جهت قرائت حجت السلام والمسلمین میر حسین مهدوی!
جناب حجت السلام والمسلیمن حضرت میر حسین مهدوی! شما می دانید که خرد آگاهی است ، آگاهیی متکی بر تکوین، تغییرو تکامل بر مبنای استدلال و تشخیص و حکم از روی عقل. عقل در روند تکاملی خویش موجد علم می شودو علم شاخۀ از خرد است. در حقیقت خرد مجموعۀ از علوم و دانش می تواند باشد. باید گفت که شاخه های خرد آنقدر گسترده است که تاکنون کسی نتوانسته است تعریف بسیار دقیق از خرد ارائه بدهد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندی پیش جناب سلیم صائب موعظه ای زیر عنوان "دین ستیزی در کفن جعل تاریخ" در رابطه به نوشتۀ اینجانب داشتند که در همه سایت ها آن را نشر نموده بودند. من با کمال صبر و حوصله توانستم مواعظ ایشان را مطالعه نمایم. با تأسف سرتا پای نوشته جناب ایشان را تکرار مکرراتِ یافتم که در طی هزارو چندصد سال گفته شده و هنوز هم به خروار کتابها در کاغذ های زرد در پشاور و گویته از آن مواعظ به چاپ می رسد. اما عکس آن ، عزیز دیگری به نام عطاخیل که امیدوارم روزی با اسم و رسم "تصویر" خویش ظاهر شوند تا افتخار آشنائی بدهند، نیز مقالتی زیر عنوان" قبیله چه باشد که سکولار شود" نوشته اند که واقعاً قلم شان رسا باد. هر چند که چند جائی در نوشته خویش نتوانستند که خشمگین نشوند و تحقیر نکنند، که این را به حساب دین خوئی ایشان باید نادیده انگاشت. اما به هر حال ایشان با کمال شجاعت خلاف همۀ دیگر دین باوران با بینشی که مبین سطح آگاهی و وسعت نظر ایشان می باشد، از گفتمان با مخالفین عقیده و باور شخص، دفاع نموده و آن را راه رسیدن به حقیقت دانسته اند که از ایشان از این بابت با وجود همۀ حرفهای تند شان تشکر مینمایم.
اما در مورد نوشتۀ شما باید عرض کنم که مایۀ خرسندی است که جناب ایشان به خرد روی آورده اند و حتا مدافع خرد خویش را قلمداد می کنند. اما فقط یک پرسش وجود دارد و آن اینکه جناب حجت السلام و المسلیمن آیا معنی خرد را میدانند یا نه؟. این سؤال را به خاطر آن مطرح نمودم که ایشان جایی از عقل و خرد دم میزنند و جای دیگر دین باور اند و دراین مزبلۀ فکری خود نیز از همان سلاح زنگ زده " مردم را سپر ساختن" استفاده نموده و در پشت آن پنهان می شوند.
من فکر می کنم جناب مهدوی معنی خرد را نمی دانند و اگر میدانستند مدافع خرد نمی شدند. چون حجت السلام، اگر اسلام را به معنی دین قبول نمایم نمی تواند حجت الخرد باشد. یا باید حجت اسلام یعنی حجت الدین بود یا حجت الخرد.
جناب حجت السلام والمسلیمن حضرت میر حسین مهدوی! شما می دانید که خرد آگاهی است ، آگاهیی متکی بر تکوین، تغییرو تکامل بر مبنای استدلال و تشخیص و حکم از روی عقل. عقل در روند تکاملی خویش موجد علم می شودو علم شاخۀ از خرد است. در حقیقت خرد مجموعۀ از علوم و دانش می تواند باشد. باید گفت که شاخه های خرد آنقدر گسترده است که تاکنون کسی نتوانسته است تعریف بسیار دقیق از خرد ارائه بدهد. هر چند که فردوسی بزرگ برگ و بار خرد را چنین می نمایاند:
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
یه پاس تو چشم است و گوش زبان
کزین سه رسد نیک و بد درجهان
به هر روی گفتیم یکی از شاخه های خرد علم و دانش می باشد. علم به چند ین بخش تقسیم می شود که یکی از بخش های آن انسان شناسی ، روان شناسی و جامعه شناسی است. این بخش متکی به تجربه می باشد و دراین عرصه مسلماً بیشتر از روایات و تاریخ سود برده می شود، زیرا تاریخ خود تجربه است. با این فشردگی تمام، چیزی را که من میخواهم به حجت المسلیمن مهدوی تفهیم کنم اینست که خرد و علم چنانکه گفته شد متکی به تغییر و تکامل است در حالیکه احکام دین " لا یتغیر" بوده و تغییر و تکامل را در نفس خویش نمی پذیرد. اگر چنین نمی پندارید، آیا شما میتوانید یکی از آیات قرآن را نفی کنید و بگوئید که این آیه دیگر منسوخ است؟ اگر چنین بکنید تا جائی که من میدانم به اساس احکام دین اگر یک آیه نفی شود در حقیقت تمام قرآن زیر سؤال برده می شود و در این صورت نفی کننده مرتد به حساب می آید. حتا احادیث را شما نیز نمی توانید نفی کنید. به این حساب ملاحظه می فرمائید جناب حجت السلام والمسلمین که دین در تقابل با خرد و علم قرار دارد . علم مربوط به زمان و همگام با زمان تکامل می نماید و تغییر می یابد، خرد و علمی که دیروز مورد تأئید بود امروز نیست و آنچه امروز است فردا در اثر تکامل اندیشه و دست آورد های ناشی از تجارب در طی زمان کهنه می شود، جای آن را خرد تکامل یافته و علم جدید فرا می گیرد. خرد و علم تابع مبارزۀ نو و کهنه اند. کهنه می میرد و نو جای آن را اشغال می کند . آیا دین هم قابل نفی است و قبول می کند که کهنه شده و باید بمیرد.
از جانب دیگر جناب مهدوی شاید دریافته باشند که هیچیک از روحانیان ملقب به عناوین خردمندانه و علمی نشده اند. مثلاٌ رتبه های مانند پوهاند ، پوهندوی و پوهنمل یا دانشیار، دانشمند، دوکتورو ماستر و غیره . چون اینها رتبه های علمی اند. برای روحانیان القابی چون ملا، داملا، مولوی ، مولانا، شیخ و مرید و زاهد و محتسب یا حجت السلام ، آیت الله و آخند و غیره داده می شود و این خود ناشی از آن است که دین راه و رسم دیگری دارد و علم چیزی دیگری است . اگر شما از همۀ این حقایق انکار کنید در واقعیت شما "روزکورهستید" ، آنجائی که مرا" شب کور" گفته اید. و روز کور، کورمطلق است . اما اولین خطاب شما به من که فرموده اید در دفاع از خرد و خطاب به آقای راوش باید عرض کنم که موجه می بود اگر می گفتید: در دفاع از دین و خطاب به آقای راوش.
تقاضا می شود که به گفتۀ عطارنیشابوری:
"زدعوی هیچ نگشاید اگر مردید اندر دین – چنان کز اندرون هستید در بازار بنمائید"
یعنی اگر به خرد معتقد هستید عنوان حجت اسلامی خود را انکار کنید، در غیر صورت در دوچهره نمایان شدن منافقت است و جای منافقین دوزخ.
به هر حال جناب مهدوی! بنا به قول فردوسی بزرگ که گفت:" نخست آفرینش خرد را شناس" ما بحث را روی آفرینش آغاز می کنیم و از بنیادینه های ستم بر زنان در آفرینش حرف به میان می آوریم، امیدوارم که این بار کژو راست نروید و شفاف یا از موضع دین یا از موضع خرد نظریات خویش ارائه بدارید و"چنان کز اندرون هستید در بازار بنمائید". این بحث را به خاطری انتخاب نمودم که قانون احوال شخصیه سخت جنجال به راه انداخته است و من بنیاد های این قانون را مدنظر آورده ام یا به گفته ای آقای حسین زاهدی نشان داده ام که آب از سر چشمه خراب است. ودر پایان خطاب به شما می گویم که:
اگر پند خردمندان به جان و دل نیاموزی --- جهان آن پند با سختی بیاموزد ترا روزی
و من الخرد التوفیق
آنچه البته به جایی نرسد دشنام است
در دفاع از خرد و خطاب به جناب آقای راوش/ تروریزم ذاتا یک پدیده سیاسی است. البته این بدان معنا نیست که این پدیده سیاسی نتواند ریشه دینی داشته باشد. اما نکته اصلی اینست که تروریزم یک پدیده ذاتا سیاسی است. برای بررسی این پدیده سیاسی دو شیوه کاملا متفاوت پیش روی ماست. ما می توانیم با روش های خبرنگاری – یا ژورنالیستیک- به بررسی ریشه های تروریزم بپردازیم.
سه شنبه 7 آوريل 2009, نويسنده: میر حسین مهدوی
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باورنمی کنم
یا ایها الذین امنواهل ادلکم علی تجارت تنجیکم من عذاب الیم ، یومنون بالله و رسوله و تجهدون فی سبیل الله با مولکم و انفسکم ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون ترجمه : ای مومنان آیا شما را به تجارت رهنمون شوم که شما را از عذاب دردناک می رهاند؟ " و آن این که" به الله و پییمبر او ایمان بیاورید و به مال تان و جان تان در راه الله جهاد کنید، این اگر بدانید برای تان بهتر است
شنبه 28 مارس 2009, نويسنده: سلیمان راوش
دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری
در دفاع از خرد و خطاب به جناب آقای سلیمان راوش/ علاوه بر مثله کردن اصل آیه، معنای آنرا مطابق با توان علمی و خواست سیاسی خود مطرح کردن: به مثالی از این مورد توجه فرمایید: آیه 123 سوره توبه می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
شنبه 21 مارس 2009, نويسنده: میرحسین مهدوی
چرا دین ستیزی؟
حکمی که د ر پس اجرای خویش وعده قصر و باغهای پر میوه با درختانی که برگ هایش از الماس و یاقوت است و در زیر آن جوی های شیر و عسل روان است و در سایه آن تخت های ردیف شده قرار دارد که در پهلوی هر تخت برای زنباره ها صد ها حور و برای بچه باز ها صد ها غلمان آمادۀ خدمت اند...
چهار شنبه 18 مارس 2009, نويسنده: سلیمان راوش
پيامها
10 آپریل 2009, 18:30, توسط آذین
درود بر جناب « راوش » گرامی .
برای پذیرش آنچه نمی توانیم تغییر دهیم ، متانت و برای آنچه می توانیم تغییر دهیم ، شجاعت و برای تشخیص تفاوت این دو ، خرد و درایت آرزوکنیم . شما سرور گرامی یگانه هموطن مان هستید که در مقابله با آموزه های خرافی قرون وسطایی با شجاعت و سلاح خرد آستبن بالا زده و پا به میدان گذاشته اید . برای شما عزیز ، پیروزی و بهروزی مستدام آرزو مینمایم . همیشه با شما هستم .
متمنی هستیم دوستان طالب معلومات علمی این صفحه را با آثار « کانون روشنگران ایران » و مطالعۀ آثار شان آشنا سازیم .
از جناب « هوشنگ معین زاده » کتاب های ذیل :
« کمدی خدایان » « بشارت » « خیام و آن دروغ دلاویز » « آنسوی سراب » « پیامبران خرد » بقیه آثار در وبسایت : www.moinzadeh.com
آثار جناب « شجاع الدین شفا » کتاب های :
« پس از 1400 سال » « تولدی دیگر » « توضیح المسایل » « حقوق بشر ، قانون بیضه و بمب اتمی » و ....
آثار جناب « داکتر روشنگر » همچون کتاب های :
« بازشناسی قرآن » خوانش این یکی حتمی است ، « الله اکبر » « شیعه گری و امام زمان » و دیگر آثار . ضمناً کتاب « دو قرن سکوت » نوشته دوکتور « عبدالحسین زرینکوب » و « انسان خدا را آفرید » نو شته « دکتر الف با » و « 23 سال » از « علی دشتی » و « عصر روشنگری » نوشته « جان ام ، دان » و ...
این کتاب ها را از « شرکت کتاب » در وبسایت : www.ketab.com
میشود سفارش داد ، آدرس را ایمل بفرمایند و با هزینه پست از طریق کارت اعتباری با اطمینان دریافت خواهند داشت . مسلماً شماره کارت اعتباری تان را از طریف تماس تیلفونی برای خانم فروشنده بدهید نه از طریق ایمل . در لاس انجلس جادۀ Westwood 1441 کتاب فروشی های دیگری هم است مانند « پارس کتاب » و « کتاب سرا » و دیگران . www.ketabsara.com
شمع خاموش و زخود رفته درینجا ساقیست / شب به پایان رسد این قصه همان سان باقیست / مرغ حق حمد و ثنای دل ما می خواند / شیخ و زاهد همه از کردۀ مایان شاکیست .
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد .
12 آپریل 2009, 03:16, توسط حارث
آدین جان این صفحه بخاطر نوشتن نقد روی مقاله نویسنده است نه اعلانات تجارتی. بخاطر اعلانات تجارتی تان به کدام جای دیگه مراجعه کنید اگر کتابهای تان فروش ندارد که با استادان پوهنتونها قرار داد کنین انها میتوانند برای کتابهای تان خریدار پیدا کنند.
در اینده مزاحم خواننده گان کابل پرس? نشوید.
10 آپریل 2009, 23:49, توسط حقگو
راوش صاحب شما چی میگین ؟
چطور روحانیون القاب علمی ندارند؟..:
خی ملا ربانی را پروفیسور قبول نداری؟ خیر است که بدیهیات فزیک را انکار میکند.
پروفیسوری صبغت الله چطور ؟ خیر است که لوده است.او خو مادر زاد همینطور است.
انجنیری حکمتیار چطور؟ خیر است که از صنف دوم فاکولته پاکستان گریخته رفت . خی او از مسعود چه کمی دارد که او هم صنف دوم را مکمل نخوانده خود را انجینر میگفت.
در افغانستان بایسکل ساز را هم انجینر میگن. انها که عالمتر هستند ماشاالله..
می بینید که شما بازنده شدید و ما برنده..
انشاالله که یک روز همین برادر ما مهدوی صاحب هم شما را مانند من درین بحث سرنوشت ساز دین وخرد مات خواهد داد. زیرا علایم نبوغ خود در استلال را در ایشان نیز میبینم و مشاهده میکنم که ایشان اگر تکیه بیشتر به روش من کنند زودتر به نتیجه خواهند رسید.
به امید روزی که همه ملا های ما القاب انجینر- دوکتور-پروفیسور و غیره را داشته باشند. خیر است اگر سواد خواندن را داشتند و از نوشتن را نه. به کس چه ؟
12 آپریل 2009, 03:10, توسط بغلانی
جناب راوش نوشته های اول و اخیر تان زمین تا آسمان فرق دارد در نوشته های اول تان با وجودیکه هیچ منطق نداشت اما یک تسلسل نوشتاری موجود بود اما نوشته های اخیرتان اصلا نه منطق دارد ونه تسلسل ادبی گاهی از زمین حرف میزنین و گاهی هم از آسمان اصلا معلوم نمیگردد که روی چی بحث میکنین . شما نه فهم و نه منطق مهدوی را دارین و نه خواهید داشت. توصیه من برای شما اینست که قبل ازاینکه روی مسایل مهمی چون دین بحث کنید نخست یک کورس مقاله نویسی بگیرین تا اگر بعد ازین مقاله مینوشتین یک کمی تسلسل منطقی داشته باشد. و ها اگر میتانین در وقت مقاله نوشتن مست نکنین تا اراچیف ننویسین.
بغلانی