد اقتصاد سیاسی نوشت - مارکس نقدی برفلسفه هکل و فویر باخ نوشت - مارکس نقدی بر فلسه المانی نوشت ومارکس تا جان داد نوشت واز فقر جان داد و تا جان داد بازهم نوشت و درهجرت جان داد و در هایګیت لندن مدفون است .
مارکس نوشت - انګلس همرزم مارکس نوشت و انتی دورینګ انګلس راممکن بارها خوانده باشی - فقر فلسفه اثر مارکس را ممکن بارها خوانده باشی - حتمن خودت این طالع وبخت را داشته ای که نتنها ګابیتال را بخوانی و حتمن ګروند ریسه راهم خوانده ای - اثری راکه لنین و استالین با نامش آشنا نبودند - حتمن از روزا لوکزامبورګ هم زیاد خوانده ای وشاید مونیسم تاریخی اثر پلخانف راهم خوانده باشی
اګر به کتاب خانه خود نګاه نمایی به صد ها جلد کتاب ممکن بربخوری که در قفسه های کتابخانه ات موجود اند / پس بنویس - با دید انتقادی بنویس - بنویس واګر مانند من مورد فحش ودشنام قرار ګرفتی - وبرایت صفحه های مخصوص وسوانح مخصوص ساختتند - بازهم بنویس - اګر عکس ات را مونتاژ کردندو زیر نام استقلال منتشر کردند بازهم بنویس . نګو که برای آخرین بار .
من در میان صفحه های انترنیت ممکن در ۲۴ ساعت برای ده دقیقه سرګردان باشم و در پایان مقاله هایی هم یادداشتهایی مینویسم تا کم از کم برای خودم مسولیت ام را ادا نموده باشم .
من میدانم وتومیدانی که در افغانستا ن درهمین صد سال واندی اخیر هرکه را که خواسته است با دید انتقادی بنویسد - سرش را به دار زده اند. در زمان امیر حبیب الله چند انسان به توپ پرانده شد ؟
درزمان امان الله مګر محمد طرزی مجبور به ترک وطن نګردید و در استانبول جان نداد ؟
مګر استاد محمود طرزی - سید جمال الدین افغانی در ترکیه جان نداد و از افغانستان فرار نګرد و استخوان هایش را درزمان محمد ظاهر پادشاه سابق در کابل نیاوردند و دوباره دفن نکردند ؟
مګر غلام محی الدین انیس از قاهره به افغانستان باماشین چاپ برنګشت و جریده انیس را منتشر نساخت /
مګر انیس را زندانی نساختند و مګر فرید فرزند انیس در پرورشګاه بزرګ نشد و تاآخر ی نوقت ها در شرکت برق درغربت بسر نبرد ؟
مګر در زمان نادر خان چند نفر را به دار زدند؟
مګر محمد ګل مهمند و پیروانش به کسی اجازه داد ند تا کتابی دیګر غیر ازشهریار ما کیاولی را بخوانند ؟
مګر محمد ظاهر شاه - عبدالرحمن محمودی - غبار- براتعلی تاج - سرور جویا - علامه بلخی - ودها انسان ای را که میتوانستند بنویسند - به اسارت نکشانید ؟
مګر هاشم زمانی اسیر سلطنت نبود و فرزندش مظلوم در زندان به وجود نیامد ؟
مګر دز زمان داود نویسنده وسیاست مداری مانند میوند وال را نکشتند ؟
مګر در زمان ظاهر شاه هادی محمودی وانجنیر عثمان و مضطرب و رستاخیر را زندانی نساختند ؟
مګر اززمان کودتای هفت ثور به بعد اکرم یاری- صادق یاری و رستاخیز وبهمن وپویا ومجید و صد ها انسانی را نکشتند ؟
اګر من نامها را نمینویسم - به معنی فراموش نمودن هیچ انسانی نیست که قلم داشته است ونوشته است وامروز قبر وګورستان اش معلوم نیست .
بایست دانست که چرا سر روشنفکران را می برند اما جنایت کاران را مکافات می دهند ؟
من ترجیح میدهم تا در مورد عید ورمضان بنویسم چون با مردمی که سی روز روزه میګیرد - یک رابطه عاطفی - اخلاقی - انسانی با قلبم برقرار مینمایم . خرد ناب هګل با احساس من چنان آشنا شده نمیتواند اما من بد ترین روز های از خود بیګانګی و الیناسیون در دوران سرمایه داری جهانی و جهانی شدن سرمایه را تجربه مینمایم ـ از اینرو مینویسم و شاید برای خودت یک ترجمه کار خوبی باشد ومن علافمند ی دارم تا مطالبی را ترجمه نمایم - وقتی من از لوموند دیپلوماتیک ترجمه مینمودم وبرای درد دل افغان در امریکا میفرستادم تا منتشر ګردد - بازهم عده ای میګفتند چرا از لومند وچرا برای درددل افغان ؟
اګراز منابع المانی به دری برمیګرداندم وبرای فریاد برای نشر می سپردم - میګفتند چرا برای فریا د شورای دیموکراسی و در این روز ها ده سال بعد حتی نام شورای دیموکراسی را شوربای دیموکراسی مانده اند و خودشان را مست میخوانند و به سراغ دیوانه درشفاخانه علی اباد با استاد های شان و شاګردان ونام های مستعار باستانی وداستانی شان رفته اند .
يس بنویس و بخاطر بسپار که اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی در افغانستان از نام نویسنده نفرت دارد . در افغانستا ن یک جوان را بخاطر اینکه قران را با ترجمه فارسی منتشر کرده برای هجده سال زندانی ساختند - کسی راکه از انترنیت مقاله ای را خوانده برای بیست سال زندانی ساختند . در افغانستان کتاب را در دریا میریزند و نابود میکنند و آب کلمات کتاب را میشوید - هروقت دست به ترجمه میزدی - نوشته واصف باختری بنام الفبا را فراموش ننمایی .
در افغانستان یک جنایت کار را که اسدالله سروری نام دارد و در قتل وکشتار دوزاده هزار نفر در زمان حفیظ الله امین متهم است - هیچګاه محکمه نه نمودند - بلکه بخا طر بخاطر مخالفت با دولت اسلامی در زندان به شکل تشریفاتی نګاه اش داشتند !
در افغانستان اګر ادوارد سعید نداریم - اګر سمیر امین نداریم - بایست بپرسیم که در صد سال اخیر چند صد انسان نویسنده را تاحالا سر به نیست کرده اند ؟
مګر حسنک وزیر را به دار نزدند وماهها جسدش اش به دار آویزان نبود ؟
مګر در قلعه نای مسعود سعد سلمان زندانی نبود ؟
مګر من در مورد آنها یی که نام بردم کم نوشته ام و هیچ کدام را نخواستی نقد نمایی ؟
ممکن من سراپا با اشتباه نوشته بوده باشم - همین حالا ګفته از ماوتسه دون بیادم می آید که چهل وپنچ سال پیش در کتاب دیموکراسی نوین خوانده بودم .
او ګفته بود« من ګلوح را پرتاب میکنم - شما در ګرانبها ی خود را پرتاب نمایید.»
من شاید تا حالا زشت ترین کلمات را نوشته باشم - پس شما با شلاق نقد مرا نقد نمایید تا من فراموش نکنم که تااز ګهواره تاګور پی دانش بجویم .
من تاحال درهمین کابل پرس زشت ترین برخورد ها وفحش هاوتحریکات را درمورد خودم خوانده ام وبازهم خواهم خواند. اما باز مینویسم .
آشنا !
نوشته شما از همه جداست - بنویس -
نګو که برای آخرین بار !
زیرا بیادم می آید که وقتی یک انقلابی را درایران به زیردار میبردند - برای دخترش نوشته بود :
مرا ببوس برای اخرین بار !
رژیم فاشیستی شاه همان انقلابی را به دار زد اما تا امروز هم صدای مرا ببوس بګوش ها آشناست ـ به ګفته فروغ فرخزاد فقط صداست که می ماند ـ
بنویس ونګو برای آخرین بار !
یار زنده و صحبت باقی
متاسفانه وقتم تمام شد . دو دقیقه امروز بعد از چاشت وقت داشتم بنویسم وچهار دقیفه هم همین حالا .
فقط چهار دقیقه دیګر وقت دارم و به ګفته خودت در انترنیت سرګردان میشوم
Baqi - Samandar

جستجو در کابل پرس