سومین نامه

badhayehamvare
چهار شنبه 11 آگوست 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

 

 

نفس ها سوختم تا شد سواد پیش پا روشن رسیدم همچو شمع اما پس از دیری به تاریکی

 

 

 

سومین نامه برای مادرم:

 

 

 

دیر است لیلا جانم

برای مردنم بسیار دیر است

برای زنده ماندنم

بسیار دیرتر

حالا دیگر

سرت را بالا نگیر

نه به آسمان نگاه کن

نه به آفتاب و ماهتابش

تنها چشمان خاموش مرا تماشا کن

که در چشمهای تو

پناهگاه می جویند

آنگونه که گرسنه ای

تکه نانی را

 

هر بار می گویم :خوبم

 خوبم

 خوبم

و سرفه ها یم هربار شبیه تر میشود به سرفه ها ی زنی مسلول

که در آشپزخانه

روی ظرف های نشسته اش خون بالا میاورد.

و تو

هربار میگویی:دلتنگتم نازدانه ی من

 

برایم سفر چه داشت؟

نه دریایی که شهامت کشتنم را داشته باشد

نه ایست هایی مرزی که محکوم زندانهای تاریکم کنند

برایم سفر چه داشت ؟

جز اینکه

هرروز زنی را میان سینه هایم آتش زدند

زنی را در پیشانی ام سنگباران کردند

زنی را در ..

 دریدند هر روز زنی را در من

 

میتوانستی گونه ام را ببوسی

 بگویی چمدانت را ببند

بگویی به خیابانهای بدنام جهان سپردمت نازدانه ی بی سرزمین من

به میخانه ها

به دست عاشقانی که نامت را برای بار دوم به یاد نخواهند اورد

چه داشت سفر برای من؟

جز اینکه

در همان چهار دیوارم هنوز

با سرگیجه بیدارمی شوم هر صبح

زیر نافم جنینی تکان می خورد

دو فنجان شیر می ریزم ...

اتوبوس می آید

مرا میان صورتک هایی که هیئت سگهای هار را دارند آواره میکند.

شب در همان بستر

هنوز در همان بستر

انگشتهایم را بر چشمهایم می فشارم

و به این فکر میکنم

که بسیار دیر است برای مردنم

برای زنده ماندنم بسیار دیر تر.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


آنلاین : http://badhayehamvare.blogfa.c...

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس