صفحه نخست > دیدگاه > مرور کوتاهی به زندگی سیاسی دوکتور محمد صادق برنا آصفی و انگیزه ایجاد نهضت (…)

مرور کوتاهی به زندگی سیاسی دوکتور محمد صادق برنا آصفی و انگیزه ایجاد نهضت سری جوانان شمال افغانستان

نهضت سری جوانان خراسان
محمد همایون سرخابی
يكشنبه 26 فبروری 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مطالبی که پیش کش حضور شما عزیزان میگردد ، نتیجه تلاش های پیگیر و دوامدارست که بنابر تقاضای کانون پژوهشگران افغانستان مقیم انگلستان ، با سعی و تلاش فراوان و زحمات بی پایان با چشم جستجوگر در بستر مریضی با این طبیب حاذق انجام شده ، ولی به هیچ وجه بیانگر همه فعالیت های حیات سیاسی او نمیباشد .

گرد آورنده محمد همایون سرخابی

(این نوشته به دلیل بلند بودن در چند صفحه نشر شده است. روی شماره های پایین کلیک کنید تا ادامه نوشته را بخوانید.)

دوکتور محمد صادق برنا آصفی فرزند میرزا عبدالقادر خان به تاریخ سوم ماه جنوری سال 1933 عیسوی مطابق 1312 هجری شمسی دریک خانواده روشنفکر و باسواد اوزبیک ، در گذر توکلی خانه شهر میمنه مرکز ولایت فاریاب دیده به جهان گشود . اعضای خانواده او تولد این نو زاد را که مصادف به ترور محمد نادر خان پادشاه مستبد افغانستان بود ، به مثابه آغاز فروپاشی و زوال دوران سیاه استبداد به فال نیک گرفته و آن را گرامی میداشتند . دریغا او یک و نیم سال عمر داشت که از مهر و سایه پر عطوفت پدر محروم گشت و تحت پرورش و مراقبت دایمی مادر مهربان و دلسوز خویش قرار گرفت .

در سال 1940 ع مطابق 1319 هجری شمسی که جهان در آتش خانمانسوز جنگ دوم جهانی می سوخت شامل مکتب متوسطه شهر میمنه گردید و تعلیمات ابتدائی و متوسطه خود را با علاقمندی خاص تا صنف نهم به درجه عالی به پایه کمال رسانید . او مانند سایر شاگردان زحمت کش و با استعداد ، مورد توجه خاص و تشویق همیشگی اکثر استادان دلسوز و مهربان آن مدرسه ، بخصوص شاد روان نظر محمد نوا فرزند احمد قلی خان راجی ، نوه میر دلاور خان امیر مستقل میمنه که به صفت آموزگار و سر معلم آن یگانه مکتب شهر اجرای وظیفه مینمود قرار گرفت و همواره جهت مطالعه کتب علمی و ادامه تحصیلات بیشترعالی تشویق و راهنمایی میگردید . استادان مکتب هریک مرحوم منشی مصطفی قل خان ، محترم پیغمبر قل خان ، محترم استانه قل خان ، محترم محمد یعقوب خان ، محترم محمد الله خان ، محترم طلب الدین خان ، محترم صالح محمد خان پیمان ، محترم محمد صدیق خان و غیره با علاقمندی خاصی جهت ایجاد نو آوری های ضروری با سر معلم جوان و پر تلاش مکتب همکاری صمیمانه مینمودند . مکتب متوسط شهر میمنه در منطقه ( چونی بیرون ) یکی از محلات شاداب و معروف شهر موقعیت داشت ، که از آب و هوای گوارا و منظره زیبا و دلکشی برخوردار بود . هم صنفان او که تعداد شان از سی نفر تجاوز نه مینمودند ، با رقابت های سالم و علاقمندی صمیمانه به دروس خویش ادامه میدادند . کتب و لوازم درسی برای شاگردان مکتب با جدیت لازم ، از سوی مدیر معارف میمنه مرحوم استاد ابوالخیر خیری فاریابی برادر مهتر مرحوم نظر محمد نوا که از جمله شاعران نام آور و مبارزان نستوه آن دیار بود ، تهیه و تدارک میگردید . شهروندان با فرهنگ و معارف پرور آن دیار با وصف علاقمندی خاصی که در فراگیری علم و دانش برای فرزندان خود را داشته و دارند ، متاسفانه از شیوه نارسای تدریس مفردات پرو گرام درسی مکتب ، به طور کل خسته و دلسرد بودند . زیرا تداوم آموزش اجباری مضامین درسی مکتب به زبان پشتو در آن دیار اوزبیک تبار مشکل بزرگی را خلق نموده بود . زیرا والدین شاگردان به زبان پشتو نا آشنا و قادر نبودند تا ممد دروس اطفال خویش قرار گرفته و مشکلات آموزشی شان را رفع نمایند . ادامه دروس مکتب به زبان پشتو به شیوه ناقص نتایج مثبت ببار نه می آورد و مسئولین امور تعلیمی کشور نیز متاسفانه به حل آن معضلهء بزرگ ملی توجه لازم مبذول نه مینمودند و با گذشت هر روز علاقه مردم با معارف کمرنگ میگردید . در کنار آن معضلهء مهم حیاتی ، تطبیق دیسیپلین خشن و ظالمانه جهت تضعیف روحیه آزادی خواهی شاگردان و ایجاد عمدی فضای خوف و ارعاب بین نو جوانان از سوی بعضی استادان متعصب و تنگ نظر ، مایه نگرانی اولیای اطفال گردیده و دوام آن حالت سخت بر شانه های سر معلم پر تلاش و جوان نیز گرانی میکرد . مرحوم نظر محمد نوا ، این آموزگار دلیر و سر معلم بی باک با همکاری یک تعداد معلمین مردم دوست آن مدرسه تصمیم اتخاذ نمودند تا بر ضد خشونت علیه اطفال که رفع و اصلاح آن معضلهء مهم در حیطه صلاحیت خود آنها قرار داشت ، دست بکار شده و جهت ایجاد نو آوری های ضروری در عرصه آموزش و پرورش سالم اطفال جسورانه گام های موثر و مثبت بردارند . زیرا لت و کوب شاگردان و اجرای جزای قف پایی اطفال به روند عادی هر روز آن مدرسه مبدل شده و یکی از مشخصه های بارز آن دوران به شمار می آمد . چنانچه یکی از استادان سابقه دار آن مدرسه به اسم محمد علی خان لوا ، علاوه بر ضرب و شتم بی رحمانه اطفال حتی پا پوش شاگردان تنبل و گریز پا را در دهان شان جا داده و برای چندین ساعت در دهلیز مکتب برای عبرت سایر اطفال به نمایش میگذاشت . همچنان به امر بران و چپراسی های مکتب صلاحیت داده شده بود تا شاگردان تنبل و گریز پا را یکجا با پدران شان مانند مجرمین و متهمین جنگی دست بسته از کوچه های شهر عبور داده و با بی حرمتی به مکتب حاضر نمایند . ادامه این چنین حرکات خشن ، غیرمسؤولانه و ضد انسانی نیز از جمله عوامل عمده دلسردی اطفال و والدین شان از ارگان های تعلیم و تربیت به شمار می آمد . دریغا هیچ مرجع و مقامی با احساس مسئولیت علت و انگیزه اصلی عدم علاقه ، تنبلی و فرار شاگردان مکتب را مورد تحلیل و ارزیابی دقیق و علمی قرار نه داده و تدابیر لازم و موثر جهت حل آن معضله اتخاذ نه مینمودند . مگر خوشبختانه این مشکل بزرگ ملی در سال 1329 خورشیدی مطابق 1950 ع با ابتکار جسورانه محترم دوکتور نجیب الله خان توروایانا وزیر معارف با فرهنگ و نیکو سیر وقت و حمایت بیدریغ محترم علی محمد خان معاون صدراعظم و وزیر امور خارجه و اصرار جدی محترم عبدالمجید خان زابلی وزیر اقتصاد و یکی از مخالفین و منتقدین سرسخت محمدگل خان مهمند ( وزیر دربار وقت و وزیر داخله پیشین ) عملی و فیصله شورای وزیران و منظوری محترم شاه محمود خان صدراعظم نیز در زمینه حاصل گردید . آغاز تدریس مضامین درسی به زبان فارسی دری نتنها زمینه شکوفایی استعداد آموزشی تشنه گان به علم و دانش را فراهم ساخت ، بل گام موثری بود به سوی تامین وحدت ملی در کشور .

++++

یک خاطره ماندگار : در یکی از روز های هفته محمد قاسم پسر حاجی عبدالحکیم بای که ازجمله هم صنفان دوکتور برنا بود ، بنابر معذرت خانوادگی و مشکلات ناشی از ترانسپورت شهری چند دقیقه ناوقت تر از زمان معمول وارد صنف گردیده و از محترم غلام نبی خان لغمانی معلم مضمون پشتو با تقاضای عفو و استغفار خواستار اجازه داخل شدن در صنف را نمود . مگر دلایل ارایه شده و معذرت خواهی نامبرده مورد قناعت و بخشایش معلم مذکور واقع نگردید استاد غلام نبی خان علاوه بر لت و کوب بی رحمانه ، با نثار کلمات زشت و استعمال جملات رکیک و حتی توهین به قوم و زبان او با صدای بلند و دلخراش خویش فضای صلح آمیز صنف را بکلی متشنج و دگرگون نمود . یکی از هم کلاس های شاگرد مذکور به اسم محمد الله که بیشتر از دیگران عمر داشت و به پهلوان صنف نیز معروف بود ، با شنیدن الفاظ رکیک کنترول و اراده خود را از دست داده و بر غلام نبی خان معلم حمله ور و مانع ضرب و شتم بیشتر و توهین به قوم و زبان او گردید . سردار محمد عزیز خان حاکم اعلای میمنه که از جریان وقوع حادثه آگاهی فوری حاصل نموده بود ، امر تحقیق و بررسی جدی قضیه را صادر کرد . دریغا در فرجام سه تن از استادان سابقه دار و همکاران صمیمی و نزدیک مرحوم نظر محمد نوا سر معلم زحمت کش و پر تلاش ، هر یک محترم مصطفی قل خان ، محترم پیغمبرقل خان و محترم استانه قل خان که اصلاً در آن قضیه هیچ گونه ارتباطی نداشتند ، به حیث محرکین اصلی قضیه تشخیص و قلمداد شده و برای همیش از وظیفه معلمی سبک دوش گردیدند . اشاعه این خبر تلخ و قضاوت عجولانه و غیرعادلانه حاکم اعلی میمنه ، کوه و برزن شهر را به لرزه در آورده ، آشتی ناپذیری و ضدیت مردم با دولت را دو چندان ساخت . این حادثه غم انگیز که پیش چشمان دوکتور برنا و سایر شاگردان نو جوان به وقوع پیوسته بود ، تاثیرات منفی و سوالات بیشمار و تلخی را در ذهن ایشان خلق و القا نموده و به سیاست متعارف تبعیضی طراز فاشیستی دولت بیشتر از پیش مهر تائید گذاشت . مردم با فرهنگ و دلیر میمنه که از ظلم و بی عدالتی های دوامدار اکثر کارمندان استفاده جو ، رشوه خوار و تن پرور و ادامه سیاست های ضد وحدت ملی دولت خسته شده و به ستوه آمده بودند ، با وقوع چنین حوادث بیشتر در جهت ایجاد گروه های سیاسی تشویق و تحریک شده و به فعالیت های مخفی ضد دولت بسیج میگردیدند . مرحوم نظر محمد نوا که یکی از پیش کسوتان این تحرکات به شمار می آمد ، زیرکانه زیر چتر موقعیت مهم اداری و تربیتی مکتب به فعالیت های ضد دولتی آغاز نموده بود . او در قدم نخست پرورش و تربیت سالم فرزندان آن ولایت را در محراق توجه خویش قرار داده با ایجاد تیم های ورزشی فوت بال ، والی بال ، حاکی ، باسکیت بال ، تیم ترانه و غیره شورو شعف عجیبی را در شهر خلق نموده بود . تیم های ورزشی مکتب حینیکه با لباس های مرغوب و یونیفورم های مرغوب و رنگین ساخت محل داخل میدان های ورزش میشدند ، باعث جلب توجه و علاقه بیشتر مردم به معارف گردیده و زمینه تماس ها ، دید و بازدید های مخفی و علنی تعداد بیشمار شهروندان پیش گام و روشنفکران متعهد و مخالف سیاست جاری دولت را با مصونیت و سادگی برای سر معلم باتجربه مکتب مساعد و مهیا مینمود . سمینارها کنفرانس ها و محافل شعر خوانی و مناظره های علمی که حد اقل ماه یکی دو بار از سوی اداره مکتب با اشتراک روشنفکران شهر و کارمندان دولت دایر میگردید زمینه شکوفایی بیشتر استعداد های فرهنگی و هنری جوانان را تا حد زیادی مساعد می ساخت . در هر محفل تیم ترانه با خواندن ترانه های جذاب و دلنشین و تیم باجه خانه عسکری با نواختن آهنگ ها و نغمه های محلی از مدعوین با گرمی استقبال مینمودند . شاگردان مکتب در همه این محافل نقش کلیدی داشته و با خوانش اشعار ناب و مقاله های انتقادی و آموزشی و ارسال نامه ها و پیام ها به شهروندان بخصوص اولیای اطفال ، باعث تشویق بیشتر نو جوانان و تماس والدین اطفال با ارگان های تعلیمی میگردیدند . محترم محمد ناصر غرغشت ( اهل چندول شهر کابل ) مدیر اطلاعات و فرهنگ ولایت فاریاب که در کشور ترکیه تحصیلات عالی خود را به پایه کمال رسانیده و قبلاً به جرم فعالیت های روشنفکری مدتی را در زندان دهمزنگ کابل نیز سپری نموده بود ، در دایر نمودن این محافل سهم عمده و نقش فعالی داشت . شایسته یاد آوری است که نامبرده از جمله آن عده روشنفکران ممتاز ، متعهد ، صدیق و وطن پرست میهن است که ، خدمات قابل قدری را جهت رشد استعداد های فرهنگی فرزندان آن دیار انجام داده است . دوکتور برنا آصفی یکی از آن چهره ها است که همیش از نصایح سودمند و راهنمایی های عالمانه او مستفید گردیده و با سرودن اشعار زیبا ، تهیه و جمع آوری معلومات دلچسب و سودمند ، انشاء مضامین و مطالب علمی و همچنان تهیه جدول کلمات متقاطع ، معما های منظوم و چیستان های ناب تشویق شده و به یک همکار دایمی و همیشگی هفته نامه ستوری آن یگانه نشریه ولایت فاریاب مبدل گردیده بود . در زمستان سال 1948 عیسوی مطابق 1327 هجری شمسی متاسفانه یک جهان گرد آمریکایی بین ولایات بلخ ، جوزجان و فاریاب مفقود و لادرک گردید . طبق هدایت وزارت امور داخله کشور، حکام و والی های این ولایات تعداد بیشماری از مردمان بی گناه ، بخصوص ثروتمندان و متنفذان اقوام مختلف را بی رحمانه مورد پیگرد ظالمانه خویش قرار داده و جبراً هزاران افغانی پول نقد و جنس را به این بهانه از آن ها اخذ نمودند . مگر خوشبختانه آن دوره گرد آمریکایی بعد از گذشت چندین ماه زنده و سالم از کشور ایران پیدا و این غائله خاموش و ده ها تن جوان بی دفاع و بی گناه از زیر ضرب و شتم پلیس و سلول های زندان ها رها گردیدند . دوکتور برنا که تازه به نوشتن مقالات سیاسی و اجتماعی آغاز نموده بود ، جریان موضوع را در یکی از شماره های هفته نامه ستوری تحت عنوان خاطرات سفر به نشر رسانیده و پرده از روی واقعیت های تلخ کشور و عملکرد های ظالمانه حکام استفاده جو و والی های سفاک و رشوه خور برداشت ، که سخت مورد توجه و استقبال نیک مردمان آن ولایات قرار گرفت . دوکتور برنا که در سال 1948 عیسوی مطابق 1327 هجری شمسی تحصیلات خویش را در ولایت فاریاب به پایه کمال رسانیده بود بی صبورانه تلاش می ورزد تا غرض ادامه تحصیلات عالی روانه کابل گردد . زیرا اکثر مردم با فرهنگ و علم پرور میمنه همیش در جستجوی آن بودند تا زمینه فراگیری تحصیلات بیشتر برای فرزندان خویش را در ولایات مجاور و یا شهر کابل ممکن و میسر سازند . دوکتور برنا که در کودکی از نعمت پر مهر پدر محروم و از نظر مالی در موقعیت خوبی قرار نداشت ، نمیتوانست به مصرف شخصی به این همه آرزوی دیر پای خود نایل آید . مگر از شانس نیک او در آن زمان یکی از شخصیت های بارز، قدرتمند و مردم دوست اوزبیک های میمنه به اسم شاد روان نذیر قل خان میمنگی با پدرش روزیقل خان کاروان باشی به اتهام حمایت و پشتیبانی از نهضت امانی و تدارک قوای جنگی به غلام نبی خان چرخی ، مانند سایر شخصیت های با نفوذ ملی و سیاسی شمال کشور شامل لیست سیاه دولت گردیده و در شهر کابل تحت مراقبت و نظارت دایمی دولت قرار داشت . موجودیت چنین یک شخصیت با احساس ملی و قوم دوست در شهر کابل زمینه مساعدی را جهت فراگیری تحصیلات عالی برای او مهیا نموده و صفحه جدیدی را در حیات شخصی و اجتماعی او گشود . فضای ترور و اختناق سیاسی و استبداد بی حد خاندان نادری کشور را به یک زندان تمام عیار مبدل نموده و صدای حق طلبی و برابر زیستن را در گلو ها خفه نموده بود . سرداران عیاش ، تن پرور ، کم سواد و استفاده جو که به صفت حکام و والی ها در اکثر ولایات کشور اجرای وظیفه مینمودند ، جهت تحکیم پایه های حاکمیت چرکین قدرت دولت مرکزی از امتیازات و صلاحیت های خاص و بیشماری برخوردار بودند . سرکوب روشنفکران و مخالفین دولت ، بی حرمتی به داشته های فرهنگی ، کلتور و زبان اقلیت ها ، تخریب قلعه ها و بنا های تاریخی و تغییر نام های پر افتخار محلات به زبان پشتو به کار روتین و روزانه َشان مبدل گردیده بود . ترور شخصیت های ملی و ترویج اندیشه های تفوق طلبی قومی و برتری جویی های زبانی ، باج گیری ، اخذ رشوه و فساد اداری ، از سطح مقدم تا موخر به روال عادی دولت مبدل شده و یکی از مشخصات بارز آن زمان به شمار می آمد . اجرای هیچ امر مهمی بدون واسط و یا بدون پرداخت پول و دادن تحفه و رشوه ممکن و میسر نبود . مرحوم نذیر قل خان میمنگی بنابر احساس پاک قوم دوستی و تعهد قبلی مبنی بر شمول او در لیسه عالی حبیبیه دست به کار شده و با اعطای چندین جلد پوست قره قل اعلا و یک تخته قالیچه نفیس و زیبا ابریشمی به یکی از روسای پر قدرت و با نفوذ وزارت معارف ذریعه معاون لیسه عالی حبیبیه ، توانست زمینه شامل شدن او را درآن لیسه مساعد سازد . زیرا شمول شاگردان ولایات و آنهم از صفحات شمال کشور در آن مدرسه عالی یک امر نا ممکن پنداشته میشد ، چه اکثر شاگردان آن لیسه را فرزندان اشراف ، اعیان و نخبگان شهر کابل و بعضی ولایات خاص تشکیل مینمودند . شمول شاگردان مانند او در چنین ارگان عالی تعلیمی ، پدیده عجیب و غیر معمول بود . خوشبختانه مصارف تحصیلی او شامل مسکن ، غذا و غیره نیز از سوی شاد روان نذیرقل خان میمنگی تامین و هزینه میگردید . مگر در ازای آن ، او مکلف بود تا در اوقات فراغت همه اطفال ذکور و انا ث این خانواده را در تقویت و فراگیری بهتر دروس مدرسه های شان کمک و یاری برساند . یکی از ویژه گی های لیسه عالی حبیبیه در آن بود که ، طبق توافقات حاصله بین دولت شاهی افغانستان و ایالات متحده آمریکا آن لیسه ، مانند مکتب تخنیک عالی ، لیسه عالی زراعت ، فاکولته های انجنیری و زراعت کابل تحت قیمومیت تربیتی ایالات متحده آمریکا قرارگرفته و همه مصارف آن از سوی اداره انکشاف بین المللی آمریکا هزینه و کمک میگردید . مستر بوشنر جنرال متقاعد اردوی آمریکا مسئولیت مستقیم اداره لیسه عالی حبیبیه را برعهده داشت . همه دروس مکتب بدون مضامین علوم دینی ، زبان و ادبیات فارسی و پشتو ، بعد از صنف چهارم به زبان انگلیسی تدریس میگردید . فارغان ممتاز آن لیسه از اول نمره الی ششم نمره همه ساله غرض ادامه تحصیلات عالی به ایالات متحده آمریکا و یا به دانشگاه آمریکایی در بیروت اعزام میگردیدند دوکتور برنا با زحمات فراوان ، سعی و تلاش بی پایان قادر گردید تا در کوتاه مدت زمان سویه معرفت و دانش به زبان انگلیسی خود را با سایر هم کلاسهای یک سان نموده و در صنوف دهم و یازدهم اول نمره صنف خود گردد . او در همه سمینارها کنفرانس های ماهانه و سالانه مکتب نقش فعال داشت و گزارشات مکمل مکتب و صنف خویش را بدون خوف و هراس بیان مینمود . دریغا حین ارایه گزارش ماهانه صنف یازدهم مکتب او از شیوه ناقص تدریس مستر آلی استاد مضمون کیمیا به شدت انتقاد نموده و توجه جدی وزارت معارف و مستر بوشنر مدیر مکتب را در زمینه خواستار شد ، زیرا استاد مذکور بنابر بر عدم علاقه و مشغولیت های شخصی در خلال مدت سه ماه خلاف نورم و پلان درسی صرف هشت صفحه تدریس نموده بود که این رقم ناچیز هرگز طرف قناعت شاگردان تشنه به علم و دانش قرار نه می گرفت . همه هم صنف های دوکتور برنا با یک صدا ناخشنودی خویش را از سهل انگاری و بی تفاوتی مستر آلی ابراز داشته و در داخل مکتب دست به مظاهره زدند . دوکتور عبدالمجید خان وزیر معارف که دفتر کارش ( در بوستان سرای ) در چند قدمی آن لیسه قرار داشت از جریان موضوع مظاهر ه و ناخشنودی شاگردان آگاهی فوری حاصل و چند تن از شاگردان را به حضور پذیرفت ، بعد از جر و بحث کوتاه وعده سپرد تا مشکل موجود را به زودی حل نماید . شاگردان خشمگین و معترض مکتب ضمناً از وزیر معارف تقاضا به عمل آوردند ، تا محترم پرفسور دوکتور غلام احمد جاوید استاد مضمون زبان و ادبیات فارسی را که به امر شخص سردار محمد داود خان به جرم تدریس خود سرانه زبان فارسی به اعضای سفارت آمریکا از آن لیسه اخراج گردیده بود دوباره به وظیفه اش بر گرداند . دوکتور عبدالمجید خان که خود دوکتور کیمیا و آموزگار آزموده ای بود طبق تعهد قبلی در یکی از روز های هفته وارد لیسه عالی حبیبیه گردیده و با قرار گرفتن در صف آخر صنف از مستر آلی معلم مضمون کیمیا تقاضا نمود تا به تدریس نورمال خویش ادامه بدهد ، در فرجام ، وزیر معارف به ادعای شاگردان صحه گذاشته و اطمینان حاصل نمود که معلم مذکور قدرت تدریس و قابلیت انجام وظیفه استادی را ندارد و در صدد تعویض او گردید . مگر با وصف آنهم مستر آلی تا اخیر همان سال به وظیفه خود ادامه داد . شایان تذکر است که : اداره لیسه عالی حبیبیه در کنار سایر فعالیت های موثر آموزشی و پرورشی خویش ، جهت رشد استعداد های فرهنگی و ایجاد رقابت های سازنده و سالم علمی بین شاگردان لیسه ، نشر جراید دیواری را نیز در محراق توجه خود قرارداده و بعد از مطالعه دقیق و ارزیابی همه جانبه مدیر مسئول جراید ممتاز را مورد تقدیر و نوازش قرار می دادند .

++++
دوکتور برنا که اول نمره صنف خود بود و بنابر استعداد خاص و خدا دادی که در تحریر مطالب سیاسی و اجتماعی داشت از سوی اکثریت شاگردان و استادان صنف به صفت مدیر مسؤول جریده دیواری ( جرس ) انتخاب گردیده بود . او در یکی از شماره های جریده دیواری جرس پارچه شعر انقلابی از سروده های ( دوکتور محمد حسین شهریار ) و مضمون انتقادی بلند بالایی پیرامون وضع نا به سامان کشور به قلم خود تهیه و بدست نشر سپرد . مطالعه متون منتشره که باعث شگفتی شاگردان و تحیر استادان مدرسه گردیده بود ، تاثیرات منفی و ناگواری را در سرنوشت آینده او از خود بجا گذاشت ، زیرا متعاقب نشر آن شماره ، در یکی از روز های هفته ، محترم محمد نسیم خان معاون لیسه عالی حبیبیه با جناب عبدالشکور ولی رئیس تفتیش وزارت معارف داخل صنف ایشان گردیده ، بعد از صحبت های تند و غیر متعارف، هیئت تحریر و خصوصاً دوکتور برنا مدیر مسؤول جریده دیواری جرس را مورد باز جویی و تاخت و تاز قرار داده و در فرجام امر مصادره جریده دیواری جرس را برای همیش صادر و خاطر نشان می نماید که ، افراد مشکوک مورد پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت . جریده دیواری جرس برای همیش از نشر باز ماند و خبر مربوط به آن سریعاً بین همه شاگردان و استادان مکتب پخش و زمینه برخورد های ناسالم اداره و بعضی از استادان مکتب را با او مساعد نمود . دوکتور برنا با انجام این عمل شتاب زده و احساساتی خویش نتوانست در صنف دوازدهم مانند صنف دهم و یازدهم نتیجه عالی از زحمات خویش را بدست آورده و در فرجام از بورس های تحصیلی ایالات متحده آمریکا استفاده نماید . ولی او از راه برگزیده خویش سخت راضی بوده و دلیرانه با جدیت در آن راستا گام برمیداشت . او که شاگرد صنف دوازدهم لیسه عالی حبیبیه بود ، از شمول یک نوجوان تازه وارد هم زبان وهم تبار خود در صنف دهم لیسه حبیبیه شاد روان محمد طاهر بدخشی آگاهی حاصل نمود . دیری نگذشت آن دو جوان بنابر همسویی و درد های مشترک با صفا و صمیمیت باهم پیمان اعتماد و دوستی بستند و تعهد سپردند تا همه نیروی خود را جهت فراگیری بهتر دروس مدرسه و کسب نمرات عالی به خرج برسانند . همکاری با بدخشی شهید در محراق توجه همیشگی دوکتور برنا قرار داشت و در همه امور او را از اندوخته ها و تجارب پر غنای خویش مستفید و با خبر می نمود . ولی این روابط و دوستی ها با وصف بروز اختلافات ایدیولوژیک و تفاوت های جدی در شیوه مبارزه تا آخرین لحظات زندگی آن مبارز مرد نستوه در همه عرصه ها پابرجا باقی ماند . دوکتور برنا در سال 1952 عیسوی مطابق 1331 هجری شمسی بعد از سپری نمودن امتحان کنکور با اخذ نمره بلند شامل دانشکده طلب دانشگاه کابل گردید . بنابر تراکم دروس و مشکلات ناشی از بی سر پناهی در شهر کابل عریضه مفصلی جهت شمول در لیلیه طب به حضور محترم دوکتور انس خان تقدیم نمود . دریغا : خلاف توقع ، رئیس دانشگاه کابل بعد از مطالعه دقیق عریضه ، با تحیر و تنفر به سر تا پای او خیره شده و با تهییج ، خشونت و نگاه های معنی دار عریضه اش را به دور افکنده میگوید ! او اوزبیک بچه میمنگی تو بیش از این چه میخواهی ؟ آیا این امتیاز برایت کافی نیست که شامل لیسه عالی حبیبیه شده و اکنون شامل فاکولته طب هم شده ای ؟ و با صدای بلند و حرکات عجیب و غیر نور مال فریاد سر داده و طور مکرر امر میکند که ، از دفتر خارج شو ! دوکتور برنا که به گناه ناکرده خود پی نبرده بود ، هرگز خود را سزاوار چنین برخورد خشن و بی حرمتی نه دانسته و بدون جر و بحث یا ارایه دلیل و التماس ، دفتر کار آن شخص متعصب و تنگ نظر را با یاس و نا امیدی ترک مینماید . صدای کریه ، چهره قبیح و حرکات کودکانه انس خان هر ساعت آرامش روانی او را برهم می زند ، ولی او قادر نیست تا پاسخ قانع کننده ای از گناه ناکرده خویش را دریابد تا حد اقل آرامش از دست رفته روانی خود را دوباره بدست آورد . در یکی از روز های هفته محترم فرید انصاری دوست شخصی و هم صنف مهربان دوکتور برنا ، برادر زاده مرحوم میر امین الدین خان انصاری و مرحوم میر نجم الدین خان انصاری از موضعگیری نا سالم و ضد وحدت ملی دوکتور انس خان آگاهی کامل حاصل نموده و بعد از دل جویی او را به آرامش دعوت و تعهد میسپارد تا به همکاری کاکا های بزرگوار خود ، جهت حل مشکل لیلیه او اقدام موثری انجام بدهد این خانواده با فرهنگ و مردم دوست که شناخت گسترده و نفوذ موثری در شعب مختلف تحصیلات عالی کشور داشتند ، با ارایه تذکره نفوس و اسناد فراغت دور تعلیمات متوسط او از شهر میمنه ، به شیوه قانونی امر شمولش را در لیلیه طب کابل حاصل و مشکلات بس بزرگ او را برای همیش مرفوع می سازند . در حالیکه تعداد کثیری از هم صنف های او ، چون دوکتور غلام محمد رحیمی از شیوکی کابل ، دوکتورمحمدگل رنزور یار از ولایت قندهار و غیره فارغان لیسه حبیبیه ، با وصف داشتن خانه های لوکس در شهر کابل به امر شخص انس خان از امتیاز شمول در لیلیه فاکولته طب مستفید شده بودند . محترم فرید انصاری دوست و رفیق نزدیک دوکتور برنا ضمن حل مشکل بزرگ او ، یک جلد کتاب جالب تاریخی تحت عنوان انقلاب عثمانی را نبز جهت مطالعه برایش تفویض می نماید . مطالعه کتاب متذکره تاثیرات شگرف و ویژه ای بر دوکتور برنا از خود بجا گذاشته و تشویقش مینماید تا در کنار آموزش دروس فاکولته طب ، مانند سایر جوانان رزمجوی آنزمان موضوعات داغ سیاسی روز را نیز در محراق توجه خود قرار بدهد . چه شهر کابل درآن سال ها آبستن تحولات عظیم و تحرکات ملموس سیاسی و اجتماعی بود تداوم مبارزات دلیرانه جوانان روشنفکر و فعالیت های جسورانه دانشمندان با درد و دیگر اندیش های متعهد از یک سو ، سرکوب و انحلال نهضت های پیشگام ، ویش زلمیان تحت زعامت محترم عبدالروف بینوا ، برخورد بی رحمانه و باز داشت هوا داران حزب وطن تحت زعامت محترم میر غلام محمد غبار، بازداشت فعالین حزب خلق تحت زعامت محترم دوکتور عبدالرحمان محمودی و بازداشت اعضای جمعیت وطن و نهضت نو روزی تحت زعامت محترم سید اسماعیل بلخی از سوی دیگر و همچنان منع فعالیت های جوانان دانشگاه کابل ، سرکوب و گرفتاری یک تعداد آنها منجمله محترم محمد یونس سرخابی مشهور به یونس اوزبیک اولین رئیس اتحادیه محصلین و همچنان باز داشت محترم میرعلی اکبر شهرستانی ، محترم دوکتور میرعلی احمد شامل ، محترم حبیب جان صافی ، محترم ببرک کارمل ، محترم محمد حیدر نورس ، محترم سید محمد میوند محترم احمد موسی خان قندهاری محترم محسن خان طاهری ، محترم محمد عظیم خان طاهری و غیره جوانان روشنفکر و بخصوص مطالعه پارچه شعر محمد یونس سرخابی که از زندان خطاب به جوانان مبارز و بی باک میهن ارسال نموده بود سخت بر او اثر گذاشت که مطلع آن چنین است .

غول استبداد گر زنجیر کرده پای من --- نرمش هرگز مینگردد جسم روهینای من

++++

فضای ترور و اختناق ، سرکوب بی رحمانه جوانان تحول طلب و در بند کشیدن دیگر اندیش های متعهد از سوی ارگان های امنیتی ، بی عدالتی های آشکار، زور گویی ها و تفوق طلبی های قومی و تباری ، موجودیت شرایط فقر، عقب ماندگی ، مرض ، بیسوادی و غیره ، انزجار و عدم رضایت جدی توده های عظیم کشور را باعث گردیده بود . آگاهی مردم با فرهنگ متعالی سایر جوامع بشری ، ورود ادبیات نوین سیاسی ، توسعه شبکه های بین المللی رادیو و دگرگونی در ساختار نظام های سیاسی کشور های جهان و سرنگونی نظام های فئودالی و ضد منافع ملی و وابسته به استعمار و همچنان الهام از درس های آموزنده مشروطه خواهان ، انگیزه های موثری بودند تا قشر آگاه و با بصیرت کشور همه بدبختی ها و پدیده های جانکاه عینی جامعه را مورد تحلیل و ارزیابی دقیق قرار داده و در صدد بیرون رفت از آن گردند . دوکتور برنا که با گوشت و پوست خویش آن همه نابسامانی را لمس نموده و شدیداً از آن رنج میبرد ، بعد از صحبتهای مفید و تبادل افکار با طیف وسیعی از روشنفکران شهر کابل ، تصمیم اتخاذ نمود تا جهت ایجاد و پایه گذاری یک سازمان نیرومند مترقی ملی در زادگاهش شهر میمنه داخل اقدام گردد . زیرا حوصله صبر او از برخورد های ناسالم و سیاست متعارف تبعیضی دولت طراز فاشیست وقت ، سخت لبریز گردیده و بی صبورانه تلاش می ورزید تا جوانان با درد و متعهد صفحات شمال کشور را نیز متحد و یک پارچه نموده و در یک صف واحد در یک سازمان نیرومند سیاسی متحد ملی متشکل سازد ، تا با همبستگی و هم سویی با سایر نیرو های ملی و مترقی کشور صدای بر حق ، برابر زیستن مستضعفان و محرومین کشور را طور مسالمت آمیز به گوش جهانیان و زور گویان سنگدل افغانستان و همه مردم حق شناس میهن برساند و جلو تکرار و دوام حرکات ضد وحدت ملی را که به شیوه ظالمانه جریان داشت تا حدودی بطی و کند سازد . دوکتور برنا با این اندیشه پاک و انسانی در زمان تعطیلات زمستانی سال 1956 عیسوی مطابق 1335 هجری شمسی رهسپار زاد گاه خود شهر میمنه گردیده و مقادیر بیشمار مواد علمی ، کتاب های مفید و سودمند سیاسی ، تاریخی و بخصوص کتاب انقلاب عثمانی را با خود انتقال میدهد . او برای نخستین بار در زادگاهش با دوستان دیرینه و هم راز خود محترم رضوانفل تمنا و محترم استاد گیلدی خان درد لی به تفصیل صحبت و گفتگو نموده و آنها را از تصمیم خود مبنی بر ایجاد یک سازمان فعال و نیرومند سیاسی ، موافق به باور های دینی مردم مطلع میسازد . آن سه رفیق هم سنگر بعد از جر و بحث طولانی ، مشاوره و مذاکره موافقت حاصل مینمایند تا جهت بسیج جوانان با درد و مبارز آن شهر دست بکار شده به جلب و جذب ایشان اقدام نمایند . توزیع کتاب ها و غیره مواد مفید ، ضروری ، علمی و سیاسی و تبلیغات مخفی با جوانان و شخصیت های پاک نهاد و بارز ولایت فاریاب هریک محترم مولوی محمد رفیق الماری ، محترم محمد رفیق عنبر ، محترم ملا محمد اکبر مینه ، محترم مولوی عبدالغنی علمی ، محترم حاجی اولیاقل بای تگابی ، محترم حفیظ الله شهید ، محترم عبدالله گدا مدار درز آبی و غیره جوانان شهر که با شتارت آغاز و ادامه پیدا نموده بود ، خوشبختانه در کوتاه مدت زمان نتایج مثبت به بار می آورد و در یکی از روز های اخیر همان سال 1956 عیسوی مطابق 1335 هجری شمسی در مسجد جامع ( شاه باقی خانه ) شهر میمنه مرکز ولایت فاریاب دوکتور برنا آصفی اولین جلسه کنگره موسس نهضت جوانان شمال کشور را طور کاملاً مخفی دایر می نماید .

در آغاز کار جلسه دوکتور برنا بعد از تلاوت آیات چند از کلام الله مجید ، از اشتراک دلیرانه و صمیمانه جوانان با درد و مردم دوست شهر خویش اظهار سپاس و امتنان نموده ، با تحلیل مشخص از وضع نا به سامان آنوقت و بخصوص از ادامه برخورد های ناسالم عمال دولت که در برابر دانش آموزان و نو جوانان صفحات شمال کشور از خود نشان میدهند با تلخ کامی تک تک یاد آوری می نماید . او همچنان در مورد ضرورت ایجاد یک چنین نهاد نیرومند سیاسی و موثریت آن برای اقلیت های میهن مطالب ارزشمندی را برشمرده و در مورد اهداف ، مرام و خطوط اساسی فعالیت های بعدی آن سازمان چنین بیان می نماید که : فعالیت و مبارزات سازمان ما صرف به منظور مبارزه علیه تبعیض نژادی ، زبانی و مذهبی و همچنان برابر زیستن همه اتباع این کشور بدون در نظر داشت تعلقات قوم ، زبان ، منطقه و مذهب به شکل مسالمت آمیز ادامه خواهد یافت . احترام و رعایت جدی به همه ارزش ها ، اصول ، احکام و اساسا ت دین مبین اسلام در صدر کارنامه های مبارزاتی ما قرار خواهد داشت . تحکیم استقلال ملی ، دفاع از تمامیت ارضی و استقلال ملی ، رفع عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی ، رهایی از قید و بند مناسبات پوسیده فیودالی ، استحکام پایه های وحدت ملی ، برادری و برابری میان کلیه ملیت ها و اقوام ساکن در وطن عزیز ما ، تامین زندگی شایسته و در خور حیات انسانی برای همه مردم ، شگوفایی علم و فرهنگ ، بهبود اصلاح سیستم آموزش و پرورش و تحصیلات عالی ، عرضه بهتر و موثر خدمات اجتماعی ، گسترش اصول دموکراسی و عدالت اجتماعی ، برقراری و دوام مناسبات نیک و حسنه با دول همسایه و کلیه کشور های جهان بر مبنای سیاست عدم مداخله در امور داخلی همدیگر ، پا بندی به جنبش غیر متعهد ها ، پشتیبانی از داعیه بر حق ملل که در راه حصول و تحکیم استقلال ملی و حق خود ارادیت رز میده اند ، رعایت و احترام به اعلامیه جهانی حقوق بشر ، پشتیبانی از منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر میثاق ها ، مقاولات و پروتو کول های بین المللی که با منافع جهان در تضاد نباشد از اهداف عمده و اساسی این نهضت خواهد بود . دوکتور برنا در فرجام علاوه می نماید : دوری جستن از هر نوع خشونت و ماجراجویی ، مبارزه مسالمت آمیز ، مخفی بودن فعالیت این سازمان و خود داری از نامگذاری رسمی آن الی جلسه بعدی یکی از اهداف عمده و اساسی این سازمان میباشد . برنامه عمل و اهداف مرامی و سایر اسناد و موضوعات مربوط آن نهضت که از سوی او ارایه گردید ، با گرمی ، شور شعف زیاد از سوی اشتراک کننده گان مورد تایید و استقبال گرم قرار گرفته و بعد از جر و بحث های طولانی با پاره تعدیلات تصویب میگردد . همه اعضای کنگره موسس سوگند یاد مینمایند ، الی مساعد شدن شرایط ازافشا نام اعضای کنگره موسس و همچنان از ایجاد این نهاد سیاسی و تدویر اولین جلسه کنگره موسس جداً خود داری به عمل آورند . در پایان کار جلسه به هر عضو اشتراک کننده وظیفه سپرده میشود تا جوانان با درد ، آگاه ، شایسته و متعهد میهن را صرف نظر از تعلقات قوم ، زبان ، نژاد و محل سکونت به دور این نهضت ملی بسیج نموده و ازعملکرد خویش در کابل برای دوکتور برنا و در میمنه به محترم رضوانقل تمنا گزارش بدهند . قابل یاد آوری است که دوکتور برنا طبق مصوبه کنگره موسس در شهر میمنه از بعضی هم صنفان دوران کودکی خویش هریک محترم عبدالروف معصمومی ، محترم عبدالمومن حامد ، محترم انجنیر خیر محمد ، محترم دوکتور سرور غنچه ، محترم سید یحیی خان میمنگی و محترم عبدالرحمان معلم و غیره صحبت نموده و آنها را نیز در آن سازمان سیاسی جذب مینماید . دوکتور برنا حین برگشت از شهر میمنه جانب کابل ، مدت چند روزی را در ولایت بلخ سپری نموده و طور جداگانه با بعضی جوانان با درد و مردم دوست شهر مزار شریف هریک محترم رسول سینایی استاد زبان و ادبیات دری لیسه باختر مزار شریف ، محترم دوکتور حیدر باختری و محترم دوکتور سرور باختری ، محترم عبدالحکیم مجاهد و تعداد دیگر از جوانان وطن پرست و آگاه آن ولایت صحبت و گفتگو نموده موافقت عضویت ، همکاری جدی و صمیمانه آنها را بدون ثبت نام و یا تا دیه حق العضویت در آن سازمان سیاسی حاصل مینماید .

در حالیکه فضای ترور و اختناق تفوق طلبی های قومی و زبانی در ولایت قطغن با بی عدالتی های گسترده و آشکار اسماعیل خان مایار رئیس تنظیمی قطغن به اوج خود رسیده بود ، مردم آن ولایت از توزیع غیرعادلانه زمین های زراعتی باشنده گان بومی محلات دشت ارچی و دشت قلعه به قبایل آکا خیل و بخصوص قبایل آنسوی خط دیورند سخت خشمگین و به ستوه آمده بودند . این وضعیت به ذات خود زمینه بسیج توده ها و انگیزه مبارزه موثر علیه بیدادگری ها را مساعد نموده بود . دوکتور برنا در چنین موقع حساس در شهر قندوز مرکز ولایت قطغن با جوانان با درد و مردم دوست آن ولایت هریک محترم مولوی عبدالولی حجت ، محترم مولوی سید عبدالحکیم آیت ، محترم وکیل عبدالرحمن از ولسوالی امام صاحب و محترم حاجی عبدالوکیل ترکمن وکیل در شورای ملی و همچنان شخصیت با نفوذ و شناخته شده قطغن محترم وکیل محمد صدیق کاکای محترم اسدالله ولوالجی شاعر و دانشمند شناخته شده کشور طور مخفی و جداگانه صحبت و گفتگو ها نموده موافقت شان را جهت همکاری و همسویی با آن نهضت حاصل می نماید . دوکتور برنا که از شیوه کار و فعالیت مخفی خود سخت راضی بود ، حین برگشت در کابل با شماری از شخصیت های مبارز کشور هریک محترم محمد طاهر بدخشی ، محترم سلام جان تاشقرغانی رئیس جمعیت افغانی سرمیاشت و محترم سلام جان خلمی میعن وزارت تجارت ، محترم دوکتور کریم حسنی قندهاری ، محترم عبدالحی خاکی ( آرین پور) سارنوال ، محترم زیرگل خان وردک رئیس پشتنی تجارتی بانک ، محترم غلام نبی نوشاد استاد زبان و ادبیات دری لیسه عالی جبیبیه و تعداد دیگر از دوستان و هم فکر های خویش دید و بازدید ها نموده و از ایشان دعوت به عمل آورد تا با این نهاد سری ملی صمیمانه همکاری نموده و دلیرانه مبارزه نمایند . فعالیت های خستگی ناپذیر اعضای فداکار این حرکت ملی با جلب و جذب اعضای جدید و تدویر جلسات منظم و دوامدار ، امیدواری های زیادی را در شهر های میمنه ، مزار شریف ، قندوز و کابل به وجود آورده و آن را به دژ تسخیر نا پذیری مبدل نموده بود . ایجاد این نهضت نیرومند ملی در حقیقت امر، انعکاسی بود از خشم و خروش دیرپای توده های محروم و جوانان فدا کارو وطن پرست ، بخصوص جوانان دلیر صفحات شمال کشور علیه ظلم ، استبداد و بی عدالتی و واکنشی بود بر ضد افراط گرایی مستبدین عظمت طلب و سیاست های طراز فاشیسی ضد وحدت ملی و ضد فرهنگی محافل حاکمه آنوقت افغانستان .
++++
( شایان تذکر است این حرکت سیاسی از سوی بعضی حلقات و شخصیت های محترم سیاسی و فرهنگی کشور مانند اکادمسین محترم دستگیر پنجشیری و محترم عبدالحمید مبارز و غیره تاریخ نگاران کشور به نام جمعیت سری جوانان خراسان نام گذاری شده و همچنان برخی حلقات و متنفذان روشن ضمیر ولایات فاریاب ، بلخ ، جوزجان ، سمنگان و کابل بخصوص مرحوم ابوالخیر خیری ، مرحوم نظر محمد نوا ، مرحوم خال محمد خسته ، مرحوم محمد کریم نزیهی جلوه ، مرحوم نزیر قل خان میمنگی و دیگران را نا آگاهانه از مشوقین پنهانی این جمعیت به شمار آورده اند که این داوری ها و نامگذاری ها کاملاً عاری از حقیقت است که متأسفانه ثبت تاریخ گردیده است ) دوکتور برنا جهت ارتقای سطح دانش علمی و آگاهی بیشتر سیاسی اعضای آن سازمان همواره کتب ، مجلات و مواد ارزشمند علمی را از مراجع مختلف شهر کابل تهیه و جمع آوری نموده ، با قبول مشکلات فراوان ، طور مخفی و منظم به ولایات شمال کشور ارسال می نمود . در سال 1957 عیسوی مطابق 1336 هجری شمسی حینکه دوکتور برنا مصروف انجام آخرین روزهای دور آموزش دروس نظری و عملی فاکولته طب ( دوره ستاژ ) خود بود ، رویداد تلخ ، ناگوار و حادثه ، عجیب و غیر قابل تصوری به وقوع می پیوندد که متاسفانه پیامد های نامیمون و جبران ناپذیری را د ر تداوم حیات سیاسی و فعالیت های آینده این نهضت از خود به جا میگذارد .

در یکی از روزهای هفته که دوکتور برنا سخت غرق اندیشه های سیاسی و انجام کارهای عملی و نظری دوره ستاژ خویش بود ، اطلاع حاصل می نماید که محترم سید یحیی خان میمنگی یکی از اعضای فعال آن نهضت و نماینده شرکت هوایی آریانا در شهر مزار شریف طور عاجل جهت اجرای پاره امور رسمی وارد شهر کابل شده و آماده برگشت به وظیفه خویش در شهر مزار شریف میباشد . دوکتور برنا که همواره در جستجوی چنین فرصت های مناسب و طلایی بود ، موقع را غنیمت شمرده با عجله با یک پارسل حاوی چند جلد کتاب ، نامه ها و پیام ها برای خانواده ، دوستان و هم پیما نانش روانه اقامت گاه موقت او واقع عقب مسجد پل خشتی شهر کابل شده و مورد استقبال گرم رفیقانه او قرار میگیرد . حین ملاقات با محترم سید یحیی خان یکی از اعضای فعال آن نهضت محترم محمد کریم مجاهد نیز جهت ارسال نامه و پیام برای خانواده و دوستان خود قبلاً در آن جا حضور به هم رسانیده بود . دریغا دوکتور برنا که در آن روز وظیفه خطیر نوکریوالی مریضان شفاخانه علی آباد را بر عهده داشت ، قادر نبود مریضان نیازمند را کنار گذاشته و با رفقای هم رزم خویش به صحبت های گرم و صمیمانه ادامه بدهد . او با بی صبری و عجله تلاش می ورزد تا از ضیاع وقت جلوگیری نموده و بعد از تقدیم پارسل و نامه ها هر چه عاجل رهسپار شفاخانه علی آباد گردد . ضیق بودن وقت از یک سو کمبود وسایل ترانسپورت شهری الی شفاخانه علی آباد از سوی دیگر باعث آن میگردد ، تا دوکتور برنا نتواند به صحبت های گرم بیشتر با همرزمان خویش ادامه داده و آدرس صحیح و دقیقی را روی پارسل دست داشته خود عنوان و انشاء نماید . متاسفانه در تحریر عنوان پارسل غلطی فاحشی رخ میدهد و این سهل انگاری ، بی دقتی و بی توجه ای هنگامه بزرگی را برپا نموده و در فرجام باعث واژگونی آن نهضت نیز میگردد . دوکتور برنا ، شتاب زده به اشتباه در ظهر پارسل می نویسد به مطالعه دانشمند محترم مجاهد صاحب در لیسه سلطان برسد . محترم سید یحیی خان میمنگی نماینده شرکت هوائی آریانا حین بر گشت در شهر مزار شریف ، با مطالعه عنوان آن پارسل مشکوک شده و نوشته روی پارسل را شفر خاص تلقی نموده و آن را در لیسه سلطان رضیه بلخ تسلیم عبدالصمد خان جاهد استاد آن لیسه می نماید . آقای جاهد که اصلاً عضویت آن سازمان سیاسی را نداشته و از موجودیت چنین سازمانی نیز آگاهی و اطلاعی نداشت ، بعد از گشودن پارسل و مشاهده نامه ها و بخصوص ملاحظه رساله کوچک ( حزب چیست ؟ نوشته لیوشاوچی ) سخت متعجب و حیران گردیده و آن را توطئه خطرناک و دسیسه ء آشکار علیه خود پنداشته بدون ضیاع وقت و بازنگری به سایر نامه ها و پیام ها ، با عجله به منزل والی ولایت بلخ آقای ( پره ماچ ) که شخص نهایت تند خوی و کنجکاوی بود مراجعه و تسلیم می نماید . والی بلخ با مشاهده کتب و تعداد نامه ها و بخصوص مشاهده یک نامه عنوانی محترم دوکتور محمد اسحاق نگارگر یکی از فعالین شناخته شده سیاسی ولایت بلخ که هرگز عضویت آن سازمان را نداشت سخت مشکوک متعجب و خشمگین شده و همه آنانی را که عنوان شان نامه ها ارسال گردیده بود طور جداگانه به حضور خود می طلبد و همه را بعد از بازجویی مختصر یکایک روانه زندان می نماید . تحقیقات همه جانبه از سوی ارگان های امنیتی طور جدی ، جهت تکمیل دو سیه ها جریان می یابد و فامیل های جوانان محبوس با تقدیم عرایض شب و روز دروازه والی ولایت و محبس شهر را دق الباب نموده و از حبس و نبود فرزندان خود سخت خشمگین و هزاران نفرین را نثار سازمان دهندگان این توطئه می نمایند . ولی رهبر آن سازمان هیچ اطلاع و آگاهی از وقوع این حادثه تلخ حاصل نه می نماید . چند هفته به همین منوال سپری میگردد . دوکتور برنا که با استفاده از تعطیلات زمستانی فاکولته طب روانه زاد گاه خویش شهر میمنه گردیده بود ، با شادی و شور بی پایان وارد شهر مزار شریف میگردد . موتر بس حامل او به دروازه تاشقرغان شهر مزارشریف توقف نموده و مسافرین را به مرخصی دعوت مینماید . دوکتور برنا با قلب مملو از عشق به جوانان پرشور و امید به فردا های روشن جوانان دلیر کشور ، سوار بر گادی ، آن یگانه وسیله ترانسپورتی شهری روانه یکی از کاروان سرای ها واقع در دروازه بلخ میشود . مگر در عرض راه بر سبیل تصادف محترم نبی جان برادر دوکتور سرور باختری با او روبرو شده ، گادی را متوقف و جریان ماجرای تلخ و باز داشت بی رحمانه برادر بزرگ و اقارب خویش را برای دوکتور برنا یکایک حکایت می نماید . دوکتور برنا از شنیدن آن خبر تلخ ، تکان دهنده و هولناک سخت متعجب و متحیر گردیده ، با عجله برایش میگوید لطفاً نزد والی بلخ مراجعه نموده و از آمدنش در شهر مزار شریف والی بلخ را مطلع سازد . دوکتور برنا حینکه وارد کاروان سرای مورد نظر خویش در دروازه بلخ میگردد ، جهت جلو گیری از افشا بیشتر اسرار حزبی بعضی اسناد مهم دست داشته مربوط به سازمان خویش را با مهارت خاصی در یکی از مستراح آن کاروان سرای جابجا نموده و خود را از این ناحیه خاطر جمع و از نظر روانی خود را تقویت میبخشد . لحظه بعد چند تن از سربازان مسلح دولتی داخل کاروان سرا شده و بعد از جستجو او را دستگیر و با همه لوازم دست داشته تسلیم مسئولین امور امنیتی دفتر والی بلخ مینمایند . دفتر والی بلخ که به شکل نهایت جالب و شانداری تزئین گردیده بود ، در آن روز علاوه بر یک تعداد مستنطقین رسمی دولتی ، مشاورین مقام ولایت ، یک جنرال متقاعد عسکری را نیز به خود جا داده بود . والی بلخ که بی صبورانه انتظار چنین روزی را میکشید ، با دیدن یک چنین جوان کوچک اندام متعجب شده می پرسد ! دوکتور برنا آصفی تو هستی ؟ و این پارسل و نامه ها را تو ارسال نموده بودی ؟ جواب میدهد بلی درست می فرماید ! بعداً می پرسد حزب شما چه نام دارد ؟ و چرا ناجوانمردانه علیه این حکومت جوان که خواهان نو آوری و تحول در کشور است چنین توطئه های ناجوانمردانه را سازماندهی نموده و قدر ناشناسی میکنید ؟ او به جواب میگوید ما حزبی نداریم که نامگذاری شده باشد ! و ما هرگز بر ضد حکومت ترقی خواه و تحول پسند خویش که چشم امید به جوانان کشور دوخته و گام های سازنده و مثبت در جهت ایجاد جامعه مرفه و مدنی بر میدارد قرار نداریم ، بل ما جوانان خود سپاه ، ممد ، همکار و سر سپرده راه ایشان هستیم . والی بلخ به مدیر دفتر خود هدایت میدهد تا آن پارسل بزرگ تر دیگر را هم بیاورید . ( قابل یاد آوری است که چندی قبل دوکتور برنا یک تعداد کتب ، مجلات و روزنامه های مفید را ذریعه یکی از دکانداران روشن ضمیر آن شهر طور مخفی بدون ذکر نام و آدرس شخص مورد نظر در شهر مزار شریف ارسال نموده و تصمیم داشت تا در نامه بعدی خویش از محترم سینایی تقاضا نماید آن پارسل را از آدرس دوکاندار مذکور دستیاب نموده و به اعضای سازمان توزیع نماید . مگر قبل از رسیدن نامه دومی آن بسته بزرگتر هم توسط ارگان های امنیتی کشف و ضبط گردیده و دکاندار بد شانس هم مانند سایرین روانه زندان گردیده بود ) .

خوشبختانه در آن روز ها از شانس خوب و اقبال نیک ، خبر سفر رسمی ورشیلوف صدر هیات رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی وقت در افغانستان هنگامه عجیبی را در شهر و ده بر پا نموده و بین طیف وسیع مردم ، خبرنگاران و ژورنالیستان داخلی و خارجی تبصره ها و قضاوت های متفاوتی را راه اندازی نموده بود . زیرا یک سال قبل سردار محمد داود صدر اعظم جوان و پر تحرک کشور با اندیشه های نوین رادیکال خود ، بعد از بازگشت از ایالات متحده آمریکا ، آزادی عقیده و بیان و رهایی از قید مناسبات غیرعادلانه قرون اوستایی را به همه شهروندان کشور، بخصوص روشنفکران و جوانان میهن نوید میداد و همه جوانان را به آزاد اندیشی و همکاری صمیمانه با دولت دعوت مینمود . چنانکه سردار داود خان حین ایراد بیانیه تاریخی خود در فاکولته طب کابل با انتقاد جدی از عملکرد و موضعگیری های منفی و خصمانه بعضی پیشوایان مذهبی کشور که به دستور بیگانگان همیشه سد راه اقدامات تحول طلبانه در افغانستان گردیده اند ، پرده برداشته و در بخش از صحبت خویش طور علنی با اشاره دست به سوی قلعه جواد کابل گفته بود که : با ایجاد یک چنین فضای آزاد و باز سیاسی چه توطئه های بیشرمانه از سوی دشمنان مردم ما راه اندازی خواهد شد . مگر دولت قدرت و توانمندی آنرا دارد که به دشمنان داخلی و حامیان خارجی شان جواب دندان شکن بدهد و فعالیت های مزوّرانه شان را در نطفه خنثی نماید . دوکتور برنا متکی به بیانات تحول طلبانه سردار داود خان به ادامه صحبت های خویش با متانت خطاب به والی بلخ میگوید ، جلالتمآبا ! حرکات تحول طلبانه که در هر گوشه و کنار کشور توسط جوانان تحول پسند و ترقی خواه صورت گرفته و میگیرد ، همه به دستور شخص سردار محمد داود خان صدراعظم ترقی خواه ما راه اندازی گردیده است . تا همه جوانان میهن صرف نظر از تعلقات قوم ، زبان و محل سکونت در هر کجای که هستند بر ضد ارتجاع بین المللی و جیره خوران داخلی آنها مبارزه بی امان نموده و مسؤلیت تاریخی خویش را آگاهانه ادا نمایند . مطالب ارایه شده از جانب دوکتور برنا فضای بی اعتمادی و شیشه های مکدر ناباوری ، خشونت ، کینه و عداوت را آهسته آهسته به فضای صلح ، آشتی ، صمیمیت و همدیگر فهمی مبدل مینماید . والی بلخ با شنیدن صحبت های منطقی ، گرم و صمیمانه دوکتور برنا بخود تکان خورده ، با محبت و علاقمندی او را به نشستن در کنارش دعوت می نماید تا از جریانات بیشتر شتابنده سیاسی کشور او را مطلع و مستفید سازد . دوکتور برنا با چنین موضعگیری زیرکانه و صحبت های مودبانه و دلنشین خود بعد از گذشت چندین ساعت با نوشیدن چای و تعارفات لازم محترمانه از دفتر والی بلخ اجازه مرخصی حاصل نموده و دوباره رهسپار کاروان سرای مورد نظر خویش میگردد . خوشبختانه در همان روز همه زندانیان سیاسی که در ارتباط این قضیه بازداشت شده بودند ، یکی پی دیگری از زندان رها میشوند . دوکتور برنا با وصفی که از شیوه کار و تلاش های پیگیر و زحمات خستگی ناپذیر خویش تا حدی راضی به نظر می رسید ، ولی هرگز نه توانست از سهو بزرگ و اشتباه جبران نا پذیرکه از وی سر زده برای همرزمانش جواب قانع کننده تهیه نماید . زیرا اکثر اعضای آن سازمان که در اقصای کشور فعالیت داشتند ، یکی پی دیگر از وقوع آن حادثه تلخ و دردناک آگاهی کامل حاصل نموده با قضاوت ها و داوری های متفاوت به تدریج علایق خویش را با آن سازمان نو پا کمرنگ و به تدریج بکلی قطع نمودند . دوکتور برنا که در همان سال 1957 عیسوی مطابق 1336 هجری شمسی سند فراغت از دانشکده طب دانشگاه کابل را به درجه عالی بدست آورده بود ، رهسپار زاد گاهش شهر میمنه گردید تا جلسه اعضای کنگره موسس نهضت جوانان را دایر و جریان آن رویداد تلخ را به تفصیل بیان و بازگو نماید . مگر اکثریت اعضای کنگره موسس بنابر شرایط غیر مطمئن و حساس آن زمان از اشتراک در اجلاس خود داری ورزیدند ، زیرا چند ماه قبل قوماندان ظالم و پر قدرت امنیتی ولایت فاریاب محترم عبدالله خان عبدالرحیم زی ، برادر محترم عبدالملک عبدالرحیم زی وزیر مالیه آن وقت که به اتهام جرم توطئه کودتا علیه حکومت سردار محمد داود خان زندانی گردیده بودند ، فضای سیاسی کشور را سخت متشنج نموده افراد مشکوک و شبکه های فعال مربوط ایشان نیز در همه نقاط کشور تحت مراقبت شدید و پی گرد جدی دولت قرار داشتند . بناً تحت چنین شرایط حساس دایر نمودن جلسه اعضای کنگره موسس یک امر مشکل و حتی نا ممکن به نظر می رسید ولی دوکتور برنا با تک تک اعضای کنگره موسس طور جداگانه بازدید و ملاقات نموده و هر یک شان را از چگونگی وقوع حادثه تلخ و حقایق دردناک موضوع آگاهی داد . دریغا فعالیت های این نهضت پیش گام ، که با همان علاقمندی و شتا بندگی آغاز یافته بود متاسفانه به همان سرعت و بی علاقگی به سردی گرایید و برای همیش خاموشی اختیار کرد و بعداً در هیچ شهری جلسات آن دایر نشد ، جلب و جذب و سایر فعالیت های تبلیغاتی آن برای همیش متوقف و خفه گردید . ( خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود )

دوکتود برنا که از وقوع آن حادثه تلخ و تکان دهنده و فروپاشی آن نهاد ملی و مترقی شدیداً متاثر، خسته ، دلگیر و مایوس گردیده بود ، برای همیش از دوام فعالیت های سیاسی انزوا و گوشه گیری اختیار ورزید و دیگر نخواست با جریانات سیاسی کشور که طور مخفی و یا علنی فعالیت داشتند طور مستقیم و یا غیر مستقیم پیوند حاصل نماید ، ولی همیش در کنار جنبش های چپ و نهاد های مترقی ملی قرار داشت و بی دریغ از فعالیت روشنفکران و جوانان دلیر پیش گام کشور که در جهت دفاع از حقوق مستضعفان و تحقق دموکراسی و آزادی بیان فعالیت می نمودند حمایت گسترده و پشتیبانی بیدریغ نموده و می نماید . ومن الله التوفیق

محمد همایون سرخابی از لندن

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • روحش شاد. ضایعه از دست دادن وی به همه تورکان اوزبیک، هزاره، تورکمن، قزلباش و ایماق تسلیت باد.

    • آقای ترکلر!
      آقای برنا تاهنوز نمرده است بل‍که دربستر بیماری قرار دارد اول
      مقاله را بخوان بعد امضاکن

    • با تآسف اطلاع حاصل نمودیم که جناب محمد صادق برنا آصفی یکی از پیشکسوتان تداوی مدرن امراض روانی وبنیان گزارنخستین درمانگاه امراض روانی در شهر کابل به اثر مریضی طولانی مدتی که دامنگیر ایشان بود،
      حوالی ساعت چهاربعداز ظهرروز جمعه بیست وچهارم ماه فبروری 2012 میلادی در یکی از شفاخانه های شهر لندن داعی اجل را لبیک گفته وبه رحمت ایزدی پیوستند.
      دکتورمحمد صادق برنا آصفی فرزند میزا عبدالقادرخان، به روز سوم جنوری 1933 میلادی در یک خانوادۀ روشنفکر تورکان ازبیک درشهر میمنه چشم بجهان کشود.
      در سال 1940 میلادی شامل مکتب متوسطۀ ابوعبید جوزجانی شهر میمنه گردیده، در سال 1948 بدرجۀ اعلی از صنف نهم آن مکتب فارغ وبکمک مرحوم نذیرقل خان میمنگی یک تن از شخصیت های مبارز وملی آن
      زمان به لیسۀ حبیبیۀ کابل که یکی از مکاتب مخصوص اشراف ودرباریان افغانستان بودچانس
      شمول بدست آورد.
      در سال 1952 با گرفتن مقام اول نمره گی دورۀ خود از صنف دوازدهم لیسۀ حبیبیه که از طرف ادارۀ انکشاف بین المللی امریکا تمویل واداره میگردیدفارغ، بعدازسپری نمودن موفقانۀ امتحان کانکوربه فاکولتۀ طب راه یافت.
      در سال 1958 فاکولتۀ طب را با موفقیت ختم وشامل کاردر وزارت صحت عامه افغانستان گردید.
      مرحوم برنا آصفی چندین دوره آموزشی را در رابطه با شیوه های نوین تداوی امراض روانی در کشورانگلستان
      تکمیل واولین شفاخانۀ صحت نوین روانی را در شهر کابل بنیاد نهاد.
      دکتور برنا آصفی در راه خدمت به انسانهای رنجور ودرد دیدۀ میهنش تا آخرین روزهای زندگی خود پایدار
      واستوار باقی مانده ، با وجود دوری اجباری اش از دامن مام میهن در سالهای اخیر زندگی، هیچ اندیشۀ جز گشایش روزنه های جدید کمک به هم میهنانش در سر نداشت.
      این مرد درد مند ودرد آشنا در سالهای اخیرعمرش به شدت مریض وبعداز تحمل رنج های بیحد از از آسیب مریضی به روز جمعه بیست وچهارم ماه فبروری سال 2012 به عالم ابدی رهسپار گردید.
      هیئت رهبری واعضای فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان این ضایعۀ بزرگ رابه اعضای خانواده، دوستان جناب برنا آصفی ومردم افغانستان تسلیت گفته از بارگاه ایزد یکتا به روح آن فرزند برومند میهن طلب مغفرت
      مینمایند.
      دررا بطه با مراسم جنازه وفاتحۀ این خدمتگار صدیق مردم ومیهن هنوزاطلاعی دردست نیست وبا دست یابی به
      اولین معلومات درین رابطه علاقمندان آن مرحومی را در جریان قرار خواهیم داد.
      انا لله وانا الیه راجعون
      ازطرف کارکنان سایت نشراتی تورکلر«ففتا» ارگان نشراتی فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان

    • تورکلر خان پیش از این که از این نبشته برداشتی انسانی کند...در قصهء تورک بودنی شخصی مورد بحث است...کاش نامت را انسان نمی گزاشتی....

    • آقای بدون نام حرف وگپ هایت راسنجیده وانسانی بزن.در نخست خودرا انسان بساز ،نام انسانی انتخاب نمایی ودر بعد چون سگ وشغال یه دیگران تاخت وتاز کنی.غالب تصور از کوچه انسانیت عبور نکرده ایی وروی این دلیل انسانی حرف زدن فرا نگرفته ای.بلی -تورکها انسان اند واما خود را از نقطه نظر اتنیکی معلوم و اشکار ننموده که اسنان استی ویا از تبار میمون؟
      تیمور بهارکی.

    • نبود داکتر برنا آصفی برای همه مردم کشور ما یک ضایعه ی بزرگ است. این شخصیت انسان دوست، مهربان و آزادیخواه دوست من بود. خاطره های تابناک زندگی پر باراو برای دوستانش جاویدانه خواهد ماند . جای شرم است که کسانی از سر گرایش های بویناک نژاد پرستی چنین شخصیت هارا به قوم وتبار ی محدود ومنحصر می دانند.

