چرا دین ستیزی؟
حکمی که د ر پس اجرای خویش وعده قصر و باغهای پر میوه با درختانی که برگ هایش از الماس و یاقوت است و در زیر آن جوی های شیر و عسل روان است و در سایه آن تخت های ردیف شده قرار دارد که در پهلوی هر تخت برای زنباره ها صد ها حور و برای بچه باز ها صد ها غلمان آمادۀ خدمت اند...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کابل پرس?: شعار دادن به آزادی بیان کافی نیست! آنچه مهم است عمل و احترام به این اصل است . بسیاری از رسانه های مطرح به دلایل مختلف از ایجاد یک فضای باز که دیدگاه های مختلف و مخالف در آن فرصت ابراز عقیده داشته باشند از آن خود داری مینمایند، کابل پرس همچنان در تلاش است با فرصت دادن به اندیشه های مخالف و مختلف این خلاء ها را در حد توان پر سازد. بدین جهت آنچه در ادامه میخوانید مطلبی از آقای سلیمان راوش است که قرار است آقای میرحسین مهدوی مقیم کانادا در این مباحثه با آقای سلیمان رواش مقیم آلمان شرکت کنند. ما با درک این نکته که تعدادی از خوانندگان با مطالعه این نوع مطالب احساسات شان بر افروخته و ممکن خشمگین شوند و تعدادی خوانندگان دیگر خرسند و مسرور، از شما خواننده ی عزیز دعوت میشود تا از خود شکیبایی و حوصله مندی نشان داده و اجازه بدهید تا این بحث به انجام برسد. کابل پرس از هر نظر مخالف و موافق استقبال کرده و آن را نشر می کند.
دو عنوان
یک:
چرا دین سیتزی؟
دو:
مردم،
یا
ارزان ترین و پرفروش ترین کالائی تجارتی
در دکانِ دکانداران دین و سیاست:
عنوان اول، پرسش است ، چرا دین ستیزی؟ اگر بیدرنگ و فشرده پاسخ دهیم، باید گفت که:
کسی با دین نمی ستیزد ، این دین است که با مردم می ستیزد. هرگاه دین به مثابه پناهگاه معنوی انسان بی چاره و درمانده جایگاهش را حفظ نموده و از موضع خویش به حریم قوانین دنیائی تجاوز نکند، هرگز مورد اهانت قرار نگرفته و با مقاومت علیه خویش مواجه نمی شود. عکس آن به مثابه یک توهم میراثی نسل بشر مورد تقدیس و تکریم قرارمی گیرد. در صورتیکه بتواند موضع خویش را حفظ نموده و از حریم آن موضع به بیرون تجاوز نکند.
اما بدبختانه در طول تاریخ ملاحظه می شود که دین به وسیله اشخاص و افراد ابلیس کیش در تقابل با منافع انسان قرارداده شده است وادیان به رغم آموزه هایشان در مورد وحدت و مهربانی، خود به حیث یکی از عوامل جدائی، تفرقه و جنگ و دشمنی مورد استفاده قرار گرفته است.
بیائید اندکی بر گردیم به گذشته و ببینیم که دین چیست و چگونه و چرا به وجود آمده است. کلمۀ دین را واژه عربي دانسته اند که در لغت به معناي طاعت، جزاء، ملت، مذهب، کيش، آئين، ورع، حساب، پاداش و مکافات آمده است . جمع دين هم اديان استعمال شده است. اولین تقلب در دین از انتساب آن به عرب آغاز می یابد. در حالیکه دین از واژۀ اوستائی "دئنا" مشتق شده است. "دئنا" در اوستا که زبان بلخ کهن است به معنی "وجدان" آمده است. دئنا= دین به موجب اوستا یکی از پنج نیروی اساسی در وجود آدمی به شمار می آید . به همین منظور در گاهنامهء زرتشتی "دین = دئنا" نام بیست وچهارمین روز هر ماه می باشد. گفتیم که دین = دئنا یکی از پنج نیروی اساسی وجود انسان به شمار می آید. در فرهنگ اوستا دین =دئنا را نیروی دوم ذکر نموده نوشته شده است که :
« نیروی دوم دئنا daena نامیده می شود. کلمه دئناء فارسی معمولی که دین باشد و به معنی کیش و آئین مصطلح است از همین کلمهء اوستائی است . اما دئنا = دین در اوستا چه بسیار که به معنی وجدان نیز آمده است. این نیروئی است ربانی که در وجود هر فردی به ودیعه گذارده شده است. دین یا وجدان نیروی ممیزه و راهنمای آدمی است در دوران زندگانی . راه خوب را نشان داده و عمل آنرا تشویق می کند، و راه بد را نیز با تمام زشتی و زیان هایش به آدمی نشان داده و از عمل بدان نهی و بازداشت می کند...» [1]
اما در اسلام دین جزا معنی گردیده است مثلاً در سورهء اول قرآن "فاتحه" آیه چهارم :« مالک يوم الدين» خداوند روز جزا» یا در سورهء الماعون آیهء اول اريت الذي يکذب بالدين » آیا ملاحظه کرده ای کسی را که روز جزا را انکار می کند» معنای دیگر را نیزکه عبارت از طاعت و قبول اسلام می باشد در قرآن ذکر گردیده است در سورۀ آل عمران دین در نزد الله اسلام است.
به هر روی ، باید گفت که دین توهمات ذهن بشر اولیه است که در طول گذشت زمان به اشکال مختلف انکشاف یافته است. افراد و کتله های بشری ساکن در جغرافیای مختلف بنا بر ضرورت های طبیعی و اجتماعی دین هائی برای خود به وجود آورده اند و خدایانِ برای خویش خلق کرده اند. چنانکه آگاهیم انسان های اولیه از مورچه گرفته تا فیل را در ادوار مختلف به مثابه خدا گمان برده و مورد پرستش قرار داده اند. به تدریج با تکامل ذهن انسان خدایان ایشان نیز تکامل پیدا کرده است. تا آنکه مظاهر طبیعت را مانند آفتاب ، مهتاب ، آب و آتش را خدا می پنداشتند. سرانجام ذهن بشربه آن مرحلۀ رشد تکامل می نماید که مظاهر طبیعت را مانند آفتاب "میترا" و مهتاب و نور "آتش" و آب "اناهیتا" و غیره را نخست مظهری از تجلی خدا و سپس فرشتگان خدا قبول نمودند. این بحثی بسیار مفصلی است که این قلم در جلد دوم و سوم کتاب "نام و ننگ یا تولد دوبارۀ خراسان کهن در هزارۀ نو " به آن اشارات لازم نموده ام. پس از ظهور پیغام آور"پیغمبر" خدا ، زرتشت بزرگ خدای واحد و بدون شریک [اهورامزدا] را شناساند و مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت فرمود. قرنهای قرن تا ایلغار و تجاوز اعراب الله پرست دین مردم خراسان زمین ، آئین خدا پرستی بود. اصل خدا پرستی بر بنیاد آئین زرتشتی بر سه بنا استوار بود.
1 -پندار نیک
2 - گفتار نیک
3 - کردار نیک
در حالیکه دین عرب بر پنج بنا تأکید دارد. خواندن کلمۀ شهادت، نماز ، روزه ، ذکات و رفتن به حج. از این پنج بنا چندتای آن نیز تقلید و برداشت از سنت های زرتشتی است. مانند روزه گرفتن ، نماز خواندن کلمۀ شهادت.
در آئین زرتشتی پنج نماز عبارت است از :
1 - نماز بامداد " هاوندگاه"
2 - نماز چاشت "رپیثوین"
3 - نماز عصر "اوزیر"
4 - نماز شام " ائیویسروثر"
5 - نماز شب ، خفتن " اوشهینگاه"
در دین اسلام ، البته بعد از آنکه علمای خراسانی آن را دین ساختند، معمول چنین است که شخص در دم مرگ " کلمۀ شهادت " بر زبان می آورد و اقرار به دین کرده و طلب آمرزش می کند. این سنت از آئین زرتشتی گرفته شده است که آن را به نام "فرورت" می خواندند. ترجمۀ دری این دعا چنین است: با اندیشۀ نیک و گفتار نیک و کردار نیک از هرگونه گناه تنی و روانی که از راه اندیشه یا گفتار با کردار در بارۀ گیتی یا جهان مینوی از من سرزده اندوهگین و پیشمان بوده و توبه "پتت" می کنم.
حج در اسلام بر مبنای تجارت فرض گردیده است . قبل از اسلام کعبه معبد سیصد و شصد بت بود ، و هر بت به قوم و قبیلۀ خاصی تعلق داشت . زهاد از گوشه و کنار جزیرةالعرب به زیارت بت ها می آمدند، این یک عاید سرشار برای اهل مکه به شمار می آمد. وقتی محمد با بصیرتی که داشت توحید اصنام را در وجود یک صنم به نام "الله" وحدت داد. اهل مکه شوریدند و گفتند یگانه منبع عایداتی ما از بین میرود. اما محمد از سوی الله این آیت را به آنهائی که از کساد بازار خویش هراس داشتند قرائت کرد: «ان خفتم عیلة فسوف یغنیکم الله من فضله» یعنی اگر از فقر و کساد بازار نگران هستید الله به صورت دیگری شما را بی نیاز خواهد کرد. سوره توبه آیه 28
بعداً محمد حج را بر مسلمان ها فرض گردانید و تا امروز ملاحظه می شود که بازار عرب ازعایدات حج و حج عمره پررونق است.
در مورد حج پژوهشگران تحقیقات مفصل نموده اند مثلاً از جمله می نویسند:
«حج تحقیقاً برای تأئید و تثبیت عادات قومی عرب مقرر شده است. تمام مناسک حج و عمره، احرام ، لثم حجرالاسود سعی بین صفا و مروه، وقفه در عرفات و رمی و جمره، همگی در دوره جاهلیت متداول بود و تنها بعضی تعدیلات در حج اسلامی نسبت به دوره جاهلیت روی داده است.
اعراب قبل از اسلام هنگام طواف لبیک یا لات، لبیک یا عزی و لبیک یا منات می گفتند و هر قومی بت خود را می خواند. در اسلام اللهم جای بت ها را گرفت و آن عبارت بدین شکل تعدیل شد: لبیک اللهم لبیک.
عرب ها صید را در ماه حج حرام می دانستند، پیغمبر حرمت صید را مخصوص ایام حج و هنگام احرام مقررفرمود. عرب ها گاهی لخت به طواف کعبه می پرداختند، اسلام آن را منع کرد و همان پوشیدن لباس دوخته نشده را مقرر کرد و عرب از خوردن گوشت قربانی اکراه داشت پیغمبر آن را مجاز ساخت.
مشهور است که مسلمانان پس از فتح مکه و بر انداختن اصنام قریش از سعی بیم صفا و مروه اکراه داشتند زیرا قبل از اسلام براین دو کوه دو بت سنگی قرار داشت که حاجیان و زائران دوره جاهلیت سعی بین صفا و مروه را برای نزدیک شدن به آنها و دست کشیدن و بوسیدن آنها کسب تبرک می کردند ولی پیغمبر نه تنها بین صفا و مروه را مجاز کرد بلکه در آیه 158 سورۀ بقره آن را از شعائر الله قرار داد.
شهرستانی در ملل و نحل می نویسد: بسیاری از تکالیف و سنن اسلامی ادامه عادات دوره جاهلیت است که اعراب آن را از یهود گرفته بودند... » [2] اما حج یا گردش گری به منظور کسب علم و تجربه یکی از فرایض مذهب مانی بوده است. ما واجبات آئین مانی را در کتاب سوم " نام و ننگ" به تفصیل شرح داده ایم. اینجا به منظور جلوگیری از اطالۀ کلام از تشریح دوبارهء آن صرف نظر نموده خواننده عزیز را به خواندن آن کتاب دعوت می نمایم .
به هر حال ، اگر بخواهیم مختصر صحبت نمائیم و موضوع را خلاصه تر بسازیم. حقیقت این است که تمام ادیان وقتی تاریخ آنها مطالعه می شود، هر گز ادیان تحمیلی نبوده اند. در میان پنج دین بزرگ جهان که امروز پیروان زیاد دارند نیز فقط تاریخ یهود و اسلام و به ویژه اسلام نشان میدهد که با شمشیر خود را بر مردمان تحمیل نموده و تا به امروز همچنان در پناه شمشیر خود را حفظ می نماید. در حالیکه سایر ادیان بزرگ، مانند آئین زرتشتی ، بودائی ، هندویی و عیسوی خلاف یهودیت و اسلام ، با توضیح ، تفهیم و قناعت حضور داشته و دارند. نه در "گاتها و اوستا " نه در "ریگ ودا " نه در کتب بودائی " تری پاتکه" [سه سبد گل] و نه در انجیل آیتی پیدا نمی گردد که پیروان دیگر مذاهب و ادیان را کافر خوانده باشد و یا آیتی باشد که حکم قتل پیروان دیگر مذاهب را صادر نموده باشد. در حالیکه در اسلام ده ها آیت را شما می خوانید که الله گفته بکشید غیر مؤمنان (غیر مسلمانان) را .در اسلام بر اساس آیت قرآن قتل کردن و کشتار نمودن برای مسلمانان اجباری است . مسلمان باید قتل نماید، اگر ما آیات قرآن را کلام الله بدانیم، در این صورت قتل و کشتار بر مسلمانان فرض است. این فرض در سورهء بقره آیت 216 چنین آمده است:
کتب علیکم القتال و هوکره لکم و عسی ان تکرهوا شیا و هوخیر لکم و عسی ان تحبوا شیا و هو شرلکم والله یعلم و انتم لا تعلمون. یعنی: (کشتار برای شما اجباری است، اگر چه شما از انجام چنین عملی بیزار و رویگردان باشید. شما ممکن است از چیزی نفرت داشته باشید، ولی آن برای شما نیکو باشد و ممکن است شما چیزی را دوست داشته باشید، ولی آن برایتان خوب نباشد. الله آن را می داند و شما نمی دانید) ما از تبصرۀ بیشتر روی این آیت صرف نظر می نمایم ، زیرا همه چیز روشن است. اما گفتنی است که امروز اسلامیست ها در سراسر جهان که مردمان را با ترور ، اعمال انتحاری ، راکت و بم و ماین به قتل میرسانند، و کسانی را مجبور و متقاعد می سازند که بروند و با عمل انتحاری مردمان را به قتل برسانند. اتکای ایشان همین آیت است. اکنون سؤال اینست که نفی این آیت لازم است یانه؟ یا نفی این آیت دین ستیزی است؟ برخی ها استدلال می کنند که باید شأن نزول آیت را در نظر داشت که در کدام زمان و به چه مناسبت این آیت نازل شده است. بسیار خوب ، با آنکه عمل قتل یک عمل وحشیانه است. برای یک لحظه چشم از عقل و خرد می بندیم و می پذیریم که در آن زمان ضرورت بود. اما اکنون چه؟ امروز که امروز است همچنان می کشند و قتل می نمایند، اینهائی که عمل انتحاری می نمایند بر اساس کدام حکم است، نگاه کنید این پسر بچه که دستمال لاالا... به پیشانی بسته و با گفتن الله اکبر سر می برد به ارادهء خود این کاررا انجام می دهد؟.
اگر پاسخ منفی است پس چه کسی و چه وعده وعید او را وادار ساخته است که سر انسانی را با گفتن الله اکبر ببرد . مانند این، صد ها انسان دیگر را که با اعمال انتحاری به قتل می رسانند،آیا بدون مجوز دینی است؟
مسلماً نه ؛ تمام اسناد و مدارک نشان می دهد که در مدارس دینی به ویژه در پاکستان و کشور های عربی آیات قتل و کشتار و غارت و ویرانی تدریس می شود .
این پسر بچه که انگشتان بریدهء یک انسان را در دست های خون آلوده خود گرفته لبخند میزند، شادی او ناشی از چه است؟ مسلماً او از آن شاد است که حکم قرآن را به جا آورده و جنت نصیبش شده است زیرا در قرآن در آیه 12 سورهء انفال حکم می کند که : اذیوحی ربک الی الملئکة انی معکم فثبتوا الذین امنوا سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق واضربوامنهم کل بنان ترجمه: (چنبن بود که رب تو به فرشتگان وحی فرستاد که من با شما هستم، مؤمنان را ثابت قدم دارید، به زودی در دل کافران هراس می افکنم، پس گردنها و سر انگشتان شان را قطع کنید.) برای یک انسان جاهل کافی است که یک آیت از قرآن خوانده شود و او را مجبور به اجرای حکم قرآن نمود. حکمی که د ر پس اجرای خویش وعده قصر و باغهای پر میوه با درختانی که برگ هایش از الماس و یاقوت است و در زیر آن جوی های شیر و عسل روان است و در سایه آن تخت های ردیف شده قرار دارد که در پهلوی هر تخت برای زنباره ها صد ها حور و برای بچه باز ها صد ها غلمان آمادۀ خدمت اند زیرا کسانیکه روی تخت ها لمیده اند، آدم کشته اند ، قتل کرده اند و گلوی مردمان را با کارد بریده اند ، شهرها را ویران کرده اند ، مال و منال مردمان را به غارت برده اند ودر یک کلمه جهاد کرده اند. آنهائی که ادعا دارند که دین اسلام عاری از خشونت است اصلاً اسلام را نمی دانند. تاریخ اسلام را نخوانده اند . باید بدون هر گونه بد بینی گفت که بیشترین جنگها و قتل کشتار ها جنگ فیمابین ادیان بوده است .
به ویژه فیمابین ادیان سامی. انکار هم نمی توان کرد که سایر ادیان نیز وقتی در خط انحراف جهت تأمین منافع گروه ها و اشخاص و افراد کشانده شده است خود به یک امر استبدادی و منفور تبدیل گردیده است . برای مثال همین آئین پاک زرتشتی در زمان ساسانیان، چنان از سوی مغان، گوهرذاتی اش شکسته می شود که مردم نسبت به نفرتی که از آن در پارس داشتند در برابر چند تا عرب جاهل اصلاً مقاومت نمی دارند، بدین امید که از شر مغان ساسانی نجات یابند. بنا بر این هیچ دین را نمی توان یافت که پس از انحراف به استبداد نگرائیده باشد. همه ادیان که بازتاب روابط و ضوابط قرون وسطائی اند در نفس خویش حامل پیامهائی اند که امروز نمی تواند مورد قبول واقع گردد و از سوی دیگر حامل پیامهائی اند که بار خشونت و عادات انسانهای دوران توحش و بربریت را در خویش نهفته دارد. اسلام نیز چنین است . اسلام در نخست و پیش از آنکه به قدرت دست یابد ، گاهی سرود همزیستی و مدارا سر میداد. چنانکه در آیه 256 سوره بقره این مدارا را چنین می خوانیم( لا اکراه فی الدین... )ترجمه آیت( در کار دین اکراه روا نیست؛ چرا که راه از بیراهه به روشنی اشکار شده است؛ پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد، و به الله ایمان آورد، به راستی که به تکیه گاه استوار و محکم رسیده است.) اما وقتی به قدرت می رسد و بر سریر سلطنت تکیه می زند دیگر مدارا را روا نمی شمارد و با صدور آیه 113 از سوره توبه فرمان میدهد که : ماکان للنبی والذین امنوا ان یستغفروا للمشرکین ترجمه [ پیغمبر و مؤمنان را با مشرکین مدارائی نیست و آنها را نمی بخشند. ] و در آیه 29 سورۀ توبه پس از به قدرت رسیدن می گوید: قاتلو الذین لایومنون بالله و لا بالیوم الاخر ترجمۀ آیت (بکشید کسانی را که به الله و روز آخرت ایمان نمی آورند) و در آیه 123 سورۀ توبه می گوید: یا ایها الذین امنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لبجد وافیکم غلظة ترجمه : (ای گروه مؤمنان بکشید کافران را یکی پس از دیگری( هر که نزدیک تر بیشتر در دسترس است) آنان باید سختگیری و عدم گذشت و ملایمت را در شما احساس کنند.) چنین آیات در قرآن بسیار زیاداست که همه به نام آیات قتال یاد می شوند. گذشته از آن روایات تاریخی از اصحاب و امیرالمؤمنین ها همه دال به استبداد دین اسلام است. کافی است یک مرتبه به این سؤال پاسخ تاریخی متکی به حقیقت داده شود که چگونه مردم سرزمین مجبور شدند که دین خدا پرستی خویش را فراموش نمایند و بیایند اسلام را قبول نمایند. البته این پاسخ را نباید از آنهائی توقع نمود که آیین خدا پرستانه و فرهنگ پر فر و شکوۀ خویش انکار و در تحمیل دین و فرهنگ اعراب مجاهدت می نمایند و هرگز هم از تاریخ آیین و فرهنگ خویش آگاه نبوده و نمی خواهند باشند .
وظیفه و رسالت علمای دین:
با تأسف که ما در کشور خویش به شمار انگشتان دو دست عالم دینی نداریم . اما آن عدۀ محدود که هستند در شرایط فعلی برای نجات جامعه و مردم از استبداد دینی و مذهبی باید که سعی نمایند. سعی این نیست که بخواهند دروغ بگویند که دین اسلام دین خشونت نیست ومبرا از هرگونه نقد و انتقاد است یا اعمالی را که القاعده و یا طالبان و یا سایر گروه های اسلامی انجام می دهند اعمال اسلامی نیست وبا احکام دین منافات دارد. چنین تلاشها باعث می گردد. برای رد آن ادعا ها اسناد و مدارک ارائه گردد، قرآن باز خوانی شود و احدایث و کارکرد های مسلمانان از تاریخها بیرون کشیده شود. عقل سلیم و آنهائی که دارای شعور سیاسی ، اجتماعی و تاریخی اند، منظور علمای دینی و غیر دینی است بسیار به خوبی میدانند که ، چگونه اسلام رشد کرد و هدف از اسلام چه بود و چگونه بر سایر کشور ها تجاوز نمود و چه فجایع و استبداد و ظلم نبود که بر مردم روا نداشتند. انسان آگاه زمانی می خواهد از پدیده ای دفاع نماید، نخست تاریخ تکامل و رواج آن پدیده را مورد بررسی قرار می دهد. بسیار شرم آور خواهد بود که چنان یکی از کسانی که جز کتاب عرب کتاب دیگر نمی خواند به هموطن خود طعنه بزند که : (زور شست عرب را فراموش کرده اید) و یا به امیرالمؤمنینی اعراب بر کشور شان افتخار نماید. چه فرق است میان بیگانگی روس و انگلیس و امریکائی و عرب. بیگانه، بیگانه است. تجاوز تجاوز است چه از سوی عرب باشد چه از سوی عجم. این بحث را در کتاب چهارم "نام و ننگ" به تفصیل خواهید خواند. ننگ و غیرت ملی این نیست که به خاطر دین و مذهب، جامعه و مردم خویش را زبون یک قوم و یا یک گروه مذهبی ساخت. و به خاطر مذهب و دین جهان را به خاک و خون کشاند، چنانکه قرآن در آیه 39 از سوره انفال می گوید : وقتلوهم حتی لاتکون فتنة و یکون الذین کله لله فان انتهوا ان الله بمایعملون بصیر. ترجمه (بکشید تا آنکه فتنه باقی نماند و دین، سراسر دین الهی باشد؛ و اگر دست بر دارند الله به کارو کردارشان بیناست) بنا بر این فرمان بیشتر از پنج ملیارد انسان را باید گردن زد و به قتل رساند. آیا این سزوار است. باید این آیت را به کار بست و اجرا نمود؟ . اگر نیست پس این وظیفه و رسالت علمای دین است که این سلاح مدهش را از دست مافیای دین بگیرند. و اگر نمی گیرند پس شکایت هم نکنند که چرا دین ستیزی می کنید. مردم و کسانیکه به سرنوشت بشریت می اندیشند نمی توانند موافق با این حکم قرآن باشد و یا آن را قبول نمایند. گرچه که الله گفته که شاید قتال برای تان خوشایند نباشد اما انجام دهید که ما این فرمان را نیز نوشتیم. ولی انسان دارای عقل سلیم اگر که قاتل حرفوی نباشد، قبول نمی کند و علیه چنین اوامر به نفع بشریت و آزادی و حیثیت انسان به مبارزه بر می خیزد. امروز شما به چشم سر و به واقعیت ملاحظه می فرمائید که مافیای دین در اشکال و انواع و اسمای مختلف با استفاده از همین آیات و احادیث و روایات دینی علیه بشریت سنگر گرفته اند. چرا سنگر های ضد انسانی آنها را نمی خواهید ویران نمائید. واقعیت های دساتیراسلام نشان میدهد که دین اسلام مستبد ترین ادیان در جهان بوده و است. اثبات این امر در آیه های قرآن موجود است، دردستور های شرعی موجود است و انسانها هر روز با گوشت و پوست خود آیات استبدادی را احساس می نمایند. بیائید مثال های ساده و روزمره را با هم مرور نمائیم:
اگراز میان پنج میلیاردغیر مسلمان عیسویی و یا هندوئی مسلمان شود، عیسویان و دولت های عیسوی و کلیسا و یا معابد بودائی و هندویسم و دولت های شان بدون آنکه خمِ به ابرو بیاورند در شناسنامۀ یک چنین فردی فوراً می نویسند که "مسلمان" و او را به حیث یک تبعۀ مسلمان کشور خود می شناسند با حفظ تمام حقوق شهروندی.
و اگر از میان مسلمانها کسی از دین برگردد ، گذشته از آن که از سوی جامعه بر اساس احکام دین تحریم می شود و از حقوق شهروندی محروم می گردد، فوراً ستونهای دار برپا می شود و حکم حلق آویزشدن فرد بر گشته از دین صادر می گردد. همین اکنون مثلاً هموطنان ما که به دین نیائی خویش" هندویسم" وفادار مانده اند ملاحظ می گردد که به علاوۀ آنکه از بسیاری از حقوق شهروندی محروم اند ، توهین و تحقیر نیز می شوند. . اگر این استبداد دینی نیست پس چیست؟ در جامعه ای که اسلام شمشیر دار است ، به هیچ کس حق داده نمی شود که بر مبانی اسلام اعتراض نماید و یا اسلام را به نقد بگیرد. در حالیکه در جوامع سالم از خدا گرفته تا پیغمبر و دساتیر کلیسا و مذاهب مورد بحث و نقد و ارزیابی قرار می گیرد، از زندگی و کار های شایست و نا شایست ایشان در طول تاریخ تا به امروز داستان و تنقید و تقریظ ها و فلم و درامه ها ساخته می شود. ولی در اسلام جزمدح و ستایش هیچ گونه نقد و بررسی نباید به عمل آید و منقدِ اسلام کافر خوانده می شود و گردنش را باید زد. اگر این استبداد نیست پس چیست؟ اگر به گونۀ فشرده گفته شود آنچه که برانسان بدون قید وشرط فرض اعلام می گردد؛ در واقعیت باید گفت اعلام هر فرضی استبداد است . مانند نماز خواندن ، روزه گرفتن، ذکات دادن به حج رفتن و بسیاری فرایض این چنینی دیگر. در همۀ ادیان دگر ادای عبادات دینی و مذهبی اختیاری می باشد و حتی انکار ازآن هیچگونه تاثیر برشخصیت فرد در جامعه وارد نمی سازد. عکس آن در اسلام حتی اگر "ریش نگذاری و پشم نزدائی" وای به حالت از سوی نماینده های "مالک یوم الدین". ما اگر بخواهیم تمام اوامر و اصول دین را به نقد بکشانیم مسلماً باید چندین کتاب نوشت، اما به "مشت نمونۀ خروار" اکتفاء نمودیم زیرا اگر کسی قدریک سیب را نداند اگر باغی را نیز ببخشی باز هم ناسپاس خواهد بود.
اما جای بسیار تاسف وتألم است که، با وجود آنکه برخی از نخبگان خداباور و فرهنگیان ما دقیقاً دورۀ رنسانس در اروپا را مطالعه نموده و میدانند که باعث و مکمل استبداد، تحمیل احکام شریعت و دین به جای قانون در جامعه بوده، و مبارزه در برابر شریعت یکی از اساسی ترین کار در جهت رسیدن به آزادی و دموکراسی در برابر روشنفکران دینی و غیر دینی به حساب بود. با آنهم اهل دانش و بینش در کشور ما دل به حال جامعۀ خود نمی سوزانند، و به خاطر منافع آنی خود ، خود به تکیه گاه استبداد تبدیل می شوند که دراین صورت باید به صراحت گفت که سخت جامعه فرهنگی بیمار و ناکارآمد داریم. اگر فرهنگیان و نخبگان دین دست به دست هم دهند و تعلق به زبان ، نژاد، قوم و مذهب کیش و ایدیالوژی ها را نادیده انگارند و نخست برای حفظ آزادی و حیثیت انسان در چوکات قانون و ارائه قوانین در زمینه پیکار نمایند بدون شک اگر اروپائیان در یکصد سال توانست کلیسا و پاپ را در جایگاه سزاوارش بنشانند و قانون را به جای دین در جامعه رواج دهند، مردم کشور ما در اثر استعداد و تجارب گرانبهای ملی و بین المللی دوره رنسانس را حداکثر به دودهه تقلیل خواهند بخشید. یگانه راه نجات جامعه ایجاد قانون، حاکمیت قانون، اجرای قانون و پاسداری از قانون در مقابل احکام استبدادی و قرون وسطائی مذهب می باشد. کوتاه کردن دست و افشای مافیای دینی وظیفه هر عنصر آگاه و خداباور است.
اما عنوان دوم:
مردم،
یا
ارزان ترین و پرفروش ترین کالائی تجارتی
در دکانِ دکانداران دین و سیاست:
همانگونه که مافیائی ها و تروریست ها از دین و مذهب به مثابه سلاح در جهت تأمین منافع خویش استفاده می برند، مردم را نیز وسیله قرار داده اند. مردم در دکان، دکانداران دین و سیاست به یکی از پرفروش ترین کالاهای تجارتی تبدیل گردیده است. اینها همانگونه که خود را نمایندۀ دین جلوه میدهند و از سوی خالق حکم بر خلق می رانند. به همین گونه نمایندۀ خلق در برابر خالق، جامعه و جهان نیز می باشند. در جامعه ای که قانون حاکم است و الله در آنجا نماینده و نمایندگی و بانک ندارد. هرگز دیده و شنیده نشده که کسی به نمایندگی از مردم سخن بگوید. مثلاً ادعا نمایند که : ( مردم پلو را خوش ندارد و دال می خواهند که بخورند) تمام کسانی که بر منبر دین و سیاست در کشور هائی که استبداد به جای آزادی و دموکراسی شریعت بجای قانون حاکم است ،منبریان دین و سیاست از سوی مردم سخن می گویند، سخن گفتن از سوی مردم در واقعیت نقض کامل حقوق انسانی جامعه به شمار میرود. فرد حق دارد که نظریات خویش را در تمام عرصه ها چه دین است و چه سیاست و یا فرهنگ برای مردم اظهار نماید. اما حق ندارد که از سوی مردم سخن بگوید. فقط موارد و خواسته هائی از سوی مردم میتواند مطرح گردد که جامعه انسانی به آن نیاز دارد. مثل: مردم آزادی می خواهند، مردم کار می خواهند، مردم عدالت اجتماعی می خواهند، مردم تساوی حقوق شهروندی می خواهند بدون تفاوت های قومی ، دینی ، مذهبی و جنسیتی و امثالهم. هرگاه اظهارات از سوی مردم در محدودۀ دین و یا ایدیالوژی ها مطرح گردد ویا انعکاسی از باور و سلیقه های دینی و ایدیالوژیک شخص یا گروه و جمعیت باشد، این فرد و یا گروه حق ندارد از سوی مردم سخن بگوید باید که از سوی خود و یا گروه و جمعیت خویش سخن براند.
در اینجا سؤال دیگری مطرح می شود و آن اینکه در یک جامعه اسلامی که 99 % آن مسلمان است اگر گفته شود که مردم تطبیق شرعیت اسلامی را میخواهند ، آیا امر خلاف است؟ کاملاً خلاف حقوق اجتماعی است. ما در نخست گفتیم که شریعت با قانون منافات دارد. باید جای شرعیت را قانون بگیرد. شما ملاحظ نمودید که تطبیق شریعت از سوی طالبان ، جامعه را به فاجعه کشاند . و همین اکنون توافق آتش بس میان حکوکت پاکستان و منطقۀ قبایلی سوات ، به شرط تطبیق شریعت از سوی طالبان جامعه جهانی را و حتا حکومت پاکستان را نیز نگران ساخته است. زیرا تطبیق شریعت به معنای زیرپا نمودن تمام حقوق انسانی به شمار می آید. چرا حکوت طالبان منفور و مستبد خوانده می شود. به خاطریکه طالبان یگانه نیروی اجرائی شریعت بوده و است. بنا برین همانگونه که گفته شد هرگاه قانون جای دین و شریعت را نگیرد حق و حقوق انسان ها پایمال می شود.
سؤال دیگر اینست که آیا یک وکیل پارلمان که از سوی مردم انتخاب شده حق دارد که خواسته ها و نظریات خود را از سوی مردم ارائه بدارد؟ باید گفت هیچ یک از وکلای پارلمان ها چه در افغانستان و چه در جهان نماینده مردم نیستند. بلکه نماینده بخشی ازمردم یک جامعه می باشند. اینها در صورتیکه از طرف همان بخش مردم اگر واقعاً انتخاب شده باشند میتوانند اندیشه و نظریات و یا خواسته های همان بخش از مردم را مطرح کنند نه از همۀ مردم جامعه را. حتا ما در کشور هائی که قانون در آنجا حاکمیت دارد ملاحظه می کنیم که رئیس جمهور از سوی مردم سخن نمی گوید بلکه مرام و پلان و پروگرامهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی و نظامی خویش را ارائه می دهد و خواستار رأی مردم می شود. اگر مردم با پلانهای او موافق بود برایش رأی اعتماد می دهند. رأی اعتماد هم طوری است که حاوی رأی اکثریت باشد. در صورت اکثریت بودن او مؤظف به کار ریاست جمهوری می شود. با وجود این هم دیده نشده که رئیس جمهور کشور های آزاد از سوی مردم سخن بگوید. زیرا اکثریت مطلق به او رأی نداده اند و پس او نماینده عام وتام مردم نیست و به خود حق نمی دهد که از سوی مردم سخن بگوید مگر در جائی که منافع ملی کشورش در برابر سایر کشور ها مطرح باشد. بناءً کسی می تواند از سوی مردم سخن بگوید که او از سوی تمام جامعه انتخاب شده باشد آیا خنده دار نیست کسانیکه در پشت تلویزونها و رادیوها و منبر ها قرار می گیرند و در امریکا و اروپا هم زندگی می نمایند خواستهای سیاسی و فکری خود را از سوی مردم داخل کشور مطرح می نمایند. اینها باید بیماری خویش را مداوا نمایند.
اما چرا مردم در این مورد ساکت اند و بر نمی خیزند و نمی گویندکه : آغا ما پلو می خواهیم نه دال .
اینجا دو نکته را باید از نظر دور نداشت. یک: بی سوادی و بی خبری مردم. دو : زندانی بودن مردم در زنجیر های استبداد زورمندانی که مارکیت داران دین و سیاست اند و مردم را عمداً در فقر و بی سوادی نگهمیدارند.
پس وظیفه جامعه فرهنگی یک کشور است که قاطعانه به افشای جنایکاران دین و سیاست بپردازند و در پروسه رنسانس کشور خویش نقش بازی نموده و افتخار جاویدانۀ را نصیب خویش بسازند.
[1] – 1فرهنگ سه جلدی نامهای اوستا، تألیف هاشم رضی ، انتشارات فروهر ، تهران 1346 ص 866
[2] [[ – 2 علی دشتی ، 23 رسالت ، نشر مهر ، آلمان 1999، ویرایش بهرام چوبینه ، ص 132
پيامها
17 مارچ 2009, 15:06, توسط Prince Infidel
Dorood bar shoma Hamwatane Gerami ! Besyar aAli bod. yaki az Behtarin Nawishta ha dar Kabulpress . Islam is a religion of Horror and Terror.
17 مارچ 2009, 18:44, توسط فرید.م
سلام و درود بر کارکنان کابل پرس?، باید تشکر کرد از این ابتکار که عقاید حاشیه نشین های دیگر اندیش چون آقای سلیمان رواش پژوهش گر محقق و نویسنده کم نظیر را در این سایت پرآوازه خویش بازتاب میدهید دست همه تان را به گرمی میفشارم .
18 مارچ 2009, 03:54
با عرض سلام خدمت کارمران جان میرهزار و سلیمان راوش
خدمت این( برادر نمی توانم خطاب کنم چون در دین اسلام برادر به شخص مسلمان خطاب می شود ) نویسنده عرض کنم که شما با هنر نوشتاری تان توانسته اید عقاید و نظر هایتان را با اوردن چند آیه شریفه از قران کریم ( ترجمه نه تفسیر) تا اندازه ای بر یک تعداد خواننده های که سطح اگاهی شان کمتر و معلومات کمتر و خوش باوران هستند چیره بیایی ولی باید این را بدانی . وقتی سخن از مذهب و دین در میان میاید باید با سواد عالی و دور از چشم پوشی ها عقایدت را بیان کنی .
شما در نوشته هایتان اوره اید با بروز دین اسلام همیشه با زور شمشیر و قتل و قتال اغاز یافته در صورتی که پیامبر اسلام مدت سه سال را در خفا و با نزدیکان خود دین اسلام را تبلیغ می کرد و بعداز ان هم مدت نو سال انرا بصورت تبلبغات مردم را به دین اسلام دعوت کرد تا اندازه ی که جان خودشان و دیگر مسلمانان در خطر افتاد و تا مجبور به ترک وطن شدن . تا انزمان کی توسط مسلمانان کشته ؟ که نشده .
باز هم دین اسلام دین ملایمت دین ترحم دین صلح طلب است تا شر انداز و خواستار جنگ و خون ریزی .
و در دوران پیامبر اسلام چند جنگی که صورت گرفته ( که تمام شان از انگشتان دست هم کمتر میباشد ) تمامآ توسط دشمنان اسلام اغاز شده و دشمنان مسلمانان برای از بین بردن دین اسلام کوشش کردند و وارد جنگ شده اند . و این که خود شان شکست خورده اند ما نمی توانیم کسی را جنگ طلب پنداریم که فاتح جنگ می شود . ویا کسانیکه در جنگ مغلوب می شوند اغاز گر جنگ نبوده اند .
دین اسلام در مدت 11 سال توانست که تقریبآ تمام عرب را به دین اسلام مشرف نماید و با کمترین زمان امپراطوری های بزگ جهان را از روم گرفته تا فارس به دین اسلام مشرف نمایند . مگر با جنگ می شود اکثریت این کره خاکی را در ضرف چند سال تصرف کرد . و اگر مثال بیاویم امروز امریکا بزگترین قدرت جهانی با نیرو های ناتو که تجمع کثیری از ممالک قدرتمند با در دست داشتن بزگترین منابع مالی و بانک های جهانی و با پیشرفته ترین تجهیزات جنگی مدت هفت سال است که نتوانسته یک حزب القایده را شکست بدهد و یا افغانستان ( یک کشور خاکی و دور از کلبه جهانی ) را بحت تصرف مکمل خود بیارد .
در پیش برد و جهانی شدن دین اسلام از شمشیر انسان دوستی و از شمشیر حق استفاده شده تا از شمشیری که شما برای مسلمانان ترسیم کرده اید .
و اما در باره ایاتی که شما از ان برای گمراه کردن مسلمانان و بویژه دیگر ادیانی که برای انسان دوستی دست همکاری را بطرف این کشور درازکده اند ، میخواهید مسلمانان را از ادرس که خود ساخته اید رهنمایی کنید
برایتان عرض کنم .
اولآ باید شما وقتی به قران پاک رواورده اید به این گفته هم سر خوده باشید که ( قران کلام خداوند است و این کتاب برای یک وقت و برای یک مردم و برای یک زمان نازل نشده است )
پس شما چگونه قضاوت می کنید که در این دین فقط گفته شده ، باید کشت و کشت و کشت
قران پاک را نمی شود با ترجمه ان قضاوت کرد در صورتی که باید کلمه کلمه ان تفسیر شود و با زمان ان روز و این روز مطابقت داده شود .
من نمی گویم در قران ان ایه های شریفه ی را که اورده اید درست نیست ! درست است . ویا ان ایه های شریفه مال ان زمان است و به این زمان ارتباط ندارد چنانچ
18 مارچ 2009, 06:49, توسط صدا...
با عرض سلام خدمت کارمران جان میرهزار و سلیمان راوش
خدمت این( برادر نمی توانم خطاب کنم چون در دین اسلام برادر به شخص مسلمان خطاب می شود ) نویسنده عرض کنم که شما با هنر نوشتاری تان توانسته اید عقاید و نظر هایتان را با اوردن چند آیه شریفه از قران کریم ( ترجمه نه تفسیر) تا اندازه ای بر یک تعداد خواننده های که سطح اگاهی شان کمتر و معلومات کمتر و خوش باوران هستند چیره بیایی ولی باید این را بدانی . وقتی سخن از مذهب و دین در میان میاید باید با سواد عالی و دور از چشم پوشی ها عقایدت را بیان کنی .
شما در نوشته هایتان اورده اید با بروز دین اسلام همیشه با زور شمشیر و قتل و قتال اغاز یافته در صورتی که پیامبر اسلام مدت سه سال را در خفا و با نزدیکان خود دین اسلام را تبلیغ می کرد و بعداز ان هم مدت نو سال انرا بصورت تبلبغات ، مردم را به دین اسلام دعوت کرد تا اندازه ی که جان خودشان و دیگر مسلمانان در خطر افتاد و تا مجبور به ترک وطن شدن . تا انزمان کی توسط مسلمانان کشته ؟ که نشده .
باز هم دین اسلام دین ملایمت دین ترحم دین صلح طلب است تا شر انداز و خواستار جنگ و خون ریزی .
و در دوران پیامبر اسلام چند جنگی که صورت گرفته ( که تمام شان از انگشتان دست هم کمتر میباشد ) تمامآ توسط دشمنان اسلام اغاز شده و دشمنان مسلمانان برای از بین بردن دین اسلام کوشش کردند و وارد جنگ شده اند . و این که خود شان شکست خورده اند ما نمی توانیم کسی را جنگ طلب پنداریم که فاتح جنگ می شود . ویا کسانیکه در جنگ مغلوب می شوند اغاز گر جنگ نبوده اند .
دین اسلام در مدت 11 سال توانست که تقریبآ تمام عرب را به دین اسلام مشرف نماید و با کمترین زمان امپراطوری های بزگ جهان را از روم گرفته تا فارس به دین اسلام مشرف نمایند . مگر با جنگ می شود اکثریت این کره خاکی را در ضرف چند سال تصرف کرد . و اگر مثال بیاویم امروز امریکا بزگترین قدرت جهانی با نیرو های ناتو که تجمع کثیری از ممالک قدرتمند با در دست داشتن بزگترین منابع مالی و بانک های جهانی و با پیشرفته ترین تجهیزات جنگی مدت هفت سال است که نتوانسته یک حزب القایده را شکست بدهد و یا افغانستان ( یک کشور خاکی و دور از کلبه جهانی ) را بحت تصرف مکمل خود بیارد .
در پیش برد و جهانی شدن دین اسلام از شمشیر انسان دوستی و از شمشیر حق استفاده شده تا از شمشیری که شما برای مسلمانان ترسیم کرده اید .
و اما در باره ایاتی که شما از ان برای گمراه کردن مسلمانان و بویژه دیگر ادیانی که برای انسان دوستی دست همکاری را بطرف این کشور درازکده اید و میخواهید مسلمانان را از ادرس که خود ساخته اید رهنمایی کنید
برایتان عرض کنم .
اولآ باید شما وقتی به قران پاک رو اورده اید به این گفته هم سر خوده باشید که ( قران کلام خداوند است و این کتاب برای یک وقت و برای یک مردم و برای یک زمان نازل نشده است )
پس شما چگونه قضاوت می کنید که در این دین فقط گفته شده ، باید کشت و کشت و کشت
قران پاک را نمی شود با ترجمه ان قضاوت کرد در صورتی که باید کلمه کلمه ان تفسیر شود و با زمان ان روز و این روز مطابقت داده شود .
من نمی گویم در قران ان ایه های شریفه ی را که اورده اید درست نیست ! درست است . ویا ان ایه های شریفه مال ان زمان است و به این زمان ارتباط ندارد چنانچه قبلآ هم ذکر کردم قران کریم برای هر زمان و مکان است .
ولی مشکل شما در تفسیر است اگر در قرآن امده که کافران را بکشید . منظور از کشتن صرف کشتن با شمشیر نیست شاید انزمان هدف شمشیر باشد ولی امروز و در عصر که برای خراب کردن خانه شخصی از کلنگ " قلم " استفاده می کنند و برای نابودی اجتماعی و از پاشیدگی مردمی و یا دینی مانند شما از شمشیر قلم استفاده می کنند و نظر به ایه شریفه امروز برماست تا با شمشیر انسان دوستی با شمشیر حق طلبی و با شمشیر راستی کافران ( هدف از کافر کسانی که دین ندارند ویا ادیانی را انتخاب کرده اند که برای دیگران چه که برای خود شان هم مضر است ) را بکشید و کشتن امروز را با کشتن دیروز فرق قایل باشید .
ما میکشیم اما نه با ان شمشیری که شما برای شناخت ما بکار می گیرید بل با شمشیر دانش و علم ، با شمشیر حق طلبی و با شمشیر ترحم وصلح دوستی ...
و بخاطر روشن شدن اذهان مردمی که مشخصاتشان را قبلآ هم ذکر کردم باید بگویم درست است که ما عالم و دانشمند کم داریم و این را بدانید بخاطر همین روشن فکران مانند شما یا نگذاشته اند که براه خود ادامه بدهند ویا مانند شما از بیراحه رفته اند و کسانی که راه درست را رفته اند اندک اند . ویا اگر هم که هستند مانند داکتر علی شریعتی و ... جانیان قدرت طلب در لباس دین و یا توسط دستان بیگانه ها نتوانسته اند جایگاهی داشته باشند .
و برگردیم به روی طالبان و انتحاری ها اینها همان کسانی هستند( مانند شما) که برای شهرت ویا قدرت ویا ثروت در لباس دین تیشه بریشه دین میزنند و نفهم های را مانند شما با ترجمه قران پاک از راه میکشند .
شما خود شاهد هستید این پسر که تابحال عمر قانونی خود را تکمیل نکرده چی میداند از دین و از دنیا ؟
و ماننند شما افراد خدا ناترس برای گمراهی مردم از این ایه های شریفه استفاده نادرست مینمایید
حرف زیاد است و وقت کم ببخشید که نتوانستم در باره این قانون ساخت بنده برای بنده بجای قانون سازنده بجای ساخته شده هم چیز های بنویسم انشاالله اگر وقت بود برای بعد .
آنلاین : بیسواد
18 مارچ 2009, 10:26
شما توجیه کردید اسلام را اما نظر تان را در باره ی آیات متبرکه نگفتید که چنین بی مهابا قتل انسان های مخالف اسلام را صادر کرده است؟
18 مارچ 2009, 10:29
از منطق عالمانه ی شما تشکر. ظاهرا ادبیات فارسی و عربی تان مشکل دارد. خداوند می فرماید که سر ها و انگشت های کافران را ببرید. البته روشن است که با قلم نمی شود سر و انگشت کسی را برید مگر این که در زبان شما به شمشیر قلم می گویند و به سر بریدن نامه نوشتن. از جسارت خود معذرت می خواهم.
18 مارچ 2009, 03:59, توسط يك دوست
هزار آفرين به جراءت تان آقاي راوش!
بلاخره يك فرد بشردوست پيدا شد كه نقاب از چهره خشن اين مذهب انسان ستيز بردارد.
واقعاّ مردم بيچاره و بيسواد ما براي اين تاجران دين جزء كالاي ارزان اهميت ديگري ندارند.
آقاي راوش، تشكر از شما كه با اين مقاله تان همه حرف هاي در دل نهفتهء مرا نوشتيد.
صد احترام به شما آفاي ميرهزار كه مارا از نظريات آقاي راوش مستفيد ساختيد.
18 مارچ 2009, 08:28, توسط نفیسه " یاری"
درود واحترام به شخصیت های روشن ضمیرودگراندیشان بادانش چون آقای راوش - دکترمهرآسا- علی میرفطروس - علی دشتی - دکترروشنگر- شجاع الدین شفا- اعظم کم گویان- دکترعلی سیناو..... که باقلم رساوبیان اندیشه های علمی خود به نسل امروزوفردای بشریت خدمت نموده وبنیان دروغ وخرافه پرستی را شجاعانه هدف قرار میدهند. من بحیث یک فردمربوط به جامعه مذهب زده وگرفتاردرافکارجهنمی اعراب بادیه نشین ( افغانستان ) ازمطلب تهیه شده توسط آقای راوش حظ برده ومستفیدگردیدم. مؤفق وادامه کارباشید
19 مارچ 2009, 12:39, توسط آزيتا
كسي تو را مجبور نساخته كه از اين مذهب والا به گفته ي تو (انسان ستيز )تبعيت نمايي تو مختار استي كه بر اساس عقل و منطقت خر و گاو و...و شايد آتش بپرستي آتش را خدا بنامي و شايد هم عيسي مسيح را خداي خود بداني.آيه قرآن عظيم الشان :(لا اكراه في الدين هيچ گونه اكراه و اجباري در دين نيست .)خداوند متعال به ما چشم و گوش و عقل و .......داده هزاران تذكر مانند تولد و مرگ به اشكال مختلف است كه ما توجيه شويم.مردم بيچاره و بيسواد ما هم خودشان مثل تو و من چشم وگوش و فهم و شعور دارند و همين قدر ميدانند كه چه برشان خوب است و چه بد ونيازي به تو دايه ي مهربان تر از مادر نيست.
23 مارچ 2009, 02:14, توسط یاسمین ( جاغوری )
آزیتای بسیارعزیز درودبرشما! ایکاش پذیرش دین اسلام اختیاری وبراساس مفاهمه وگفتمان میبود. افسوس وصدافسوس که باسوادان وقلم بدستان جامعه ما بخود زحمت مرور بتاریخ را روانمیدارند، تابه آسانی درمیافتند که این اسلام عزیز نه به اختیاروتمنی مردم؛ آنگونه که دکان داران دین بخوردمردم داده اند! بلکه سوگمندانه بعدازیک تهاجم خونین درگستره بیشترازیکصدسال مردم ساکن درافغانستان را مجبور به قبول ویاپذیرش آیین اسلام نمودند. درطول این مدت قشون متجاوز اسلام مرتکب جنایات بیشماری گردید. به قتل رسانیدن ده هاهزارانسان شامل زن ومرد - پیروجوان -حتی کودکان ، بغارت بردن اموال ودارایی های مردم ، به اسارت درآوردن هزاران زن ومرد وفرستادن آنان به بغداد ( مرکزخلافت اسلامی ) بحیث غلام وکنیز ، تجاوزبه ناموس - شرف وحرمت انسانی مردم که غیرانکارازپذیرش اسلام هیچ تقصیری نداشتند و.... ازنمونه های روشن وغیرقابل انکار درتاریخ صدوراسلام درسرزمین افغانستان- ایران - هند- وحتی درداخل سرزمین های خوداعراب ودیگرنقاط جهان است . بدون شک ومبالغه میتوان گفت که اسلام دین خشونت - خونریزی وتجاوزاست ، نه آنگونه که متولیان امروزی آن شیادانه به آن دین رحمت ومهره بانی نام گذاشته اند. آیه لااکراه فی الدین که امروزه شیادان دینی ما ازآن بهره میجویند ، درسالهای اول فرار محمد به مدینه ساخته شده، درست درآنزمانی که محمدهنوز درمقام دیکتاتور خونریزعرب ارتقا نیافته بود. اگراین آیه وسیله فریب وتزویر نمیبود! مگر عمر- عثمان - ابابکر- علی- معاویه ودیگرخون آشامان عرب ازآن مطلع وباخبرنبودند که درزمان حیات محمدوبعدازمرگ او این همه جنایات وروسیاهی را درتاریخ مرتکب گردیدند . راست خبراینست که اسلام دین مکروفریب است ، آنگونه که درقرآن به خدا نیز مکارترین مکارها میگویند! درشرایط که اسلام ضعیف وناتوان باشد دست آویزشان همین لااکراه فی الدین - لااعبداوماتعبدون- لکم دینکم ولی دین است ، ولی مادامیکه بقدرت میرسندوتوان ونیرومی یابند، آنگاه درستمگری وجنایت پیشه گی روی تمامی جنایت پیشه گان تاریخ را سفید میسازند! آنگونه که درزمان حاضر کارنامه های سیاه جمهوری اسلامی ایران- جمهوری اسلامی پاکستان - عربستان- حکومت اسلامی طالبان ومجاهدین وحکومت اسلامی کنونی افغانستا- حماس - حزب الله جماعت اسلامی مصر- جماعت اسلامی اندونیزیا- گروه اسلامی ابوسیاف درفلپین - جریان اسلامی الجزایروغیره انجام داده ومیدهند. به حکم تاریخ ومنطق انسانیت واصول دموکراسی ، این خردگرایان نیستند که درتقابل بادین قرار دارند، بلکه این دین تمامیت خواه- جاهل- متعصب - عقب گرا- ضدزن - ضدآزادی- وضدانسانی اسلام است که خود را برمردم بزور شمشیرتحویل مینماید. لذاست که علی امام اول شیعیان وخلیفه چهارم اهل سنت ، آشکارا میگوید که ما اعتقادات مان را برشمشیرهای مان حمل میکنیم . برای دریافت ودرک بیشتر ازماهیت اسلام برهرانسان آزاداندیش ومسئول لازم است تا تاریخ آمدن اسلام درافغانستان وبقیه کشورهای همسایه را بدون پیشداوری وغرضهای مذهبی- عقیدتی وازموضع یک انسان سالم مطالعه نموده ودرضمن قرآن رانیز بامتن فارسی آن ویاهرزبانی را که میدانند، بخوانش ومطالعه بگیرند.
23 مارچ 2009, 07:33, توسط توفیق
خانم جاغوری
نظرات شما محترم اند اما با حقیقت هنوز فاصله دارید. امید در مورد جریان های به اصطلاح اسلامی از صدر اسلام تا به اکنون بیشتر مطالعه کنید. یکجانبه دیدن و یکطرفه قضاوت نمودن دردی را دوا نخواهد کرد.
بنده تمام نهج البلاغه را جستجو کردم اما عبارتی را که شما ادعا نموده اید "(ما اعتقادات مان را برشمشیرهای مان حمل میکنیم)" در آن نیافتم. امید در آینده با مأخذ دقیق بنویسید.
بحث های تاریخی در مورد لشکر کشی های به اصطلاح مسلمین که موجب غارت سرزمین هائ چون افغانستان آنوقت گردید، بسیار طولانیست. تا اندازۀ با شما موافقم که خلفای اول و دوم و سوم مسلمین، سلسله ی سلطنت های اموی و عباسی در این موارد دست داشتند اما ربط دادن این اعمال با احکام قرآن و اسلام نظر شخصئ شماست.
متأسفانه در جریان حکومت سه خلیفۀ اول مسلمین حتی نگذاشتند که احادیث نبوی جمع آوری گردد و این مسئله تا دهه های متمادی عمداً به تأخیر افتاد و بعد ها قتدرتمندان با دستکاری و تحریف احادیث آنها را در اشکال مختلف و به نفع خویش نوشتند. این موضوع ضربۀ بود جدی بر پیکر دین اسلام، تابه حدیکه امروزه بعضیها جنایات خود، اسلاف خود و خلفای اموی و عباسی را بر مبنای احادیث جعلی و تحریف شده توجیه میکنند.
اما مسایل و درگیری های عصر خود ما را که همه شاهد هستیم و نمیتوان با دروغ و حق کُشی مردم را فریب داد. شما بعضی از جریان های تندرو مانند الگاییده و طالبان را نام برده اید و اعمال آنها را بر خاسته از قوانین و احکام دین اسلام دانسته اید.
شما ادعا نموده اید که حکومت های چون سعودی که بنای آن روی مذهبی ساخته شده توسط استعمار بزرگ تاریخ (وهابیت) استوار است. به فکر شما فرامین عجیب و غریب وهابیها عین احکام اسلامی بوده و حرف های آنها منطبق با فرامین الهیست. و باز شما متذکر اسامئ بعضی از کشور هائ شده اید که به نظر شما از شرع اسلامی حمایت و پیروی میکنند. این سخنان شما با آنکه محترم اند، اما همه نظر های شخصی شما هستند و شما نیز به طوریکه از نوشته هایتان بر می آید، بسیار ظاهر بین هستید.
آگاهان میدانند که اکثریت مطلق کشور های اسلامی در حال حاضر مستعمره اند. و از آنجاییکه استعمار گران هیچگاهی نمیخواهند بطور کامل از مستعمره ها خود عقب نشینی نموده و آزادی و استقلال آنها را به رسمیت بشناسند، پس از مسئله تا قرن های متمادی به همین منوال جریان خواهد داشت. مثلاً یکبار به تاریخ معاصر افغانستان از بدو تأسیس آن نظر افکنید و در شرایط کنونی نیز ببینید که اوضاع چگونه است.
سایر کشور ها نیز اینچنین اند. کشور های عربی که اکثریت مطلق را میتوان مستعمره خواند. مثلاً کشور عربستان خود در حال حاضر مستعمره ی است در دست استعمار گران قدیم و جدید و مکتب وهابیت را نیز به همین دلیل ایجاد نمودند تا بتوانند برای قرن های متمادی بر این کشور و دین اسلام حکومت کنند.
حضور نیروهای مسلح غربی را در کشور های بحرین، امارات، کویت، اردن، یمن، عراق، عربستان، و تقریباً اکثریت کشور های اسلامی نشانه ی مستعمره بودن آنهاست. و کشور های افریقایی مسلمان را نیز اگر مطالعه کنید تقریباً همۀ آنها نیز مستعره اند. و کشور هاییکه حکومت آنها بر ضد استعمارگران اند حتماً شورشیان آنها از جانب استعمارگران تمویل و حمایت میگردند، مثلاً سودان. کشور های چون ترکیه نیز به شکل دیگری مستعمره اند یعنیکه در قالب ناتو از فرامین غربیها پیروی میکنند. و بالاخره پاکستان نه یک کشور است و نه هم اسلامی. پاکستان را کسانیکه از نزدیک دیده اند خوب میدانند که این کشور برای حفظ منافع استعمارئ بعضی از کشور ها ساخته شده است و "چیزی که عیان است، چه حاجب به بیان است".
این تجارب را در کشور خود نیز در سه دهه کذشته و در قالب به اصطلاح مجاهدین و طالبان تجربه کرده ایم و بالاخره شاهد حضور مستقیم نیرو های مسلح و به اصطلاح دوست در کشور خود هستیم. عملکرد آنها را نیز شما میبینید و میشنوید. یگانه تفاوتی که اینها با نیرو های سرخ دارند همان "قبالۀ روباه" است که اینان در سازمان های دست ساخته ی خود برای حضور شان در کشور افغانستان خود ساختند و خود امضا نمودند.
سوء استفاده از ادیان سماوی و قوانین بشری در طول تاریخ بشری همواره معمول بوده است و خواهد بود.
نمیخواهم از ایران و کشور های دوستش حمایت نمایم اما همه میدانیم که کوریای شمالی، ایران، سوریه و گروه های چریکئ چون حزب الله و حماس نیز در گیر جنگ نابرابر، مستقیم و غیر مستقیم با همین فروشندگان دیموکراسی میباشند. اینکه کی حق است و کی باطل، بحثیست جداگانه و مفصل که از حوصله این گفتمان به یقین خارج میباشد.
مهم این است که به صفت یک انسان به همدیگر توهین ننموده و از وارد نمودن تهمت و تخریب شخصیت و عقاید دیگران بپرهیزیم. اینرا همه میدانند، اما متأسفانه کمتر به آن عمل میکنند. حتی دوستانیکه خود را روشنفکر میدانند نیز گاهی به مخالفین خود فحش و دشنام میدهند که باعث گیج و مبهوت شدن خوانندگان و شنوندگان میگردند.
بدیهیست که با توهین، فحش دادن و دشنام گفتن نیز مشکل حل نشده و بر عکس زیاد تر میگردد.
امیدوارم در هنگام نوشتن نقد ها و نظر ها از احساسات و عواطف مان بهر نبرده و از زبان عقل و منطق بیشتر بهره بریم.
با احترام
24 مارچ 2009, 08:52
Yasamin khanom
hal ke bar to jabre neest, beraw wa har chi delat me khwahad ekhteyar kon ok
24 مارچ 2009, 17:21, توسط آزيتا azita
ياسمين جان جاغوري سلام!شما در نوشته تان اصلا و ابدا جانب انصاف را رعايت نكرده ايد به ياد جمله اي از بزرگان افتادم كه اگر از اين جمله برداشت سوء نشودكه(لا اقل اگر دين نداريد آزاده باشيد)شما دين مبين اسلام را ضد انساني -ضدزن و....دانستيد حال از شما خواهش دارم تا عادلانه قضاوت نماييد!جناب(پرزدنت ترومن)رييس جمهور اسبق ايالات متحده امريكا روز شششم اوت1945 اولين بمب در جهان را به روي شهر (هيروشيما)در جاپان انداخت كه بر اثر اين واقعه يكصدو پنجاه هزار نفر كشته شدند. سه روز بعد بمب ديگر به ناكازاكي انداخته شد.كشته هاي اين حملات هزاران طفل بي گناه و زنان و مردان بيگناه از همه جا بي خبر بودند.اين حمله وحشيانه آيا كار اسلام و مسلمين بود يا كار همان مسيحيت مدرن و مترقي؟
در مقام مقايسه ذكر ميكنم هر گاه پيامبر اسلام (ص)تصميم ميگرفت لشكري را به جنگي روان كندآنها را ميطلبيد و در مقابل خود نشانده و ميفرمود:به نام خداو در راه خدا وبر روش پيامبر او حركت كنيد. به دشمنان خويش خيانت نكنيد انها را مثله ننماييد و با انها مكر نورزيد. پير مرد ضعيف و زن و طفلان را نكشيد.
درختان را قطع ننماييد. هر كس از مسلمين از خرد وكلان توجهي به يكي از مشركين داشته باشد و او را پناه بدهد او در امان است تا كلام خدا بشنود اگر از شما متابعت كرد از برادران ديني شما محسوب مي شود و اگر امتناع كرد او را به منزلگاه خود برسانيد و از خدا استعانت جوييد. حال ياسمين جان سؤال من از شما اين جاست كه آيا دين مبين اسلام كه حتي مسلمين را از قطع كردن درختان منع كرده ضد انساني است يا دين هاي ديگر از جمله مسيحيت كه در تمام جنگهايشان هيچ گونه رحمي به طفلان وزنان و سالخوردگان نشده؟شما در همين جنگي كه جناب پرزدنت جورج دبليو بوش مسيحي در افغانستان ما به راه انداخت حتما نظاره كرده ايد آن طفلاني را كه در دور افتاده ترين مناطق افغانستان با پاهاي برهنه و اوضاع نا مناسب از همه نظر با بمب هاي خوشه اي بدون اين كه از اين دنياي پر از ظلم لذتي ببرند ديار فاني را به مقصد ديار باقي ترك گفتند مگر آن طفلا ن معصوم و بي گناه چه گناهي داشتند كه سزاوار مرگ بودند؟ گناهشان اين بود كه چون اسامه جان كه خود پرورش يافته ي امريكاست در افغانستان مخفي شده و جناب بوش به قيمت جان هزاران طفل و زن و سالخورده ي افغان بايد نوكر فراري اش را بيابد؟
اگر پيامبر ما حضرت محمد(ص) بود به هيچ وجه در جنگ هايش طفلان و زنان و سالخوردگان و بيماران قرباني نمي شدند.
وقتي شما ادعا مي كنيد كه دين اسلام ضد انساني است پس دين مسيحيت كه اين همه خونريزي انسان هاي بي گناه در( افغانستان-عراق-فلسطين در جديد و هيرو شيما - ناكازاكي -ويتنام-جنگ هاي جهاني و...در قديم)را انجام داده است چه است؟ در ضمن از گروپ ها و كشورهايي نام برده ايد كه پرونده سياه دارند. بله من كاملا با اين قسمت از نظرياتتان موافق استم و اين را هم بگويم تمام آن كشورها را كه نام برده ايدو يا آن گروپ هاآن ها فقط نام اسلام را حمل ميكنند شمااز اين نظر اطمينان خاطر داشته باشيد كه اگر پيامبر عدالت حضرت محمد(ص) در قيد حيات مي بودند با شمشير مباركشان اول سر همان ها را ميزدند.در مقام زن دراسلام همين بس كه پيامبر بزرگوار ما هر وقت دختر عزيزشان فاطمه زهرا به ديدارشان مي امد حضرت رسول (ص) تمام قد جلو پايشان ايستاد ميشدند. بماند كه تعصبات جاهليت كه دخترانشان رازنده به گور مي كردند با آمدن اسلام عزيز بود كه برچيده شد.اما اگر مردان افغان تعصبات بيجا نسبت به زنان و دختران دارند هيچ كس نبايد به حساب دين اسلام بگذارد كه كار درستي نيست جرا كه در دين اسلام ملاك زن و مرد -سياه و سفيد- بنده و ازاد-نيست بلكه(ان اكرمكم عندالله اتقيكم)هماناگرامي ترين شما نزد الله با تقواترين شماست پس نتيجه مي گيريم كه:اگر يك زن با تقوا باشد برابر است با يك مرد باتقوا نزد پروردگارمهربان.ياسمين جان اميد كه در قضاوت هايتان هميشه جانب انصاف را رعايت فرماييد حتي اگر به ضررتان باشد.
در ره منزل ليلي كه خطر هاست بسي
شرط اول قدم آنست كه مجنون باشي.
با احترام.
18 مارچ 2009, 08:17, توسط مزاری
آقای راوش درود بر شما ! این نبشتارتان واقعأ در خور ستایش است . واقعیت های تلخ جامعه ما مظهر نداشتن سواد کافی مذهبی وسیاسی است چی حتی روشنفکران دگر اندیش ما نیز پشت پرده های ابهام و وحشت ، خاموشی گزیده اند . همان فرموده مردمان است که : اگر گویم زبان سوزد واگر خاموش بنشینم مغز استخوان سوزد !
امروز دین اسلام با همۀ خوبی ها و زشتی هایش چنان در تار و پود افراد جامعه نفوذ نموده که از همۀ خواست های انسانی و اجتماعی خود در برابر دین گذشته اند . نباید چشم پوشی کرد که دین اسلام در زمان ظهورش در جامعه خرافاتی و بادیه نشین عرب از برازنده گی های بخصوصی بر خوردار بود که باعث گسترش سریع در کرانه های جزیرۀ عرب گردید . لغو برده گی ، لغو دختر ستیزی ، حقوق شهروندی ، ایجاد بیت المال ، ایجاد صفه ( سوسیال ) برای مستمندان ، حقوق نسبی به زنان ، لغو اپارتیدوغیره از نعماتی بود که هزار و چهار صد سال پیش در زمان حیات پیغمبر در معرض اجرا قرار گرفت . بدون جنگ و زور نمشود به اهداف رسید چی دین باشد و چی غیر دینی . دکتاتوری اسلامی در زمان عمر ، دکتاتوری ناسونالیستی در زمان هتلر ، دکتاتوری پرولتاریا در زمان استالین ، دکتاتوری قانون زمان لیکلین در آ مریکاخود گویای تحکیم قدرت سیاسی در جامعه است . پیغمبر مجبور بود به خاطر قوم خود راهی را سراغ نماید تا منفعت مردم صحرا نشین که از بابت حج نصیب میشدند به رکود مواجه نسازد . امروز رفتن به حج و حاجی شدن تجمل و افتخار است ، ورنه حج بالای کسی فرض است که دارا و مستغنی باشد ، اگرما صاحب عقل سلیم و درایت کامل باشیم . اینکه بعدأ دین را سلاح قرار داده و تا امروز ازآن بهره برداری سیاسی مینمایند و ایات قتال نافذه هزار و چهارصد سال پیش را در قرن اتوم و کمپیوتر به معرض اجرا قرار میدهند ، گله از کی کنیم ؟ از دین یا از مالکان دین و یا از نداشتن فهم و دانش خود ما !
این را قبول دارم که بیشترین آیات قتال در قرآن است ولی جنگ های صلیی را کی راه انداخت ؟ یهودیان تا امروز چی مصیبتی را بنام دین خدا و قوم خدا بالای جهانیان نیاورده اند ؟ سوء استفاده نتها که از اسلام میشود بلکه از تمام ادیان صورت میگیرد ، اما فرق اینست که کی و چگونه ازین اسلحه استفاده میکند . انگریزان و امریکاییان( که همه یهود اند )با تمام دم و دستگاه استخباراتی خود افراطییان مسلمان را تجهیز مینمودند و مینمایند تا موقع تبلیغ شاهدان یهوه و دین عیسویت را آماده بسازند . آیا شما به این واقعیت پی برده اید ؟ تمام احزاب افراطی مصر ، لبنان ، فلسطین ، ایران ، افغانستان ، پاکستان ، هندوستان ، چین ، اندونیزیا ، روسیه ، ازبکستان ، تاجکستان ، ترکیه ، البانیا و غیر و عیره از پول اوپراتیفی دستگاه های استخباراتی انگلیس و امریکا تمویل میشوند ، میدانید بخاطر چی ؟ بخاطریکه جنگ بیفروزند ، اختناق خلق کنند و سطیره خود را تحکیم ببخشند. منظور دین نیست . طالبان و شاهدان یهوه دو برادرند در یک دسترخوان که یکی بنام دین میکشد و دیگری بنام دین گور میکند ، تا وحشت سرا فروزان باشد . اگر کشتن و گردن بریدن ها و مکتب سوزی ها نباشد مردم مکتب میروند ، میآموزند و به حقیقت ها پی می برند .
انسانها موجودات خاکیی اند که نمیتوانند جلو خواهشات نفسانی خود را بگیرند و نمیتوانند ثابت به عهد و پیمان خود باشند در صورتیکه منافع دنیایی شان در میان باشد . اعراب بادیه نشین نتوانستند آن دین محمدی را به پایه اکمال برسانند و انسان خوشبخت را به بشریت تقدیم نمایند ، روسها نتوانستند مکتب سوسیالیزم و جهان کمونیستی فارغ استثمار مارکس را پیاده نمایند ، امریکاییان نتوانستند دموکراسی را به جهانیان عرضه بدارند ، زیرا منفعت شان زیر سوال قرار میگرفت . پس گناه 95 فیصد انسانان کرۀ خاکی چیست که در زیر یوغ این یا آن سیتم به حال فلاکت زنده گی شباروزی خود و فرزندان خود را میگذراند ؟ کی را ملامت بپنداریم ؟ دین را و یا سیاست را و یا انسانان جاه طلب را ؟
تمام ادیان و سیاست ها بر علاوه خوبی ها زشتی ها هم در قبال دارد ، وظیفه و رسالت انسان دانشمند آنست تا راه درست را از خراب تفریق نماید و با تفهیم منطقی در بین توده های خفته در دل خاک رستگاری رابه ایشان پیام آور باشد . پیروز و کامگار باشید .
18 مارچ 2009, 09:06, توسط tareq
jenabe rawesh ra salam
anche to naweshtaye taza neest, pesh az khodat degar ha sad ha sal peshtar ham een gap ha ra matrah karda bodand, magar sonnat elahi chonan ast ke to wa aan degar ha merwanad magar een deen memanad wa har roz bar payrawanash ezafa meshawad, jaleeb een ast , khob deda shawad ke chi meshawadok
tareq
18 مارچ 2009, 10:16, توسط F.F
اقای راوش قلم تان رساتر باد. دیگر واقعا وقت ان رسیده که طلسمها شکسته شوند. علت عمده بدبختی ما در دین اسلام نهفته است.پسمانده ترین ممالک جهان ممالک اسلامی اند. عقب مانده ترین وبدبختترین مردم دنیا مسلمانان اند. سوال پیش میاید. چرا؟ اکثر دساتیر و اساسات اسلام دیگر قابلیت زیست ندارند.من کاملا اطمینان دارم که اگر مردم ما مسلمان وکشورما اسلامی نمیبودما به اینهمه بدبختی دچار نمیشدیم.
18 مارچ 2009, 20:12
کندهاری.
درود گرم و بی بایان بر شما اقای راوش: ولی به جواب صدا باید نوشت که اسلام حتی انتقاد و تحقیق علمی را به مرگ و جزا محکوم میکند . میثال برجسته ان برویز کامبخش عزیز میباشد. محکومیت کامبخش قلب هر انسان اگاه را جریه دار می سازد.
به امید فردای روشن مردم ما.
19 مارچ 2009, 03:34
آقای صدا فقط به ریش شما باید خندید با این ساده لوحی و بی پایه بودن استلال تان. در یکجا استلال میکنید که قرآن برای زمان خاصی نیست و در همه ادوار قابل تطبیق است و در جای دیگری می فرمایید که این آیه در زمان معینی به خاطر هدف معینی آمده. ببینید ضد و نقیض میگویید اما این شما نیستید که ضدو نقیض میگویید بلکه این غلط فهمی شما از قرآن است.زیرا این قانون برای جامعه خاصی و در شرایط خاصی تدوین شده که بسیار منطق هم داشته. اما لطفا درک کنید که ما در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم و نیازمند به قانونی هستیم که پاسخگوی نیازمندی های حاضر مان باشد.مگر کامبخش چه جرمی را مرتکب شده که بیست سال و بهترین سال های عمر خود را در زندان باید سپری کند ؟ شما که معتقد هستین اسلام آیین زورگویی نیست.. اسلام تا وقتی توان دفاع را نداشت از در صلح و ملایمت با دگران پیش امد مینمود و نمونه واضح ان در بر خورد با یهودیان بعد از هجرت پیغمبر در شهر مدینه است که بعد از توانمند شدن بالای ایشان تجاوز و زنان و اموال انان را به غنیمت گرفتند که یقینا شما بهتر از من میدانید. وگر نه به تاریخ اسلام مراجعه کنید. فرموده اید که تمام مسلمانان جهان داوطلبانه اسلام را پذیرفتند.. شما از تاریخ وطن خود اگاهی دارید ؟ مگر نمیدانید که اجداد ما با اسلام چقدر جنگیدند و چه تلفاتی را متحمل شدند تا بتوانند از آیین زرتشتی شان دفاع نمایند. زیارت گاه هایی را که بنام های تمیم انصار شاه دو شمشیره و عاشقان و عارفان و پاچا صاحب وغیره که شما سر به استان شان می سایید میدانید که کی ها اند ؟ .. اعرابی اند که حین تجاوز غرض پیاده کردن آیین اسلام از جانب نیاکان ما به قتل رسیده اند. ایا این ثوابت کفایت میکند که عقیده تان درین زمینه تغییر کند که اسلام به زور شمشیر آمده ؟ و چه دلیل ساده لوحانهء ارایه کردید که زمان ما را با یکهزارو چهارصد سال پیش قابل مقایسه دانسته و شکست ناپذیری القاعده را میخواهید دلیل امدن صلح امیز اسلام ارایه کنید. شما مگر در عصر حاضر زندگی نمیکنید که از امکانات تکنالوژی بیخبر هستید؟ جانم القاعده و طالبان بازی سیاسیء است که خود این چپاولگران بخاطر اغفال کوته نگرانی چون شما بکار می برد.ورنه اگر بخواهند یکروزه کار را تمام میکنند. مگر شما شاهد شکست القاعده طی چند روز محدود در افغانستان بعد از یازدهم سپتمبر نبودید ؟ و از همه مضحک تر مطرح کردید که طالبان بخاطر شهرت و ثروت و قدرت دست به انتحار میزنند.. اجازه دهید اینبار با شما یکجا به ریش تان بخندیم. کسی که حاضر است از جان خود بگذرد که شیرین ترین هستی اش است برای او ثروت یا قدرت چه اهمیت دارد وقتی خودش دیگر وجود فزیکی ندارد. چرا نمی پذیرید که انها توسط دلالان دین تخدیر شده و داوطلبانه به کام مرگ میروند ؟ و شما آقای مزاری.. من با شما درین زمینه موافق نیستم که فرمودید ما بخاطری با این بحران دچاریم که از داشتن سواد کافی مذهبی برخوردار نیستیم. جای تاءمل است مگر سیاف ربانی و همچنان ملا فضل الرحمن قاضی حسین احمداز اینها بخاطری نام بردم که در قضایای وطن ما دست دارند) و دیگران سواد کافی مذهبی ندارند ؟ مگر در مصر و سعودی هم با سواد مذهبی وجود ندارد که بما مرگ تحفه میفرستند ؟ پس این با سواد مذهب در کجای دنیا است که ما دست به دامنش شویم تا بگذارند نفس راحتس بکشیم. چرا نمی پذیرید که همه سواد مذهبی دارند اما شیوه تطبیق این عقیده همین است. چرا نمی پذیریم که این دین است که مارا دارد به غارت می برد. این دین است که زمینه استفاده دیگران را از ما برای شان تهیه دیده. اگر این معتقدات خرافی نمیبود که بوسیله ان باغ های سرخ و سبز را برای مان نشان میدهند ایا حاضر میشدیم خود را در ملاء عام انفجار داده و سبب قتل ده ها تن دیگر نیز شویم...؟؟؟
19 مارچ 2009, 12:46, توسط آزيتا
از كجا ميدانين كه آقاي صدا ريش داره كه به ريشش بخنديد هه هه هه!!!
19 مارچ 2009, 00:18, توسط aryan
آقا عزیز سلیمان .در ارتباط به دین اسلام برداشت ها و چشمدید ها وتجربه ها خویش را چنین مختصر به رشته تحریر گیرم دین اسلام یعنی نفرت .بدبختی.قتل و گشتار .دروغ خیانت . عقب مانده گی. ------- در این هیچ شک و تردیدی وجود ندارد که طالبان و القاعده مسلمانان واقعی هستند که تمام ثوره های قرآن محمدی را در گفتار و کردار شان صادقانآ عملی و اجرا میکنند.
پیامبر خدا محمد عربی یازده زن داشت و یکی از ایشان هم خورد سال . علتش چی بود. شهوت جسمی و .......
ااااه
21 مارچ 2009, 07:34, توسط مسلمان
سوره به س نوشته میشه وطندار.
شما ره نمیفامم مه خو خدای خوده شکر میکنم که مسلمان استم. الحمد الله. قصه شیرین حضرت یوسفه ده قران خاندین؟ زندگی ده تصویری که قران جور میکنه چقدر مقبول است.
قصه باغدارانی ره که از خاطر فقیر ها میخایین خپ و چپ حاصلات باغ خوده بگیرن و یعنی به قول امروز (کاپی رایت کنند) و به غریبا و بیچاره ها ده باغ راه نتن خاندین؟ چقه قصه پر از پند است.
خداوند خودش میگه که بر قلب های که قفل زده شده باشه نصیحت فایده نداره.
هان، خدا جان میگه که سر و انگشتان شان را ببرین. ولی از کی ره؟ از کفار ره. از کدام کفار ره؟ از کلشه؟ مه اوقدر معلومات ندارم خو همیقدر میفامم که منظور همین آیه دفاغ از خود مسلمانان است.
وقتی بالای پیامبر (ص) کثافات میریختند، پیامبر جوابشان را به شمشیر نمیداد. خاندین؟ روزی که بالای پیامبر کثافات نیفتاد رفت و علت را جویا شد؟
یک متل ره در خورترکی یاد گرفته بودم که حالی هم مره زیاد مزه میته و او ایست که (ملا ملاست ولی نیمچه ملا کافر است)
حالی اگر نویسنده های بزرگوار ما که فصاحت قلم شان قابل قدر است فکر میکنند که مثلا طالبان مشتی هستند که باید بحیث نمونه از خروار اسلام گرفته شود خو به نظر مه بی انصافی است. گفتنی های خود نویسنده یک مثال بسیار خوب بر اسلام است. ببخشین که حافظیم ضعیف است و نمیتانم جملات را همو قسم که هستند به خاطر بیارم ولی تا جایی که به خاطر دارم نویسند ه محترم اسلام را با دین زرتشت و بعضی ادیان و فرهنگ های دیگر مقایسه کردند که چه خوب کار به جایی کردن. و خداوند هم میگه (انما اکمل ته لکم دینکم) ببخشین اگر تایپ عربی را اشتباه کرده باشم. ولی ترجمه به نظرم این است که امروز دین شما را مکمل ساختیم. قران بر تمام پیامبران تا امروز مهر تصدیق میگذاره. و تمام ادیان آسمانی را به رسمیت میشناسه. یعنی برایتان میگه که همه ادیان از طرف خدا برای بنده گانش است. قبول میکنیم که اسلام نشانه های از ادیان دیگر را دارد. ولی نویسنده محترم. بخاطر نوشتن مقاله تان چند بار آنرا باز نویس کردید و چند بار اصلاح نمودید تا به خور منظور تا موافق باشد. دین خداوندی نیز همگام با سیر تکامل بشر برای بشر آمده است تا آنکه به قول قران در اسلام تکمیل شده است. وقتی اسلام نازل میشود گرفته شده از بهترین های تمام ادیان است. دین کامل است برای بشریت. حالا اگر ما این دین را بخاطر به سر هم زدن استفاده میکنم یا بخاطر ره یاب شدن این انتخاب ما است و اختیار کامل این کار را داریم.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را غذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
آنلاین : چرا دین ستیزی
19 مارچ 2009, 00:44, توسط بصيربينا
اقاى راوش شما از خاطر دو كيك بوستين را در اب مياندازيد.من جند نفر ديكرا هم ديدم كه همين سر بريدن طالبان را ديده بود كفر ميكفت.يكبار بطرف مولاناى بزرك ببين به طرف سعدى بيدل حافظ ببين .اكر مشكل در دين ميبود ايا اين بزركان عا شق ان ميبودند.
مى خورو مزهب بسوزان اتش انر كعبه زن ساكن بطخانه باش و مردم ازارى مكن.. اينجا مردم به مفهوم وسيع كلمه كفته شده نه تنها مسلمانه.در مناطق طالبان انها شب بجه بيريش خودرا در بهلوى زن خود ميخوابانند صبح بعد برايش ميكو يند بلاره ددى سرى كت كه.
19 مارچ 2009, 03:47, توسط کلمرغ
او برادر شما چه کار دارید به دین کسی. مثلا من خودم که در این کشور خراب شده بزرگ شده ام مزه زندگی را نچشیده ام. از گرسنگی گرفته تا هزار کار مشکل را میکنم وسن من هم بیست وپنج سال شده ودر عمر خود هم کدام دختر را تچ نکرده ام وزمانکه یک سیاسر از پهلویم میگزرد سرا پایم از شوق میلرزد. بنا من بسیار علاقمند هستم که زودتر از این دنیا بروم ودر جنت خود را یخ کنم. بنا بهترین را رسیدن به ان استفاده از کمربند انتحاری است.
دستتان خلاص ودر این روزها در شهر این بر وانبر نروید زیرا پلان دارم که خود را منفجر کنم که مقصد گو وروده هایم بالای تان نریزد
19 مارچ 2009, 06:32, توسط hares
آقای راوش که از چهره تان معلوم میشود یک دائم الخمر استین و معلوم میگردد که این چرندیات را نیز در حالت سکر بیرون کرده اید.
شما کسی استین که فقط نوشتن را آوختین اما مطالعه تان بسیار کم است چون اگر در مورد ظهور دین اسلام و پخش آن به سایر نقاط جهان مطالعه دقیق میداشتین و هم چنان سواد عربی که کاملا ندارین چون احکام قران و اعمال بعضی مسلمان فرق میان شما و یک انسان را دارد بناء بسیار بی مسئولیت مینویسید.
چند نفر نادانیکه به تائید حرفهای شما چیزهای نوشته اند به آن خوش نشوید چون این چرندیات شما نه تنها بالای مسلمانان تاثیری نمگیذارد بل آنها رادر مورد دشمنان دین شان حساستر میسازد هر کلمه از نوشته های شما را که میخوانم عقیده ام به دینم و خدایم بیشتر میگردد و از خدا میخاهم تا شمارا به راه راست هدایت کند. آمین
19 مارچ 2009, 11:30, توسط حميد حقجو
دين اسلام از آنجا که بی حد و حصر ، بدوی ، ضد بشری و خلاف ناموس انديشه و تامل است ؛ حتا گاه و بيگاه ، مبلغان و متخصصان خود را نيز تکفير و تجريد ميکند ! دين اسلام يک ملعبه است ، بازيچه ايست در دست صاحبان قدرت و مکنت ، بخصوص دولتهای مرتجع ، ضد بشری و ضد تاريخی ! اين دين از آن جا که در دوره خلفا ؛ به زور شمشير پيش رفته و روم و ايران را در اشغال در آورده ؛ هنوز روش اشغالگری دارد ؛ يک محقق نامور ، خمينی و دار ودسته اورا « گروه اشغالگر » خوانده که وقتی بر کشور چيره شدند ؛ با عنعنات و رسوم تمدنی ايرانی سر ستيز برداشتند ؛ حتا صادق خلخالی ميخواست بر مجسمه فردوسی ؛ يورش برد ! علی شريعتی که عمری برای دين اسلام سينه ، چاک کرد ؛ باری از سوی پيروان حکومتگر خمينی مورد لعن و تکفير قرر گرفت! عبدالکريم سروش از پيروان خمينی و ومبلغان اسلام ، نيز اينک مورد بی مهری و اهانت قرار داده ميشود ! طالبان کرام ؛ صبغت الله مجددی ، از متخصصان اسلام را به کفر و ضلالت ، متهم می کنند! پيروان احمد شاه مسعود ، سياف را و پيروان محسنی ؛ کريم خليلی را تخريب و تهديد ميکنند ! هرکس نسخه و قراات خود را از اسلام ؛ درست و صايب می داند و ديگران را نفی ميکند ! کتاب های که آيت الله های ايران به نام ( توضيح ا لمسايل ) نگاشته اند ؛ همه در آداب استنجاء و مقاربت و بول و نجاست و زنبارگی و ...و است و از علوم نو و ديدگاه جديد و تعريف انسان نو ؛ بی بهره و قاصر است . کشتن غير مسلمان در همه جای قرآن سفارش و توصيه شده است ؛ مخالفت با هنر و موسيقی در همه کتب تفسيری ، تاکيد شده است ؛ خلاصه اسلام دينی است که يک مشت جانور پشم آلود با چشمان خون گرفته بر جامعه حاکم اند و يک گودال برای سنگسار مخالفين و يک ريسمان برای اعدام ناباوران به اعمال حاکمان تشنه به خون ، موجود اس و دگر هيچ . با احترام . حميد حقجو
19 مارچ 2009, 16:17, توسط بابک
هزاران درود بر شما دوست وبرادر عزیز آقای راوش و دیگر روشنفکران و روشن ضمیران هموطن و همزبان.ازمطالعه نوشته تان لذت بردم.گرچند اکثر بخش های نوشته تان برایم تازه نیست اما قابلیت مطالعه و دقت را داراست.هزاران درود بر انسانهایی که به عوض تقلید و جستجوی مراجع تقلید و پیروی کورکورانه از دساتیر مذهبی و یا فلسفی ،با چشمان باز بجستجوی حقایق میروند.این صفت را صرف یک انسان کنجکاو ،تابو شکن وذکی داراست.انسان شکاکی که هرگز چیزیرا بدون کاوش و تحقیق واثبات نپذیرد.وهر ان هر نظری را که از محک آزمایش پیروز درنیاید بدور افگند و در کاوش راه واقعی باشد.با بررسی های من از ادیان و کتب "الهی " شخصآ به این نظررسیدم که هیچ یک از این کتب (تورات ،مزامیر،اناجیل،قرآن ،اقدس و...) به فرمایش و یا قلم ویا دستوریهوه یا الله ویا بگوان...نوشته نشده است.اصلآ این الله و خدا وغیره خودش مخلوق ذهن و خیالپردازی بشر میباشد.و همه این کتب از اغلاط و تضاد گویی و گفتار و دساتیر غیر علمی وغیر منطقی وغیر اخلاقی پر میباشند. پس هر انسانی که به چنین مطالب در کتب مذهبی بر میخورد آنرا نقد و دیگران را از غلطی آن آگاه سازد، حق طبیعی اش میباشد.با وجود همه مطالب یاد شده ، میخواهم به همه هموطنان یاد آور شوم که دین و دینداری کار و امور شخصی یک فرد است .یعنی هر انسان میتواند با دین و یا فاقد دین و عقاید مذهبی باشد.هیچکس حق ندارد که دین و عقاید خود را بر دیگران تحمیل نماید.و هیچ دادگاه و محکمه حق محاکمه شخصی را به اتهام ترک و قبول دینی مخصوصآ ترک دین استبداد نماید.هر کس حق دارد دساتیر و احکام و فلسفه هر دین را به بررسی و نقد بگیرد و با هر موضوعی که همنظر نمیباشد آنرا بدون هراس اظهار نماید.ادیان همه کهنه و مستعمل شده اند و تاریخ مصرف شان سپری گشته است.دیگر بدرد اجتماعات مدرن و امروزی نمیخورند.باید همه کتب دینی به شمول قران را جمع آوری و در موزیم ها بگذاریم.و فرزندان ما آنها را مثل آثار تاریخی باقیمانده از اعصار جاهلیت اجداد خود برخورد نمایند.اقای راوش من تاآن لحظه در کنار تان ایستاده ام که شما از علم،خرد و عقل پیروی میکنید و از شما دعوت دارم تا یکجا با هم اذهان هموطنان خود را روشن سازیم و آنها را به پیروی از علم ومعرفت تشویق نمائیم.
خرد و خرد گرایی در اخیر کار بر تاریکی و جاهلیت پیروز میگردد.اما خدمت انعده از دوستانی که تنها قران را مجموعهء از خشن ترین احکام و دساتیرمذهبی میدانند به عرض میرسانم که با شناختی که من از تورات دارم ،با جرئت عرض میدارم که تورات ( به شمول اناجیل)کتاب فاسد تر و خشن تر است.و ضمنآ ماخذ اصلی کتاب محمد نیز همین تورات میباشد که محمد با تغیرات آن و با یکجا ساختن فرهنگ اعراب و اندیشه های خودش مجموعه اشعارش را تحت عنوان قرآن سروده وبا آن یک عمر است که بشریت را بدبخت ساخته است.
قابل یاد آوری میدانم که البته همه مدعیان اسلام نه بلکه یک عده میخواهند با هرزه گویی در این سایت مسیر گفتگو را به عوض بررسی علمی احکام دین شان به دشنام گویی و اهانت به دیگران تبدیل نمایند.شما نباید با این تحریکات ناراحت شده و مقابله بالمثل نمائید.بخاطر داشته باشید که خرافات در اذهان تاریک جامیگیرد.اگر اذهان روشن شوند جایی برای خرافات وادیان باقی نخواهد ماند.پس با تشریح علمی هر پدیده، فاصله خردگرایی را از تاریک اندیشی زیاد نمائید.البته این حرکت شماوسایر دانشمندان شروع و آغاز به خاکسپاری اندیشه های کاذبانه پیامبران کاذب و دین استبداد فرهنگ ستیز،زن ستیز و علم ستیز اسلام است.دینی که ستون فقراتش از تنفر بر دیگران آغازمیگردد و با قتل مخالفان خاتمه می یابد.
آنلاین : لطفآ به سلسه گفتار استاد مشیری گوش فرا دهید.
19 مارچ 2009, 16:32, توسط آذین
گفتند که موضوع شریعت نه به عقل است / زیرا که شد اسلام به شمشیر مقرر /
جهت تصحیح صحبت آقای « آرین » اسمای زنان محمد را زین الاخبار ( تاریخ گردیزی ) در صفحۀ 107 چنین نگاشته است .
خدیجه ، عایشه ، حفصه ، ام حبیب ، سوده ، ام سکمه ، زینب ، میمونه ، صفیه ، ماریه ، ام الشریک ، خوله ، زینب ، جویره ، شراف ، امیمه ، نشاه ، شنباء ، غزیه ، عمره ... و از آنان 9 فرزند آورد بنام های : القاسم ، عبدالله ، الیب ، الظاهر ، فاطمه ، زینب ، رقیه ، ام کلثوم الاکبر ، ابراهیم .
فرزندان امام علی بن ابی طالب : حسن ، حسین ، محسن ، ام کلثوم ، زینب . که اینان از فاطمه بودند و از زنان دیگر اینان اند : محمد ، عبیدالله ، ابابکر ، عمر ، رقیه ، یحیی ، جعفر ، عباس ، عبدالله ، رمله ، ام الحسن ، ام کلثوم الاصغر ، حمامه، میمونه ، فاطمه ، ام الاکرام ، نفیسه ، ام سلمه ، امامه ، ام ایها . صفحۀ 131 تاریخ گردیزی مؤلف ابوسعید عبدالحی در زمان پادشاهی عبدالرشید ابن مسعود غزنوی بسال 441 هجری نوشته است و بیشتر روایات را از سیره نویسان معتبر مانند محمد بن اسحاق وواقدی و ابن سعد آورده و از آثار تاریخ نویسان عرب استفاده کرده ، بعداً سعید نفیسی تاریخ گردیزی را دوباره نویسی کرده و چاپ اخیر به همت عبدالحی حبیبی به نشر رسیده است .تاریخ طبری در جلد ششم صفحه 2697 تعداد دختران امام علی را 17 نفر و پسران را 14 نفر جمعاً 31 فرزند نام برده است . یاد آور می شوم : هر آنچه قابل نقد نباشد ، به استبداد مبدل می شود . ترور شخصیت ، هیچ کمکی برای زخم های روانی اش دریافت نکرده ، مانند این که زندان را دانشگاه بنامیم . آنانیکه ویرانگر اخلاق باشند ، مسلماً نمی توانند سازندۀ آن باشند . انسانیکه حق فکر کردن دارد ، دشوار میتواند بپذیرد که کرۀ برای روشن کردن شما یا تعین اوقات حج و معاملات این انسان آفریده شده باشد که میبایست تنها چهارونیم میلیارد سال بعد سر و کله آنها در روی زمین پیدا شود .... از جناب آقای راوش و همه روشنگران با شهامت وطنمان سپاسگذارم . دانا نادان را میشناسد زیرا روزگاری خود نادان بوده است . ولی نادان دانا را نمی شناسد زیرا هرگز دانا نبوده است . باری انشتاین گفت : خدا را از راه مذاهب نمیتوان شناخت ، بلکه از راه آموزش و دانش میتوان شناخت و فتوای او نیز در اینمورد اینست که : آیندۀ هر کشور ، هر جامعه ، و هر خانواده ، هر فرد ، و در نهایت آیندۀ جامعه بشری در گرو افسانه ها و اسطوره های اجدادی نیست ، در گرو درجۀ بینش یعنی درجۀ آموزش او است . برای دوستانیکه خارج از کشور اند و مایل اند، آثار « کانون روشنگران ایران » را از وبسایت « کتاب دات کام » دریافت بدارند . www.ketab.com
از جناب « شجاع الدین شفا » : کتاب های « تولدی دیگر » ، « پس از 1400 سال » ، « توضیح المسایل » و از آقای « داکتر روشنگر » کتاب های : « بازشناسی قرآن » و « الله اکبر » و از دانشمند محترم جناب « هوشنگ معین زاده » کتاب های ارزشمند چون : « کمدی خدایان » و « بشارت » و « خیام و آن دروغ دلاویز » . سایر آثار از وبسایت : www.moinzadeh.com میتوانند دستیاب نمایند . آثار این دانشمندان ما را از کج فهمی ژرفی آگاه می کند که نسبت به مفهوم های همچون فردیت و کرامت انسانی و حقوق اساسی انسانی دارد .
19 مارچ 2009, 23:52, توسط م م
اگرچه باید پذیرفت که بالای دین محمدی میتوان انتقادات کوته نظران را تا اندازه بجا شمرد ولی این بدان معنی نیست که عقاید و اعتقاد این گونه اشخاص از نیات پاک ایشان سرچشمه گرفته است زیرا اگر کسی به شرق و غرب سفر کند به هر کسی که برخورد به نحو از انحا خدا پرست استند حالا این مهم نیست که این خدا از چوب گرفته شده یا سنگ - کلمه-انسان و یا هم اگرشخص خداوند عظیم باشد که شریک و همتا ندارد...و چند فیصد ادمهای پای لچ که میماند که بخدا ایمان ندارند علت اش هم مطلعه دو کتاب ی برایشان غرور بیجا افریده و یا هم بنیاد عقاید شان زایده اثرات روانی بوده که از درد شخصی سرچشمه گرفته که ضرورت به درمان دارند و در غیر ان ایا خداوند به مخالفین و پیروانش اجازه و مهلت زندگی کردن را نداده است و البته که داده است زیرا خدواند رحمان موارد اختلاف را ثواب و انرا را باعث بوجود امدن زمینه تحقیق و جستجو دانسته که در نهایت به روشن شدن حقیقت می انجامد.....
درقدم اول هیچکسی اگر در ک درستی از تاریخ صدر نداشته باشد به هیچ صورت نمی تواند از پیامبر بخاطر فعالیت هایش علیه وحشت و جهالت "موارد غیر منطقی و عقلی" که در انزمان در صحرای عرب وجود داشت انجام داد -انتقاد نماید مگر انکه دیوانه و یا خل باشد که حساب همچو اشخاص ازین بحث جدا است.. زیرا اعمال ناجی بشریت مملو از صداقت - خویشتن داری و مهربانی با بندگان خدایش بوده است... طبعا دشمنان و مخالفین اهداف خدایی در ان زمان وجود داشته که قدرت سیاسی و منافع شخصی و اقتصادی شان را در معرض خطر میدیده که این ترس مخالفین باعث بروز جنگ های از طرف مخالفین شده ولی تمام جنگ های پیامبر بزرگ- دفاعی و الهی بوده و بس— و نه اینکه مانند فرعون داد زده باشد اهای مردم من خداوند شمایم و مرا بپرستید.
ولی بسیار خوب متوجه باشید که اشتباهات و انحراف بعد از وفات پیامبر صورت گرفت که که در اثر ان دین واقعی به حاشیه رانده شد که هر انسان منطقی ای نمیتوان انرا بحساب پیامبر و حکومت نو پای سیاسی مذهبی ده و سیزده ساله وی بگذارد..که بلا اخره این انحراف باعث بوجود امدن حکومت یزید و طرفدارانش شد... و اگر اقدام بوقت نوه پیامبر علیه این تومور سرطانی نبود امروز همین اسلام حاشیوی دست داشته را نیز نمی داشتیم
حالا خواهش من از دوستان اینست که بروند عاقلانه تحقیق نمایند که حقیقت که بعد از وفات پیامبر در حاشیه رانده شده در کجا است... و عاملین کیها می باشند و و علت انحراف شان چه بود ولی نباید کاه کوه سازی شود زیرا انسان جایزالخطا است و بعد قضاوت نمایند که ایا واقعا تهمت های ناروا اقای راوش در باره دین قابل توجیه است یا اقای راوش صرف تب دارند و یا هم اقای راوش خود را تنها "دانای" تمام زمانه ها میدانند و منکر اشخاص که در زمان پیامبر مانند وی به شکاکی و مشکل تراشی میپرداختند استند و میگفتند که چرا خداوند فرشته را پیامبر نفرستاده و یا چرا شخصی یتیمی را بالای ما ارجحیت داده است و غیره غیره...
. مگر خداوند بزرگ چه اشتباهی را با این ایه مرتکب شده که در کتابش از شراب کوثر و دختران خوب روی و یا برای دختران پاک نفس که درین دنیا اوامر خداوند را مراعات کردند در بهشت وعده غلمان خوبرو را داده است مگر اقای راوش علاقه به شراب و زن ندارند و یا زنان این دنیا از همنیشنی با غلمان خوبرو لذت نمی برند و یا انیکه اقای راوش یک انسان درغگو استند و مخالف غریزه و خواست طبیعی خود و دیگران حرف میزنند..
و یا مگر چه عیب دارد که دنیای دیگری باشد که انسانی با نوشیدن شراب کوثر و حوریان بریچهره و غلمان خوب صورت جاودانه بسر برد ایا این یک موهبت عظیم نیست مگر کدام عاقلی این وعده خدواند را قبول نمی نماید و در عوض به فساد و درغگویی و قتل و تجاوز که مانع استفاده ازین امتیاز بزرگ است درین دنیا دست می الاید ولی این بدین معنی نیست که بندگان خداوند حق مشروع استفاده انرزی اتمی را درین دنیا ندارند و حالا اگر اقای راوش مارا اجازه همچو استفاده را بدهند البته که نمی دهند زیرا کم است که از بغض و حسد منفجر شوند....
و همچنان برای شناخت دین پیامبر باید بطور غیر مغرضانه به کلام خدا که از معجزات وی می باشد و به تمام ایه های موجود ان رجوع کرد و نه اینکه به یک یا دو ایه ان که جنبه اصلاحی و تنبیهی دارد استناد کرد که انهم برای اوردن و نگهداشتن عدالت درجامعه از ضرویات است---’مگر در زندگی سیکولار امروزی مجرمین -مجازات و اعدام و زندان در چین و یا امریکا و روسیه وجود ندارد
و یا هر مملکتی حق دفاع از خاک خود را ندارد و ایا جنگ و قتال را در مقابل دشمن خاک و ناموس وطنش لازم نمی بیند و در قوانین مدونه انها تدوین نشده است و—
یا اقای راوش در سیاره زمین نیستند و یا به مرض مالیخولیا گرفتار اند که ضرورت به تداوی دارند..
ایا ریختن خون یک قاتل بخاطر اوردن ارامش و جلوگیری از واقعات بالمثل در جامعه لازم و ضروری نیست اگر چه در کتاب خدا امده که اگر متضرر قاتل را ببخشد بهتر است..و اگر اقای راوش فرماندار یک جامعه باشند با قاتلین پدر خود و یا دیگران با چه برنامه برخورد مینمایند..
و در اخیر خوب است گفته شود موجودیت خانه خدا صرف بخاطر دادن اطمینان به همه است که خدایی موجود است و پیامبری فرستاده شده است و فردا گله و شکایتی نباشد..و حالا اگر خانه خدا نمی بود عقل کل حتما سوالات گمراه کننده دیگری مطرح میداشتند..
حالا لازم نیست که وارد بحث منافع مادی و معنوی ان شد در غیر ان در ان مکان همانقدر تیل و سرمایه است که سران سعودی اگر احمق نباشند میتوانند که تمام دنیا را از استفاده درست ان تصاحب کنند حالا که این درایت را ندارند به خدا مربوط نیست و فکر کن که این سرمایه بدست امریکا یا قوم یهود میبود چه اتفاقی امدنی بود..
کسیکه به خود خطاب ادم دانا را میکند ولی به اشاره چیزی را درک نکند در دنیای امروز جاهل مرکب است و ما گفتارش را پیشقلی هم اهمیت قایل نیستیم السلام اعلیکم...
20 مارچ 2009, 06:09, توسط جاوید
اول که شروع به خواندن مضمون اعتراضیه تان کردم فکر کردم به مضمون و دفاعیه نابی دسترسی پیدا کرده ام. اما وقتی تا اخیر حواندم دیدم که چیزی تازه در ان نیست همان مواخذ و دلایلی که ملا های کم سواد میدهند گفته اید. شما باید با دلایل علمی حرفهای او را رد کنید و با استلال ما را هم متوجه میساختید که او غلط میگوید. اما اینطور نشد. فعلا منطق او بالاتر است و ما ناگذیریم او را تایید کنیم و بشما بگوییم که برادر وقتی اهل دلیل و برهان نیستی چرا خود را مگس دوغ میسازی؟
20 مارچ 2009, 11:25, توسط م م
اقای جاوید و یا همان اقای راوش...
این شما استید که علاقه به میکروبی نمودن دوغ دارید وما مجبوریم انرا از باکتریهای مضر ضد عفونی بسازیم ایا کسی امد اهورا مزدای شما را توهین کرد و یا بد گفت که شما را چنین احساساتی ساخته...
مطلب راوش بسیار عمومی نوشته شده بخاطر که شخص شان از نگاه روانی یک انسان ترسویی استندو گرنه چنین شف شف سخن نمی گویند..
اشتباه که پیروان پیامبر از روی از و ضعف نفس انجام دادند بحساب خود پیامبر نمیتوان گذاشت..بیاید برای ما بنویسید که پیامبر چند نفر را سر بریده است تا ما با شما همنوا شویم در غیر ان حساب وهابیت را که حتی توسل جستن به پیامبر را حرام میدانند از حساب پیروان راستین پیامبر جدا بدانید لطفا کمی ازاده باشید و مشخص حرف بزنید..
برعلاوه نمیشه همیشه از شیرینی و چاکلیت بخاطر تشکیل یک حکومت سیاسی حرف زد که همان هم در قالب شراب حور و غلمان باغ و راغ امده است ولی برداشت ضعیف شما انرا نیز قابل انتقاد دانسته است اصلا خود خواهی شما انرا تفسیر غلط مینمایند و اینکه غلمان که برای زنان پاک نفس وعده داده شده است شما انرا برای لوطی ها و بچه باز ها میدانید و ایا از سرنوشت قوم لوط هیچیزی نمیدانید و به همان قسم مو ضو عات دیگر وغیره..
ایا می شود در مقابل کسی که با تانک طیاره میخواهد ملتی را حذف فزیکی و معنوی کند از قتل و قتال حرف نزنیدو برایش در عوض نقل و شیرینی و اب نبات تعارف کرد عجیب قضاوتی...
و این بحث ها ضرورت به تحلیل علمی ندارد برای فهمیدن ان صرف ضرورت به صداقت و مراجعه بیطرفانه به قانون خدا است..
تکرار میکنم که لطفا کمی ازاده باشید و مانند یک شخص با شهامت و یا مردانه حقیقت را سفید بگوید....
20 مارچ 2009, 20:55, توسط آصف سر پلی
اغای جاوید جان خاطر جم باشین که مه کتی شما کدام بغض و کینه نداروم لاکن خاهیش میکنوم بالای هر کس نافامیده تاخت و تاز نکنین و ده بروت های راویش بازی نخورین که او خلقی نیست . خوده فامیده فامیده میگیرین سری هر کس تعارض و انداخت و بی خلته فیر میکنین لاکن تا حالی نفامیدین که ای نفر که است . ای نفره ای بیسواد بریتان ماریفی میکنه او یک زردشتی اتش پرست است که عروسی کردنه باخواهریش جائز میدانه . جاوید جان اگه باور ندارین ائین زردشته بخانین . مرد استی ای راویشکه بیغم لعنت بکو مه شماره تابالی مسلمان میدانوم چراکه شهیده میشناسی حتمن حور و غلمانه ام میشناسی . تاجایکه مه میدانوم غلمانه اغای م م ام صحی نشناختن غلمان از برای زن ها جنتی نیست ده ای حدیث گوش بکنین : یک نفر از پیغمبر پرسان کد که ای بچه گکای خورد سال مشرکین و کافرا که میمره چه میشه اونا مسلمان ام نیستن که مه بگویوم که او پادشاه جنت میشه و ای بیچارا کدام گنای ام نکدن که به دوزخ برن سرنوشتشان چه میشه پیغمبر ص گوفتن که اونا در جنت خادمان مسلمانان استن . نه بگوفته راوش احمق بخاطر بچه بازی .خودیش که ده خوردی ده پایش زنگو جامه ره بسته کده بودن فکر میکونه که ده جنت ام امی رقم گپ ها است . جاوید جان امی برادر شیعی ما اغای م م خو بد گپ نزده تا که زورش رسیده از اسلام دفا کده اوقه بسیار ده هر جای مثل ما و تو واری مالوم ام نمیشه چرا اوره ده هر دوغ گوفتی خوده مگس نساز . اگه او یک نوقص نداشته باشه مه ده او بسیار احترام میکنوم نوقص او فقط امی است که بدون ایکه کدام ضرر سه یار پیغمبر به او رسیده باشه حساسیت نشان میته که ای فیصله ره ده روز جنده بالا کتیش یکطرفه میکنوم چراکه او ده ای روز خوده گریفته نمی تانه خوب سیل کو و پیش گویی مره که تصادفی میگوم ببی . دیگه ایکه از راوش طرفداری نکو . مه دلکیم بسیار قم قم میکت که جواب ای فیله سوفه بتوم لاکن پیش خود گوفتم که اگه مه نوشته ام بکونوم مردم بخاطریکه کم سواد یا بی سواد استم گپ مره اهمیت نمی تن باز ام گپ او ره قبول میکنن فایده نمی کونه . جاوید جان مرد باش میده بچه نشو که به هر منطق بی مانا تسلیم شده مجبور شوی و ناحق را حق باور کونی . اغای م م هر چه بود از ما و تو کده غنیمت کد که از خود غیرت نشان داده چند گپ خو زد شما خو به او تسلیم شدین . و اگر راستش امین باشه بعد ازی داوای مسلمانی نکنی که ادم کم از کم دوست و حریفی خوده بشناسه . به فکر مه اگه دوست است یا دشمن باید مرد باشه اگه کافر است بگویه که مه کافر استم و اگه مسلمان است نر واری بگویه که مه مسلمان استم . چرا میترسه انوز کشتن کشتن انترنتی رواج نشده اگه کشتن ام است کشتن ده گپ است . حد اقل ادم خو بفامه که اگه کشته شدوم از دست کی کشته شدوم و یا اگه کشتوم کی ره کشتوم . کافر تو ره کشتوم یا مسلمانی خوده کشتوم . برو بامان خدا
22 مارچ 2009, 02:48, توسط جاوید
امیدوارم احترامات مرا بپذیرید. ثانیا میخواهم به عرض برسانم اگر من به جواب شما تا حالا سخت ننوشته ام یا توهین امیز صحبت ننموده ام نشانه ضعف و یا ترس من نیست.باید یک نکته را بدانید که همان خون افغانیت در رگهای من هم جریان دارد. اما فرق اینست که من احساسات خود را تحت کنترول دارم.از جانبی هم به گفته خودتان سواد کامل ندارید و این خود مرا ناگذیر میسازد تا در برخورد با شما حق و احترام شما را در نظر داشته باشم. اما شما هم باید بخاطر داشته باشید که روابط اجتماعی و رعایت احترام متقابل نیاز به سواد زیاد ندارد.
شما باید یک مورد را بسیار دقیق متوجه باشید که ترس و منطقی بودن از هم فرق زیادی دارد. اگر من حرفی را حقیقت پنداشته و انرا تایید میکنم شما نباید تصور ترسو بودن مرا از ان بگیرید. همانطوریکه در بعضی موارد شما بسیار ساده لوحانه برخورد مینمایید و من انرا دلیلی بر حماقت شما نمیدانم. زیرا هر کس به اندازه فهم و برداشت خود از مسایل میگیرد و قضاوت میکند و این حق هر کس است تا مطابق دیدگاه خود نتیجه گرفته و قضاوت کند.
آمدیم بالای نوشته آقای م م که واقعا بسیار ضعیف و بی پایه نوشته شده. بنظر من یا آدم باید درست و منطقی بنویسد و یا هم هیچ ننویسد. گفتن دلیل ناقص دیگران را به شک می اندازد و اورا در مورد عقایدش متزلزل میسازد. شاید شما شنیده باشید در مورد نیمچه ملا ها که چقدر مضر میتوانند واقع شوند اگر در موردی که چیزی را مکمل ندانند و از اشکم خود روایت کنند. در مورد آقای م م نظر من همین بود که ایشان بسیار بی پایه و ضعیف نوشته اند و ای کاش نمی نوشتند. بنظر من اگر ما که هیچ نمیدانیم ننویسیم بهتر است زیرا این بحث از فهم ما بسیار بالاتر است و از ان نتایج معکوسی را به خورد دیگران خواهیم داد. در حالیکه فکر میکنیم بسیار صادقانه موضع گرفته ایم و گویا خدمتی را انجام داده ایم.
اصلا چرا باید اینگونه برخورد کنیم و نظر دیگران را نشنویم ؟ ما که معتقدیم دین ما حق است و خداوند خودش ضمانت حفاظت انرا داده است پس چرا اینقدر بی منطق باشیم که در برابر دلایل دیگران برافروخته شده و دشنام بارانش کنیم ؟ فکر میکنم اگر در جستجوی دلایل منطقی تر باشیم مفید تر نخواهد بود ؟
میخواهم بدانم شما از کجا حکم میکنید که من خلقی هستم و نویسنده خلقی نیست ؟ ببینید اگر من داکتر صاحب نجیب را شهید میدانم دلیل بر خلقی بودن من نمیتواند باشد. زیرا داکتر صاحب نجیب را تقریبا همه ملت افغانستان شهید میداند. پس شما چرا منکر این واقعیت هستید ؟ آیا فقط آنهاییکه حین چور و چپاول ملت ما کشته شده اند شهید هستند ؟ ببینید جای دقت است که در قضاوت های خود نباید بسیار عجله کنیم. من در یک نوشته دیگرم از کارمندان استخبارات زمان داکتر نجیب دفاع کردم و ان هم دلایل خود را دارد. اما گفتن حقیقت نمیتوتند دلیل ان شود تا کسی را انا تاپه بزنیم و خلقی یا اخوانی یا کسی دیگرش بخوانیم. اما در مورد آیین زرتشت که شما معتقد هستید.... با شما موافق نیستم. اگر امکان داشت یکبار دوباره خوانی کنید تا نظر تان تکمیل تر شود. در کتاب تذکره الاولیا نوشته شیخ فرید الدین عطار نیشاپوری از زرتشت به عنوان پیغمبر زمانش یاد شده... شاید من با عطار موافق نباشم اما عطار که فرد مطرحی در جهان اسلام است. من شخصا نیازی ندارم که از آیین زرتشت دفاع نمایم اما درینجا لازم دانستم شما را برای فهمیدن درست مطلب کمک کنم.
خواهشم یک بار دیگر از شما و آقای م م این است تا اول در موردیکه میخواهید بنویسید معلومات دقیق و مستند بدست آورید و بعدا بنویسید.
خوب شما بگویید در یک بحث وقتی یک جانب قضیه را به حق می بینید آیا اورا تایید نمیکنید؟ مسلما که میکنید. پس من هم همین کار رامیکنم و فکر کنم گناهی هم نیست. بیایید از اسلام دین وحشت و دگم نسازید. اجازه دهید دیگران سوال کنند و منطقی جواب دهید اگر واقعا از اسلام میخواهید دفاع کنید. من معتقدم وقتی خداوند طلب علم را برای همه فرض ساخته پس فهمیدن حقیقت اسلام هم جزء همان علم است و نه تنها ما بلکه همه این حق را دارند تا برای آموزش علم قرآنی آنرا مورد بحث قرار داده و از آن بیاموزند. یک حرف دیگر را باید متوجه باشید وقتی به دیگران اجازه دهید تا عقاید و نظریات مخالف شما را مطرح نمایند این خود سبب پختگی و رسیدن شما به کمال خواهد شد. اگر واقعاء به حقانیت اسلام باور دارید پس چرا از نظریات مخالف خود هراس داشته و دفعتا بروی شان تیغ میکشید ؟
22 مارچ 2009, 07:52, توسط آصف سر پلی
ای سرپلی خاکسار و ساده لو به شما ام احترامات اگه راویشی نباشین عرض میکنه چرا راویش زردشتی است و زردشتی ها با مادر و خواهر و دخترشان عروسی میکنن صد درصد مالوم دار است . کتاب هایشه بسیار خانده باشی لاکن برداشت کده نتانستی جاویدجان عزیزیم اونا میگن این یک دروغ است که ما با خواهر و مادر خود عروسی میکونیم ای عمل فقط برای پادشا های ما جایز است امیتو است یانی ؟ ازی انکار کده نمیتانی .وقتی پادشا شان با دختر و خواهر شان عروسی کده میتانه و دین شان اجازه میته رایت شان چه گنا کده که از او پس بانه اگه از درون گپ هایش یافته نتانستی مه بریت کاپی کده روان میکونوم که کلگی بخانه اوقه بیکار نیستم که دراز نویشته کونوم کوتا كوتا میگوم . ازیکه مراعت بیسوادی مره میکنی تشکر لاکن نویشته اولیته بخان مراعتیت از لعنت بر اسلام مه شرو شد کودن و نادان و جاهل و گپ های ادبی دیگیت بجایش باشه ازیکه ده قلمیت نازیدی خدا ده قلم مه ام کوردکی چیز های ره ده پیش رویت اورد که مجبور به مراعت مه شدی که ای مراعت بعدی ته ام یک گپ خوب می دانوم مه گپهای م م ره ده ای میدان غنیمت دانستوم که کم از کم غیرتیش تور خورده گپ های خلاف اسلامی ده نظریش بد مالوم شده اگه نی چند جای دیگه مه اوره کمی سخت گوفتوم از خاطری کدام دشمنی نی از خاطری که با سنی ها تبعیض داره و یاران پیغمبر ره بد میگه اوقه بسیار پیش نرفتوم چرا که از پشت دیوال نیش میزنه و مردوم مثل مه نادان نمیفامه نیش زدنیش بی فایده بود .
جاوید جان عزیزم مه ره دیوانه نساز مغز مره بیکاره نکو . نگوفتی چرا ؟ یک ساعت زردشتی ره تاریف میکنی که دشمن اسلام و دین و خداست حالی از خدا و رسول میگی یانی چه ؟ از بس داکتر نجیب ره تاریف کدین مه گوفتوم شاید خلقی باشین . شهید گوفتن به هیچ کس جایز نیست ما نمیدانیم خدا خودیش میدانه . مه تنها نویشته نمیکونوم نویشته های مردمه از الف تا یا میخانوم و بیغم باشین که ای بیسواد هیچ وقت بی سند ویا بی سبوت گپ نمیزنه پشت نویشتنی کج و کوریم نگردین خودیم نمی خایوم که ازی زیاد تر نویشتن یاد بگیروم . دیگه ایکه مه مغرور و خودخواه نیستوم که هرچه بخلاف گپ مه بود فورن سریش تارض کنوم نی جان بیادر جاوید جان قند لاکن نمی دانوم در مقابل کسی که خدا ره بد میگه دین اسلامه بد میگه خودم ام نمیدانوم که اوره چه میگوم کی است چه است و از کجا است و ای عادتیم نا قابل تعغیر است . تا قانون اساسی افغانستانه خاندوم ده اونجه ام ده بخش نشرات ممنوعه گوفته شوده که در باره اسلام بد ورد گوفتن ممنوع است اینا که چشم سفیدی میکونن میکونن . مه ده روی کسی تیغ بی مانا نمی کشم تا او به اسلام شمشیرشه نشان نته ... باقی گپ هایم امو است که بنام نوروز توشته بودوم . ویک چیزیکه شما ده خود ندیدین و مه او ره دیدوم ای است که شما ده هر جای با مردوم بسیار سخت پیش امت کدین سر گپ های ایلایی . اگه مره ده کدام جای دیدین که ایلایی یا بخاطر خودخایی کسی ره سخت گوفتوم باز مره ده محکمه بکشین . برو جاوید جان بامان خدا ...اگه چند روز گوم شودوم گریزیم ندانین سر کاریکه داروم میروم .
22 مارچ 2009, 08:51, توسط بابک
اقای م م !
در نوشته شما با مطلب ذیل برخوردم:
"اشتباه که پیروان پیامبر از روی از و ضعف نفس انجام دادند بحساب خود پیامبر نمیتوان گذاشت..بیاید برای ما بنویسید که پیامبر چند نفر را سر بریده است تا ما با شما همنوا شویم در غیر ان حساب وهابیت را که حتی توسل جستن به پیامبر را حرام میدانند از حساب پیروان راستین پیامبر جدا بدانید لطفا کمی ازاده باشید و مشخص حرف بزنید.."
این ویدیو را برایتان انتخاب کردم.آنرا بشنوید و نکاتی را که در آن به نظر تان درست نیست و یا تحریف شده بنویسید (مستند، بدون احساساتی شدن) تا با مطالعه آن به درک حقیقت نزدیک شوم.
من همچنان فکر میکنم که این عمل (گردن بریدن انسانها) در 14 قرن قبل بدستور یک پیامبر که خود را رحمت للعالمین میداند ،میتواند در مشروع شمردن این جنایت در عصرحاضر بدست طالبان و سایر همفکرانشان نیز بی اثر نباشد.شما چه فکر میکنید؟
من این مطلب را که این اقا میگوید شخصآ در چند جای دیگر نیز بر خورده ام.منتظر توضیح تان.
یک تعریف هم از جنایات جنگی ضد بشری اگر ارائه نمائید بحث را زیبا تر خواهد کرد.
با احترامات فراوان و آرزوی سال خوش در پیشروی تان
آنلاین : نقل از جنایات هولناک صدر اسلام با اسناد تاریخی
22 مارچ 2009, 13:35, توسط توفیق
درود بر بابک
از اینکه ناخواسته به شما سرزده و بر پیام تان پاسخ مینویسم، پوزش میطلبم. راستش پیوندی را که گذاشته بودید دیدم و شنیدم اما با تأسف باید گفت که سخنان آقای مشیری هیچگاهی مدار اعتبار شده نمیتوانند. ایشان به نظر بنده بنابر دلایلی خاص، با اسلام و مسلمین دشمنی و خصومت دارند. بطور مثال، ایشان اشعاریرا که حافظ، سعدی، مولوی و سایر بزرگان ادبیات فارسی در مدح اسلام و پیشوایان آن نوشته اند، بشدت تحریف نموده و منکر حقایقی میشوند که مانند آفتاب روشن است. همینگونه ایشان در تحریف تاریخ اسلام از هیچ تلاشی کوتاهی نکرده و همواره سعی میکنند تا در هر موقعیت و مناسبتی بر اسلام و مسلمین حمله کنند.
موضوع جنگ خیبر و قتل عام مردان از قبایلی چون بنی نضیر و بنی قریظه، همانطوریکه تمام علاقه مندان تاریخ اسلام میدانند در پی خیانت، پیمان شکنی، تجاوز و حملۀ آنها بر مدینه و مسلمین در قالب جنگ (احزاب یا خندق) صورت گرفت. بنابر قرارداد و موافقتی که آنها با مسلمین داشتند، خود خواسته تن به آن قتل عام دادند.
و مسئله صفیه نیز آنطوریکه آقای مشیری در سخنان تحریف شدۀ خود میگوید نیست. علامه عسکری مورخ و محدث معاصر اسلامی چنین مینویسند: "«ربیع در جنگ خیبر به دست مسلمانان کشته شد. پس از جنگ خیبریان به اسارت مسلمانان درآمدند و رسول خدا صفیه را که جزو اسرای جنگی بود، به خود اختصاص داد. رسول خدا پس از شنیدن داستان صفیه به او فرمود «اگر اسلام را قبول کنی تو را به همسری خود میپذیرم و اگر به یهودیت خود پایبند باشی، تو را آزاد میکنم، تا به قوم و قبیله خود بازگردی.» [صفیه جواب داد] «پیش از آنکه مرا به اسلام بخوانی ایمان آوردهام. از طرفی پدر و مادری هم ندارم و با یهودیانم نیز سروکاری نیست، که مرا در پذیرش کفر و ایمان به خود وامیگذاری. خدا و پیامبرش از آزادی و بازگشت به سوی خویشانم برایم بسی ارزندهترند.» پس رسول خدا دستور داد تا عده وفات نگه دارد، آنگاه او را به عقد خود در آورد و در مدینه در محله عالیه و در خانه یکی از افراد قبیله بنی حارثه منزل داد. عایشه به طور پنهانی در حالی که نقاب بر چهره داشت از صفیه دیدن کرد. رسول خدا از او پرسید: «صفیه را چگونه یافتی؟» [عایشه پاسخ داد] او را زنی یهودی دیدم. [پیامبر گفت] به صفیه چنین مگو که او اسلام آورده و اسلامش نیکوست.» (عسکری، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج۱-۳ ص ۶۰ و ۶۱)"
این موضوع بار ها در همین کابل پرس? در میان موافقان و مخالفان اسلام مطرح گردیده و بنده فکر نمیکنم که از تکرار این اتهامات کدام نفعی نصیب مخالفین اسلام و مسلمین گردد.
سزای خاین و محارب که امنیت و جان ساکنین یک سرزمین را به خطر اندازند، در قوانین مدنی و مدرن امروزی نیز اعدام است.
چون در قدیم آمپول های هوا، سم ویا سلاح هائ چون کلاشنکوف نبوده پس بناچار اینگونه مجرمین را یا اعدام مینمودند ویا هم با شمشیر سر میبریدند.
بدرود
20 مارچ 2009, 18:07, توسط توفیق
سال نو، روز نو و میلاد به خلافت رسیدن علی ابن ابی طالب ع، فرخنده و خجسته باد.
به پاسخ بخش نخست نوشتۀ آقای راوش (چرا دین ستیزی) از زبان مولوی:
پس ز نقش ِ لفظهای مثنوی
صورتش ضال است و هادی معنوی
در نبی فرمود: كاین قرآن ز دل
هادی بعضی و بعضی را مُضل
الله الله چونكه عارف گفت: می
پیش ِعارف كی بود معدوم شئی؟
فهم ِ تو چون بادۀ شیطان بود
كی تو را فهم ِ می رحمان بود
و به پاسخ بخش دوم نوشتۀ ایشان (مردم، یاارزان ترین و پرفروش ترین کالائی تجارتی در دکانِ دکانداران دین و سیاست) باید گفت:
چه تضمینی وجود دارد که پس از نوشتن قانون اساسی (که هیچگاهی خالی از نقیصه و عیب نیست)، دکانداران به اصطلاح قانون و سیاست، از مردم ارزان ترین و پرفروش ترین کالائی تجارتی در دکان های خود، نسازند؟
نمونه اش فراوان است. مثلاً کشور مصر و ترکیه. در کشور سیکیولار ترکیه 74% مردم در یک نظرسنجی بر خلاف بی حجابی رای دادند اما دکانداران به اصطلاح قانون و سیاست (جنرالان مزدور و خود فروختۀ ارتش) آواز اکثریت مردم را در گلو ها خفه نمودند. آقای راوش چیزی برای گفتن دارند؟
در مصر که همه چیز عیان است و چندین دهه شاهد دیکتاتورئ یک احمق به نام حسنی مبارک هستیم که نامش را گذاشته اند سیکیولاریزم و حکومت قانونی.
گذشته از این ها، در کشور هایی که شما ادعا نموده اید "کسی به نماینده گی از مردم، در مورد دال و پلو حرف نمیزند..." نیز آنطوریکه شما فرموده اید نیست.
در آن کشور ها، مردم را به نوعی دیگر، خر نموده اند. آنها را تا به حدی به فوتبال، سکس، مواد مخدر، نوشابه های الکلی، تورم، و مشکلاتی چون قبض برق، گاز، آب، تلفون، انترنت، صفایی، تلویزیون، جواز سیر و غیره مشغول نگاه داشته اند که اگر مالیات بر عایدات را بر مجموعۀ این مشکلات اضافه کنیم یقیناً میتوان گفت که در این کشور ها نیز از مردم توقع نمیرود که به رهبرانشان بگویند "بر چشم تان ابروست".
نتیجه گیری:
پس نمیتوان بطور قاطع حکم نمود که با این و یا آن شیوه میتوان راه سوءاستفاده را سد کرد. بعبارۀ دیگر در هر زمان و مکانی میتوان یکعده سود جو و منافق را یافت که با استفاده از صداقت و پاکدلئ دیگران، میخواهند بر گُرده ی آنها سوار شده و به انواع مختلف شرارت و شیطنت کنند.
اینعده ارازل و اوباش را نه تنها در قا لب ادیان و مذاهب میتوان یافت بلکه میشود حضور آنها را در جوامعی که توسط به اصطلاح قوانین متمدن اداره میشوند نیز به وضوح مشاهده کرد.
اخیراً شاید دوستان از تصمیم مجریان قانون در کشور بریتانیا که به جرئت میتوان گفت یکی از دیموکرات ترین و آزاد ترین کشور های جهان است، باخبر باشند. آنها با پرداخت 60،000 پوند به فردی به اسم بابراحمد که از سال 2003 بدینسو بدون ارتکاب جرم در قید قانون بوده و به شیوه های مختلف نیز شکنجه و توهین شده است، در حقیقت اعتراف کردند که قیمت شکستن قانون، 60،000 پوند استرلینگ است. بعبارۀ دیگر در زیر چتر قانون میتوانید بزنید، بکشید، توهین کنید و در آخر یک مُشت پول مانند استخوان بسویش پرتاب نمایید.
مردیرا بنابر قانون قضایی، 27 سال در زندان نگه داشتند، و هفته پیش گفتند "ولا ایشان بیگناه بوده، ما نمیدانستیم...". اما وقتیکه شاگردان این قضات در کابل آقای کامبخش را به بیست سال حبس محکوم میکنند، داد و فغان آقای راوش به آسمان برمیخیزد. در حالیکه همه میدانند حکم دادگاه عالی افغانستان نه بر اساس قرآن و سنت پیامبر ص بلکه بر اساس فرامین خارجی ها صادر گردیده است.
علاوتاً در کشور ما مثال های زیادی را میتوانید در شاهراه ها و جاده های عمومی مشاهده کنید. آقای راوش زحمت بکشند و یکبار توسط موتر از کابل تا به قندهار و هرات سفر کنند. درس هاییرا که از مجریان قانون و دیموکراسی (دوستان ما در نیرو های ائتلاف) در این سفر خواهند آموخت بسیار مفید و ارزشمند خواهد بود.
داستان هائ زیادی هستند که این بحث هیچگاهی ظرفیت مطرح کردن آنها را ندارد. برای نمونه میتوان صدور دیموکراسی و قانون را در عراق نام برد. آیا آقای سلیمان راوش میتوانند پاسخ دهند این نمونۀ صادرات بر طبق کدام قانون ملی و یا بین المللی بود؟ یقینا که نه. آقای راوش به دلایل معلوم، هرگز نمیتواند به این گونه پرسش ها پاسخ گوید.
همانگونه که افکار انسانها متفاوت اند، قانون ساخته شده توسط بشر نیز معایب فراوانی را در بر دارد و هیچگاهی خالی از نقص و عیب نیست.
مثلاً آقای سلیمان راوش حکم جلب رهبر سودان را (توسط دادگاه به اصطلاح چطور و فلان) در حالیکه رهبران اسرائیل آزادانه گشت و گزار میکنند، چگونه توجیه میکنند؟
تنها تفاوت میان آقای سلیمان راوش و آن طا لب نوجوان ِ کارد به دست که در حال سربریدن است، این میباشد که آقای راوش از این لب بام و طا لبک از آن لب بام بر زمین میافتد.
یکی به پشم مافوق دهن علاقه مند است و دیگری به پشم ماتحت دهن.
اما هردو یک نقطه مشترک و مهم باهمدیگر دارند، هردو یا آگاهانه و یا ناآگاهانه در رکاب دشمنان بشریت و آزادی شمشیر میزنند. اولی با قلم، دومی با شمشیر. مصارف هردو طرف از یک خزانه تمویل میگردد و آن خزانه را نیز نقطه ی پایانیست که متأسفانه اینها نمیدانند و ندیده میگیرند.
دین اسلام دین صلح و صفا بوده و است. اینرا رسول اکرم ص و جانشینان بر حق وی (از علی ع تا به مهدی ع) در عمل ثابت نموده اند.
همانطوریکه آقای سلیمان راوش نمیتوانند (فقط در 80 سال گذشته) مسئولیت جنگ افروزئ رهبران غربی را در کوریا، ویتنام، فلسطین، کشمیر، عراق، افغانستان، و در جریان جنگ دوم جهانی مسئولیت اعمال جنرال هیدیکو توجو نخست وزیر وقت جاپان، ادولف هتلر رهبر جرمن ها، موسولینی نخست وزیر وقت ایتالیا، ونستون چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا، جوزیف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، ف د روزوِلت رئیس جمهور وقت امریکا را بدوش بگیرند، مسلمین واقعی نیز نمیتوانند مسئولیت لشکر کشی های عالی جنابان هریک ابوبکر، عمر، عثمان و مابقئ سلاطین خاندان اموی و عباسی را بعهده گیرند.
با آنکه دین زرتشت به صفت دین یکتا پرستی محترم است، اما هیچگاهی نمیتوانیم آنرا برای مشکلات کنونی و شرایط فعلی کافی و پاسخگو بدانیم.
روش فکرئ آقای سلیمان راوش برای خود ایشان مبارک باشد. دیگران نیز خوب میدانند چگونه راه خود را انتخاب کنند. با توهین به عقاید دیگران و غلط تفسیر کردن احکام ادیان، نمیتوان همه را فریب داد.
دنیا محل امتحان است و زندگی نیز به مثابۀ وقتیست که برای امتحان دادن در اختیار داریم.
وظیفۀ اهریمن ویا ابلیس (در هر شکل و رنگ) غافل کردن انسانها از حقایق است. اهریمن را میتوان در لباس خلفائ جعلی و دروغین ِ مسلمین، مولوی های وهابی (دست بیگانگان)، مسئولین و رهبران طا لبان، الگاییده و یا هم بعضی اوقات در شکل به اصطلاح روشن فکر و روشنفکر نما بیابیم.
با احترام وافر
21 مارچ 2009, 16:49, توسط بابک
چون مطلب اساسی مطرح شده توسط اقای راوش در باب خشونت وترویج خشونت و به رسمیت شناختن و مشروع دانستن خشونت دردین اسلام است ،و نه انجام خشونت توسط یک فرد،یا یک دولت و یا یک قوم میباشد. باید شما به پاسخ آن میپرداختید.ببخشیدتکرارمیکنم متوجه باشید هدف در انجام خشونت در اعمال و یا سیاست افراد نیست.هدف در مشروع دانستن خشونت در یک دین است بر مخالفانش و یا منتقدانش.هدف در اجرای خشونت توسط رهبر یک دین است. امیدوارم تااین دو موضوع را از هم تفریق نمائید.حالاهر مکتب فلسفی،هر مذهب و هر دوکتورینی که خشونت را تائید و ترویج مینمائید مورد بحث در اینجاست.اگر یک مثال بدهم شاید بتوانم بهتر هدفم را به شما اظهار نموده باشم.کتاب" کمپ من "نوشته ادولف هیتلر که ارائه دهنده نظریات و خواست ها واهداف ادولف هیتلر است یک کتاب فاشیستی است.عمل نمودن به این کتاب و مشروع دانستن کشتار بشر به اساس ان جنایت بزرگ بوده است.اما جنایاتی که توسط یک دیکتاتورکه برای حفظ قدرتش صورت میگیرد(مثل صدام)ویا یک فرمانده پولیس،یا یک ریس زندان مرتکب میگردد و یا یک فرد معمولی مرتکب میگردد یه حساب شخص خودشان محاسبه میگردد.نه به حساب دین و یا ائین شان .انها نظر به عملکرد نا مطلوب شان باید محاکمه گردند و در این جا مسولیت بدوش یک دین و یا یک مذهب ویا یک قوم گذاشته نمیشود.حالا اگر کسی عملی را بر اساس دستورات یک دین انجام دهد و مدعی گردد که مثلآ قتل و کشار افراد نه بخاطرخواست خودش انجام میدهد بلکه این اعمال مورد تائید و حکم دین است در انصورت مراجعه به دین شود و مورد مطالعه قرار بگیرد که آیا واقعآ این دین چنین دستورات را داده یا خیر؟ارتکاب جنایات بر اساس نظریات هیتلر به حساب خود هیتلر و حامیانش گذاشته میشود و نه آئین مسیحیت و نه کشور المان.جنایات و حمله صدام حسین به ایران به حساب صدام و دارودسته حزب بعث گذاشته میشود و نه اسلام و نه عراقی ها.اما اعمالی که منشآ و منبع اش براساس دین باشد و کننده آن عمل، جنایات خود را بر اساس ان انجام داده باشند به حساب آن دین گذاشته میشود.البته شما هم به این موضوع اشاره کوچکی نموده اید اما مرتکب بعضی لغزش ها شده اید که ذیلآ یاد آور میشوم.
در مصر اعمال حسنی مبارک نه به اسلام مربوط است و نه به سکولاریزم .ایشان نظر به تعریف مردم سالاری یک دیکتاتور هستند.یک دلیل کوچک آنکه حسنی مبارک بصورت مادام العمر ریس جمهور است و این با دیموکراسی منافات دارد.
در ترکیه هم که شما مثال فرموده اید حاکمیت اصلی بدست نظامیان است.و مشکل دومی که ترکیه از آن رنج میبرد همانا خود ناسیونالیزم افراطی ترک است که هر دو با دموکراسی تضاد دارند.اما خوشبختانه با وجود هر دو مشکل جامعه ترکیه بمراتب قوانین انسانی تر از حاکمیت دوکانداران دین در ایران را داراست.اما طرح این مطالب تان به بحث جداگانه نیاز دارد و در اینجا خارج از موضوع بحث است.اما اگر میفرمائید که عمل فلان شخص و فلان فرد در حوزه دیموکراسی درست نیست باید اول مراجعه به اصول دیموکراسی و سکولاریزم کنید باز اگر اعمال نادرست آن مورد تائید سکولاریزم و دموکراسی بود باز آنرا مطرح نموده و به نقد دیموکراسی بپردازید.
محکوم کردن بابر نام که مثال داده اید در صورت عدم اثبات جرم ،خلاف اصول و مبانی حقوق مدنی و جزایی و قسمیکه فرموده اید دیموکراسی است .این اشتباهات در هر دادگاه و هراداره کشور میتواند واقع گردد.یعنی متهمی بدون ارائه اسناد کافی در دادگاهی محکوم گردد اما در صورت شناخت اشتباه دادگاه و یا اداره یی از ادارات دولتی جبران خساره آن فردتوسط دولت کاملآ مطابق اصول یاد شده میباشد.هزاران شکنجه شده در رژیم اخنی ابرا اند که بعد از رهایی به عوض جبران خساره باید متشکر از دولت باشند کا رهایش نموده است.این مثال تان در اینجا هم بیمورد و زاید است.اگر عنوان صحبت اقای راوش "اشتباهات حقوقی و قضایی درچند دهه اخیر " باشد این مطلب را بنویسید زیبا میبود.مثال های دیگر تان هم متاسفانه از این قبیل استند.محکوم کردن مردی به اتهام قتل وبعدا ز27 سال رهایی اش با شناخت از دی ان آ هیچ ارتباطی با قضیه کامبخش ندارد.ندانستم شما این شباهت را در کجا دیدید؟اقای کامبخش به جرم کاپی کردن یک مطلب از انترنت که در مورد شخصی بنام محمد که خودش را پیامبر میدانست محکوم به بیست سال حبس گردیده.او کسی را قتل نکرده،سرقت نکرده و به ناموس کسی تجاوز نکرده است.آیا این اعتراف ضمنی شما به استبداد دین همین پیامبر نیست که از پرنت یک کاغذ همه بنیادش متزلزل میگردد و جهت جلو گیری از بربادی اش جوانی را محکوم به تحمل بیست سال زندان مینماید.حالا سوال از شما در این است که ایا دادگاه اشتباه کرده است و یا آنکه دادگاه حق حتی اعدام او را دارد؟ آیا این حکم با دساتیر شریعت غرای محمدی صورت گرفته؟ لطفآ پاسخ دهید.اگر همه قسمت های نوشته تانرا پاسخ بدهم نوشته ام خیلی طولانی میشود اگر شما بخواهید در مورد بقیه هم تبصره کنم من آنرا با کمال میل میپذیرم.
در بخش دوم چند مطلب دیگر را خدمت تان عرض خواهم نمود
آنلاین : تشیع و اسلام علوی
22 مارچ 2009, 04:10, توسط بابک
اگر در مورد پرونده کامبخش کمی دیگر دقیق شویم بعضی پرسش ها من و شما پاسخ خود را تا حدودی در خواهند یافت.تمنا دارم با یک کلمه و یا یک جمله پاسخ دهید.
ایا حکم بیست سال زندان با اصل اتهام تناسب دارد؟
آیا دادگاهی حق دارد ناشر ترجمه فارسی قران (غوث زلمی ) رابه دلیل عدم موجودیت متن عربی ان بیست سال حبس نماید؟
اگر اقای راوش با همین نوشته شان مقابل آن ریس دادگاه قرار بگیرد با در نظر داشت تجارب با احکام قبلی چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود؟
ایا کسی مانند من که فاقد هر گونه اعتقاد مذهبی میباشم در این دادگاه موردچه مجازاتی قرار خواهم گرفت؟
من به محمد بحیث پیغمبر اعتقاد ندارم.آیا بخاطر ترس از اعدام شدن و یا زندانی شدن بگویم که من به الله و محمد اعتقاد دارم؟چرا
من باید مجبور به چنین دروغی ساخته شوم؟
ایا من حق و آزادی کامل برای ابراز عقاید مذهبی خود دارم؟
اگر بگویم که قاضی صاحب ،امام الزمان یک داستان ساختگی و دروغ و مخصوص اطفال است باید مجازات شوم؟
اگر در یک دادگاه اخندی ایرانی یگویم که من به این نظر هستم که امام الزمان اصلآ از مادر تولد نشده است و اگر هم که شده است در طول غیابت صغرای خود جرئت بیرون شدن از سرداب را نداشت حالا چگونه با غیرت شده که بیاید و با یک جهان مبارزه کند؟به نظر من فلسفه امام بیشتر به یک طنز شباهت دارد تا واقعیت.آیا بخاطر این عقایدم قابل محاکمه هستم؟چرا ؟
ایا هر انسان حق مخالفت و نقد هر دین را داراست؟
ایا مسلمانان حق دارند ادیان و یا ائین های بودایی یا زردشتی یا عیسوی،یهودیت را نقد و مبانی عقاید شانرا رد نمایند.و یا بت های شانرا خراب نمایند؟معابد شانرا حریق نمایند؟
ایا این کار ها مطابق دستورات الهی و قرآنیست؟
آیا واقعآ مجازات ترک اسلام یا ارتداد اعدام است؟چرا؟آیا کسی به اتهام ارتداد مورد تعقیب عدلی باشد یا نه؟
اگر من در جریان مطالعه قرآن به نکاتی برخورد نمایم که قابل تامل و تردید باشند حق اظهار آنرا دارم؟
اگر بگویم که حضرت علی سی و یک فرزند داشت پس چقدر شب ها را با سکس گذرانده و وقت عبادتش کی بوده؟ و یا مصرف اینهمه اولاد را از کجا میکرد؟غیر از غنیمت گیری کار دیگری هم داشت؟آیا مورد محاکمه قرار خواهم گرفت؟
آیا امامت و معصومیت میتواند از طریق اسپرم و یا اووم(تخمه)قابل انتقال باشد؟
اگر بگویم که بیچاره هندو ها همه به دوزخ میروند باید مجازات شوم؟
قتل همه یهودی ها جواز دارد؟
قتل همه افراد بیدین جواز دارد؟
توفیق عزیز صحبت مورد نظر اقای راوش در مورد خشونت هایست که مسلمانان بنام جواز واوامرو دساتیر دینی شان مرتکب میشوند.حالا باید دیده شود که واقعآ دین اسلام خشونت را جایز شمرده؟ایا پیامبر اسلام خود مرتکب خشونت و قتل گردیده؟انسان کشی ها علی جواز دارد؟
من نکاتی را در تورات و قران ملاحظه کرده ام که با محاسبه و علم ثابت میشود که همه نادرست اند. اظهارات قران کلام محمد است و نه از الله ایا با اظهار ان محاکمه گردم?
اگر بگویم که حضرت ابراهیم پیامبر خدا با خواهر نا تنی خود ازدواج کرده بود و ازان حضرت اسحق بدنیا آمده است و یا حضرت نوح آنقدر شراب میخورد که کاملآ از خود بیگانه میگردید.حضرت لوط با دو دختر خود همبستر شده و از هر دو دختر خود صاحب فرزندان شد.(تورات را بخوانید)ایا با اظهارات مستدل این مطالب باید من مجازات شوم؟چنین بوده پیامبران الله .
شما در این باره پاسخ قانع کننده پیدا کنید.پرسش را با پرسش پاسخ نگوئید.طرف صحبت تانرا اهانت نکنید.(شما تا حال زیاد اهانت نکرده اید مگر هستند یک عده یی که کلمات نا مطلوب به راوش نگاشته اند).اگر جواب یک سوال را و یا جواب یک انتقاد در مورد اسلام را میدانید بفرمائید پاسخ بدهید در غیر آن خاموش باشیم اولاتراست.من خودم شخصآ به شما وعده میدهم که هر گونه پاسخی که حاوی منطق و استناد محکم باشد با جبین گشاده بیپذیرم و از نویسنده آن تشکری هم نمایم.
آنلاین : مردم از تشیع فرار میکنند.دقیقآ به حرف های این اخند گوش فرا دهید.
22 مارچ 2009, 09:52, توسط توفیق
درود بر جناب بابک
برداشت شما و آقای راوش با تفسیری که من از قرآن و احکام آن دارم متفاوت اند.
شما از روی عناد و دشمنی قرآن را میخوانید ولی من با دید متفاوت تر آنرا مطالعه مینمایم.
برترئ اسلام بر سایر ادیان در این است که در دین اسلام غم دوست و دشمن را خورده اند. مثلاً در ادیانی چون عیسویت، پاسخ سیلی و تجاوز سکوت و تبسم است اما در دین اسلام اینچنین نیست. و از نگاه منطق و عقل نیز ستوده نیست اگر پاسخ تجاوز را با سکوت و گذشت بدهیم.
شما سوالات وافری نموده اید که اگر به همه ی آنها قرار باشد پاسخ دهم، اقلاً سه روز تمام باید پای رایانه ام میخکوب گردم. فلهذا از پاسخ گویی مکمل معذورم دارید.
نظر به برداشت بنده و حکم صریح قرآن، شما مختارید دین داشته باشید و نداشته باشید اما حق تجاوز به عقاید دیگران و حد و حدود اوشان را ندارید که در اصول قوانین مدنئ امروزی در غرب نیز چنین است.
در مورد کامبخش و دادگاهش باید خلاصه بگویم که افغانستان از بدو تأسیس هیچگاهی کشور آزاد نبوده فلهذا بحث روی تصامیم قضات آن که از کاخ سفید و سایر بلاد غربی حمایت و کنترل میگردند، بیفایده است. از یکطرف غوث زلمی و کامبخش را تحریک میکنند و از جانب دیگر قضات رشوت خور و خاین را. یک تیر و چند نشان.
همانگونه که نظر ها متفاوت اند، تفاسیر و برداشت ها در مورد یک موضوع واحد نیز متفاوت میباشند.
شما اسلام را دین جنگ طلب و خشن میبینید اما من برعکس این دین را صلح طلب و میانه رو یافته ام.
قوانین و احکامیکه که به نظر شما برای تجاوز و کشتار آمده از نظر بنده برای دفاع از جان مسلمین و رعایای حکومت های اسلامی آمده است.
در اخیر اینکه داشتن 30 ویا 31 فرزند علی ع نیز دلیل شده نمیتواند که او زنباره و عیاش بوده است وگرنه شما نیز میتوانید بدون شیوه های جلوگیری 30 بار یک ویا چند زن را حامله کنید که امر طبیعیست و برای نفوس کم مسلمین در صدر اسلام نیز کاملاً قابل توجیه.
در هیچ جائ از تاریخ نیامده است که علی ع ویا پیامبر ص، به زور و یا تزویر فلان زن را به نکاح خویش درآورد. تمامئ زوجه های اوشان به میل و رغبت خود تن به ازدواج داده بودند و تاریخ در این مورد گواه است.
بسیار واضح و روشن است که به زور نمیشود عقاید دیگران را تغیر داد و از طرف دیگر بحث با کسانیکه معتقد به متافزیک نیستند در مورد دین و حقانیت ادیان بیهوده است.
شما از اساس آفریدگار را قبول ندارید، پس چرا ما وقت خود را در مورد اینکه ادیان ارسالئ وی برحق بوده یا نبوده، ضایع کنیم.
بهترین روش همانا احترام به یکدیگر است که متأسفانه آقایون روشنفکر همانند سلیمان راوش کمتر به آن توجه میکنند.
نه شما اولین آتییست روی زمین میباشید و نه هم ما اولین خداپرستان عالم. این تفاوت از زمان هابیل و قابیل آغاز و تا آخر عمر این نظام شمسی پابرجا خواهد بود.
یکبار دیگر پیشنهادم این است که از توهین به یکدیگر و عقاید طرف مقابل بپرهیزیم چرا که با توهین رشد مشکلات سیر تصاعدی خواهد یافت.
من این آموزه را از قرآن آموخته ام و شما نیز شاید از اصول قوانین مدنئ ساخته شده توسط همنوعان مان. اما مهم این است که مشکلات و اختلاف نظرات را از طریق گفتگوی سالم حل کنیم (در صورتیکه حل شدنی باشند) نه از طریق مجادله و جنگ. در غیر آنصورت ما با طالبان، الگاییده و متجاوزین غربی تفاوتی نخواهیم داشت.
با احترام
22 مارچ 2009, 14:21, توسط م م
اقای بابک و طرفدارانش...
همه انسان ها عاقل "دارای عقل "افریده شده اند ولی نوع برداشت شان از یک مسله فرق میکند نمیشود گفت چیزی که شما میگویید علمی است و از دیگران غیر علمی و اگرچه گفته های کلام خداوند با عقل و علم متضاد ندارد ولی خداوند بیشتر روی اخلاق عشق و نظم در پهلوی عقل موجوده در جامعه تاکید میدارد تا علم و عقل.. زیرا انسان عاقل اگر اخلاق نداشته باشد خطر افرین است و بنا برای بقای جامعه خداوند انسان با اخلاق را از عالم زیادتر ارجحیحت میدهد زیرا انسان با اخلاق اگر علم نداشته باشد هرگز به جامعه خطز نمی افریند بنا خداوند زیادتر به اخلاق پرداخته تا به مسایلی علمی ولی اشاره کرده که علم کسبی است و باید فرا گرفته شود یعنی فرض است...
و حاکم جامعه باید اول از اخلاق قوی برخوردار باشد و بعد علم را حتما کسب کند یعنی تعلیم را فرض قرار داده شده است بنا از دیدگاه خداوند انسان با اخلاق بهتر از انسان عالم است
حالا تصور کنید که اگر خدواند همه چیز علمی را نیز خلق میکرد پس پیروانش صرف باید به خواب و خور مجبور بودند پس هدف از زندگی کردن در روی زمین چه معنی داشت.....
از گفته های تان نتیجه گیری می شود که ادم لجوج و یکدنده استید و هرگز کنار نمی اید بنا بهتر همان است که شما دین خود را پیروی کنید و ما هرگز مانند شما حسودی و عقده ایی بان برخورد نخواهیم کرد قول شرف می دهم ولی مشکل کار اینست شما نه خود چیزی برای گفتن دارید و نه توان تحمل دیدن موهبت های شامل حال دیگران را ..
سردردی شما اینست که خدواند و پیروانش را مانع افکار و کار خلاف خود میدانید در حالیکه چنین نیست و نواقص در خود شماست چون شما هیچ راه برای بیرون رفت از بن بست های روزگار ندارید و چه رسد که با گفته های کودکانه تان مانع اهداف خدایی شده و به خود پیروانی بیابید..
در غیر ان برای ما از ارزو و ارمان های تان که صلح و ارامش در جهان بیاورد بنویسید مگر ما اینقدر کودن استیم که خدای نادیده را قبول کردیم و خداوند دیده شما را نپذیریم نه هرگز چنین نخواهد بود...لهذا این بحث همه اش تکراری و بی فایده است..
بگو که ای کافران -من انرا که شما می پرستید هرگز نمی پرستم- و شما هم ان خدا را که من می پرستم پرستش نمی کنید-نه من هرگز خدایان باطل شما را عبادت می کنم-و نه شما خدای مرا عبادت خواهید کرد-و اینک دین برای شما باشد و دین منهم برای من -السلام علیکم..
23 مارچ 2009, 06:56, توسط جاوید
بنظر من بیشتر مشکلات مان از عدم درک متقابل سرچشمه میگیرد. ببینید ما همه متفق الراءی هستیم که این نا اخلاقی مان دارد جامعه را به گودال بدبختی سوق میدهد. ولی فرق درین است که شما اخلاق را مقدم میدانید و علم را آخر. در حالیکه این علم است که به درک ارزش های اخلاقی مارا رهنمون میشود. پس بیایید قبول کنیم که علم و اخلاق دو پدیده لازمی و همزمان برای جوامع بشری است. ارزش های اخلاقی غیر مذهبی نیز میتواند باشد و همانطور پدیده های مذهبی نیز میتواند بصورت مجرد اعمال شود. یک مثال ساده : اعمالی را که یک عده افراد از عنوان دین ومذهب انجام میدهند فاقد ارزش های اخلاقی است که یکعده افراد را به ستوه آورده و بدون درک عمیق از مسایل خط بطلانی بروی همه چیز میکشند. ورنه معتقدم دین هر کس که به دیگران صدمه نزند قابل احترام و ارزش است. مشکل اینست که ما همدیگر را نمیتوانیم بزودی درک کنیم ورنه روالی که در جامعه ما جریان دارد برای هیچ مسلمانی قابل پذیرش نیست. به شرطیکه اغراض را کنار گذاشته به قضاوت بنشینیم. ببینید وقتی ما برای هر خطای خود توجیه دینی و مذهبی میآوریم پس چرا مردم طغیان نکنند ؟ سیاف عالم دینی یی است که شاید در منطقه نظیرش نباشد. ولی اگر در مورد عملکردش ازو پرسیده شود یقیناء انرا عادلانه توجیه کرده و همه ملت را به چهار کتاب کافر خواهد کشید. اما تامل اینجا باید کرد که اگر ما بسیار خونگرم واحساساتی و بدون درنظر گرفتن ارزش موضعگیری مان آناء عکس العمل دفاع از سیاف را نشان بدهیم پس ما از اسلام دفاع نکرده ایم. در حقیقت ما از جنایت دفاع کرده و وسیله عصیان مظلوم را فراهم کرده ایم. وقتی سیاف پشت سپر دین موضع میگیرد و ما هم ازو به گمان اینکه داریم از دین خود دفاع میکنیم ایا با این حرکت به توده عصیانگر نمی افزاییم ؟
شاید در پهلوی آزار دیده ها افراد مغرض هم موضع گرفته و به هدف دین و مذهب حمله ور شوند. هدف این نیست که آقای راوش را همنوایی کنم ولی هر علت معلولی دارد و بنظر من باید عواملی را که سبب میگردد بالای دین و مذهب تاخت و تاز صورت گیرد از بین برد. خوب دین و مذهب کسی چه ضرری برای دیگران دارد وقتی دیگران را مصدوم نسازد ؟
من با حرف های آقای راوش به یقین که تا جای زیادی موافق نیستم. زیرا ارایه عقاید شان سبب تنش زیانباری به جامعه میگردد و اینجانب بمثابه مظهر فساد محکومش میکنم. بهتر است مانند یک فرد متفکر که به نتیجه عقایدش بیاندیشد عمل کند. گالیو گالیله را اعدام کردند بخاطری که اعلام کرده بود زمین کروی است .. او سرش را بالای این حقیقت گذاشت و به انسانها راه پیشرفت و ترقی را نشان داد. اما نمیدانم آقای راوش چه منظوری را میخواهد دنبال کند که حاضر است جامعه روشنفکری را فدای آن کند.
آقای راوش شما به نتایج اشاعه افکار تان متوجه هستید ؟ آیا به قول شما روشنگری تان ارزش آنرا دارد تا روشنفکر ستیزی را در جامعه بیشتر دامن زده و چند تا کل و کوری که مانده آنرا هم در حلقوم اژدهای زمان بریزید ؟
23 مارچ 2009, 16:07, توسط بابک
اقایان م م و توفیق!
چون شما هر دو دارای نکات نظر و روحیه مشابه استید.خواستم با یک پرسش از هر دوی شما نکات نظر تانرا بپرسم.مهم نیست اگر یکی یا هر دو به آن پاسخ بدهید.به این ترتیب میتوانیم با درک بهتر افکار همدیکر رسیده و به سوالات نا حل راه حل جستجو نمائیم.چرا با هم بهتر صحبت ننمائیم؟
فلم ذیل را هم به همین منظور برایتان برگزیده ام.
موفق باشد.
راستی فراموش نکنم سوره یی که در نوشته قبلی تان ترجمه آنرا مرحمت فرموده بودید. از جمله سوره های منسوخه است و محل تطبیق ندارد.در ایام نا توانی های محمد از نگاه قدرت سیاسی و نظامی میباشد.
آنلاین : حقوق بشر
23 مارچ 2009, 18:53, توسط م م
روز بخیر اقای بابک و این اخرین کلام من است..
در تشکیل دولت سیاسی ایدال محمدی- علی تنها نیست و دنباله رو او یازده امام دیگر نیز در ان شریک استند که بطور اوسط اگر هرکدام پنجاه سال امامت نمایند میشود یک حکومت سیاسی پنجصدو چند ساله که درین مدت از نگاه افهام و تفهیم در مسایل الهی -عبادی و علمی یک جامعه بوجود خواهد امد که هیچ زوال را در او رخنه پذیر نیست..
بنا برعکس برادران تسنن که عقیده به انتخاب رهبر بعد از فوت پیامبر دارند—از نگاه تشیع زمینه انتخاب رهبر و یا انتخابات مستقیم و غیر مستقیم بعد از گذشت ششصد سال از وفات پیامبر امکان پذیر است چون درین مدت هر فرد اجتماع واقف به طرز انتخاب خویش خواهند بود و گول هیچ نوع نیرنگ را در انتخاب رهبر نخواهند خورد و در طول این مدت اشخاصی منتصبی باید حکومت کند که مانند پیامبران علم لدنی دانند و در کدام مدرسه درس طلبه گی فرا نگرفته باشند به باور من ان گمراهی و انتقاد ی که امروز در باره دین الهی مطرح است هرگز وجود نمی داشت...
و معنی کلمه اخلاق عبارت است از : اخلاقی، فرخویی
معنوی، وجدانی
عفیف، باعصمت، (از نظر جنسی) نجیب
دارای حس تشخیص نیک و بد، دارای قوه ی ممیزه
بنا ایا کسی در کدام رهبری دینی افغانی امثال محترم سیاف این صفات را مشاهده کرده میتواند ...
29 مارچ 2009, 11:10
سلام!
نه از مسجد فتوحی شد نه از میخانه امدادی
بهر جانب که رفتم پای امیدم به سنگ آمد
ستیزیدن با مزخرفات و ابهامات ویا در یک کلمه سفسطه های قرون وسطایی که نمیشود اندشه اش گفت وظیفه و وجیبهء انسان آگاه است.
این بهتر است متوجه نیروی بالنده ودو ران ساز کشور نسل ایندهء کشور و ایننده گان شود تا مردوان عصر عتیق زیرا انان اند که دوران ساز تاریخ اند. وارثین پیغمبران عالمان مین مستهدان مذاهب با سر باز گیری ها تاءسف بار است اذ هان جوانان را با تذریق مر فین مذاهب چنان آلو ده کردهند که به گفتهء شما بر جوانی که بر پیشانی تکهء الله اکبر بسته کار دیدهند که سر ببرد ویا کمر بند انفجاری بسته کند تا روانهء بهشت کمشده اش گردد.
مرم را تر سانده اند انکسیکه چیزی بدل دارد از حول از دست دادن زندگی و ازادی اش در صندوق سینه پنهان وکلیدتش را بحوقع باز میکند که همرازی داشته باشد هنوز همراز بودن دنها مروج است تا عام گویی ها این جای تاءسف است.
کابل پرس? عزیز این کارش وا قعا قابل تقدیر است یرا بدون حراس به هر نحوی که شده مسئله را منتشر ساخته است ولو اگر همه هم نخوانند ومحدودی آنرا بخوانند با زهم ذهنی تنویر میشود وانسانی گره های از مغزش باز که جای بسا افتخار است.
حضرت ظریفی از شهرتامپرهء کشور فنلاند
31 مارچ 2009, 12:38, توسط سلیمانشاه داور ــ کابل
سلام و درود به دست اندر کاران کابل پرس?!
با نشر مقالۀ سلیمان راوش سایت کابل پرس نشان داد که یک سایت بدون غرض و ملی است. البته در بارۀ مقالۀ سلیمان راوش سایت های اخوانی های افغانستان هم لهو لهب فراوان نوشته اند ولی آنچه مهم است اینست که یکی هم نتوانسته که حتی گوشۀ از حقایق را بیان کنند و هر چه گفته اند همان لهو لهبی است که گلبدین راکتیار و ربانی دالر یار و سیاف وهابی زمزمه میکنند و یا تف پراکنی های یاران تنفنگی شان در کوه و برزن افغانستان است. وقتی کودک بودم یکروز یکی از همین ملا ها که اعتراف میکنم مسلمان خوبی بود گفت:
پسر یک هندو مسلمان شد. هندو های دیگر گفتند: تو خیلی بد بختی که پسرت مسلمان شده؛ آن هندو با اندوه فراوان گفت آری چنین است ولی این پسرم از وقتی جوان شد هم دزد بود، هم متجاوز، هم خونریز بود و هم دروغگوی و هم متعصب بود و هم بیگانه پرست... میدانستم که روزی او مسلمان میشود. نمیدانم حالا چه ریخته و چه پاشیده که در مقابل حقایق عریان این جنایتکاران عکس العمل نشان داده و از حقایق عریان چشم میپوشند. من چهار سال در هند بودم و بعدا سیزده سال میشود که در اروپاستم. خدا را شاهد میگیرم که اعمالی را که از همین مسلمانها در افغانستان، ایران، پاکستان دیده ام از دین و از آئینم خجالت میکشم و وقتی به کردار هندو ها و مسیحی ها نگاه میکنم با خودم میگویم اگر قدرت بدست من بیائید اولین کارم محو همه ملا ها و دکانداران دین است. و میدانم اگر این تیکه داران دین از سرنوشت مردم ما حذف شوند مردم ما با همدیگر برادر و خواهر خواهند شد ولی تا وقتی اینها باشند دیگر امیدی به آرامی، آزادی و ترقی وجود ندارد. به اینکه آیات قران چه گفته و چه میگوید مرا کاری نیست و آنچه مهم میدانم اینست که انسان افغانستان شکم گرسنه نخوابد و به خدا و رسول اش دشنام ندهد. به زن مردم تجاوز نشود و به نام اسلام زن را کنیز و ناقص الاعقل خطاب نکنند. چهار تا جانی مفسد فی لارض چون قانونی، ربانی سیاف، محقق و خلیلی بر سرنوشت شان حاکم نباشند. من دین خودم را دارم و آن دین انسانیت است و دستگیری از انسان. موفق باشید.
20 جون 2010, 17:17, توسط hbibulla
سلام و احترامات
خواننده محترم اين سايتها حتمآ باز کرده مطالعه نمايد
سا ئینس گواه حقیقت قرآن مجید شده متن رامطالعه کنید
http://www.ustadfaizi.com/index.htm
http://www.google.ru/search?hl=ru&a... . .
http://www.azmoone-melli.com/index... .
http://www.islam411.com/library/