معذورم ار محال تو باورنمی کنم
یا ایها الذین امنواهل ادلکم علی تجارت تنجیکم من عذاب الیم ، یومنون بالله و رسوله و تجهدون فی سبیل الله با مولکم و انفسکم ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون } ترجمه :{{ [ ای مومنان آیا شما را به تجارت رهنمون شوم که شما را از عذاب دردناک می رهاند؟ " و آن این که" به الله و پییمبر او ایمان بیاورید و به مال تان و جان تان در راه الله جهاد کنید، این اگر بدانید برای تان بهتر است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
جناب میر حسین مهدوی را صلوات باد. خیلی آرزومند بودم تا بار دیگر نوشتهء با صلابتی چون [ فاشیزم مقدس ] از شما باز خوانم؛ اما مثل این که همچنان که حضرت جامی در قرن نهم گفته بود:
(منع واعظ از خرافات، زغوغای عوام / نتوانیم ولیکن به دل انکار کنیم / )آیا شما هم درهمین حال وهوا قرار دارید یا حالا که الاغ تان از پل گذشته و به سرمنزل مراد رسیده اید چه ضرورتی به روشنگری وروشنگرایی ؟
به هر روی جناب مهدوی عزیز! قرار گذاشته شده بود که آقای کامران میر هزار گردانندهء تارنمای کابل پرس? ، پنجرهء آموزشکدهء روشنگری انترنیتی را بگشایند تا در این آموزشکده آموزگاران صاحب اندیشه بیایند و به شیفته گان حق و حقیقت ، درسهایی از تاریخ و فرهنگ و آیین را در راستای شناخت هویت اجتماعی، فرهنگی ، آیینی و تاریخ بیان نمایند. یکی ازآن شیفته گان من بودم که اندیشۀ خود را درمعرض قضاوت خواننده گان گذاشتم که خوشبختانه نکات مثبت ومنفی آن نبشته را برجسته ساختند. اگر چه برخی از جوانان شوخ طبع با سر دادن فکاهیات ملانصرالد ینی کوشش کردند تا روند گفتمان و بحث را اخلال نموده و هنوز هم در صدد اخلال آن اند؛ اما از دید من فرقی نمی کند، زیرا به گفتهء برشت : آن کس که می خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است. .. . به باور من همان گونه که گفتمان های سیاسی در حل بسیاری از مشکلات نقش بارزی ایفا نموده است، بدون ترید گفتمان در عرصه فرهنگ ، تاریخ و هویت و دیگر مسایل این چنینی در سمت و سو دهی جامعه در امرخود شناسی و دیگران شناسی رهگشایانه خواهد بود.
آری مهدوی عزیزبا این مقدمه می رویم به اصل مطلب.
بررسیی را که شما از نوشتۀ من ارائه نموده اید، متأسفانه خیلی مُعّــّــتل و حکایتگر رنگارنگی اندیشه های شما بود.
اتهامی که از سوی شما بر من وارد گردیده، یعنی اتهام دشنام دادن و خشونت،به پندارمن درست نیست زیرا شما مانند آن چند بچۀ شوخ بنا بر تعصب و یک سویی نگری، نقد دینِ را دشنام پنداشته و آن را مظهر خشونت می دانید. اگر چنین است شما مطمین باشد که من بر نقد و انتقاد خود بر هر آن چیزی که خلاف حقیقت باشد از جمله دین همچنان ادامه خواهم داد.در غیر صورت دشنام را به مفهوم دشنام ، در نوشتهء خود نتوانستم پیدا کنم. در رابطه به اتهام شما ، خوشبختانه به جای آن که من به رد آن پردازم و خشم و دشنام را توضیح بدهم و شما را به نوشتۀ خود تان راجع سازم تا بدانید که این کی است که دشنام داده و تحقیر کرده است، جناب بابک آنچه را که من می خواستم با شما مطرح نمایم ، ایشان با منطق و استدلال قوی در یادداشت مورخ 22 مارچ خویش ارائه نموده اند که از ایشان سپاس و توجه جناب عالی را به آن جلب می نمایم.
در جای دیگربرعلاوۀ آقای بابک ، آقای خلیل انصاری و آقای صباح ، جاغوری ، مزاری و خواهران ما نیز و یک تعداد از عزیزان دیگر بر ایراد شما که فرموده اید: « از آنجایی که نفرت و دشنام در سراسر این مقاله جریان دارد نمی توان آنرا یک تلاش علمی برای حل بحران های فکری تلقی کرد و نفرت جاری در بند بند این نوشته، آنرا به نمایشگاهی ازخشم جناب آقای راوش تقلیل داده است.» پاسخ هایی لازم داده اند که من از پرداختن به آن می گذرم و آن را برای شما کافی میدانم، فقط میخواهم در حاشیه نوشته های آن عزیزان این نکته را خدمت شما به عرض برسانم که با این بیان تان در حقیقت به سوی الله انگشت انتقاد بلند نموده و خواسته اید تا من دروازۀ نمایشگاه خشم الله را در قرآن به روی همه بگشایم. در حالی که در نمایشگاه خشم من به اصطلاح شما چنین الفاظ رکیک و دور از ادب مشاهده نمی شود. اما الله در قرآن در سورهء قلم آیه 13 چنین دشنام نثار می فرمایند: عتل بعد ذالک زنیم ترجمه: ستمکار ، حرام زادهو آیه 10 . 11 و 12 را خود شما بخوانید " دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری".
پیش از آنکه به دیگر دشنام های الله بپردازیم. آقای مهدوی ! یک سوال به سبیل مزاح ، شما را به حضرت امام رضا قسم است که راست بگویید که چرا خر بیچاره که به پندار شما آن را نیز الله پیدا کرده و هست کردهء الله است، باز خودش او را تحقیر می کند و از طرف دیگر این کلام میتواند کلام خدا باشد البته که از الله است اما هرگز از خداوندی که قادر مطلق است نمی تواند باشد. در آیه 50 سورهء مدثرالله تعالی می فرمایند که : کانهم حُمُر مستنفرة ترجمه: گویی خرانی هستند گریزان "دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری".
اما جالب ترین دشنام الله و تعالی سورۀ مسد که معنی لیف خرما را می دهد می باشد. در اینجا الله و تعالی مانند یک "مظاهره چی" شعار زنده و باد و مرده باد را توأم با دشنام سر می دهد. شما میدانید که وقتی کسی بیچاره باشد و فاقد قدرت، جز اشتراک در یک راهپیمایی و دادن شعار هایی مانند مرگ به این و نابود باد آن، چارۀ دیگری ندارد. الله و تعالی هم در سوره لیف خرما چنین شعار می دهند: تبت یدا ابی لهب و تب1 و امراته حماله الحطب... ترجمه:" زیانکار باد دستان ابولهب، زنش هیزم کش است" "دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری" و از این گونه دشنام ها مانند لعنت فرستادن و غیره در کلام الله بسیار است که نمی خواهم هریک را بنویسم. در پهلوی دشنامها، الله باک ندارد که ناظم "سکس" رسول خود باشد و امور سکسی رسولش را تنظیم نماید در آیۀ 51 سورۀ احزاب الله به رسولش می فرماید . « ترجی من تشاء و منهن و ... » ترجمه : لازم نیست در هم بستر شدن با زنهای خود نوبت را مراعات کنی. هر کدام را خواستی نزد خود بخوان و هریک را خواستی کنار بگذار، بر تو ایرادی نیست. آزادی و اختیار مطلق در ترک آنها داری و برای آنها نیز این ترتیب بهتر است. الله به حقیقت آرزوی های شما واقف است.
جناب مهدوی اینبار سوگند نمی دهم ؛ اما بگو چرا الله ازحقیقت آرزو های مردان خود را با خبر ساخته است؛ اما از زنان نه. به نظر می رسد زن وسیله یی است صرف برای ارضای شهوت مردان. چنان که در قرآن زن حتی از حق دفاع از حقوق زنانه گی شان محروم شده اند . مثلأ درآيهء223 سورهء بقره که می گويد : نسآوکم حرث لکم فأ توا حرثکم انی شئتم. يعنی : [زنان شما ( در حکم ) کشتزار شما هستند، پس هر گونه که خواستيد به کشتزار خويش در آیيد] . مرحوم علی دشتی که خود يکی از اسلام شناسان روزگار خويش به شمار می آيد و سالها خود از طلاب مدارس دينی نجف و کربلا بوده و آشنايی بسِار عميق به علوم اسلامی داشته به نقل از تفسير جلالين در رابط به اين آيه می نويسد : « جلالين در تفسير جمله انیٌ شئتم بهر سوی مزرعه می نويسد :
منَ قيام و قـُعـُود و اضطجاع و اقـبال و ادبار يعنی نشسته ، ايستاده ، خوابيده از پيش قـُـبـُلو از پس دُ بُر.
پس از آن می نويسد که اين آيه دررد عقيده جهودان نازل شده است که می گفتند اگر از پشت به پيش زن روی آورند بچه او چب خواهد شد .
سيوطی معتقد است که آيه 223 صريحأ می فرمايد نزد زنان خود از آن سويی روی آوريد که خداوند امر فرموده است ، بنا بر اعتراض عمر و جمعی از صحابه نسخ شده است ، زيرا اهل کتاب پهلوی زنان خود می خوابيدند و طبعأ انصار که اهل مدينه بودند اين روش را که با حجب و مستور تر بود پذيرفته بودند . اما مهاجران بنا به عادت قريش و اهل مکه زن را به انواع مختلفه دستمالی کرده و از هر طرف او را می غلطانيدند و لذت می بردند از اين که آنها را بر پشت بیفکنند و دمر بيندازند دمر : کسی که روی سينه و شکم دراز کشيده باشد و يا با پس و پيش او ،هر دو سر و کار داشته باشند»
[1] "دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری" .
در جایی دیگر قرآن الله پروا ندارد که برای بنده گان مرد خود بی پرده بگوید که در بهشت دختران نارپستان در اختیار شان قرار خواهد گرفت. چنانکه در سورۀ نبأ یا خبر آیه 31 تا 33 می فرماید ان للمتقین مفازاً حدایق و اعنباً و کواعب اتراباً و کاسا دهاقا ترجمۀ : [ پرهیزگاران را جای کامیابی هست ، باغها و تاکستانها ، و نار پستان های همسال] "دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری" . آیا این دو آیۀ که از آن یاد گردید توهین به حیثیت، حجب و حیا انسانی زن نیست؟ در حالی که می شد الله از زنان با سیرت حرف بزند چرا پستانهای زنان را طرف توجه مومنین قرار داده است .
به هر حال لازم نمی بینم که زیاد مثال بیا ورم. اگر شما خواهان بیشترآن هستید لطفاً به کتاب دو جلدی این قلم زیر عنوان " سیطره 1400 سالۀ اعراب بر افغانستان" مراجعه نمایید.
در این صورت می بینید که دشنام از الله شروع شده است. پس لازم بود پیش از آن که مرا متهم به دشنام گویی بسازید و ناسزا بگویید ، نخست از الله شکایت می نمودید؛ اما هنوز هم دیر نشده است، اگر آدرس الله را ندارید من برای تان می نویسم عربستان سعودی، شهر مکه، بیت اللهبه نظر می آید بخش بزرگی ازمحتوای نوشتۀ شما که ادعای مبنی بر دشنام و خشم بود واضح شده باشد.
اما اینکه گفته اید به نظر می رسد که آقای راوش برای حل یک مشکل سیاسی ، خشم گینانه- به کالبد شکافی دین پرداخته است. تقریبا هیچ نشانه درون متنی در نوشتار ایشان، دلالت بر بررسی معرفت شناسانه ی مستقل از سیاست نمی کند. به نظر می رسد ایشان قصد تحلیل کار کرد های جنبش طالبان را داشته اند و بعد از بررسی عملکرد آنان به این نتیجه رسیده اند که اسلام و انگیزه های اسلامی این گروه باعث به وجود آمدن آنهمه جنایت شده است. اگر آقای راوش گروه افراطی وهابیت که برخاسته از اندیشه سختگیرانه ابن تیمیه است و گروه سیاسی جنبش طالبان را تمام اسلام می داند، در این صورت می توان فقط برای بهبود وضعیت دماغی ایشان دعا کرد.
دراین مورد به حضور عاطرشما به عرض برسد که طالبان واقعاً به مثابۀ عالی ترین نمونۀ شریعت ناب محمد در کشور ما به حساب می آیند. اما این طالبان در افغانستان اند و در کشور های دیگرهم دکاندارانی هستند که مستبد تر از طالبان اند. در ایران ولایت فقیه است که رهبری آن را امام خمینی داشت و تا کنون احکام ایشان بر جامعه حاکم است و حال که سوگمندانه شما نیز یکی از طلبه های مدرسه ء تحت نظر ایشان بوده اید ، بیاید دستور امام زمان را مطالعه نمایم که چه می فرمایند:
« قرآن می گو يد : بکشيد ، بزنيد ، حبس کنيد . شما فقط همان طرفش را گرفته ايد که رحمت است . اينها رحمت نيست ، مخالفت با الله است .
امير المومنين اگر بنا بود مسامحه کند شمشير نمی کشيد تا 700 نفر را يکدفعه بکشد . . . . مذهبی که جنگ در آن نيست ناقص است . امام های ما همه جندی ( سرباز ) بودند ، با لباس سربازی به جنگ می رفتند ، همه آدم می کشتند ، آنهایی که می گويند اسلام دين جنگ نيست و اسلام نبايد آدمکشی بکند اسلام را نمی فهمند . قرآن می گويد جنگ جنگ ، يعنی کسانيکه تبعيت از قرآن می کنند بايد آنقدر به جنگ ادامه دهند تا فتنه از عالم برداشته شود .
جنگ يک رحمت است برای تمام عالم و يک رحمتی است از جانب خداوند برای هر ملتی در هر محيطی که هست . شما چرا هی آیات رحمت را در قرآن می خوانيد و آيات قتال را نمی خوانيد ؟» ( روح الله خمينی در مراسم دهه فجر 14 بهمن 1363 و 30 آذر 1363) » [2]
به نظر می رسد این حکم امام پاسخ بسیار روشن به تمام ادعا های شما به حساب می آید که خواسته اید ملاگونه اسلام را از استبداد و ظلم و بی عدالتی عاری جلوه بدهید.
آقای مهدوی من تاریخ اسلام را بسیار خوب به مطالعه گرفته ام. آنجایی که که حضرت عالی فرموده اند:
«برای فهم قرآن ما نا گزیریم که اولا تمام شرایط تاریخی حاکم بر زمانه نزول قرآن را به دقت مطالعه نموده و سپس حد الامکان خود را در آن فضا قرار داده و بعد به قرائت – خوانش معنا شناسنانه- بپردازیم.» من این ناگزیری را قبل از فرمایش آقای مهدوی درک کرده بودم، روی همین درک بود که کتاب سیطرهء 1400 ساله اعراب بر افغانستان را خواستم تألیف نمایم. بر اساس دریافت های به اصطلاح شما معنا شناسانه از اسلام و قرآن به این نتیجه رسیدم که تمام هم و غم محمد ایجاد نخست یک دولت مرکزی در عربستان و بعد گسترش دامنۀ تجاوزات زیر نام دین تا به اقصای جهان بوده است. این مطلب در اولین گفتگوی محمد با مخالفینش آشکار می گردد. در جلد اول صفحۀ65 کتاب سیطره 1400 ساله اعراب بر افغانستان هدف اسلام و قرآن چنین اشاره شده است.
گوید: و یکی را که مطلب نام داشت پیش ابوطالب فرستادند که گفت: اینک پیران و اشراف قوم میخواهند ترا ببینند. ابوطالب گفت: آنها را بیار. وچون بیامدند گفتند: ای ابوطالب تو بزرگ و سالارمایی در حق ما انصاف کن و برادرزادهات را از ناسزاگویی خدایان ما بازدار و ما نیز او را با خدایانش واگذاریم. ابوطالب کس فرستاد و پیغمبرخدا بیامد و بدو گفت: برادرزاده من! اینان سران و پیران قوم اند و از تو انصاف میخواهند که به خدایانشان ناسزانگویی و آنها ترا نیز با خدایانت واگذارند. پیغمبر خدای گفت: آنها را به چیزی میخوانم که از دین خودشان بهتراست. ابوطالب گفت: به چه میخوانی؟ گفت: میخواهم کلمه یی بگویند که عرب مطیع آنها شوند و برعجم تسلط یابند.
در همین کتاب عین مضمون از ابنعباس نیز روایت گردیدهاست، تنها به جای واژهء "تسلط" واژهء" باجگزار" ذکر گردیدهاست (میخواهم کلمه بگویند که عربان مطیعشان شوند و عجمان باجگزارشان باشند ملاحظ می فرماید که آغاز کار اسلام و قرآن روی کدام اهداف بوده است؟ وقتی من می گویم اسلام و قرآن این حرف من نیست ،این حرف ابوالقاسم پاینده است که در مقدمۀ ترجمۀ فارسی قرآن نوشته اند که قرآن روح اسلام است، اسلام و قرآن از هم جدا نیست. اسلام قرآن است و قرآن اسلام. اگر اسلام قرآن است و قرآن اسلام، پس هدف زمان نزول قرآن و ظهور اسلام را بیان کردیم. این هدف تا به امروز ادامه دارد. گسترش شریعت اسلامی به قیمت خون قتل و کشتار انسانها، هم پیام اسامه و ملا محمد عمر است هم پیام خمینی و خامنه ی .
در بحث های دیگر حتماً با شما روی روی جنایات مسلمین در تاریخ صحبت به عمل خواهیم آورد. اینجا فقط برای این که نشان داده شود که تروریزم به مثابهء بزرگترین و وحشت انگیز ترین پدیده، یک پدیده موافق به اصول اسلام و قرآن است چند نکته یی به خدمت تان تقدیم می کنم. از پاسخ های دیگر به خاطری صرف نظر می نمایم که نمی خواهم سویۀ حجت السلامی شما خدشه دار شود. زیرا هر طفل صنف شش مکتب می داند که فرع از اصل جدا می شود. وقتی از شاخه توصیف کردی در واقعیت درخت را نمایاندی همچنان وقتی کلمه شهادت خواندی در واقعیت توحید و نبوت را که شما آن را اصول می دانید تایید کرده اید. به هر حال شما می توانید به سایت گفتمان قرآن مراجعه نمایید ، آن جا که آخند های بسیار یعنی همکلاسی های شما از حوزهء قوم، حرف این جانب را تایید می دارند نه از شما را. و نیز هر کودک که الفبای ادبیات را خوانده باشد می داند که ترجمه یک متن از لحاظ شکل به ادبیات و سلیقه و سویۀ ادبی مترجم تعلق دارد. هر مترجم حق دارد در صورتی که مضمون متن از لحاظ معنی تغییر نکند با ادبیات مورد نظر خویش ترجمه نماید. بنا براین آنجا که فرموده اید که گویا من به سلیقه پنداری خویش آیه را ترجمه کرده ام باید عرض شود که اولاً من عربی نمیدانم و هیچ ضرورت هم حساس نمی کنم که عربی یاد بگریم ، زیرا آنچه را که می خواهم روی آن بحث کنم - منظورم قرآن است - ، خوشبختانه با سلیقه های مختلف ادبی به زبان شیرین دری و فارسی ترجمه گردیده است و من از یکی ازآن ترجمه ها استفاده نموده ام که بیشتر ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی و قرآن فارسی ترجمۀ ابوالقاسم پاینده و ترجمه هایی از علی دشتی می باشد و دوی دیگر این که در مضمون آیه فرق معنی بین ترجمۀ شما و از آنچه که من آورده ام نیست ؛ اما همین قدردر یافتم که شما در ترجمۀ خویش تحریف به عمل آورده اید . چنا ن چه می نویسیدآیه 123 سوره توبه می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ( اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با كافرانى كه به شما نزديكترند، پيكار كنيد! [و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزديك غافل نكند!] آنها بايد در شما شدّت و خشونت [و قدرت] احساس كنند؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است.
جناب مهدوی باید حضور شما عرض گردد که " قتل" با " پیکار" فرق دارد. قتل می تواند بدون پیکار هم صورت بگیرد پس چرا ماست مالی می کنید. جنگ و پیکار در عربی غزو و جهاد است وقتی محمد میخواهد بگوید جهاد کنید از کلمۀ جهاد استفاده می کند. جهاد در قرآن برای اعراب و مسلمان ها بهترین تجارت گفته شده است . توجه کنید به آیۀ 10 و11 سورۀ صف که امر می کند: یا یها الذین امنواهل ادلکم علی تجارت تنجیکم من عذاب الیم ، یومنون بالله و رسوله و تجهدون فی سبیل الله با مولکم و انفسکم ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون ترجمه : [ ای مومنان آیا شما را به تجارت رهنمون شوم که شما را از عذاب دردناک می رهاند؟ " و آن این که" به الله و پییمبر او ایمان بیاورید و به مال تان و جان تان در راه الله جهاد کنید، این اگر بدانید برای تان بهتر است.] " دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری"
که جهاد چیست و شما با ترفند های واژگانی آخندی آن را می خواهید چه معنی نمایید. قتل ، قتل است و جنگ ، جنگ این دو معنی را نباید با هم خلط کرد ، ورنه وای به حال مدرسین حوزۀ دینی قم.
در باره این که گفته اید: « آیات قتال، وجوب و د و جنگ آشتی ناپذیر با کفار است. آقای راوش باید اطلاع داشته باشند که تفسیر سنتی علمای اسلام از – در هردو شعبه شیعه و سنی آن- اینست که جهاد تنها دریک صورت بر یک مسلمان واجب است و آنهم تنها وقتی که حالت دفاعی داشته باشد.»
بر علاوۀ این که پاسخ شما داده شد که جهاد تجارت است به اساس حکم قرآن . لطفاً یک پرسش دیگر را پاسخ بدهید آن این که آیا مردم خراسان و یا فارس بود که بر مکه و مدینه حمله کردند یا اعراب بر این دو کشور و سایر کشور ها؟" دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری".
اما پیش از هر چیز دیگربه خاطراعتراف یک موضوع در نوشتۀ تان برای شما صمیمانه تبریک عرض می کنم و شهامت شما را در این مساله می ستایم، زیرا شما آیات قتال را متروک اعلام کرده اید. در پهلوی این مبارک باد خدمت عرض می کنم که قرائت قرآن سنتی و غیر سنتی ندارد، اگر الله بشنود شما رابه دوزخ می فرستد ، به همان دوزخی که هیزم آتش آن انسانها است... ادامه دارد.
کابل پرس: قسمت دوم این مطلب در روزهای آتی به نشر سپرده میشود.
[1] 1 – سلیمان راوش، سیطرهء 1400 سالۀ اعراب بر افغانستان، جلد دوم ص 35
[2] 1 - بر گرفته شده از کتاب سیطرۀ 1400 اعراب بر افغانستان ، تالیف سلیمان راوش،ص 12 جلد 2
پيامها
28 مارچ 2009, 11:23, توسط سهیل
از خدواند معال میخواهم که شما را به راه راست هدایت فرمایند. مطمعاً که روزی از گفتار بدو ناسزا خود پیشمان خواهدشدی. شاد قضاوت شما بر مبنایی جشمان بسته باشد. حیف است بر افرادامثال شما. سهیل از کابل
28 مارچ 2009, 15:36, توسط fareed
جناب محترم سليمان راوش ! گمان ميبرم ، به کامنت بسيار استثنايی ؛ دقيق و صف شکن آقای کامبيز خراسانی التفات نکرديد ! با الاخره نظر خود شما چيست ؛ آيا حملات شخصی با اسم مستعار زيبنده است يا سوء استفاده از آزادی بيان است ؟ چرا اين نکته را شما در نوشته تان مطرح نکرديد ، سردبير ارجمند کابل پرس? چه نظری دارد ؟ با احترام . فريد فرنوش
28 مارچ 2009, 15:46
جناب سهیل آغا:
به نظر وعقیدهء جناب عالی راه راست چه است؟ کشتار انسان ها؟ زن ستیزی؟ تجاوز به کودکان؟ کنیز وغلام داشتن؟ به غنیمت گرفتن اموال و نوامیس انسان ها؟ پناه جستن ودعا ورفتن به زیارت وغیره برای خوشبختی ورزق وروزی، بعوض کار وزحمت ؟ وقتی شما با این دستگاه که درآن واحد پیام تان را در سراسر جهان وحتی در مهتابی که شق القمر دران رخ داده! میرساند و خالق آن انسان های متفکر وزحمت کش ، اما به عقیده شما وامثال شما بیدین و کافر هستند باید برای شما ثابت شود که جهان ما در کجا قرار دارد. به امید عقل سالم برای شما و امثال شما.
29 مارچ 2009, 11:26, توسط بشیر
ای بی نام که از ترس اینکه مبادا از نوشته ات انتقاد نشود اسم خود را ننوشته ای! اگر در مورد دین اسلام مطالعه نداری پس چرت و پرد ننویس. من از خدا برای تو عقل و علم و فهم می خواهم.
30 مارچ 2009, 00:01, توسط حلاج
آقای مهدوی ملای قمی است که با پول آخندها نشریه کشید و بعد در قبله اش در کانادا پناهگزین شد. این نوع ملایان به درستی گند های درون اسلام را میدانند اما برای فریبکاری و دین فروشی بر آن پرده می اندازند.
با تک تک آنچه در باره اسلام و قران اینجا گفته شده موافقم و اگر خواسته باشید که سفری عمیقتر به این دین جنایت و عقبگرد و فساد داشته باشید به تارنمای ذیل سری بزنید و کتابهای آنرا بخوانید تا از جهالت بسوی روشنایی بروید:
http://www.kavehsara.com/
بیشتر در مورد قران بدانید:
http://www.geocities.com/bazshenasi_ghoran/
http://www.kavehsara.com/books/baazshenaasi.pdf
جان مورلی میگوید: "هر دینی از یک بیماری خواهد مرد و آن بیماری موقعی حادث میشود که دینی برای مردم شناخته شود."
بیایید اسلام را بشناسیم تا دیگر فریب دین فروشان را نخوریم و از اینهمه بربریت نجات یابیم!!
آنلاین : بازشناسی قران، نوشته داکتر مسعود انصاری
30 مارچ 2009, 04:26, توسط A B
Dear writter,
I am directly telling you that you are really ignorant. First of all,you do not know a basic Arabic, then how you criticize on on the word "Jihad" the Holly Quran is full of the mystries which is beyong the human concpet. Secondly the world "Jihad" is taken from "Johd" means struggle on any way to rescue the humanity, Today we need "Jihadi Elmi" to strengthen ourselves by the power of education.
I am really sorry for you.
31 مارچ 2009, 14:45
شما نبايد چنين گستاخانه به دين مبين اسلام و يا هر دين ديگر توهين كنيد.
1 آپریل 2009, 05:31
اگر آقای مهدوی ملای قمیی است که با نوشتن مقالاتی از اسلام دفاع میکند و از این طریق از جایی پول دریافت میکند، پس خود شما چی؟
آیا راوش با نوشتن، مقالات ضد اسلام پاچه خواری کفار را نمی کند؟
بله این تنها راهیست که راوش می تواند خر در گل گیر کرده ی خود را از گل بیرون کند!
14 آپریل 2009, 15:07, توسط کاوه آهنگر
دست مریزاد آقای راوش و مهدوی عزیز قلم فرسایی کرده اید. تا حدودی رعایت حال کرده اید و دشنام ها را مودبانه نوشته اید. اما، یک سوال از آقای راوش دارم که آیا جرئت این نقد مردانه را به کودتاگران که یک وطن را به پرورشگاه تروریزم تبدیل نمود هم دارید؟ آیا طالبان بروتی(سبیل دار) را بیاد دارید که با گشتار وحشیانه شان در کوچه پس کوچه های فقر زده کابل همه را بوحشت میانداخت. آیا پلیگون مسلخ اندیشمندان و اندیشه را در دوران قدرت تان بیاد دارید؟ آیا جرات نقد به این جنایات را هم دارید؟ یا این جنایات حقایق بود که توسط شما به اصطلاح روشنفکران بر تازیک فکران تحمیل شد؟ چه روشنفکری که بعد از سقط شدن شان نیز کودتا را انقلاب میخوانند و قتل عام را خدمت و اصلاحات. خداوند گار هستی کار شما را به الله قرآن حوالت کند. آمین یارب العالمین.
کاوه آهنگر
28 مارچ 2009, 13:05, توسط مزاری
آقای راوش درود بر شما !
چند سالی پیش در مدرسۀ دینی شهر مزارشریف و به خصوص در تخنیکم نفت و گاز شمال مدرس دینی تخنیکم جناب مولوی جلیل میفرمودند که : تلاوت آیه قل یاالکافرون ... مجاز و عملش متروک و مردود است . امروز آیات قتال را جناب آقای مهدوی متروک فتوا داده اند . عاقبت بخیر که این ملا ها و آخند های دیوبندی و قمی ذیگر چی نو آوری هایی را در قرآن میکنند ، اگر سیر اظهار اندیشه ها به همین منوال به پیش برود ؟ سعادتمند باشید.
28 مارچ 2009, 13:43
پروردگارا هدايتش كن
29 مارچ 2009, 14:15
نگفتم؟ که برای برآورده شدن هر آرزو به دعا وتکبیر متوصل میگردید؟ آیاگاهی هم متوجه شده وفکر کرده اید که باگدشت صدهاسال دعا، تکبیر وزیارت ، تا چه حد تمنیات وخواسته های این همه پیروان دین در جهان برآورده شده؟ همین مدت انتظار کافی نیست؟ و آیا لازم نمیدانید بعوض باور به موهومات توجه تانرا در راه های معقول تر و بهتر به واقعیت های عینی، مانند اکثریت افراد جهان متمدن مبذول گردانید؟
28 مارچ 2009, 13:57, توسط م م
اقای راوش یک انسان بیچاره و از نگاه روانی و عقلی منحرف است و تاریخ ازین گونه اشخاص زیاد بخود دیده و بعدا چنان سر به نیست شده که قصه شان پند ایندگان راسبب گردیده است...
این درست است که پندار خدایی موجب قبول و دلجویی همه را بوجود نمی اورد چرا خداوند با خلق شی هرزه به اشیای خوب لذت واقعی انرا برای ما مینمایاند و بعد ما را متوجه میسازد که پیروی از کدام ان چه نواقصی و یا منفعتی در بر خواهد داشت و انصافا انسان دارای عقل سلیم مختار است که کدام نوع را انتخاب میکند...
جهالت اقای راوش چنان بزرگ است که مقایسه ملا عمر را با خمینی نتوانسته است پس درک شان از خدا و کلامش چه باشد اینرا یک طفل هم میفهمد...
البته طرفداری از خمینی دلالت از طرفداری از اخند های ایران نیست.... من در ایران هم بودم و هم در پاکستان- محل زیست و رشد ملا عمر- فرق زمین و اسمان است از نگاه فرهنگ و اداب معاشرت وجایگاه در جامعه جهانی و غیره و غیره—
همچنان سرنوشت ملا عمر و خمینی را هردو را نیز میدانیم بنا ضرورت به یاوه گویی نیست که وقت ضایع کن باشد...
ولی------------------------- سوال من از اقای راوش اینست---
چرا از عقاید خود نمی گویی او پیرمرد خرف که چهل سال از عمرت عزیزت گذشت ولی تا حال ندانستی که علی اباد شفاخانه است یا شهر..
پیروان خدا موجود است و این دین الرغم انچه تو میگویی که چیزی تازه نیست ادامه پیدا خواهد کرد ولی تو انسان بی شهامت جریت اظهار عقاید خود را نداری و مانند اشخاص بیمار هذیان گویی کرده و اب را گل الود مینمایی...
ادم جاهل بی عرضه -از عقاید خود بنویس که چه کاره ایی اتش پرست -بت پرست- شیطان پرست - حیوان پرست- افتاب پرست- اله تناسلی پرست- اخر تو چه کاره یی و بخدا قسم که هست و بودم در اختیار اوست هر عقیده داشته باشی بان احترام خواهیم گذاشت.. و مورد احترام خواهی بود..ولی-------------------------
نشود که اله دست قرار گرفته که بروت ها و بینی ات از بریدن است
جانم اینطور اسان نیست اگر خوده معرفی نکنی که به چه عقیده داری اصلا تو یک غلام بچه بیش نیستی پس چه رسد که به توهین خدای ازادگان بپردازی..
شرط مباهله و جوانمردی قبل از همه معرفی عقاید شما است در غیر ان تو یک انسان روانی استی که به تحقر عقلی مصاب است بنا رفته تداوی کرده بعد به چرندیات ادامه بده ..والسلام
29 مارچ 2009, 16:31, توسط ف.ب
آقای م م! پاسخ شما به آقای راوش واقعاً باسخ یک مسلمان صدفیصد وافعی است. با خواندن نبشته شماحرف آخر جواب یک مسلمان کامل و جنتی به یک بحث به اضطلاح علمی و دینی و فرهنگی را خواندم و باور کن بسیار لذت بردم. فکر می کنم و حتی یقیین دارم که مسلمان های واقعی - نه نیمچه مسلمان ها- سراسر جهان، اعم از ملا عمر و اسامه و رهبر انقلاب اسلامی و اقای مهدی و دیگران باید طرز جواب دادن را از حضور مبارک شما بیاموزند. این نوشته شما به من این باور را داد که بخیر آینده دین مبین اسلام گل و گلذار است.
29 مارچ 2009, 19:31, توسط م م
روز بخیر اقای ف ب..
خوب برای اشخاص که عقاید دیگران را به سخره گرفته و اصرار به بد نامی ان از طریق نگاه خود غرضانه دارند باید همچو جواب دندان شکن داد تا بفهمد که اشتباه کرده و در اینده به تکرار ان نپردازد....
ما امیدواریم که اقای راوش از خر شیطان پایین امده و به تبلیغ دین و ایین خود بپردازد تا نقد ایین دیگران و چشم حسود کور باد که حتی نیم نگاهی بیجا را در مقابل ان مرتکب شویم چه رسد به استعمال الفاظ بد و رد..
خوب ما نیز احترام متقابل را میدانیم و مطابق دستورات ان زنده ایم ولی در صورت که احترام به عقاید و رسوم نهادینه شده جامعه ما را کسی مراعات کند...
ایا شما تضمین میکنید که اقای راوش از توهین و تفاسیر غلط کلام ذات ازلی که رشته و مسلک وی نمیباشدو انرا مطابق میل خود به خورد دیگران میدهد دست بردارد و صرف به تبلیغ و دین و ایین خود بپردازد...
مگر سر- ما را که مار افعی نگزیده که به کسی توهیین و بی حرمتی کنیم چون خداوند چنین اجازه را مطابق گفته های خود مثلا که -در دین اکراه نیست و یا کافران میتوانند در دین خود باشند- برای ما نمی دهد...
و من باور کامل دارم که مطابق هر دین و ایین و قانون مدونه مترقی تعرض به عقاید دیگران در محضر عام جرم است و بایست جلو ان گرفته شود وحتی مورد پیگرد قانونی قرار گیرد و یا من درست نمی فهم....
ولی قضاوت می گذاریم به دیگران...
28 مارچ 2009, 14:18, توسط Sheikh Rahim Ghori-Dr. Rahim Karim Cologne- Germany
آقای سلیمان راوش درود بر شما
.من نوشته های شما را تا جایی خوانده ام با کنجکاوی بسیار.آنچیزیکه شما از کیش اسلام انتقاد کرده اید کار بیضه داران دین است که بدان پاسخ دهند
مگر اینکه یکی از کتابهای تان بنام نام و ننگ که بدین تازه گی ها از چاپ بیرون شده
نارسایی هایی بسیاری دارد که مردمان نادان را به بسیار زودی به گمراهی کشاند.شما آقای راوش اندرین نوشته ای
تان خود آگاه وگویا به دستوری به افسانه سازی پرداخته اید ۱.چکامه ای منطق الطیور خاقانی را منطق الطیر نوشته اید ودرست ان
منطق الطیور باشد ودو بیتی از آن را برنگ نمونه یاد کرده اید وپندارید که این چامه
اندر ستایش سیمرغ باشد مگر نه چنانست که شما پندارید. این چامه به ستایش
.پیامبر اسلام است که هزاران درود خداوند بر وی وبر خانواده ای پاکش باد
.به ستایش کسی که شما بر وی باوری ندارید مگر این چیز تازه ای نیست
نزدیکترین یاران وی بر وی باور استواری نداشتند واینان کسانی بودند که
کیش اسلام را از جایگاه درست آن بیرون بردند وکشتار مردمان بیگناه بویژه
.ایرانزمین را براه انداختند بی دستور پیامبر و بی دستور قران پاک
امویان به جز از دو تنی چون عمر پسر عبدالعزیز و معاویه فرزند یزید بن معاویه
.هرگز مسلمان نبودند مگر عباسیان همگی به یگبارگی نا مسلمان بودند
باری از داستان بدور افتادیم.واینان بودند که کیش اسلام را به ایران خاوری گویا
.افغانستان بزور شمشیر آوردند
دیگر اینکه یکی از سر سختترین بدخواهان مشروطیت پارس را که حاجی. ۲
شیخ فضل الله نوری میبوده یکی از آزادیخواهان وا نموده اید که این درست نیست
حاجی شیخ فضل الله نوری پس کشودن تهران پایتخت پارس بدست مشروطه
.خواهان بدار آویخته شد
اکنون کودکان من که خورد سالند به آواز بلند گوش های مرا نوازش دهند و
.نگزارند که دنباله داستان را نویسم.دنباله دارد.به امید پاسخ. با احترامات فایقه
28 مارچ 2009, 14:38, توسط جواد تابش
جناب راوش!
در دنیا کافر زیاد است یکی از انها هم شما باشید. شما با دین مردم چه غرض دارید.اگر بشما دردی رسیده تقصیر دین که نبوده .تقصیر دکانداران دین است .من نفهمیدم شما دین را نقد میکنید یا دکاندار دین را.
اگر دین را... خوبست نقد کنیداما این دین اسلام مگر خوبیهایی هم دارد که شما دشمن دین و آن دکاندار دین آنرا نمیبینند.
آخر مفاد این حرفهای بیهوده شما در کجاست و به درد کی میخورد؟
بجای این حرف به یک تحقیق به درد بخور مردم و جامعه غمدیده بپردازید نه اینکه هرچه در دل عقده دارید در کاغذ بنویسید.
نویسنده کسی است که عقده خود را ننویسد.
جواد تابش
29 مارچ 2009, 05:28, توسط روشنی
مفاد این حرفها روشن کردن ذهن کسانی است که در تاریکی یکهزاروچهار صد ساله فرو رفته اند.
28 مارچ 2009, 18:16, توسط tareq
man na fahmedam ke jenabe rawesh az een naweshtan ha chi morade darad, wa yak sawale ke man az eshan daram een ast ke waqte shoma islam ra nafya mekoneed ba ewazash chi ra peeshnehad mekoneed ya sadatarash eenke shoma dar zendagi amali tan payrawe kodam rah wa rawesh hasteed?
tareq
28 مارچ 2009, 21:12, توسط شبیر
درود آقای راوش گرامی !
نوشته ات واقعا قابل تامل است امیدوارم قلمت همیشه تابو شکن باشد.
برایت موفقیت های بیشتری ارزودارم.
29 مارچ 2009, 03:12, توسط نور خدا
حضور حجت الاسلام والمسلمین آقای مهدوی و سایر چوکیداران دین عرض گردد، که هر پدیده و ارزش اجتماعی را باید به نسبت زمان بررسی کرد. من مثلا سوال میکنم که آیا ضرور است کتاب شهریار نوشته ی ماکیاولی را که به مراتب نو تر از کتابی بنام قران است هنوز پیروی کرد؟ یا آیا ضرور است حکمی را که بطلیموس در زمینه ی نظام کائینات ارایه کرده بود پذیرفت؟ جان برادر دیگر این گپها کهنه شده و قصه ی مفت اند! ما در جهان پویشها زنده گی میکنیم جهانی که در آن هیچ چیزی نمیتواند برای خویشتن خویش حکم ابدی بودن را نازل کند. آیا شما میتوانید در برابر آشوب طوفانی طبیعت مانند یک شاخه ی خشکیده بایستید؟ این محال است. همانطوریکه همه خدایان قدیم محکوم به فنا بودند، این مزخرفات باقی مانده هم به باد فنا خواهند رفت. به گفته ی یکی از اندیشوران بزرگ تاریخ اندیشه "آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود، پدیده های مقدس و محترم زمینی میشوند و انسان ناگذیر با واقعیت زنده گی خویش روبرو خواهد شد"
و الله خیر الرازقین.
29 مارچ 2009, 04:16, توسط صباح
درود بی پایان خدمت شما راوش عزیزباد!
واقعا که چه مهملات و مزخرفاتی را باید خواند و از قرآن در آورد و بررسی کرد! البته برای اینکه نشان داد دین اسلام و مذهب و قرآن پوچ و یاوه است چاره ای جز این کار نیست زیرا اموختاندن اعمال سادیستی برای اطفال خلاف قانون بشریت است. اگر هر صفحه قران را ورق بیزنیم میدانیم که خداوند چقدراز درد کشیدن و رنج دیدن بنده گان خود لذت میبرد. حالا شما اعمال خداوند را با طالب که بمب را در کمر بسته منفجر مینماید ویا با چاقو گردن میبرد مقایسه کنید
سوره نساء آیه 56
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا
آنان را که به آيات ما کافر شدند به آتش خواهيم افکند هر گاه پوست تنشان بپزد پوستی ديگرشان دهيم ، تا عذاب خدا را بچشند خدا پيروزمند وحکيم است.
سوره کهف آیه 29
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا
بگو : اين سخن حق از جانب پروردگار شماست هر که بخواهد ايمان بياوردو، هر که بخواهد کافر شود ما برای کافران آتشی که دود آن همه را در برمی گيرد ، آماده کرده ايم و چون به استغاثه آب خواهند از آبی چون مس گداخته که از حرارتش چهره ها کباب می شود بخورانندشان ، چه آب بدی و چه آرامگاهی بد.
سوره غافر آیه 71، 72، 73
إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ ؛ فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ ؛ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ
آنگاه که غلها را به گردنشان اندازند و با زنجيرها بکشندشان ؛ در آب جوشان ، سپس در آتش ، افروخته شوند ؛ آنگاه به آنها گفته شود : آن شريکان که برای خدا می پنداشتيد کجا هستند؟
سوره اعراف آیه 179
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ
برای جهنم بسياری از جن و انس را بيافريديم ايشان را دلهايی است ، که بدان نمی فهمند و چشمهايی است که بدان نمی بينند و گوشهايی است که بدان نمی شنوند اينان همانند چارپايانند حتی گمراه تر از آنهايند اينان خود غافلانند
سوره النبأ آیات 21 تا 25
إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا لِلْطَّاغِينَ مَآبًا لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا لَّا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا إِلَّا حَمِيمًا وَغَسَّاقًا جَزَاء وِفَاقًا إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا
جهنم در انتظار باشد؛طاغيان ، را منزلگاهی است ؛ زمانی دراز در آنجا درنگ کنند ؛ نه خنکی چشند و نه آب، جز آب جوشان و خون و چرک ؛ اين کيفری است برابر کردار زيرا آنان به روز حساب اميد نداشتند
سوره بقره آیه 24
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ
و هر گاه چنين نکنيد که هرگز نتوانيد کرد پس بترسيد از آتشی که برای کافران مهيا شده و هيزم آن مردمان و سنگها هستند
سوره آل عمران آیه 10
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَيْئًا وَأُولَـئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ
کافران را داراييها و فرزندانشان هرگز از عذاب خدا نرهاند آنها خود، هيزم آتش جهنمند
ده ها آیه دیگر میتوان به همین سبک در قران یافت. حال خود قضاوت کنید، آیا میان الله و ان پسر که انسان را زنده حلال مینماید و کلمه شهادت را میخواند، تفاوتی وجود دارد؟ آیا الله یک خدای سادیست ساخته ذهن فردی سادیست نیست؟ براستی که توحش اسلامگرایان ریشه در بیماری خدای این آیین دارد. خدایی حقیر که اینگونه همچون یک بیمار روانپریش قرار است با انسانها رفتار کند کجا شایسته ستایش شدن است؟
(برگرفته از وبلاک اسلام یا خرد گرائی www.rawshangari.blogfa.com )
آنلاین : http://rawshangari.blogfa.com/
29 مارچ 2009, 04:40, توسط سرور جاغوری
تعبد و عبادت از اعمال بردگی است و عبد و عبید که معنای برده را میدهد، از همین ریشه است. عبادت یعنی بندگی کردن، پرستیدن، اطاعت کورکورانه و خاشع بودن… سهم عمده ی متن قرآن درمورد خضوع و خشوع و متعبد بودن مؤمن نسبت به قرآن و الله است. واژۀ اسلام برخلاف نظر باورمندان، مفهومش مسالمت نیست و معنایش تسلیم است؛ تسلیم به آنچه شریعت دستور میدهد؛ و اطاعت کورکورانه ی پیروان نسبت به وجودی موهوم به نام «الله» و البته به تبع آن فردی که معرف این الله است.
ایمان مطلق، خطرناکترین و مضرترین آلودگی در آدمی است و محرکی است برای انجام هرگونه جنایات.
اصولاً مدعیان رسالت، خدائی مستبد و خودشیفته و زورگو را معرفی کرده اند و او را در تاریکی مطلق و هاله ی تقدس ناشی ازترس و خوف پوشانده اند تا به خواسته و منظور خود که چیزی جز سروری و حکومت نبوده است برسند. خداشناسی یک امر علمی نیست، بلکه ادعائی تخیلی است؛ و هرگونه تلاش در راه اثبات چنین موجودی، اتلاف وقت است. هیچ الزامی برای منکران وجود خالق نیست که در پی اثبات عدم وجود باشند. زیرا نیستی ونبود اثبات نمی خواهد؛ این هست و وجود است که باید ثابت شود. بی تردید حتا اگر سخن مدعیان پیامبری را بپذیریم و چنین موجودی نادیده و ناپیدا را واقعیّت پنداریم، عبادت و خشوع آدمی نسبت به او، نشان کمال خودپرستی، استبداد و استکبار این موجود است.
دستور انجام فریضه های دین به مسلمانان، هیچ علتی جز مطیع و مقید کردن مؤمنان نداشته است. به سخنی دیگر، مدعیان رسالت به منظور تحکیم مقام و موقعیّت خویش فریضه های عبادی را وضع و پیشنهاد کرده اند. رکوع رفتن درنماز، همان تعظیم است؛ و سجده کردن نیز به خاک افتادن درجلو پای سلاطین و خداوندان زور، هرچند در ظاهر سجده به موجودی نامرئی به نام الله باشد. این افیون دین است که امتش را به صورت همان بردگان زمان برده داری قالبریزی کرده و آنان را به مانند حیوانات به خدمت مدعیان رسالت می گیرد. براین سخن چه دلیلی بهتر از این می توان ارائه داد که در هیچ یک از آئینهای ابراهیمی برده داری منع نشده است؛ و پیغمبر اسلام، هم برده داشته است و هم کنیز.
اصولاً برخلاف ادعای متدینان، دینها نه تنها در جهت حفظ و ارتقای شأن و کرامت انسان گامی برنداشته اند، بلکه واژگونه ی آن، هدفی جز تحقیر شأن ومنزلت آدمی ندارند؛ و پیامبران تمام همتشان دراین بوده است که مردمان را ذلیل و حقیر بارآورند. این حرکات و کردار بهیمه ای که از افراد القاعده و طالبان سرمیزند، واکنش حقارت و ذلالتی است تعبد دین برایشان ایجاد کرده است. عبادات، شامل نماز، روزه، حج، زکات و بدتر از همه جهاد، اعمالی است که روان آدمی را از اتکاء به نفس و پایداری تهی کرده و او را به فردی مطیع و مقید مبدل میسازد. نماز مسلمانان، که درظاهرعبادت خداست، چیزی جز اظهار بندگی و خشوع نسبت به«محمد»نیست. امروز- درقرن 20 و 21- چنین نمایشی به نام نماز یکی از حقارتبارترین کاری است که آدمی ممکن است از خود بروزدهد. نگاهی ازروی دقت و انصاف به صف نمازگزاران مسلمان هنگامی که به سجده می روند بیندازید تا میزان خفتی را که مؤمنان روزانه 34 بار برای خود می خرند دریابید. درظاهر امر، فرد مؤمن با این عبادات، دربرابر پروردگاری که دوزخ دارد و انسان را درآن کباب میکند قرار می گیرد، اما در واقع، اظهار بندگی و خشوع نسبت به نماینده ی خدا یعنی محمد است.
دین عیسی رسماً می گوید:«آدمی گناهکار به دنیا می آید...» چرایش را باید از پاپ هائی که در مراسم رسمی تاج پادشاهی برسر می نهند پرسید. باید از این سلاطین دین مسیح سوآل کرد: این چه خالقی است که نوزاد را گناه کار به دنیا می آورد؟!
این تعظیم ها و سجده ها و کرنشها در دین اسلام، و آن زانوزدن عیسویان در جلو محراب کلیساها و صلیب کشیدن برسینه، و آن تکان دادنهای سر و بالاتنه درمیان یهودیان، و توهینی که بهاءالله در مورد پیروانش رواداشته و آنان را اغنام الله یعنی گوسفندان خدا می نامد، همه برای حقیر کردن آدمی و بندگی در خدمت کسانی است که خود را فرستاده ی لاهوت معرفی کرده اند. نماز، کرنش مسلمانان به محمد است و خدا دراین میان وجه المصالحه است.
تاریخ در هرمورد نشان داده است که پدیده ی دین، مانیفست حکومت رسولان و بندگی ی مؤمنان بوده است. مسائل دین همه درماوراء زندگی می چرخد و مربوط به دنیای تاریکیها و پس از مرگ است. دینها و مذاهب به طور اعم، و دین اسلام به صورت ویژه، نه ظهورشان و نه دستورها و تلاششان برای تولید سعادت و رفاه آدمی درزندگی نیست. ادیان ضمن تأمین اهداف معمارانش در رسیدن به قلهی شهرت، دستاوردی جز بندگی و حقارت ندارند. مردم عربستان پیش از ظهور دین محمد، هیچ مشکلی با بتپرستی نداشتند و درتاریخشان هیچ جنگ مذهبی برسر پرستش فلان یا بهمان «بت» روی نداد. اما محمد با آوردن ده ها آیة که امر به کشتار میدهد، این مردم را به دشمنان خونی تبدیل کرد و اقوام را به جان هم انداخت و پس ازاو جانشینان نیز جهان را به هم ریختند.
البته اسلام درضمن راهی است برای خیالپردازی و فریب مؤمنان درمورد لذت جوئی از حور و غلمان؛ و لمیدن درمکان امن و نوشیدن مَی خوشگوار درزمان پس ازمرگ. اگر دستوری برای انجام اعمال دنیائی داده باشند، بیشتر در اطراف همان عبادات و شهوترانی است که چگونه به حمام روند و چگونه خودرا دوباره آماده ی عبادت کنند... که سرانجامش یا به بهشت موعود میرسد و یا در صورت تمرد، به «جهنم التی توعدون...» و سودی دردنیای زندگان عاید فاعل و مؤمن نمیکند. هیچ یک از تعالیم دین و اعتقادات آسمانی به دلیل تضادشان با دانشهای تجربی و خردگرائی، قادر به پاسخگوئی به واقعیّتهای زندگی و مسائل مادی نیست. در تمام قرآن و انجیل، حتا یک کلمه در مورد زراعت و کارکردن و کیفیّت تأمین معاش وجودندارد. برعکس، قرآن اهل دنیا، یعنی کوشندگان مادی را به شدت سرزنش کرده و آنان را یا شایسته ی کشتن میداند و یا درزمرۀ دوزخیان.
با نگاهی کنجکاو به جوامع مسلمان و کاتولیک مؤمن، منظره ی زشت عقبماندگی و فلاکت این جوامع تأثیر ایمان متعبد را در زندگی ی این مردمان فریاد میزند. این خسران و عقبماندگی علتی جز تفوق تفکر دینی برساختار جامعه، و استیلای اندیشه ی متافیزیک براذهان خاص و عام ازیک سو، و استبداد حاکمان محل ازدیگر سو ندارد. این درحالی است که استبداد فرمانروایان نیز از همان باور ژرف دینیی عوام سرچشمه میگیرد و نتیجه ایمان عوام است؛ و مستبدان به پشتیبانی دین و کمک متولیان دین، زورگو و ظالم شده و میشوند؛ و عوام به تبعیّت دین مطیع و برده و بره شده اند. زیرا ذات دین استبدادی و مستبد پرور است.
هرچه میزان بردگی و سرسپردگی به دین و لاهوت در جوامع بیشتر باشد، به همان نسبت، فقر و عقبماندگی بیشتر و چشمگیرتر است. کشورهای کاتولیک، دنیای اسلام، پیروان معابد بودا و هندو و بالاخره دیگر پرستندگان متعبد موهومات، کلاً از کاروان دانش و تکنیک و پیشرفت وامانده اند و در فقر و مذلت می زیند. امروز دین نه تنها لازم نیست، بل غل و زنجیری است بردست و پای آدمی و سدی است در راه پیشرفت بشر.
29 مارچ 2009, 10:48
آقای جاغوری: درتمام عمرم فکر میکردم من یگانه انسانی در جامعه افغانی هستم که سوالات وشک و تردید هایی از زمان کودکی در مورد ادیان سماوی دارم وبا چنین اندیشه ها که در همه جا وهر محفل مورد ملامت وسرزنش قرار میگرفتم ، بعضادرمورد خودم مشکوک میشدم که چگونه امکان دارد این همه انسانها با همه تحصیل و تعلیمات عالی اینقدر نامعقول و بی منطق باشند و شاید آنچه باور من است ، نا درست باشد. اما امروز از برکت این همه علم و تکنالوژی ،درمیابیم که خوشبختانه تعداد خردگرایان وروشنفکران مانند جناب عالی واقای راوش ودیگران، روز افزون بوده که باعث افتخار است. امید وارم بااین افکار وقلم رسای تان درین مورد وقتا" فوقتا"اظهار نظر نموده وازین راه در تنویر افکار جوانان که درتاریکی قرار دارند خدمت بزرگی را انجام داده باشید. احترام
29 مارچ 2009, 05:10
یک دفعه حرف از این میزنی که عربی نمیدانی و دفعه دیگر کلمه قتال را برای خود معنی میکنی!!!! راستی ببینم قرصاتو نشسته نخورده باشی!!! بعدشم بهت بگم که این مانی و زردشتت هم دیگه کار از کارشون گذشته و به درد روانی هایی مثل خودت میخورن
29 مارچ 2009, 05:52, توسط خالد
دانش میسازد--------- مذهب خراب میکند
دانش به جلو میبرد----------- مذهب به قهقرا میکشاند
دانش از روشنایی انرژی میگرد-------- مذهب در تاریکی رشد میکند
دانش امید و شادی می افریند -------- مذهب غم و غصه و ناامیدی می اورد
دانش به جز راستی و درستی نیست ------- مذهب بجز دروغ و دغل نمی باشد
دانش ارزش انسان را بالا میبرد ------- مذهب انسان را کوچک و نادانی او را اشکار میسازد
دانش همواره در جستجو تکامل و تکاپو است----- مذهب مردابی راکد و گندابی در حال خشکیدن است
در کشورهای اسلامی رهبران دینی که هنوز نتوانسته اند مستراح مساجد خود را تمیز نگهدارند چگونه میتوانند ما را به بهشت تر و تمیز و زیبایی رهنمون سازند؟
خدا انقدر بخشنده و مهربان است که هیچ درخواستی از مردمش را بدون التماس و گریه زاری و نذر و سفره انداختن و ... پاسخی نمیدهد
تا اسلام درافغانستان است از حاکمیت ملی مجلس ملی دولت ملی احزاب ملی و افراد ملی خبری نیست
عوامی که فریب میخورند نااگاهند با سوادهایی که فریب میخورند گناهکارند
روشنفکرانی که فریب میخورند تبهکارند و روشنفکرانی که فریب میدهند جنایتکارند
خالد محصل سال اول ادبیات کابل
29 مارچ 2009, 07:14, توسط حمیرا نائب (جاغوری)
اقای سلیمان راوش بدرود !
از نویشته خوب و بجا شما خرسند شدم امید است ادامه بدهید قلم تان رسا باد.
با تائید ازنویشته شما اینک گوشه ای از دفاعیات عبدالرحمن پنجشیری مسلمان زاده ای که به مسیحیت گرویده و در دادگاه اسلامی به اعدام محکوم شده بود، را برای علاقه مندان اسلام عزیز مینگارم. البته از این مطلب برداشت اشتباه نشود که من هوادار مسیحیت هستیم. من با تمام ادیان مخالفم و بهترین دین را وجدان بیدار و خرد هر فرد میدانم.ولی در این دفاعیات نکات اموزنده ای نهفته است که ماهیت ضد بشری اسلام را نمایان میکند:
عبدالرحمن که بدلیل گرویدن به دین مسیح محکوم به اعدام شده مردی بسیار دلاور است در یک دادگاه غیر علنی به رییس دادگاه گفته است اگر میگویند من کافر شده ام مجازات مرا خداوند خودش در ان دنیا تعیین خواهد کرد چرا مرا به جرم یک گناه در دو دادگاه یکی دادگاه شما و یکی در دادگاه عدل الهی محاکمه میکنید.من اصلا نمیخواهم به بهشت بروم شما چه اصراری دارید که مرا از جنهم نجات دهید من نمیخواهم در بهشت در کنار شما بنشینم و یا زندگی کنم.من نمیخواهم یک عمر در کنار حضرت ملاعمر و حضرت امام خمینی تا ابد زندگی کنم من دوست ندارم با اسامه بن لادن و دکتر زرقاوی و احمد شاه مسعود محشور باشم.اگر در این دنیا با بودن در کنار شما سختی کشیدم نمیخواهم اخرتم را خراب کنم به جهنم راضی هستم که در بهشت شما نباشم. تجاوز به رحیمه خواهر ۱۳ ساله ام توسط ملا عبدالعزیز بیشرم مرا مجبور به تعویض دین خدا نموده.دین خدا چه فرقی دارد در اثر جنایتهای بنیادگرایان طالبی هستی مردم افغانستان بر باد رفت گلبدینی ها برهاندینی ها و ... و ده ها دیگر سرکرده خون اشام خون ملت مارا به شیشه کردند و به خوشخانه های خود خزیدند.اری من دیوانه هستم من با تمایل خودم میخواهم به جهنم بروم.شما چه که بر من میتازید و مرا به محاکمه میبرید.کاری نکید که تماما از دین خدا سربکشم و مرتد بشوم خداوند مارا از چنبر بویناک این مسلمانان جبار و خود فروخته اجنت غارتگر جنایتکار نژاد پرست و میهن فروش نجات بخشد و مرا هم کمک کند که دوباره به جهنم کفار یعنی کشور المان برگردم.معتقدین به خدا مرا دعا کنند.ظلم اسلام پایدار نمی ماند دامن خودش را خواهد گرفت. اسلام بنیادگرا و الوده با قوم بازی ولسان پرستی امان مردم مارا گرفته.من به گدایی در المان سر بلندترم تا شاهی در میهن خراب شده ام..
29 مارچ 2009, 11:47, توسط مریم
من هر چه این متن آقای راوش را می خوام نمی دانم در کجای آن منطق به کار رفته. آخر این هم منطق است که به عقب و جلوی آیات قرآن کریم نگاه نکرده و آنها را خود سرانه معنی کرد. کجای این منطق است؟
شما به اسلام ماهیت ضد بشری نسبت داده اید در حالی که اسلام هرگز انگونه نیست. به آن دلیل شما و امثال شما چنین چیزها را می نویسید که در تاریکی جهل و نادانی فرورفته اید.
بروید به انجیل و تورات تحریف شده و نگاهی بیندازید که چگونه به کشتار و جنگ و کشور گشایی دعوت کرده است. در جایی از همین کتب تحریف شده
(تورات و انجیل) آمده است که اگر به کشوری حمله می کنید و میخواهید آن را از آن خود کنید هیچ زنده جانی را در آن زنده مگذارید!! مگر در جنگ جهانی اول ندید که هیتلر یک مسیحی چگونه از یهودیان صابون درست میکرد!!
مگر چن ماه پیش ندید که چگونه صهیونستها به غزه حمله کردند و در ظرف چند روز هزاران انسان را کشتند و هزاران کودک را بی پدر و مادر کردند. و آنگاه شما می گویید اسلام دین شمشیر است و به آن ماهیت ضد بشری میدهید.
مریم (کلاس ده)
29 مارچ 2009, 08:07
بنده دانش آموز کلاس 11 هستم نیاز کشورمان را در وحدت میبینم اسلام عامل بدبختی مانیست اعمال ضد دینی ک شما و امثال شما در سه جهار دهه ی اخیر انجام داده اید آفت و مصیبت زیادی را برای مردم ما خلق کرده است. نمیدانم چرا از تجربه های گذشته نیاموخته ای. حزب دموکرات هم شعارش دین ستیزی بود اماچه بلایی بر سر این کشور آوردند تو باز در کدام آخور می چری که این گونه کمر بسته ای که باز دوباره مردم افغانستان را به دام مصیبت های دیگر پرت کنی. البته معلوم است که در آلمان هستی شاید گوشه ای از پرونده ات درآن کشو ر مشکلی داشته باشد و با این شعار ها مشکل را برای خود دفع کنی و راهت را هموار سازی. مقاله ی قبلی را که خواند برایت هدایت خواستم چون هنوز امیدی برای هدایتت بود اما اینک فکر کنم دیگر کار از کار گذشته و تو از جمله ی کسانی هستی که در فاضلاب حماقت و جهل گیر افتاده ای شاید چند قرانی از این راه بدست آوری اما در مقابل آبرو و عزتت را از دست داده ای و مطمئن باش که دیگر راهی برا برگشت نداری و انشا الله در همان جا به زودی حرام خواهی مرد و فکر نکنم کسی دفن کردن جسد نجسی چون تو را به عهده بگیرد. جسد خشک شده ات همین طور باقی میماند تا اینکه ماموران شهر داری بیاییند و جسد گند زده ات را از آنجادور کنند و در فاضلابی بیندازند تا از ما بقای تو به عنوان کود حیوانی استفاده شود (البته همان کودی هم که از بدن نجسی چون تو درست شده باشد به درد رشد علف های هرزه هم نمیخورد)
29 مارچ 2009, 08:31, توسط یاسمین ( جاغوری )
خردمندشجاع وفداکار آقای راوش احترام بشما، قلم توانمندشما تواناورساترباد! من به اثرگرانقدر وروشنی بخش " سیطره 1400 ساله اعراب برافغانستان " که درنوع خودکم نظیروممتازاست ، دست رسی داشته وتاکنون جلد اول آنرا ازنظر گذرانده ام . جاه دارد تانتیجه بخش بودن واثرگذار بودن آنرا برافکارنسل امروزی ، بشمامبارک گفت . آرزومندم این بحث وتبادل نظر حداقل تحمل وشکیبایی درشنیدن نظرمخالف را درجامعه قلم بدستان ماتقویت نموده وراه را بسوی گفتمان ونقد بیشتر هموارسازد . باتوجه به مختنق بودن واستبدادی بودن فضای فرهنگی حاکم برجوامع مذهبی واصل امتناع ازپذیرش نقدوایراد درتفکردینی ، عصبانیت وبرخوردهای ناشیانه دوستان مذهبی ما قابل درک است ولی یک نکته را باید درنظرداشت که درافکاروباورهای مذهبی حاکم برما ، بدبختانه مجموعه ای احکام و خمیرمایه های فکری وجود دارد که کاملآ گندیده وبه زباله ای ازباکتری مبدل گردیده است وبردگراندیشان است تا نسل جوان امروز را ازمصاب شدن وگرفتارآمدن به این گندفکری نجات داد. من به آوردن تنها یک نمونه ای ازاین آلوده گیهای فکری حاکم برذهن وروان مذهبیون جامعه ای ما اشاره مینمایم وقضاوت را بخود متفکرین قم ونجف میگذاریم. امام خمینی رحمت الله تعالی علیه وعلی جمیع ساطور بدستان وی درجلدسوم تحریرالوسیله - مسئله 12 درباب نکاح وطلاق بشریت پایان قرن بیست را چنین ارشادمیفرماید" کسیکه زوجه ای کمتر ازنه سال دارد وطی اوبروی جایزنیست ، چی ازاینکه زوجه دائمی باشد وچی منقطع واما سایرکامگیریها ازقبیل لمس بشهوت وآغوش گرفتن وتفخیذ( یعنی مالیدن به ران ونقاط حساس شهوانی باآلت تناسلی" تاکیدازمن است ! اشکال ندارد هرچند شیرخواره باشد! ( برهروجدان سالم ووارسته ازقیدبنده گی لازم است تابگویند شرم ونفرین بادبراین افکارمتعفن ! بازهم تاکیدازمن است ) واگرقبل ازنه سال اوراوطی کنداگرافضا نکرده باشد یعنی مجرای بول وغائط اورا یکی نکرده باشد بغیرازگناه چیزی براونیست ، اگرکرده باشد ، تاابد وطی اوبروی حرام میشود." ( امام خمینی ). اگراین مطلب درسایت کابل پرس? بنابرملحوظی توفیق چاپ یافت ، بعدعاجزانه تمنی دارم که آخوندهای عزیز، باعمامه وبدون عمامه نظرشان رادر رابطه به احکام علمی وفقیهی امام راحل شان بیان فرمایند ومارا ازرازورمزوفواید کام جنسی گرفتن ازطفل شیرخوار، یعنی بازی نمودن ومالیدن به دستگاه تناسلی طفل درگهواره!!! باخبرنمایند واین یاوه گویان ویاوه پرستان عزیزکه میگویند " ازدواج محمدباعایشه نه ساله یک ازدواج سیاسی وبمنظور تقویت اسلام بوده ونیزدخترنه سال درزمان محمدازرشد جسمی زیادی برخودرداربوده ودیگرچرندیات !! اکنون بفرمایند که فتوای فقیهی امام سیزده هم - خمینی بت شکن مبنی برزوجه بودن دخترکمترازنه سال ، آنهم درپایان قرن بیست ونیز درصورت تجاوز به طفل وافضاکردن وی ، اشاره به یک گناه ساده که درواقع بی اهمیت دانستن این عمل زشت وغیرانسانی است ! چه ماله کشی میفرمایند.
29 مارچ 2009, 12:36, توسط بابک
محترمه خانم جاغوری درود بی پایان بر شما !
خرد گرایی شما مرا بر آن واداشت تا با این نوشته از شما تشکر نموده و موفقیت مزید در کار تان در اینده آرزو کنم.خوشبختانه در این سایت که به همت چند فرهنگی براه اندخته شده هر کس میتواند نظریاتش را بی سانسور و یا حداقل با کمترین سانسور ابراز دارند.
زیبایی در این است که نظریات و عقاید متفاوت و در تضاد با همدیگر باشند.آنگاه میتوان بیشتر به جزئیات رسید و اکناف نا مکشوف یک مطلب را برهنه نمود.البته در این سایت هستند اقایانی که در دفاع از دین و یا مذاهب شان پرداخته اندو عده هم در جهت مخالف نظر انها نظر نوشته اند.تا جایی که دیده شده در مجموع فضای استدلال و منطق و حفظ حرمت همدیگر در این مباحاث حکمفرما بوده است.تخلفات از هردو جهت ناچیز بوده است .این نوید خوبی است برای ارتقای فضای گفتگو و ارائه دلیل و معلومات ، تمرین و ممارست در راستای آموزش مطلوب گفتمان.
هر انسان حق دارد در مورد سوالات و پرسش های عقیدتی و فلسفی تجسس کند.اگر سوالی دارد طرح نماید .اگر مطلبی داشت بنویسد.اگر نظری داشت در اختیار مطالعه دیگران قرار بدهد.حق دارد احساس خود را بی پرده اظهار دارد.حالا اگر کسانی طور دیگری فکر میکنند بایدانها نیز حق پاسخ گفتن و حق طرح پرسش را داشته باشند.با اینترتیب است که بیشتر از پیش با نکات باریک عقاید خود و دیگران پی خواهیم برد.اگر نکاتی ضعفی در نظریات ماست کشف و حل خواهد شد.این راه بهتر است .تا راه تهدید،ترور شخصیت، دشنام وغیره
هستند عده عزیزانی که در یک لحظه کم حوصله تر شده و کلام نا مطلوب مینگارند.یا به دشنام و اهانت فرد یا افرادی که هم نظر شان نیستند میپردازند.این به نظر من نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه کم شدن منطق و عقلانیت را از این افراد به نمایش میگذارد. آن عده دوستانی که در یک لحظه از کنترول خشم خود عاجز میشوندو به هرزه نگاری رو میاورند نه تنها به مفاد نظریات شان کار مثبت انجام نمیدهند بلکه شوربختانه سبب بد نامی بیشتر عقیده خود سایر همکیشانشان میشوند.
خواهش دیگر من از اقایانی که در این صفحات پیام میگذارند اینست تا لطفآ مراقب کلام خود وحفظ حرمت خواهرانی که نظر مینویسند و یا آن خواهرانی که شاید نظرات شانرا مطالعه مینمایند داشته باشند. یا از دست اندرکاران این سایت تقاضا دارم تا آن پیامهایی را که حاوی دشنام های رکیک و یا حاوی مطالب خلاف غفت باشد از صفحه پاک نمایند.وگر نه فضای این سایت را هرزه نگاری اشغال خواهد کرد.
29 مارچ 2009, 14:03, توسط م م
خواهر محترم راوش جاغوری بسلامت باشند..
اول لازم نبود که شما نام قبیله و عشیره و نبیره تان را دراینجا یاد نماید و ثانیا
من هزار درصد در هزار سال اینده شما را اطمینان میدهم که مفکوره شما در محل ابایی تان هرگز قابل قبول نخواهد بود و متوجه باش که نظر به توضیح المسایل که در جاغوری افغانستان نوشته شده نه تنها که ترا رجم خواهند کرد بلکه مثله اعضای حساس بدنت را نیز تضمین میکند که به خواندن توضیح المسایل خمینی برای همیشه غبطه بخوری..
تو فکر میکنی که خداوند ترا خلق کرد ولی نمیتواند که نیستت کند زهی خیال باطل .. اگر به گفته های من باور نداری بگیر یک امتحان کن....
شایذ بگویی که اینهمه حدت و شدت چرا... نه جانم این شدت برخورد از طرف خداوند نیست بلکه شما استید که پشت پا به همه مراسم و قوانین جامعه و مهربانی خالق همه هست و بود ت می زنید چون هر عمل عکس العمل دارد...
شاید بگویی که تو ازاد استی..
جانم تو ازاد استی ولی حق تعرض به ساحه قداست خدا و عقاید دیگران را نداری...
حتی من باور دارم که یک بت پرست و یا اتیست در اروپا و تمام دنیای غرب حق توهین و حتی تبلیغ را مجامع عمومی ندارند تا مبادا روحیه مذهبی دیگری را جریحه دار بسازد تا چه رسد همچو چرندیات در افغانستان برای هزاران سال جامعه تطبیق بیگیرد که مطمین باشید که نمی گیرد و این یک توهم و خیال باطل است.. توصیه من اینست که ازین راه به جایی نخواهی رسید..
محترم خواهر راوش جاغوری در اخیر میخواهم یک مسله گوشزد کنم که یاد اوری از خمینی و ماتمها گاندی و یا مارتین لوتر کینگ ادعای خویشاوندی با ایشان نیست بلکه یک ادای احترام به این اشخاص نابغه خدا دادی بوده که در بستر تاریخ واقعات مهمی را رقم زدند که تا قام قیامت ماندنی است که از عهده و خیالی وفهم اشخاصی بیخدایی چون شما برای همیشه بیرون است چون قوه درک انرا ندارید و من واقعا متاسفم...
30 مارچ 2009, 08:23, توسط یاسمین ( جاغوری )
م م شادمان بوده وامید سلامتی روانی خودرا هرچه زودتر بازیابید. خدمت شما یادآور شوم که سخن هرکس معرف شخصیت ودانش اوست . اینکه نسبت به من دشنام وسخن زشت استفاده نموده اید، ناراحت نیستم وآرزومندم بادردست گرفتن کتاب ونگاه بیطرفانه وعاقلانه به آن، ازشدت خشم وناراحتی شما کاسته شود. من باتوجه به اینکه سرزمین ( جاغوری ) روزگاری مهدپرورش خردگرایان وجهل ستیزان بوده وباسپری نمودن یک دور باطل وسیاه درتاریخ حیات اجتماعی اش اکنون دوباره مسیرحرکت خود را بازیافته ودوباره به کانون معارف وتحصیل دانش جدید مبدل شده ، نهایت خوشبین ام . ازجانب دیگر نیازهای شدید اقتصادی وذهن کنجکاو بلندپرواز نسل جدید سبب شده است که آنها مرزهای کاذب جغرافیایی را درنوردیده وگلوبال یاجهانی شوند، که این بنوبه خود درانکشاف وتوسعه افکارودرک واقعیت های پیرامونی کمک شایان نماید. من یقین کامل دارم که درآینده نه چندان دور نسل تازه بدوران رسیده وبادانش سرزمین آبایی ام، باافکار بیماروناسالم خمینی وامثالش به شدت مقابله نموده وکتابی را که به بشریت درس تجاوز به کودک شیرخوار را میدهد ، خواهندسوخت وطورماری را برای مجازات ناشرین ومؤلفین آن به امضأ رسانند. من اخلاصمندانه ازخواننده گان تقاضامینمایم که لحظه ای را خونسردانه نسبت به سرنوشت فرزندان خودوهمنوعان خود اندیشیده وشرایطی را درنظربگیرند که انسان پلیدی بامجوز شرعی ازطفل شیرخواره شان کام جنسی میگیرد. اینکه انسانی مانند م م ازاین افکار پلید ومریض ویا این عمل شرم آور رضایت دارند ، به ایشان مبارک باشد واین خودگویای گرفتاریهای سؤ اخلاقی میباشد . من به حیث یک انسان ازاین دین واین مکتب بی نهایت بیزار ومتنفرم وافشای ماهیت شوم آنرا وظیفه تعطیل ناپذیرمیدانم .
31 مارچ 2009, 10:17, توسط آرش
من از تو و امثال تو سخت بیزارم.
31 مارچ 2009, 13:55, توسط م م
اقای یاسمین جاغوری..
شما این افکار ضد خدایی خود را در گور خواهی برد و مطمین باش که هیچکس در مقابلت بیکار نخواهد نشست ودندان هایت را مانند ماتریالیست های روس در دهانت خرد وخمیر خواهیم کرد...
امید است که در اینده روی جامعه شناسی جاغوری کم کار کنی و
بعد افکارت را مطابق روحیه ان عیار بسازی شاید بهتر باشد..
29 مارچ 2009, 08:36, توسط كيانوش
هي راوش تو را به آن زرتشتت قسم ميدهم كه ديگر از اين مسخره بازي ها و شايعه پراكني ها دست بردار. در نبشته هايت نه منطق به كار ميگيري و نه دليل مي آوري. آن مقاله ي دين ستيزيت هم سرا پا چرنديات بود و بس!!
ديگر چنين چرت و پرت هايي را ننويس كه خود را شرمنده ميسازي.
29 مارچ 2009, 08:40, توسط مهرداد(صنف هشت)
خدا هدايتت كند!
29 مارچ 2009, 08:46, توسط مهران
تو و نوشتهايت و آن دلايل و نقطها يت همه به درد چاه فاضلاب هم نميخورند. تو را به همي دينت كه ديگه آبرو خودت را بيش از اين نبر!!
دانشجو سال اول دانشگاه كابل.
29 مارچ 2009, 11:05, توسط فرشته . ز
با سلام و ادب خدمت همگان مخصوصا جناب راوش.
مقاله را خواندم و نظر خواننده گان را نیز بعضی از خوانندگان بیدار و اندیشمند با ابراز نظر عالمانه چه مخالف و چه موافق بر زیبایی این بحث افزوده اند اما بعضی از هموطنان متاسفانه چون چیزی برای گفتن ندارد به چرت و پرت گفتن روی میاورند که معرف شخصیت و سطح دانش و فرهنگ اش را به نمایش میگذارد. خیلی خوب است اگر کدام سوال دارید و مسئله برایتان روشن نیست با نویسنده مطلب در میان بگذارید تا در مطالب بعدی برایتان جواب بنویسد. نکته ی دیگر اینکه امیدوارم آقای راوش و مهدوی از حاشیه روی پرهیز کنند و روی مسایل مهم بحث کنند یکدیگر را خرد کردن و حقیر ساختن نه به نفع شماست و هم مسوولیت که شما در برابر مردم دارید را زیر سوال میبرد باز هم امیدوارم این گفتمان در مسیر سالم به حرکت خود ادامه بدهد.
29 مارچ 2009, 09:59, توسط فرید
( فهم قلیل از فلسفه انسان را از خدا منکر وفهم فزون از فلسفه انسان را به خدا معتقد می سارد.)این گفته از بیکن است قرانسس بیکن فیلسوف بزرگ.نبرد بین اعتقاد به خدا وانکار از آن از صبحدم ظهور دانش بشری ادامه دارد وتا قاف قیامت ادامه خواهد داشت وهیچ غلبه وشکستی نخواهد بود .راوش اگر تصور می کند در این گیر ودار به غلبه دست خواهد یافت غلط می کند.اولاد های من درغرب از من کرده دیندار تر اندوکم پابندی من را در عبادات خرده می گیرند .اعتقاد به دین رو به فزونی است .( حتا یکی از کسانی که در مورد مضمون قبلی راوش در موافقت با دین ستیزی اونظری نوشته بود می بینم که در هر جمعه در صف نماز در مسجد ایرانی های مانتر یال استاده است . )کسانی که الگو ومثال برای راوش هستندحود نویسندگان دست هزارم اند که در هیچ میدانی به جز تلویزیون های لاس انجلس که انگشت گرداننده همواره روی دکمه سانسور نظر مخالف است ، پهلوانی نیستند .منتها یک تفاوت وجود دارد که ایرانیان اسلام ستیز لاس انجلسی به آب ونانی از دشمنی ایران واسراییل رسیده اند .اما وطندار ما با این دنباله روی هنوز هم انتظار ورود چک آخر ماه را می کشند .
29 مارچ 2009, 10:42
تو كه عربي نميداني و نميخواهي ياد بگيري پس چگونه در مورد اسلام دهن به سخن وا مي كني. چرا اينگونه نامردانه خاطر مسلمانان را مي آزاري. آيه ((عتل بعد ذالك زنيم )) قطعا به آن معني كه تو ميگويي نيست لعنت خداون تورا فراگيرد. خوب حال به معني آيه مي پردازيم . كلمه عتل به معناي كسي است كه بسيار دشمني ميورزد مانن تو. و زنيم به كسي گفته ميشود كه معروف به شر و پستي است باز هم مثلتو ( ستمكار حرام زاده هيچ معنايي ندارد) خدا روساهت گرداند. و در آيه ((حمرم مستنفرة)) به معناي توهين به خر ان نيست بلكه تمثيل يك وضعيت است مانند اين كه درنده اي دنبال خرهاي وحشي برود و آن ها پراكنده شود. لعنت به تو كاذب ديگر جام صبرم لبريز شد. و اين هم براي
نر خر در پناه شيطان باشي
29 مارچ 2009, 11:37, توسط جواد تابش
عزیزم دشنام نده
چرا نوشتی ای راوش بی خرد
بعضی افراد مانند سیستانی و راوش خوش دارند دشنام بخورند اما مشهور شوند.
شاید راوش از دشنام شما خوشش بیاد اما شما عادت دیگران را خراب میکنید.
لطفا بدون دشنام دادن!!!!
جواد تابش
29 مارچ 2009, 14:58, توسط مزاری
آغای بی نام و نشان ! تا هنوز فارسی دری بلد نیستید . کوشش کنید کمی سواد بیاموزید ، مکتب رفتن عیب ندارد !!
29 مارچ 2009, 17:22, توسط ریما ژوند
نخست از همه میشود سپاسګزار جناب کامران میر هزار بود که با باز کردن این دریچه حرفهای ناګفتنی زیادی را میدان ګفتن داده وزمینه یی فراهم آورده برای بیان نظریات خرد ورزان وخردستیزان، زیرا در هر حالت این هردوګروه چی بخواهیم چی نخواهیم به جامعهء خودمان تعلق دارند وخوب است که حد اقل این حق -تعلقیت - را نمیتوانیم ازهمدیګر بګیریم، دوما از راوش ګرامی سپاسګزارم که با جرآت وشهامت آنچه را که واقعیت های علمی اش مینامند با منطق و براهین مستند ومستدل ابرازداشته وبر ریش هرآنچه آخوند است وملا وملاچه خندیده است .
نکته های جالبی از هر دو طرف بیان میشود ولی دیده میشود بیشترینه در جانب نقادان دین و الله پرستی بی چون وچرا ، منطق است وبیان معقول وعاری از احساسات وناسزاګویی اما جانب مقابل ؟! تعداد زیاد شان هرآنچه را که نادان های دین سالار به خورد شان داده با فاضلاب حماقت واحساسات مخلوط نموده و اینجا بازتاب میدهند ، ورنه بعد از استدلال بسیار خوب ومنطقی عالیجنابان ، راوش ، جاغوری وخانم جاغوری وسایر عزیزان جاداشت به عوض ابراز تنفر و بیان نظر های احساساتی و کوته بینانه کله های خود -اګر چیزی در بینش به نام مغز وجود دارد - را به کار انداخته به اندیشیدن در مورد مسایل مطروحه میپرداختند تا به جوابهای عجولانه ، سربالا، طوطی وار وخالی از منطق وبرهان .
درینجا جادارد سوالی را از جناب مهدوی پرسید : بعدازین که «فاشیزم مقدس »درد تان را دواکرد وشما را به سرزمین آرمانی تان رسانید ،لطف کرده بګویید که در دوسیه پناهندګی تان در کشور کانادا خود را چی معرفی نموده ا اید ؟ آیات قتال وجهاد در قرآن که از نظر شما دیګر منسوخ اند و واضح است که نمیشود از آن حمایه کرد اما میتوانید از احکام صریح دیګر در قرآن مثلأ داشتن چهار زن همزمان ، در جامعهء کانادا دفاع کنید ؟ آیا میتوانید برای شهروندان کانادایی تان موضوع ازدواج محمد پنجاو سه سال را با عایشه نه ساله توجیه کنید ؟ وچندین آیا و اګر دیګر . کامګار باشید .
30 مارچ 2009, 02:23, توسط مسعود
به نظر من اول شما باید سواد نه بلکه ادب را یاد بگیرید تا اینگونه به دیگران توهین نکنید.
30 مارچ 2009, 15:23, توسط مزاری
مسعود جان !در کجای پیامم توهین را مشاهده کردی که مرا ادب آموزی توصیه کردی ؟ به آنانیکه خداوند را خداون و مانند را مانن و روسیاهت را روساهت مینویسد ،چی خطاب میکنی ؟ ( ...و آن ها پراكنده شود ) ایا نویسنده محترم که دیگران را بی خرد خطاب میکند فرق جمع و مفرد را در جمله پردازی میداند ؟ چطور باور کنم که آیه را هم درست معنی نموده ؟
مسعود جان ، این جملات به نظر شماادیبانه است ؟ : اي راوش بي خرد.. و اين هم براي نر خر در پناه شيطان باشي (بدون نقطۀ ختم جمله )
با این داوری تان ، عالیجناب شما را قاضی القضات پیشنهاد مینمایم ، تا ازین بهتر قصور بگیرید و به همفکران و هم نظر تان خدمت نمایید .
29 مارچ 2009, 11:53, توسط مهران موحد
از نوشته های بی سر وته راوش معلوم می شود که هیچ نفهمیده که میرحسین مهدوی چه می خواست برایش بگوید. این مقاله ی وی همان نارسایی ها را دارد که مهدوی روی آن ها انگشت گذاشته بود. به نظر می رسد سلیمان از خر شیطان پایین آمدنی نیست و نمی خواهد حرف و انتقاد دیگران را بشنود.
جالب است که وی همان سخنان زندیقان ایرانی را تکرار می کند ولی به اندازه ای بی سواد و بی دانش است که نمی تواند سخنان دیگران را هم به شکل خوب عرضه کند. شما یک بار این نوشته را بخوانید، باز خودتان قضاوت خواهید کرد که این آدم شاید این سطور را در حالت مستی یا بدمستی نوشته است و هیچ از انسجام برخوردار نیست. این یک احتمال است. احتمال دیگر این که همان گونه که گفتم سواد و عقل این آدم به این قد نمی دهد که یک مقاله درست وحسابی بنویسد.
من می توانم برای ریخته نشدن بیشتر آبروی ایشان، با وی همکاری کنم و مقالاتی را که می نویسد ویراستاری کنم و مشکلات فنی و دستوری آن را برطرف نمایم. این مقاله به شدت از نارسایی های دستوری و فنی رنج می برد.
اگر خواستید که من این کار را برایت بکنم به این آدرس، مقالاتت را برایم بفرست: muwahhid88 gmail.com
29 مارچ 2009, 12:01, توسط صبغت
نفرین بر تو شیطان پرست شیطان صفت!!!
من از اینکه به تو شیطان نفرین میفرستم شادمان میشوم.
29 مارچ 2009, 13:29, توسط مهرآیین از کانادا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
خردگرایان بر بنیاد پژوهش دلیل میاورند، ارزیابی میکنند و قاعدتاً بر اساس قوانی بشری و انسانی به مسایل میپردازند. اما مسلمانان دشنام میدهند، تهدید میکنند و از بریدن گوش و بینی سخن میزنند.
آقای مهدوی "دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری!"
29 مارچ 2009, 19:40, توسط م م
اقای مهر ایین شما چرا به عقاید دیگران احترام نمی گذارید ایا در کانادا کسی همچو اجازه را مطابق قانون دارد.
من منتظر پاسخم از جانب شما استم.و قبلا از جواب تان تشکری میکنم.
29 مارچ 2009, 14:22, توسط Haron
dostane ke az islam defa menomayand lotfan az manteq benawisid na ba dashnam agar in noweshtare tan edama payda konad shayad man ham tayede agay rawesh ra be konam ba ehteram
29 مارچ 2009, 16:55, توسط حسین زاهدی
خوانندگان عزیز! متاسفم از اینکه مشاهده میکنم تعداد از دوستان بدون تحمل و حوصله با پیام های دشنام گونه و دور از خرد و عقل و ادب نویسنده مطلب را مورد حمله قرار میدهید بیاید بحث کنید بحث سالم و نتیجه بخش، استفاده از کلمات زشت و جملات کوچه و بازاری باعث این برداشت میشود که این دوستان چیزی برای گفتن ندارند.
بهرحال ادامه چنین پیام های که بحث را به بیراهه و بسوی کوچه بازار میکشد، از نشر آن جلو گیری خواهد شد. امیدوارم این نکات را رعایت کنید.
29 مارچ 2009, 15:53, توسط نجیب هزاره
خدایا از این دورویی ما را نجات بده .همین صباح هزار چهره هر روز جمعه در مسجد است وامروز بر رد دین می نویسد .آنهم در مسجد ایرانی ها چون به علت دزدی های انتر نتی اش روی دیدن افغان هار ا ندارد به ایرانی ها رجوع می کند .
29 مارچ 2009, 16:15, توسط 786
هر غلطی که اسلام ستیزان ایرانی بکنند راوش از آن بدون علم تبعیت می کند اینکه اومنطق الطیور را منطق الطیر (عطار) مذکور داشته است علت اینست که این کتاب ها را او به دست هم لمس نکرده است وبلکه هر چه شفا وانصاری بگوید ودشتی گفته باشد راوش بدون تامل می گوید .من شرط می گذارم اگر راوش این کتاب ها رادیده باشد یا داشته باشد بقرماید یک نسخه از روی جلد آن ها رابر روی همین سایت بگذارد.اودر استناد به این کتاب ها دروغ می گوید .معلومات او از سایت کافر ونوشته های شفا وانصاری تجاوز نمی کند .شما وقت تان را در اصلاح کاری اوصرف نکنید .کسیکه در دفاع از خود به ضابط صباح محتاج باشد .وزنۀ علمی وی به همه هویدا خواهدبود .
30 مارچ 2009, 04:42, توسط ازاد دین
درود به استاد راوش این ازادمرد خردگرا:
انان که به توهمات ذهنی اعراب عقب مانده میبالند وتوان رهایی از اسارت این توهمات عربی را ندارند باید کم از کم از سیرت محمدی !کار بگیرند واز دشنام زدن دست بردارند.هرچند درخشش تندر- تاریکی جان وخرد انهار برهم میزند وانهارا از خواب خوش حور و پری بیدار میکند. همین از خواب1400ساله برخواستن خود برای مدتی سبب دوران سر-بد خویی وبد خلقی میگردد!
یک روایت تاریخی:عمر خواب میبیند که خروسی اورا سخت نول میزند.فردا خواب اورا برایش چنین تعبیر میکنند که: مردی از خراسان ترا خواهد کشت.او امر میکند که خراسانیان را به شهر او اجازه ندهند.سر انجام تعبیر خواب او درست بوده وفیروز جوانمرد از سرزمین خراسان اورانابود میکند.جالب اینجاست که از 4 خلیفه 3 خلیفه اعراب بدست خراسانیان کشته میشوند!
30 مارچ 2009, 06:35, توسط آریایی متمدن
سلام بر مرد بزرگ آقای سلیمان راوش! نوشته های تانرا خواندم، خدمت را که به این بزرگی شما در چند نوشته نسبت به انسانیت و اندیشه انجام داده اید. این ادیان واین اسلام از ظهورش تا حال نداده اند و نباید هم انتظار داشت تا مردان از سرزمین های مهد جاهلیت چون عرب بر خیزند و برای مردمان متمدن امروز و دیروزی دنیا غیز از عرب چیزی داشته باشند. منطق را که در چند سطر نوشته تان در سرتاپای کتاب ضخیم قرآن نیست. شما انسان های فداکار که برای فکر و اندیشه و انسانیت کار میکنید، هیچگاه در نزد آنانیکه میخواهند انسان گونه زندگی کنندفراموش نخواهید .
و گفته ی دیگرم خطاب به اسلام گرایان است که اینجا نظر نوشته اند. جنابان مدعیان و مدافعان اسلام! شما از یک نظر تان بسیار خوشم آمد که بسیاری تان گفته اید در نوشته آقای راوش منطق وجود ندارد. راست میگویید. آنچه را من در نوشته های آقای راوش خواندم کمتر گفته ها و نظریات خودش بود وبیشتر آیه ها و گفته های قرآن بود. پس باید در آن منطق وجود نداشته باشد و مزخرف باشد.