صفحه نخست > دیدگاه > جهل پرستان سیاه دل، تاریکی پرور، علم ستیز و بشر کش باید بدانند!

جهل پرستان سیاه دل، تاریکی پرور، علم ستیز و بشر کش باید بدانند!

حفیظ الله خرمی خُرّم
شنبه 7 مارچ 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

دیروز اگر مردم ما را با شهادت مزاری امتحان کردند. امروز بار دیگر زمان، شور و شعور، حوصله و شکیبای، توانایی و اعتماد به نفس ما را ، با کشتن یوسفی و قتلهای زنجیرهء، در شرائط و محیط دیگر به امتحان گرفته اند.

به احترام و قدر دانی از ایام سالگرد بابه مزاری، چهلمین روز شهادت هنر مند محبوب یوسفی و قتلهای زنجیرهء هزاره ها در کویته، یک دقیقه سکوت را محکوم نماییم و به پیشواز صدا، سخن و آزادی، قلم زن شویم...! پیش پاه نگری را فراموش و دور بینی و دور اندیشی را به فال نیک گرفته، اقدام حیاتی و امید بخش را دستور امروز برای زندگی بهتر فردا، قرار دهیم! چون امروز و فردا جریان جبری طبیعت هست که خواسته نا خواسته باید به هم وصل و یکی دوامدار راهی دیگری باشد...!

ولی ما دیروز را قربانی امروز کردیم، تا حال را رنگ و رونق وزندگی بخشیم. یاد تان نرود که امروز را برای فردا به هزینه سنگین و جبران نا پزیر روی دست داریم...!نشود....!؟

مزاری و یوسفی لبخند زنان دوباره تولد یافتند، زمانیکه کشته شدند!

بار دیگر تاریخ شاهد گردید، زمانیکه خون سرخ، سرگ (خیابان) هستی را رنگین کرد، تن بار زمین شد و روح یار آسمان گردیده، نیرو بخش نسل زمان گردید و زندگی از جنس بیداری آغاز شد و خواب از جنس غفلت همسفر تن شد تا در آغوش خاک راحت بخوابد. مردان دلیراز تبار آزادگان بطرف مردمش لبخند زنان دو باره تولد شدند وقتی آنها را کشتند.

زمان، آبستن شور و شعورگردید وقتی خون سرخ مزاری، دیروز، وخون گرم یوسفی، امروز به آسمان پاشید و زمین مردم آزاده خدا را جامه سرخ رنگ پوشاند. ازدیروز مزاری ها سر رشته زندگی را گرفتند و از امروز رو به فردا هر مادر هزاره هزاران حسین علی یوسفی را خواهند زایید و پروراند تا راه عدالت خواهی و آزادی ماندگار و پر رهرو ادامه یابد.

شهادت امروز از نسل شهادت دیروز که همه را لرزاند، خواب رفته های قوم گرا و دنگه و چنده بازی را بیدارکرد. ایستاده کرد کسانی را که تنبلی و یا بی مسوءلیتی را پیشه و نشستن را در گوشه و کنار جامعه شیوه زندگی ساخته بودند. خاموش های را به سخن آورد که از گفتن هراس و یا نفرت داشتند. امید و زندگی به آنانی بخشید که زندگی را بی رنگ میدیدند و نا امید می زیستند، و هزاره ها بخصوص هزاره های کویته را در حساس ترین شرائط به هم آمیخت و اتحاد بخشید با اینکه خود رفت ولی شور، حرکت و بیداری عرضه کرد.

آیا فراموش کرده اید؟ وقتیکه قصابان رژیم فا شیستی نادری بطور فجیع و وحشیانه جوان برومند عبدالخالق هزاره را اندک اندک درد و شکنجه داده شهید کردند. میلیونها خالیقو دو باره زاده شد.
آیا به خاطر ندارید!؟ زمانی که خفاشان سیاهی گرد و تروریستان مرگ پرست ، استاد مزاری را به شهادت رساندند. میلیونها مزاری زاده شد و به نسل اگاه و بیدار امروز و فردا پیوست و خواهند پیوست. خلق آزادی دوست و درد کشیدهء اما با شهامت هزاره، با اعتماد کامل و شور و هییجان، از دهات دور در افغانستان تا آنسوی اقیانوس آرام و از کوه دامنهء مری آباد کویته تا شمال اقیانوس اطلس،به پاه خاستند. سر را فراز داشتند، آرمان و آرزو را تا افق امید، آزادی، عدالت و مساوات گستراندند و چشم انداز، دور را به نیشانه دید بستند تا نشان طلوع نور را بر چهره سفید صبح صادق به دلگرمی و امید بنیشینند، و با شد که با طلوع، چهره ها لبخند برند و زندگی رنگ و نور گیرد.

افق! که آنجا خورشید برای وحشیان تاریک نژاد وتروریستان جهل پرست و نور ستیز میمیرد، ولی برای آزادگان و نور پروران همچون مردم من، خورشید زنده و تابینده و پایدار است و در خم و پیچ انوار آن، روح بزرگ مردان مبارز و آزاده خدا، زنده و امید بخش اند. چنانچه میلیتها و نسلهای محروم تاریخ کشور من به درستی و راهی راست رفتن خود اعتقاد داشته و به روح عظیم و راه عدالت خواهی و مکتب آزادی خواهی رهبر و بابه شان مزاری اعتماد کردند، و زیبا تر از همه که اعتماد به نفس سر شار و شهامت بی مانند مزاری، دیوار این ارتباط اعتماد، میان رهبر و رهروان را محکم تر، سنگین تر و استوار تر ساخت. آنجاست که بُغض سنگین تحمیلی در گلوها پاره و بر زبانها شکسته میگردند و مردمی که سخنهای قرن را ناگفته به دل داشت، فریاد عشق و آزادی را سر داده و تمرین آواز و گفتن را از سر گرفتند، چنان با شهامت صدا زدند که نا شینوا ترین گوش را مجبور به شندند کردند و چنان آهنگین و آزادانه سخن راندند که نا فهم ترین مغز را فهماند. این همه آواز و صدا را از حنجره مزاری به ارث برده و از زبانش چگونه زندگی کردن آموختند.

خواهر و برادر هم سر نوشت!

دیروز اگرما را با شهادت مزاری امتحان کردند. امروز بار دیگر زمان، شور و شعور، حوصله و شکیبای، توانایی و اعتماد به نفس ما را با کشتن یوسفی و کشتار وحشتناک زنجیرهء، در شرائط و محیط دیگر به امتحان گرفته اند. ما با ید به خود وشیوهء زیستن خود اعتقاد، به همد یگر اعتماد، به زندگی خود مصمم و به آینده امیدوار و شیکیبا بود. زمان آن فرا رسیده تا ا تحاد و تفکر را سر لوحه قرار داده، صفاو یک پارچگی را زندگی کنیم و با هم همکار و غم شریک و خوشی افزا باشیم. اگر امروز هزاره ها در کویته مورد کشتار و وحشت دنباله دار قرار گرفته اند به یقین که درد آنان، ما و همه نسل هم سر نوشتشان را رنج داده آزرد ه خواهند کرد. چون این مشکل و درد هزاره های کویته تنها نیست، این درد مشترک و سر نوشت جمعی همه هزاره ها و اقلییتهای هم سر نوشت هست، بلکه بشکل وسیعش درد مشترک انسانیت از نسل بشر. چناچه شاعر خوش کلام می سراید:

بنی آدم اعضای یکدیگرند = که در آفرینش ز یک گوهر اند

چو عضوی بدرد آورد روزگار = دیگر عوضها را نما ند قرار

این مهم نیست کجا زاده و پرورش یافته ایم؟ در سر زمین بلند کوهستانی هزاره زمین درافغانستان، یا در کوچه های تنگ مری اباد و بروری( کویته) و یا در کو چه های گلی شهرک های فراموش شده درگوشه و کنار ایران و یا در مکانهای دور و دورتراین کره خاکی. ما همه یکی و یک هستیم، ما شاید به لهجه های مختلف هزارگی فارسی صحبت کنیم ولی ما همه یکی و هم سر نوشتیم. هیچ راه بندی سیاسی و مرزهای جغرافیای نمیتواند ما را از هم جدا و دور نگهدارد، چون ما شاخه های یک درخت هستیم، شاخه های که شاید در موقعیتها و مکانهای مختلف قرار گرفته باشند و مسیر و سمت خودش را داشته با شند، ولی ما همه به یک ریشه میرسیم. پس در مقابل شغالهای شب و تروریستان گمنام و بی هویئت که مثل موش های زخم خورده از غارهای دین خرافات بار، با صلاح کور عقیدهء عُقده پر، مرگ میگسترانند و زندگی میگیرند، باید ایستاد و نگذاشت تا مرگ هستی را مصلوب و تاریکی نور را در بند کشد.

مزاری و یوسفی، فهیم و دلیر مردان با بصیرت بودند که با زندگی شان تاریخ را تغییر داد ، با مرگ شان تاریخ ساز گردیدند و تاریخ ساختند، تا خود تاریخ شدند. ما را میراث دار تاریخ مهم و حیاتی ساختند تا اگر بیخواهیم سر بلند و آزاد، و از حقوق شهر وندی برابر و عادلانه بر خوردار باشیم باید حفظ تاریخ کرد و درس ها از آن آموخت.

شهید یوسفی که از رهروان و همفکران استاد مزاری بود، همچون مزاری با اراده، مصمم و از اعتماد به نفس والای بر خوردار بود. یوسفی عزیز دارای استعداد فوقالعاده بود، او شخصی بود که اشخاص را در خود پرورانده بود، فردی چندین جنبهء، کسی که جهت های روشن و خوب را باز تاب میداد. او یک سیاستمدار برجسته و صادق بود که همیشه در فکر مردمش با مردمش می زیست، و سا لیان طویل وپر فراز و نشیب را برای دفاع از افتخارات وارزشهای جامعه خود و از حقوق شهر وندی و هو ئیت اقلیتی مردمش تلاش کرد وبا مبارزهء صلح آمیز در شگوفایی نمودن فرهنگ و باور عدالت اجتماعی، آزادی و حقوق اقلییتها، عزت مردمش و برابری همه زیر لوای قانون تا آخرین دقایق حیاتش ادامه داد و فعالیت کرد.

شهید یوسفی نه تنها یک سیاستمدار روشن ضمیر و مدبیر بود، ویا رهبر یک حزب سیاسی، بلکه اویک اکادمیک و تحلیل گر سیاسی، فر هنگی و هنر مند با استعداد با طبع شوخ، نویسنده و شاعر جالب ولبخند آفرین، سخنور و سخنران توانا، آزاد مرد آزاد اندیش که به انسان و ارزشهای انسانی سخت معتقد بود و به دموکراسی و دخالت مردم در سر نوشتشان اهمییت زیاد قائل بود و به مبارزه عدم خشونت عمیقا اعتقاد داشت و تا آخرین ایام عمرش به آن پا بند و بلاخره قربانی همین اهداف ولای انسانی اش گردید.

شهید یوسفی از سیاستها و احزاب تند رو و افراطی، سیاستمداران فرصت طلب وجزم اندیش واز قوم و دنگه و چنده گرای سخت بیزار بود. مفکوره های پوسیده را به مبارزه میطلبید، تا اینکه بلاخره دروازه و شیوه سیاست باز و مدرن که بر بنای عقل و خرد ورزی و استوار بود در جامعهء کویته پایه گذاری کرد، و تاکید بیشتر روی رویش سیاست باز و آزادانه داشت. شناخت و فهم سیاسی و اجتماعی میان احزاب سیاسی را تر غیب میکرد، تا همه در فضای آزاد به مبارزه سیاسی شرکت نمایند. اشتراک عادلانه مردم و احزاب را بدون هیچگونه تعصب لیسانی، مذهبی، و برتری قومی با شیوه عدم خشونت، در روند حکومت داری و زندگی مدرن شهری یک راهبرد درست و نیاز مبرم مردم آنشهر میدانست. چنانچه در راستای آن تلاشها کرد و میکرد. تا اینکه قُرعه تقدیر به نامش افتاد و داس مرگ بار دیگر زندگی را درو زد که به زندگی کردنش خیلی ها می ارزید، دریغ و افسوس که مرگ، دشمن قسم خورده آنانی هستند که برای زندگی کردن می ارزند ......

دوستان هنر دوست!

کار کردها، دست آورد، استعداد ومیراث شهید یوسفی را نمی توان در سیاست و یا یک حزب سیاسی محدود کرد. یوسفی خیلی ها بزرگتراز یک حزب و فعال تر از یک سیاستمدار بود. او یک هنر مند خوش سلیقه و شوخ طبع، تیز هوش، با زوق عالی و پرتلاش بود. کسی که هنر و هنر پروری را در جامعه هزاره های کویته رشد و شگوفای بخشید، او اهمیت زیاد به هنر و هنرمندان میداد، بخوصوص به هنر و هنر مندان ، جوان و تازه کار. میتوان به جرئت گفت که او یکی از بنیان گزاران و هسته گذار، تراز اول هنر هزارگی بود. نه تنها خود هنر نمای میکرد بلکه درفن نوشتن و کار گردانی ید دراز و ذهن پر بار داشت. میراث ویادگار هنری آن هنر مند محبوب در قالب های از قبیل درامه، پارچه های تمثیلی، صحنه نمایشهای زنده، نمایش های انتقادی، اشعار انتقادی ونمایشهای مزاحیه در سراسر دنیا در هر خانه هزاره شور می آفریند و لبخند میبخشد. پر شیر و شکر تر از همه که، اکثر نمایش هابا اینکه جنبه های شدید انتقادی و اصلاحی داشت در قالب مزاحیه و شوخی به نمایش در می آمد که همزمان لب ها را میخنداند، چشم ها را می گریاند و مغز ها را به اندیشه و باز نگری وا میداشت، و این از ظرافت کاری ها و ویژگی های بخصوص کارهای عالی هنری، هنر پرور محبوب شهید یوسفی بود.

یوسفی! هنرمند لبخند، شور و شوق بود، هنر مند آرزو و امید بود!

او لبخند بر لبان آفرید، امید در قلبها کاشت، استعداد در مغز ها پروراند، آرزو در چشمان آورد، شور در خواهشات کاشت، فخر برای مردمش بخشید، تازگی و زیبای به فرهنگ داد، هنر به جامعه هدیه کرد، زندگی را رنگ زد و رنگین ساخت. امروز به یقین که شها دتش بزر اتحاد، احترام متقابل، اعتماد و روحیهء همکاری و همدلی را در میان مردم خواهند کاشت! و اگر مردم، مردم بیدار باشند ویا لا اقل در شرائط حساس و خطیر امروز بیدار شوند و هوشیاری و عقل را بر احساست و قوم گرای و چنده بازی ترجیح دهند!

اورا کشتند! یوسفی را بی وقت از ما گرفتند! و سلسله محکوم ها همچون سلسله قتلهای امروزی بعد از شهادتش شروع گردید، نه تنها هزاره ها بلکه سیاستمداران تراز اول پاکستان از ریس جمهور آصف علی زرداری و وزیر اعظم شروع تا سران احزاب و سیاستمدارن بر جسته پاکستان، سران اقوام ساکن، فرهنگیان و هنر مندان و هزاران شهر وند پاکستانی این عمل وحشیانه تروریستان کور دل را محکوم و مزوت کردند. محکومییتها ادامه یافت تا از مرزهای پاکستان عبور نموده، در افغانستان و سراسر جهان پیچید. معاون ریئس جمهور دولت افغانستان، اعضای پارلمان، سران احزاب، سیا ستمداران و فر هنگییان و هنر مندان افغانستانی این ترور نا جوانمردانه را شدیدا محکوم کردند. هزاره ها در گوشه و کنار دنیا، تظاهرات و راهپیمایی کردند و شدیدا ابراز تاءسف کردند و عمل نا انسانی دذدان هستی و زندگی را محکوم نمودند و از دولت مرکزی پاکستان خواستند که از کشتار ورهبران و نخبگان اقلیت قومی و مذهبی هزاره و شیعیان جلوگیری نمایند. ولی متاءسفانه نه تنها حکومت ایالتی و دولت پاکستان اقدام جدی و جلوگیری کردند، بلکه محکومیت های زنجیرهء زمینهء بیشتر و بازتر را برا قتلهای زنجیرهء فراهم ساخت که امروز مردم عام، همه کس در همه جای کویته بیگناه به قتل میرسند.

دوستان گرامی!

ما اینجاه نیامده ییم که دموکراسی پاکستان را محکوم و ملت و مردم عامه پاکستان را به تهمت بسته و مقصیر بدانیم. ما اینجا جمع نشدیم تا بزر نفرت و بد دلی بکاریم و با عث مشکلات اطرافیان شویم و اختلال در زندگی پر سکون ساکنین این ناحیه مرکز لندن ایجاد کنیم.

ما اینجا آمده ئیم تا یک سوال بپرسیم!

سوال زندگی!

سوال حق زندگی کردن!

سوال حقوق طبیعی و حقوق شهروندی، انسانها قبل و بعد از قانون!

آیا زندگی کردند بعنوان یک اقلییت قومی در پاکستان جرم است؟

آیا ما قاصیر و گناه کاریم، به خاطر که هزاره هستیم؟

آیا ما مقصریم، چرا که عقیده و مذهب ما با دیگران کمی متفاوت است؟

من این سوالها را از دولت مردمی پاکستان میکنم، از انجمن های حقوق شهروندی و فعالان حقوق بشر در پاکستان، از سیاستمداران با درک و آزاد منش، از نوسینده ها، هنرمندان، فرهنگییان و خبر نگاران مسُولییت پزیر و صادق و از تک تک پاکستانی های که به صلح و صفا، عدالت و آزادی عشق میورزند.

آیا نمی دانید که مردم صادق، علم دوست و صلح پرور هزاره تا چه حد پا بند به قانو و وفا دار به شهر و همشهرانش هستند؟ و تا چه حد در رشد فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، هنر، ورزش و غیره کار های اجتماعی پیش گام و و در تلاش هستند؟ کوچه و پس کوچه های هزاره نشین شهر کویته را با پارچه های رنگا رنگ همه سال زیبا و مزّین میبینیم! و آن جز ازبینرها، لوحه ها و تبلیغات فرهنگی،علمی، هنری، آموزشی، و ورزشی چیزی دیگر نخواهند بود، که در هر قدم و در هر کوچه، انسان را به کسب علم، فرهنگ، زبان و کامپیوتر و ورزش تشویق و رهنمای میکنند، این خود ثبوت، علم و فرهنگ دوستی مردم را میرساند. و همچنان امن، با صفا و پاکترین نقاط شهر، مناطق هزاره نشین هست، که خود نمایانگر همت، سلیقه خوب ولی ساده ، صلح دوستی و تلاش مردمش هست.
آ یا مزد خدمت، صداقت، علم و صلح پروری هزاره ها همین هست که هر روز توسط وحشیان کور دل و علم ستیز و انسان کش، دسته دسته به شهادت برسند؟ ولی حکومت و دولت انگشت حیرت بجوند و تکرار غفلت بکنند!
در ظرف چهل روز بیشتر از پنجاه نفر بیگناه قربانی یک دسیسهء شوم شدند؟ کجاست دولت و پولیس؟ کجاست انسانیت و وجدان انسانی؟


جهل پرستان سیاه دل، تاریک گشت و علم ستیز و بشر کش باید بدانند!

طرف سخنم شغالهای تاریک نژاد و شب گشت هستند که مرگ و گریز را پیشهء ننگین، روز زیستی شان قرار داده و متاءسفانه که در گیر و دار این مرگ و گریز، گُلهای خوشرنگ و آرزومند زندگی پرپر میشوند. ولی باید بدانند که هزاره ها یکی از نسلهای پیروز، روشن و برجسته آینده ها خواهند بود و با کشتن نمی توان حرکت کاروان هستی را از بین برد. همانطور که با بر داشتن ظرفهای آب، جریان دریا را نمی توان کم و یا ساقط ساخت.
هزاره ها فرزندان و یکی از نسلهای پر تلاش، طفیلی ستیز، شکیبا و با شهامت زمین هستند، و یکی از زجر کشیده ترین ولی پیروز و سر بلند ترین نسل تاریخ بشریت، که در بد ترین شرائط روزگار، نبض زندگی را محرک و جریان حیات را دوامدار وکاروان حرکت را روان نگهداشتند. حتی قتل و کشتار بیش از شصت و دو (62) درصد هم این نسل را از پاه در آورده نتوانست. پس این شغالهای وحشی چند شبه چه خواهند توانست کرد؟

ما ظلم و خشونت را چشیده ایم، ماامتحان و شکنجه ها و درد ها کشیده ایم، فقط به خاطر هستی و زندگی خود. ما شاهد کشتار جمعی و قتل عامها بودیم فقط به خاطر هزاره بودن، ما شاهد شهادت بابه مزاری و کشتار و جنایات غرب کابل، مزار و یکولنگ و....که بزرگترین و تلخ و سنگین ترین حادثه های تاریخ معاصر ماست بودیم. اگر! ما با صبر و شهامت و استقامت و پایمردی لحظه های درد آور و دشوار را پشت سر گذاشته پیروز،سر بلند و با وقار به زندگی ادامه داده ایم، پس بدانید که راه ما ادامه خواهند داشت و جریان در شیریان هستی شاداب و داوم دار خواهد ماند و قدمهای ما ثابت تر و استوار تر از گذشته گام زن خواهند شد.

ما بار بار استاد شدیم و خواهیم شد، بار بار حرکت را در هستی، جریان را در شیریان وآغاز را در زندگی آورده و خواهیم آورد. و شما نا انسان های وحشی و مرگ پرور، ازقتل و کشتن ما خسته و از نابودی ما نا امید خواهید گردید. ولی ما هیچگاه از خون دادن برای هستی، آزاد زیستن، حیثیت و حق و حقوق خود خسته نخواهیم شد. شما یکی را بکشید ما به صدها و هزارها دوباره تولد خواهیم یافت، چنانچه صدها هزار مزاری و یوسفی زادهء مرگ آنانند.

ما هیچگاه شکست و نا امید شدن را قبول نکردیم و نخواهیم کرد، چونکه ما برای پیروزی و هستی خود با خون، سر و جان سر مایه گذاری کرده ا یم.
ما هیچگاه از پاه نه می نیشینیم! چون ما هیچگاه خسته و مانده نمی شویم!

دوست خوبم!

مزاری و یوسفی در وقت سحر از مسیر افق به آسمان پیوستند تا به خدایشان برسند ولی مسؤلیت، تاریخ و میراث بزرگ و سنگین را بر بازوان (شانه ها) ما گذاشتند، تا از آنان خوب محافظت نموده و به نسل آینده تحویل دهیم.

درود بر روان پاک و روح بزرگ استاد شهید مزاری

درود بر روح زنده و روان سر شار شهید یوسفی

درود برروح و روان همه شهدا و شهدای اخیر قتلهای زنجیرهء هزاره و شیعیان در کویته پاکستان.

حفیظ ا لله خرم : از سر زمین باران

نوت:

خواننده گرامی! این مقاله من به زبان انگلسی بود که در 8 فبروری 2009 میلادی در جمع تظاهرات کنندگان در مرکز لندن به خوانش گرفتم. و حال، که در ایام سالگرد استاد مزاری و چهلم شهید یوسفی و قتلهای زنجیرهء هزاره ها در کویته قرار داریم، از انگلیسی به فارسی گردانده و با کمی اضافات و حزفیات، نظر به تقضای وقت، متن فارسی آن در خدمت شما قرار دارد. شما میتوانید متن کامل انگلیسی را نیز در آدرس زیر به مطالعه بنشینید.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام خدمت کامران جان میر هزار
    اقای حفیظ الله خرم یاد داشتی در اخر داشتند که میتوانیم این مطلب را به زبان انگلیسی ان بخوانیم ولی کامران جان شما ان ادرس را نگذاشته اید امید که ادرس اقای خرم را برای ما بگذارید
    موفق و کامیاب باشید
    زنده باد افغانستان

    آنلاین : بیسواد

    • خرم صاحب امریکا یک لست داره بنام لست سیا ه

      من هم لست سیاه دارم نام های اوغان فارسیوان وهزاره های نیشنلیست را در ان نوشته می کنم اخرین نام ها رازق مامون ونام مبارک تو بود ...

  • مذهب درقافیه وپوششی بنام شیعه بیش ازهرزمان وشرایطی درمانده وزمین گیربنظر میرسد. بدون تردید این یک امرنیک ونویدبخش است برای نسل آینده سرزمینی بخون تپیده ومذهب زده ای بنام افغانستان ! آدمکی شترخصال وکودنی بنام مزاری که امروزه وسیله ودست آویزی گردیده است درجهت مطرح شدن وسودجویی عناصربی نام ونشان وبی هویت ومخصوصآ قشرنابیناوپرورده شده درطویله خانه های قم ، چیزی نیست غیرازیک تابوت متعفن وگندیده که آلوده ساختن فضا ومشمئزنمودن افکارمردم خاصیت وطبیعت آنست . تابوت داران ومرثیه خوانان استفاده جو ، چون غریقی درتلاش اند بهروسیله ای دست یازند تا درواپسین روزهای زنده گی برای خود شخصیت ملی - مذهبی دست وپانمایند. پیوند زدن میان مزاری ویوسفی زبان حال این ماجرا وذاکر این ابیات است ! محال است ازحافظه ای تاریخ بزدائیم اینکه مزاری پرورده ای دامان فرهنگ وافکار متحجر اعراب هزاروچهارصدسال پیش بود. مزاری هیچگاه به بشریت نیاندیشید ودرپی داشتن این افتخارنیزنبود، بلکه اوازصدق دل وباکمال دنائت به شمشیرخون چکان علی وظهور مهدی باصطلاح موعود خیال میبافت . اوبعدازفراگرفتن دکتورین قتل ، تحجر، عقب مانده گی ، تبعیض ونابرابری ودریک کلام مسلح شدن به افکار ماورای ارتجاعی ، بطور جدی درپی ایجاد حکومت اسلامی ازنوع امام زمانی ویاخمینیستی آن درافغانستان گردید. گام اول دراین راستا شعله ورنمودن جنگهای داخلی درهزاره جات باشعار راه قدس ازکربلا میگذرد !! الله اکبرخمینی رهبر!! مرگ برآمریکا واسرائیل !! بود که درطی بیشتر ازده سال منجر به مرگ هزاران ، آواره شدن ده هاهزارهزاره مظلوم وارتکاب هزاران جنایت درقلمرو هزاره ها گردیده واین را همه بیاددارند. درسراشیب سقوط قرار گرفتن دولت نجیب ؛ آی اس آی را براین واداشت تاگروه هفتگانه ودر رآس آن گلبدین را برای تصرف کابل منسجم نمایند، این امر دستگاه حکومت امام زمان درایران را نیزواداشت تادست کم ازاسلام آباد نداشته باشند ، لذاست که بدون مقدمه چینی های لازم ودرنظرگرفتن یک گذاره ای منطفی یک شبه حزب وحدت اسلامی تولدمی یابد وگروه های اسلامی هشتگانه منحله!! اعلام میگردد. طبیعی است که رویارویی باحریفان ساخت اسلام آباد بدون توسل به شعار کاذب ودروغین وحدت هزاره ها غیرعملی مینمود واجیران تهران را برآن واداشت تامردم سرکوب شده هزاره را باایجاد یک تعامل کذایی ( ملی- مذهبی ) بفریبند وگوشت دم توب گلب الدین این عبدالرحمن ثانی ودشمن قسم خورده هزاره ودرمجموع انسانیت نمایند . تاریخ این را فراموش نه مینماید که این مکاران ومنتظرین مهدی!! درجهت رسیدن بقدرت علاوه برفریباندن هزاره ها ، دست به چی جنایتی که نزده اند! وحدت بامسعود جنایتکار ، وسیاف وهابی ، وحدت وهمآهنگی باگلبدین ، تسلیم گردیدن به طالبان ( آی اس آی ) ، بخاک وخون کشیدن هزاره های مربوط به بانداکبری آنهم به کمک گلب الدین ، ارتکاب هزاران اعمال شنیع دربرابر مردم چی درکابل وچی دربقیه مناطق ، گوشه ای ازکاراکترسیاسی وعملی این پیروان خط خونین خمینی درافغانستان میباشد . مزاری پرستان کوردل واحمق حتمآ بیاد دارند که یوسفی شهید درماه قوس سال هزاروسه صدوشصت ویک برای اولین بارمغضوب پیروان جاهل خمینی قرار گرفته ودرولسوالی جاغوری بجرم تنظیمی ووابسته به چین بودن اسیروزندانی گردید . یوسفی که مدت نزدیک به یک سال را دراسارت همسنگران مزاری قرار داشت ، جرمش فعالیت ضداسلامی یعنی خدمت به هزاره ها بود!! وازجانبی وی بدستور مزدوران خمینی حرکت نمیکرد . آری ! درچشم مزاری ومزاری پرستان ، آن هزاره عزیزاست که : دست رنجش به جیب آخوند بریزد ، دعا را برای امام زمان نماید، سیه روزی ها ومصایب را قسمت وسرنوشتش بپندارد . امروزه که سوگمندانه هرازه ها درسایه حاکمیت یک مشت آخوند کور وجاهل قمار سیاست را به نفع طالبان باخته اند، چی انتظاری میتوان داشت غیرازبرپایی محافل روضه وتعزیه بنام مزاری . کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا پیامی است محوری ودرهمه فصول مورد مصرف برای هزاره های محکوم به شیعه .

    • سلام خدمت آقای خرم

      نوشته زیبا و قلم توانای تان برای مردم ما ارزشمند هست و خواهد بود.
      بنظرم این نفیسه از جمله زخم خورده های راوا باشد چون پیامش بوی تعفن مثل آنان دارد. به هر حال مهم نیست سگهای مثل نفیسه یاری که پس خورده راوا را نیشخوار نموده و چرندیات و عقده های پیام زن که گپهای گنده و تکراری گذشته هاست، را کاپی واینجا ریخته اند .
      این ها پست تر از آن هستند که گذند به شخصیت والای مزاری و یوسفی و قلم بدستان با درک مثل شمابرسد که در شرائیط حساس و خطرناک از قتلهای زنجیره یی هزاره ها نوشته و بر اتحاد و همدلی هزاره تاکید کرده اید. و با نوشته و تحلیل زیبای تان از زندگی شهید یوسفی ما را در شناخت آن عزیز یاری نمود اید. تشکر از شما.

      کاش این افراد مریض نوشته عالی شما را با دید کمی مثبت تر میدیدند و درک میکردند که امروز با دیروز فرق میکند. خمینی بیش از بیست سال میشه که مرده و اینها هنوز در قبرستان ها بوی استخوان مرده را میکشند.

      کاش این عُقده ئ های کوردل و نا بینا میدیدند که مزاری برای حقوق هشت میلیون انسان هزاره و اقلیتهای قومی مبارزه و تا آخرین لحظه مقاومت کرد تا جان و زندگی خودش را قربانی کرد ولی افراد مثل نفیسه ها عوعو کنان میگویند که مزاری هیچگاه برای بشریت نیاندیشید، برای آنان یا هزاره ها بشر نستند و اگر هستند شاید حق بشری ندارند.

      با عرض معذرت از خواننده ها و آقایان میر هزار و خرم که من مجبورا عفت کلام را مراعات نکرده با این سگان مثل نفیسه ها با زبان خودشان گپ زدم چون برای آنان دریدن عفت کلام و فحاشی و ناسزا گویی یک امر عادی مثل جویدن استخوان کار روز مره شان هستند.

      محمد علی ناصری

    • مزاری واسه ماوتوچی کده غیر ایگی ماره بخاطیر فایدی خور ایستیمال کدو در کوشتن داد.اخرشومام ازخدابترسیدوحقه حق بیگویین.مزاری با کشتن مردم غیرهزره همگی ره دشمن ازمو ساخت دیگه.مه موگم خدا د غزب خود گیریفتاریش کونه.حالی شماازجان مردوم هزره چی میخاین؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس