امان الله خان و برادر عزیزش آدولف هتلر
(بخش یکم)
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خراسان زمانی مهد نام آوران تاریخ بشر بوده است. اما پس از بدست گرفتن حکومت به دست خانهای پشتون همه بزرگان علم و ادب یا گشته شدند یا به زندانها افتاده و مردند. یا از کشور به هند یا آسیایی میانه گریختند. آنهای که نامهای شان زیب دفتر تاریخ علم و ادب بشری بوده را کشورهای همسایه بنام خود سبط و ضبط کرده اند. حالا ما مانده ایم یک خوشحال خان و پته خزانه. خراسان از تقریبا 250 سال به این سو دچار قحط رجالی شده است.
از آغاز دوره تاریکی تا تقریبا 120 سال پیش که فغان از سنگها هم درآمد خراسان (جای طلوع خورشید) رسما تبدیل شده به فغانستان. در چنین وضعیتی که هیچ توقع خدمت از هیچ زمامداری نبود و نیست جزء جنایت, اگر شخصی کوچک ترین خدمتی به این وطن ویران کرده او را تعریف و تمجید فراوان میکنیم. یکی از این افراد امان الله خان است که او را منجی استقلال افغانستان گویند. تبلیغات در این باره بقدری شدید بوده که کسی بخودش جرعت نمی دهد بپرسد: این استقلال را کی فروخته بود؟ که حالا این ابرمرد (سوپرمن) یک شبه کشور آنرا بدست آورد. این پرسش اساسی است که باید به آن دقیقا پاسخ گفته شود. چرا نامی از فروشنده استقلال کشور برده نمی شود؟ چرا این موضوع را در هیاهو و جنجال گم میکنند؟
انصافا وقتی امان الله خان را پهلوی دیگر زمامداران پشتون قرار داده متوجه میشویم فرق دارد. لااقل کمی به فکر مردم است و آبادانی کشور را مدنظر دارد. اما وقتی او را با دیگر همدوره هایش در کشورهای دیگر مقایسه میکنیم کمبودهای فراوان در او می بینیم. از طرف دیگر همه اشخاص قابل نقد و برسی هستند حتی امیر,حاکم,وزیر و وکیل هم باشد از این قاعده مستثناء نیست.همین والاحضرتی که چشم چراچ خانهای قبیله است برای بدست آوردن دوباره قدرت کارهای میکند تن به هر پستی میدهد.
اخیرا کسی بنام آقای احسان الله مایار نامه گلایه آمیزی
(آگاه شدن و یا اغواء ازمطالعۀ تاریخ)
از خلیل الله هاشمیان نوشته و انرا در انترنت نشر کرده است. خلیل الله هاشمیان معرف حضور همه است. آقای هاشمیان جزء محدود افرادی است که میخواهند نظام قبیله وی را در کشور حفظ کنند. در این راه از دشنام,تهمت, توهین, دروغ وجعل تاریخ ابای ندارد. از جمله ایشان انگار سالهاست مجله ای را به نام "آینه افغانستان" بچاپ میراسنند. آقای مایار نخست گله خود و موضوع را مطرح میکند سپس به تبصره راجع به موضوعات می پردازد. من در این بخش همه نامه گلایه آمیز آقای مایار را مطرح و در پی آن تبصره کوتای از خودم می آید. در بخش دوم تبصره آقای مایار می بر نامه ها و خاطره آقای امین نشر و همزمان تبصره من بر تبصره آقای
احسان مایار نشر خواهد شد. آقای احسان الله مایار مجله آینه را ورق زده گلایه آمیزمینگارند: در زمره متباقی نبشته ها یاد داشتها آقای میرامان الدین امین در صفحه 91 توجه مرا جلب کرده و آنرا با دلچسپی از نظر گذشتاندم. چون مطالب منشرح آن از نگاه تاریخ کشور ما اهمیت دارد، میخواهم فشرده آن را از نظر خواننده گان پورتان افغان جرمن آنلاین بگذرانم و در ختم آن نظر خود را جهت غور و مداقه تقدیم نمایم.
آقای امین زیر عنوان " خاطرات" در صفحه یاد شده مینگارد: ... در یک سفر که در تابستان 1955 به معیت شادروان زابلی صاحب در سویس داشتم و یک روز عصر(نمازدیگر) در کناردریاچه ژنیو مصروف قدم زدن بوده و در اخیر روی یک دراز چوکی دریاچه نشسته از مناظر قشنگ آن که طبیعت برای کشور سوئیس ارزانی نموده و مردم آن دیار نیز برای زیبائی مزید آن کارهای قابل قدر را انجام داده اند لذت می بریم. مرحوم زابلی صاحب در باره جریانات اقتصادی، سیاسی و رهبری آنوقت کشور برایم معلومات میدادند دفعتا مکث نموده فرمودند: خوب شد به یادم آمد که از جریان یک صحبت تاریخی با اعلیحضرت امان الله خان در جریان جنگ عمومی دوم در کنارهمین دریاچه روی یکی از همین دراز چوکی ها داشتم ترا مطلع سازم وچنین ادامه دادند: من در جریان جنگ عمومی دوم برای اجرای پاره امور رسمی به سویس سفر نموده بودم و ضمنا از جریانات تحصیلی محصلین افغانی که در موسسات تعلیمات عالی سویس مصروف تحصیل بودند وارسی میکردم.
یکی از محصلین امان الله پسر محترم زمریالی بود. یک شب در اطاق هوتل زنگ تلیفون به صدا آمد و طرف مقابل خود را امان الله معرفی کرد. من به تصور اینکه محصل فوق الذکر میباشد بعد از احوال پرسی جویای تحصیل او شدم. اما طرف مقابل گفت " من امان الله از روم استم" بناءٌ با معذرت خواهی از اینکه اعلیحضرت را نشناختم به عرض رسانیدم که یک محصل افغانی در سویس همنام شما می باشد و سبب اشتباه من گردید. اعلیحضرت با بزرگواری اشتباه مرا قابل فهم پنداشته فرمودند: " می خواهم با شما ملاقات و صحبت نموده در یک موضوع مهم خواهان مشوره شما شوم " به حضور اعلیحضرت غرض کردم هر وقتیکه هدایت دهند من در خدمت حاضر می شود. اما در شرایط فعلی در شهر ژنو جاسوسان و خبرنگاران بیشمار مخاصمین جنگ جهانی حضور دارند. اگر من به هوتل اعلیحضرت بخدمت برسم یا حضور اعلیحضرت به هوتل من تشزیف آورند از نظر جاسوسان و ژورنالیستان هر دو طرف پوشیده نمانده پیرامون ملاقات ما در جراید تبصره های گوناگون صورت خواهد گرفت.
بناءٌ احتراماٌ پیشنهاد می نمایم که عصر فردا حین قدم زدن در کنار دریاچه ژنو به ساعت موعود تصادفی با هم برخورده روی یکی از درازچوکی ها نسشته صحبت نمائیم که طرف قبول اعلیحضرت قرار گرفت.
من نمیدانستم که اعلیحضرت در باره چه موضوعی با من مشوره خواهند کرد ولی بنا بر افواهات که بگوشم رسیده بود تا یک اندازه حدس زده میتوانستم.
آلمان هیتلری در نظر داشت تا رضائیت و قناعت اعلیحضرت را برای بدست آوردن مجدد تاج و تخت افغانستان به کمک آلمان نازی و متحدین آن جلب نماید و با استفاده از محبوبیت اعلیحضرت نزد مردم هند بریتانوی تبلیغات دامنه دار بر ضد انگلیس در مناطق سرحدی به راه انداخته زمینه قیام سرتاسری و خودداری عساکر هندی را از خدمت در قشون انگلیس فراهم سازد.
فردای همانروز به ساعت موعود بعد عرض سلام و ارادت بحضور اعلیحضرت در کنار دریاچه ژنو روی یک درازچوکی کنار هم قرار گرفتیم. من از حضور اعلیحضرت اجازه خواستم تا قبل از طرح موضوع طرف مفاهمه و مشوره یک مطلب را بحضور ایشان بعرض برسانم و اعلیحضرت با بزرگواری منظور کرده و اجازه دادند بحضور اعلیحضرت بعرض رسانیدم که من عضو کابینه سردار محمد هاشم خان هستم و هرموضوع که از طرف اعلیحضرت مطرح و تبادل نظر روی آن صورت گیرد، بنابر وظیفه و مسئولیت وجدانی بعد مراجعه به وطن جریان مذاکره فعلی را به حضور صدر اعظم صاحب محمد هاشم خان بعرض خواهم رسانید.
بناٌ با در نظرداشت این مطلب من بخدمت شما قرار داشته منتظر ارشادات اعلیحضرت می باشم. اعلیحضرت بعد استعماع عرض من پیرامون مطالب عادی جریان روز صبحت و تبصره را آغاز نموده اصل مطلب مورد نظر خویش را با من مطرح ننموده و خواهان مشوره با من نگردید ولی با آنهم مدتی با هم روی جریانات سیاسی روز در فضای صمیمیت صحبت و تبادل نظر نمودیم. "
آقای احسان الله مایار در ادامه میفرمایند: گفتار آقای امین را بعد حذف چند جمله که از اهمیت موضوع نمیکاهد در اینجا پایان میدهم. گزارش بعدی مجموعه از یاد داشتهای اداره آینه افغانستان است که کنار گذاشتن و رقم نزدن به آن اهمیت صحبت خودمانی مرحوم عبدالمجید خان زابلی را با آقای امین در کرانه دریاچه ژنیو واژگونه بیرون می آورد.
در صفحه 92 در ختم نوشته آقای امین میخوانیم که:
یاد داشت اداره: هتلر و موسیلینی که در جنگ عمومی دوم دوست و همکار نزدیک بودند، هردو باساس پلان آلمان نازی میخواستند اعلیحضرت امان الله خان را دوباره برتخت سلطنت بنشانند. هتلر درین باره با اعلیحضرت غازی نامه ای نوشت و همکاری اورا تقاضا کرد. اعلیحضرت مرحوم با اینکه در ایتالیا یک پناه گزین بود از حکم هتلر سرباز زد و جواب ذیل را باو فرستاد که قبلا در شماره 108 آیینه افغانستان نشر شده و بار دیگر بارتباط خاطرات فوق نشر میگردد.
اقتباس از کتاب "ازجنبش مشروطه تا دولت مشروطه در افغانستان"
تالیف داکتر اجرالدین حشمت استاد پولیتخنیک، مطبعه کانادا
نامه ادولف هتلر زعیم فقید آلمان بعنوانی اعلیحضرت غازی امان الله خان که بار اول در کتاب "داستانهای چند از تاریخ سیاسی" تالیف خیر محمد بایگان نشر شده است:
بعد القاب و تشریفات معموله: "ما میدانیم که ملت آلمان و ملت افغان هردو از نژاد آرین میباشد. بروی اساسات همنژادی و برادری، دولت آلمان مصمم است که آن برادر گرامی، اعلیحضرت شما را در ظرف 48 ساعت در افغانستان به اریکه سلطنت دوباره قایم مقام نماید.
( معلوم است که هیتلر از سه بار شکست فشون انگلیس هیچگونه معلوماتی نداشته و اگر زنده میبود شاید از شکست قشون شوروی بعد از هشت سال جنگ با ملت افغان و بند ماندن قوای ناتو به سرکردگی اضلاع متحده هیچگونه انتباهی نمی گرفت. وگر نه کدام رهبر جهان می توانست که افغانستان را ظرف 48 ساعت فتح کند واعلیحضرت غازی امان الله خان در اریکه قدرت بنشاند. تبصره نویسند)
با احراز مقام سلطنت دولت آلمان از شما متقاضی میباشد که بمرزهای شمالی کشور افغانستان به تعرض نظامی بپردازید که در برآوردن این مراد، دولت آلمان از اجرای هرنوع کمک و مساعدت دریغ نخواهد کرد. امید است که آن برادر گرامی این پیشنهاد مارا بپذیرد. با احترام. امضاء ادولف هتلر ....
و اینک جواب اعلیحضرت امان الله خان به آدولف هتلر بعد القاب و تشریفات معموله:
برادر عزیزم آدولف هتلر
از پیشنهاد شما مطلع شدم. بایستی برای آن برادر گرامی خاطر نشان سازم که به هیچ اسم و رسم خواهان تاج و تخت سلطنت در افغانستان نمیباشم. خاصتاٌ که تاج و تخت افغانستان به ذریعه یک کشور غیر ولو همنژاد و برادر، بمن اعاده گردد. آنهم مشروط باشد بخواستهای سیاسی آن کشور غیر، من هیچگاه حاضر نمی شوم از برای گرفتن تاج و تخت سلطنت حیثیت ملت افغانستان را پایمال کنم. امید است که معذرت مرا بپذیرید. امضاء امان الله" ...ختم
با پایان نامه امان الله خان آقای احسان الله مایار چون از انتشار این نامه ها که بخشی از واقعیت است، خفه هستند و از این زاویه به تبصره در باره انتشار نامه ها می پردازند. من هم چون قصد فریب آدمها را ندارم و عادت هم ندارم بجای اینکه اندیشه های طرف مقابل را نقد کنم بگویم چون از فلان حزب،قوم،حکومت است او را دشنام دهم. حتی اگر طرف مقابل نام واقعی داشته باشد یا مستعار باز هم برای من مهم نیست. من اندیشه های طرف مقابل را نقد میکنم. بناٌ کلی گوی نمیکنم.سر راست خط بخط به پاسخ طرف مقابل فعلا آقای مایار هستند می پردازم. نخست خودم نظر خود را باره این نامه ها و خاطرات مجید زابلی عرض کنم.
سخن گفتن از این نامه ها و خاطره آقای زابلی اگر توسط فرد بیطرفی می بود باز هم قابل پذیرش بود. اما حالا توسط کسی بطور ناخودآگاه از پرده بیرون افتاده و رازها افشا میشود که سالها است برای دوام نظام وحشی قبیله بر کشور قلم فرسایی میکند. پس چرا سند حساب نشود؟ حتی میتوانم بگویم بخشی از اسناد است که پرده از روی آنها بیرون افتاده. همینهای که افشا شده کلی ویرایش و ازسرتهی آن قیچی شده است. اگر این اسناد را ما افشا میکردیم نژاد پرستان وجدان که ندارند قبول کنند, با هزار دروغ ادعا میکردند که دروغ است.
حتی امکان دارد در این نامه امان الله خان از هتلر درخواست کمک کرده باشد برای برگشت دوباره به قدرت. اما هتلر درخواست او را رد کرده. حالا آقای هاشمیان خواسته با دستکاری نامه طوری وانمود کند, نامه در خواست همکاری از طرف هتلر بوده این اعلیحضرت شان بوده که در خواست کمک را رد کرده. هاشمیان خواسته ابرو را درست کند که زده چشم را هم کور کرده . من از هموطنان عزیزی که به زبان آلمانی و انگلیسی بلدیت کامل دارند در آرشیو های جنگ دوم جهانی در آلمان بگردند شاید توانستند اصل این اسناد را پیدا کنند.
پایان بخش نخست
آگاه شدن و یا اغواء ازمطالعۀ تاریخ
پيامها
30 نوامبر 2010, 14:29, توسط پرویز "بهمن"
من نیز این مقالات را خواندم وبا اقای فرهنگ دوست هروی می توانم تقریبا موافق باشم زیرا وقتیکه مجید زابلی قصه ای خودرا به امان الدین نام کرده وخودش گفته است که: (مجیدزابلی) می توانستم حدس بزنم که امان الله خان درکدام موارد بامن صحبت میکند وبعد مجید زابلی بخاطریکه کاملا خاطرامان الله خان را پیش ازپیش جمع کرده باشد گفته است که حالا بحیث یک وزیر مسؤول وعضوکابینه دولت آل یحیی میخواهد با امان الله وارد صحبت شود وامان الله نیز ازین برخورد مایوس گردیده واز مشوره نمودن با مجید زابلی خود داری می ورزد.
فکر کنم که نامه بعدی نامه ای جعلی باشد. زیرا حتی اقای سیستانی نیز اعتراف دارد که هنگام جنگ جهانی دوم وضع معیشتی امان الله خان کاملا درهم وبرهم شد او اطفال خویش را ازجمله خانم هندیه که اکنون زنده است همه را به یک کلیسا سپرده بود ودرانجا جز شلغم جوشانده دیگرخوراکی نداشتند . سیستانی این را نوشته است که امان الله برای اعادهء تاج وتخت ازطریق قبایل نماینده گان فرستاد وقبایل جنوب همانطور که بانادرخان عهد وپیمان بسته بودند که به شرط چور کابل او را همراهی میکنند با امان الله خان نیز این وعده را داده بودند که حاضرند به شرط دراختیارقرادادن کابل به مدت یک هفته، برای چور وچپاول بار دیگر امان الله خان را به سرقدرت برسانند. این اعترافی است که خود اقای سسستانی دربرابر مقاله های وحیدمژده کرده است پس ازهمهء این اسناد ومسانید یک چیز واضح میگردد که امان الله خان نیز آن فرشتهء ملکوتی که تاکنون تصویرش در دنیای فرهنگ و ادب می درخشید چنان نبوده است.
1 دسامبر 2010, 06:39, توسط Roshan
در اين شكي نيست كه امان الله مانند اسلافش يك فاشيست قبيله پرست بود وبه همين علت اقوام كوچي را در صفحات شمال جا داد كه امروز انها با وجود فارسي زبان شدن مانند جلالك باياني وشبير وتنوير هنوز هم خوي كوچي گري وحشي بودن خود را حفظ كرده اند ولي زيادتراز امان الله در دوره جنگ دوم جهاني گفته ميشود كه داوود كل كه بنام سردار ديوانه مشهور بود وامروز سگان اوغان ملتي از وي سردار شهيد ساخته اند زيادتر علاقمند هيتلر بود زيرا تا انزمان پختانه فكرميكردند كه ايشان هم اريايي هستند ولي امروز متاسفانه اگر هيتلر در قدرت ميبود باز ميدانست كه پختانه يهود الاصل هستند وشايد امروز در جغرافيايي فعلي ما اين قوم بربر را نميداشتيم. در اخير لعنت بر هرچه ناقل كه است (به شمول جلالك خاديست)
6 دسامبر 2010, 06:23, توسط khan
زابلی خان خود یک فاشیست , جا سوس اجنبی حتا جاسوس دوطرفه غرب و شرق بود جاسوسس بودنش را افراد مطرح قبیله تاهید و تصدیق کرده اند , دزد بون و اختلاس پول ملت و تجارت و بانک داری شخصی اش و ضربه زدن به کارخانه های نو پا کشور دران زمان با وارد کردن جنس خارجی از خیانت های اوغانوالی و وطنپرستی ذاتی شان بوده است , همچنان مثل هر فرد مطرح قبیله در رایج کردن وتحمیل اجباری زبان قبیله و نامگذاری هامحلات وجاده ها ... ایشان در ردیف نادر غدار, حبیبی ,خادم, مومند دوجنسه,... قرار داشته اند. همچنان ایشان از مریدان تره کی صاحب نابغه شرق و غرب بوده واو را پدر و استاد خوانده بودند ...
ایجاد یک تعداد بانک ها بنام قبیله از جمله در کنار بانک ملی بانک دیگری بنام" اوغانستان بانک" از طرح های فاشیستی همین محتکر است(چون اکثر سرمایه وتجار ما همیش بگونه احتکار به ضرر مردم فقیر عمل نموده اند از این سبب محتکر).