    • salam to all he was really a very good dr he done a lot for the people of afghanistan he also after the fallen o f dr najib governemt he went to miamana to help people there but unfortunetely he force by genral dostum to leave afghanistan and the took refugee in london. Allah forgive all of his seen.

    • آفای فرشید سلام ودر بعد عرض میدارم که قوم وتبار یک پدیده انسانی؛اجتماعی وتاریخی میباشد.زمانیکه یک ملیت وتبار از داشته هایش که،شامل زبان،تاریخ ،فرهنگ وشخصیت هایش به نیکی یاد نماید؛آنگاه از نظر تو وهم قماش های تو به نژاد پرستی وغنودن در محدوده تبار واتنیکی محکوم میشود.هنگام که شما از جانی ترین شحصی وخایین ترین انسان تعریف وتوصیف به خروار مینمای ؛زمانیکه شما ؛از کسانی به ویژهگیهای معلوامحال وآدم کش شخصیت قلابی وآسمانی میتراشی وبیگانه گان را به مردم ،بابا تحمل میکنی ویا قتلین هزار ها انسان بیگناه کشور را قهرمان خظاب میکنی وما ؛حرف های دروغین که در بستر دروغ عجین یافته را گوش میدهیم و؛نگفته ایم که نژاد پرست هستی ودر گودال قوم غرق هستی.رویهمرفته شخصیت های تورک به تورک مربوط اند،شخصیت های تاجیک به تاجیک وشخصیت های افغان به افغان.روی این منظور ما،نمیتوانیم که سیب را بید وچناررا ناک بنامیم وبه همین طور شخصیت های با وقار تورک را تاجیک وافغان خطاب نمایم وبرعکس.
      بالنده گی یک ملیت در وجود شخصیت های فرهنگی است که چرخ حرکت صعودی وتعالی را کماکان هدایت ورهبری میکنندوداکتر برنا آصفی یکی از شخصیت های تورک کشور است که ما افتخار میکنیم.افتخار کردن ویاد خاطره های چراغانی ونقد کارنامه ودستآورد های انسانی شخصیت های تورک کشور در نخست حق ما است واین
      عمل وکار فرهنگی وپذیریش مسولیت را در چار چوب ملیت ومردم را نباید از نقطه نظر کوتاه وکج بینی به این وآن محکوم کرد.حبیب قویاش

    • رحم ازبیک با قهر اوغان مساوی است اعمال نژاد پرستانهء اسلام کریموف درتاشکند 
      در دشمنی با فارسی زبانها دیگر هیچ مجالی برای شک وتردید نمیگذارد که 
      اگر همتباران شان درافغانستان
       بقدرت برسند انسانرا جی که حتی سگ را هم نعل بسته میکنند.
      این نمک ناشناسان خدا ناترس آنطوریکه ازبیوگرافی این جهنمی معلوم شد ازآموزش به
       زبان پشتو فعان شان به آسمان رسیده بوده است
      وعذر می کردند که به لحاظ خدا به زبان فارسی مارا تعلیم بدهید
      هرزمانیکه ازبرکت زبان فارسی آدم شدند مثل پشتونها علیه زبان فارسی قرار گرفتند
       من میگویم چشم نادرخان وهاشم خان را صدقه که این قوم نمک حرام را شناخته بودند.

    • شاغلی فارس ! شما نخستین فارسی هستید که چشم نادر خان و هاشم خان را صدقه شده اید . بپالید در وجود شان غیرازچشمان که شاید جا های نرم و نفیس دیگری هم داشته باشند که از برکت تجارتش به کرسی فرمانروایی رسیده اند که ارزش صدقه شدن به شما را داشته باشد . از چشمان که چیزی ساخته نیست !!

  • rohsh shad bad wa khoda jan hamrayash khobi konsf

    ok

  • درود و سلام بی پیان به این شیر مرد فراموش ناشدنی جایش در قلب انسانهای انسان دوست خالی بوده و جای انرا دارد تا وی را ولگوی خویش قرار داده و مصدر خدمت شویم .
    یاددت گرامی باد وخاطرات نیکت در قلب ما جاوید است .
    نعلت بر این وطن فروشان بی فرهنگ که با نبودن تو خادیم وطن احساس خوشحالی میکنند ما به نوبه خود به نادر و نادریان نفرین میفرستیم و وبه این قوم وحشی و قوم خود سر نعلت مینمایم ما هیجگاه دشمنی نادر شیاد تاریخ را با قوم منحوث چرگین مردار چتل قبیلوی ان فراموش نکرده نفرین خودرا میفرستیم .
    اوغان غول وحشی چتل کورمغز کوچی صحرائی قبیلوی چرس فروش تریاک فروش دشمن علم دشمن فرهنگ دشمن معرفت دشمن پیشرفت دشمن صلح وصفا دشمن صمیمیت وغیر وغیر

  • نعلت به نادر خر نادر سک نادر لعین نادر وطنفروش نادر شیاد نادر کوچی نادر جت نادر کفر نادر خائن نادر ظالم نادر بی ناموس نادر اجنت انگلیس نادر دو روی نادربو قلمون نادر راسیست نادر مردار خور نادر چتل خور .

  • آقای قویاش!
    وقتی تعصب نژادی کسی را چنان از خود بیخود می سازد که چرند می نویسد وکس دیگررا به گناه ناکرده محکوم می کند، جای بسیار تاسف دارد. شما مرا به این متهم کرده ای که گویا از کدام خاین وقاتل وجانی تعریف وتوصیف کرده ام . ولی نگفته ای که کی ودر کجا؟ انسانی که دچار غیض وغضب نژاد پرستی شود به همین جا سقوط می کند.دروغ وافترا.
    نکته ی دیگر این که روانشاد دکتور برنا آصفی دوست من بود . من اورا از نزدیک می شناختم وبا اندیشه های انسانی او آشنایی داشتم. او مانند شما نژاد پرست نبود وگرنه نهضت جوانان خراسان را " نهضت تورکتباران" نام می گذاشت.
    من خودرا متعلق به انسانیت می دانم وبه هیچ نژادی برتری وامتیاز قایل نیستم و بدین باورم که ماهیت وهویت انسانی میان همه تیره ها وتبار ها مشترک است وهیچ قوم وتباری نسبت به دیگران برتری ندارد. شما که انسان هارا بنابر نژاد وقومیت به سیب وناک وخربوزه وانگور و مرچ وشلغم تقسیم می کنید این اندیشه ی شما است . افتحار کردن به نژاد وقومیت نشانه ی جهل وبدوی گری می باشد.

    • آقای فرشید درود به شماإمن به نظریات هومانیسم شما همنظرام وهمزمان تاریخ خونابه کشور مان را بگونه گسترده وبر مبنای حقایق تلخ استوار است را مطالعه نموده وجنایت های که ؛تحت نام قوم وملیت وزبان در شقیقه خونبار تاریخ کشور آویزان اند را نباید انکار نمود.تنوع قوم وملیت وزبان در یک کشور غنامندی است که باید افتخار نمود وافتخار نمودن به این غنامندی بر مبنای تعین سرنوشت شهروندی استوار باشد ونه تحملی وتقلبی إ
      هومانیسم برداشت عالی ومثبت است واما،تحت این یرداشت جنایت های هولناکی صورت گرفته است ونباید انکار نمود.انسانیت ؛زبان وملیت باهم گره محکم داردو روی این اصل حرف ها را از کوچک به بزرگ جلوه داده ام.
      ما-نمیتوانیم که تحت نام ونشان انسانیت از جنایت ها چشم پوشی نمایم وجنایت های طی 150 سال آخیر در کشور صورت گرفته است را در چانتای انسانیت زندانی کرد.حرفم مشخص بسوی شما نبود واما،ذهن وتوجه شمارا
      درآن سو ،سوی که تحت نام قوم وملیت وزبان عملکرد غیرانسانی وجنایت به خروار صورت گرفته است ؛مبذول داشتم.
      حبیب قویاش تحصیلات عالی پزشکی دارد وهیچ وقت خویشتن را در گرداب منحط نژاد پرستی وقومگرایی سقوط نداده وبرعکس علیه همچو جریانات طرد شده تاریخ مبارزه کرده ومبارزه خواهیم نمود.
      در فرجام خاطرنشان میسازم که؛تاریخ 30 سال آخیر کشور را طوریکه شاید وباید است ؛مطالعه نماید خوب میشود.باتجدید درودإ

  • اقای فارس !
    معلوم نیست تو کی را " جهنمی " خوانده ای؟ اگر منظورت دکتور برنا آصفی بوده پس به روی خودت تف انداخته ای. لعنت به امثال شما که از موضع قبیله پرستی پشتونی ولی با نام جعلی به یک قوم دیگرحمله می کنی و فحش می دهی. خجالت بکش .

  • پشت مرده زیاد گپ نزنین که دوباره زنده شده انتقام خواهد گرفت از یکی یک شما . حالا شما فکر میکنین که به بهشت میره یا به دوزخ ؟

  • باقی سمندر
    ۱۰ حوت سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    ۲۹ فروری سال ۲۰۱۲ میلادی

    سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
    سلام به اعضا ی خانواده و بازماندګان ودوستان دګتورمحمد صادق برنا اصفی
    ما نیز به نوبه خویش وفات المناک دکتر محمد صادق برنا آصفی را برای همه اعضای خانواده و دوستان ویاران شان از صمیم قلبم تسلیت ګفته وبرای دکتور برنا اصفی بهشت برین وبرای بازماندګان شان از بارګاه ایزد متعال صبر جمیل خواهانم .
    باقی وهمه اعضای خانواده سمندر

    آنلاین : مرور کوتاهی به زندگی سیاسی دوکتور محمد صادق برنا آصفی و انگیزه ایجاد نهضت سری جوانان شمال افغانستان

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس