Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 49902

علم افسانه آریا و آریایی را رد می کند

21 نوامبر 2011, 14:21, توسط ع. علی. ف افغانستانی - خراسانی

ای کله خام شرم جهان
تا کی بمانی چون خران
پشتون ترا سر میزند
تو دشمنی با تاجیکان

شعر از ع . علی . ف
لندن 19.11.2011

********************

و بشنو از فردوسی بزرگ:
که آن ترک بدپیشه و ریمن است ----- که هم بد نژاد است و هم بد تن است

سلطان ولد در منظومۀ دیگر که ار پیروزی سلطان مسعود بر ترکان سخن رانده است.

ترکان عالم سوز را از غار و کوه بیشه‌ها

آورده در طاعت خدا چون شاه ما مسعود شد

ناصر شمس معروف به کافرک غزنین:

تا ولایت به دست ترکان است

مرد آزاده بی زر و نان است

خاقانی شیروانی می سراید:

آشنای دل بيگانه مشو / آب و نان از در بيگانه مخور

نان ترکان مخور و بر سرخوان / با ادب نان خور و ترکانه مخور

خون خوری ترکانه کاین از دوستی است//
خون مخور ، ترکی مکن ، تازان مشو //
کشتیم پس خویشتن نادان کنی//
این همه دانا مکش ، نادان مشو//

نظامی گنجوی در لیلی و مجنون می سراید:

تُرکی صِفَت وَفای ما نيست // تُرکانِه سُخن سِزای ما نيست// آن کز نَسَبِ بُلَند زايد// او را سُخن بُلند بايد// به نِفرين تُرکان زَبان بَرگُشاد

زبان ترکی از برای قفا کشيدن است
نسيم صبح دم برخيز
صلاح پای اين زبان ز مملکت بريدن است
بگو به مردم تبريز
دو اسبه با زبان فارسی از ارس پريدن است
که نيست خلوت زرتشت
جای صحبت چنگيز
گر خسرو کرت بر دلیران نزدی
وز تیغ یلی گردن شیران نزدی
از بیم سنان سربدران تا حشر
یک تُرک دگر خیمه به ایران نزدی

حافظ:
به تنگ چشمي ان ترك لشكري نازم**************كه حمله بر من درويش يك قبا آورد

نظامي:
سرآينده ترك با چشم تنگ**************فروهشته گيسو به گيسوي چنگ

مولوي:
ترك خنديدن گرفت از داستان**********چشم تنگش گشت بسته آن زمان

مولوي:
دو چشم ترك خطا را چه ننگ از تنگي*********چه عار دارد سياح جهان از اين عوري

گفت كاي تنگ چشم تاتاري******صيد ما را به چشم مي ناري؟

قاصرات الطرف في حجب الخيام************حال تركان است گويي والسلام
............
..........
.........
تنگ چشمانند ليكن دوربين***********خوبرويانند ليكن خويش كام

سنايي غزنوي:

مي نبيند آن سفيهاني كه تركي كرده اند****همچو چشم تنگ تركان گور ايشان تنگ و تار

سنايي غزنوي:
باش تا چون چشم تركان تنگ گردد گور تو***********گر چه خود را كور سازي در مسافت صد كري


زبانم ترکی٬گفتارم ساده است٬ خودم دلداده (عاشق) هستم
متاع این چنین شاعری البته خریداری ندارد
یعنی کسی از اهل ادب دنبال شعر و ادب ترکی نمیرفت
دوش به محضر شه٬ نامه‌آی به شعر ترکی بردم
بگفتا: ترکی نمی‌دانیم٬ مرا تو بچه پنداری؟
ترکست و ترک‌زاده٬ گوید ترکیست جهالت
خدایا مضمحل گردن تاج و تخت آل قاجار را


خاطرات نجم الدين رازي معروف به دايه
وي يکي از رهبران مهم صوفيه و نثر نويس پخته اين روزگار است که تا سال 653 زنده بوده است. او شاگرد نجم الدين کبري است که در حمله مغولان به خوارزم در ميدان جنگ کشته شده است. مهم ترين اثر وي، کتاب تصوف مرصاد العباد است که سلوک عرفاني را به زبان پارسي دري شرح داده است. دربخشي از اي متن به حمله ترک و مغول و گريز خود اشاره کرده است. با هم اين بخش را مي خوانيم:

«در تاريخ شهور سنۀ سبع و عشر و ستمائه (617) لشکر مخذول ِ کفار تتار استيلا يافت بر آن ديار ، و آن فتنه و فساد و قتل و اسر و هدم و حرق که از آن ملاعين ظاهر گشت، در هيچ عصر و ديار کفر و اسلام کس نشان نداده است و در هيچ تاريخ نيامده الا انچه خواجه(پيغمبر) عليه الصلوة و السلام از فتنه هاي آخر الزمان خبر باز داده است و فرموده: لا تَقومُ السٌاعة حتي تُقاتِلوا التٌُرک صغارَ الاعين حُمرَ الوجوه ذلف الانوف کان وجوههم المجان المطرقة ، صفت اين کفار ملاعين کرده است و فرموده که ، قيامت برنخيزد تا آنگاه که شما با ترکان قتال نکنيد، قومي که چشم هاي ايشان خرد باشد و بيني هايشان پهن بود و روي هاي ايشان سرخ بود و فراخ همچون سپر پوست در کشيده. و بعد از آن فرموده است: و يکثر الهرج، قيل: يا رسول الله! ما الهرج؟ قال: القتل ، القتل. فرمود که قتل بسيار شود. به حقيقت، اين واقعه آن است که خواجه عليه الصلوة و السلام به نور نبوت پيش از ششصد و اند سال باز ديده بود. قتل ازين بيشتر چگونه بود که از يک شهر ري که مولد و منشـأ اين ضعيف است و ولايت آن قياس کرده اند ، کما بيش پانصد هزار آدمي به قتل آمده و اسير گشته. و فتنه و فساد آن ملاعين بر جملگي اسام و اساميان از آن زيادت است که در حٌيز عبارت گنجد... عاقبت چون بلا به غايت رسيد و محنت به نهايت و کار به جان رسيد و کارد به استخوان...اين ضعيت از سهر همدان که مسکن بود به شب بيرون آمد با جمعي از درويشان و عزيزان در معرض خطري هرچ تمام تر ، در شهور سنۀ ثمان عشر و ستمائه به راه اربيل و بر عقب اين فقير خبر چنان رسيد كه كفار ملاعين..به شهر همدان آمدند و حصار دادند و اهل شهر به قدر و وسع بكوشيدند و چون طاقت مقاومت نماند - كفار دست يافتند و شهر بستند و خلق بسيار كشند و بسي اطفال را و عورات را اسير بردند و خرابي تمام كردند و اقرباي اين ضعيف را كه به شهر بودند٬ بيشتر شهيد كردند.

باريد به باغ ما تگرگي
وز گلبن ما نماند برگي
»

ملاحظه کنيد:
«قومي که چشم هاي ايشان خرد باشد و بيني هايشان پهن بود و روي هاي ايشان سرخ بود و فراخ همچون سپر پوست در کشيده»

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

آنچه در سایت زیر ملاحظه خواهید کرد پاسخ های دندان شکن به پان ترکیست های بی فرهنگ است — یاهو

http://azargoshnasp.net/recent...

جستجو در کابل پرس