صفحه نخست > عکس > تظاهرات حزب همبستگی افغانستان در کابل علیه دهمین سال تجاوز امریکا

تظاهرات حزب همبستگی افغانستان در کابل علیه دهمین سال تجاوز امریکا

صدها تن بر ضد امریکا، ناتو، دولت پوشالی کرزی، طالبان و دیگر نوکران امریکا شعار داده بیرق امریکا را به آتش کشیدند
صمد
جمعه 7 اكتبر 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

٧ اکتوبر (١٥ میزان) یک دهه از تجاوز امریکا و متحدانش به افغانستان گذشت. حزب همبستگی افغانستان این روز شوم را طی تظاهراتی در شهر کابل محکوم کرده خواهان خروج فوری نیروهای اشغالگر از افغانستان گردید.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

    • باقی جان،
      از آنجاییکه به نام مستعار می نویسم، نمی خواهم چیزی بنویسم که به خودت برخورد. ما همدیگر را از سالیان طولانی به این سو می شناسیم. آیا بجا نخواهد بود که به جای این همه سرگردانی و بیهوده نویسی در انترنت یک زبان خارجی را درست یاد بگیریم و یک کتاب خوب برای دانشجویان و شاگردان ترجمه کنیم. اگر پس از چهل سال زیستن در آلمان نتوانیم یک کتاب خوب و جدی بزبان آلمانی مطالعه کنیم و زبان آلمانی را الکن صحبت کنیم، می توانیم بر خود نام نویسنده و "روشنفکر" را گذاریم؟ اگر نتوانیم از نظر فکری و روحی بخود برسیم، آیا می توانیم برای دیگران کاری انجام دهیم؟ خداکند خفه نشده باشی. فقط یک اشاره و دو سوال بود. برای خودت خوشی و موفقیت آرزو دارم.

    • باقی سمندر
      میزان سال ۱۳۹۰ خورشیدی
      اکتوبرسال ۲۰۱۱ میلادی

      سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
      سلام به خا نم یاآقای آشنا

      شما درپیام خویش در « اكتبر به ساعت 15:38, با نام مستعار آشنا » نوشته اید که :

      «باقی جان، از آنجاییکه به نام مستعار می نویسم، نمی خواهم چیزی بنویسم که به خودت برخورد. ما همدیگر را از سالیان طولانی به این سو می شناسیم. آیا بجا نخواهد بود که به جای این همه سرگردانی و بیهوده نویسی در انترنت یک زبان خارجی را درست یاد بگیریم و یک کتاب خوب برای دانشجویان و شاگردان ترجمه کنیم. اگر پس از چهل سال زیستن در آلمان نتوانیم یک کتاب خوب و جدی بزبان آلمانی مطالعه کنیم آیا می توانیم برای دیگران کاری انجام دهیم؟ خداکند خفه نشده باشی. فقط یک اشاره و دو سوال بود. برای خودت خوشی و موفقیت آرزو »
      نخست بایست بنویسم که اګر باهم اشنا باشیم خوشال تر خواهم ګردید تا باهم به طور مستقیم صحبت نماییم نه اینکه به نام مستعار ویا غیر مستعار همدیګر را از راه انترنت مخاطب قراردهیم .
      اینکه لطف مینمایید ونمی خواهید چیزی بنویسیدکه برمن بربخورد - تشکرمینمایم - اما اګر بدون تعارف بنویسید خوشنود تر میګردم . اینکه مینویسید
      «آیا بجا نخواهد بود که به جای این همه سرگردانی و بیهوده نویسی در انترنت یک زبان خارجی را درست یاد بگیریم و یک کتاب خوب برای دانشجویان و شاگردان ترجمه کنیم »
      این ګپ وبیشنهاد بسیار خوب است . من در هر ۲۴ ساعت برای ده دقیقه در انترنت مصروف میباشم واین به ګفته خودت سرګردانی بشمار می رود - بفرمایید یک کتاب را پیشنهاد نمایید تا هردوی ما مصروف ترجمه ګردیم - کدام کتاب را میخوا هید تا از زبان المانی به زبان دری ترجمه نماییم ؟- اګر تاحالا بګفته شما هردوی ما که همدیګر را از سالیان دراز میشناسیم « و زبان آلمانی را الکن صحبت ( می ) کنیم، (ایا ) می توانیم بر خود نام نویسنده و "روشنفکر" را گذاریم؟
      اگر ( هردوی ما ) نتوانیم از نظر فکری و روحی بخود برسیم، ؟ آیاخواهیم توانست « یک کتاب خوب و جدی بزبان آلمانی مطالعه کنیم » ؟ من مانند همه انسانهایی روی زمین همه روزه از نظر روحی وفکری با مسایل عینی جامعه سروکار دارم وانچه را از نګاه فکری و روحی درست نمی بینم به نقد میکشم وانچه از نګاه روحی وفکری درست می دانم - تمجید مینمایم و با این دنیای غیر مجازی در انترنیت همین کار از من ساخته است نه زیاد ترو اینکه همین کارهم مورد انتقاد شماست - نمیدانم چرا تا این حد برمن مهربان میباشید و « سرګردانی وبیهوده نویسی » من را آزاری برخود میدانید ؟
      من تاهمین اکنون بیهوده ننوشته ام و در اینده نیزبیهوده نخواهم نوشت . اګر شما زحمت را برخود هموار نمایید و مطالب بیهوده من را نشان بدهید و بدون چون وچرا نقد جانانه نمایید - خوشحال ترخواهم ګردید و خواهم آموخت .
      با سپاس فراوان مر آشنای قدیم را .
      باقی سمندر

    • باقی جان،
      برای آخرین بار:
      سوال من توهین به خودت ویا فردی دیگر نبود. آن سوال کاملاً جوانب اجتماعی دارد. من پاره ای از نوشته هایت را خوانده ام. نقد هنگامی ضروری ست که یک نوشته ارزش نقد را داشته باشد. باید بگویم که تا بحال به یک نوشته از خودت برنخورده ام که ارزش نقد را داشته باشد. در میدانِ تخیلی روشنفکری در افغانستان هر کسی که فقط سواد نوشتن و خواندن را داشته باشد، نویسنده می شود. با از بر کردن استالین که آدم با سواد نمی شود، برعکس بر جهل می افزاید. ما این همه نویسنده، ژورنالیست داکتر و پروفیسور داریم. اما هیچ کسی از خود نمی پرسد که چرا این نابغه ها را هیچ کسی کشف نمی کند. چرا ما یک ادوارد سعید، یک سمیر امین ویا یک طارق عزیز نداریم تا صدای وجدانِ مردم افغانستان باشند. منظور من این است که ما بیشتر نیازمند چنین افرادی هستیم تا بتوانند بغرنج های سیاسی و اجتماعی افغانستان را نشان دهند. دست یابی به یک چنین امری پشت کار می خواهد. همانطوریکه مارکس در مقدمه ی "سرمایه" می گوید: علم جاده و یک خیابان هموار نیست بلکه کوه های سر به فلک را می ماند که پای آدم در پیمودن آن آبله می بارد. روشنفکران افغانی در خارج از کشور به مراتب در شرایط بهتری قرار داشته اند و کاری نکرده اند که بتوان روی آن حساب کرد. بسیاری از آنها حتا زبان کشور میزبان را نیز نیآموخته اند. آیا اتحادیه ی عمومی محصلین در خارج از کشور کدام دستآورد فکری دارد که نسل های آینده به آن توجه نشان دهد؟ وظیفه ی خودت این شده که ماه رمضان را به مسلمان های جهان تبریک بگویی؟ آیا طالبان مسلمان نیستند؟ کجایی یک چنین نوشته را باید نقد کرد؟ بدا به حال ما!
      باقی جان،
      من از خودم نیز راضی نیستم و انتقاد را می پذیرم. امیدوارم که نسل های آینده کاری جدی را آغاز کنند و سخت ترین قضاوت را درباره ی ما کنند. برای من و تو شاید کار ترجمه و از این قبیل گپ ها خیلی دیر شده باشد.
      باعرض حرمت

    • باقی سمندر
      میزان سال ۱۳۹۰خورشیدی
      اکتوبرسال ۲۰۱۱ میلادی

      سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
      سلام به خانم یا آقای آشنا !
      اشنای ګرامی

      تبصره وپیام شما بازهم بخوانش ګرفتم ـ واقعیت اینست که باخواندن «باقی جان - برای آخرین بار »- سخت ناراحت شدم وتکان خوردم . چرا برای آخرین بار؟
      انسانی که از سمیر امین یا ادوارد سعید سخن میګوید - باید برای آخرین بار ننویسد - مګر ادوارد سعید با انداختن یک سنګ یا سنګچل و نشان دادن یک راه به فرزندش راه انتفاضه را نشان نداد وبه انتفاضه نپیوست ؟
      مګر ادوارد سعید در مورد نقش روشنفکر وتولید فکر سخن نګفت ؟ مګر ادوارد سعید باری ګفته بود که برای آخرین بار مینویسد ؟
      مګرسمیر امین کم نوشته است ؟
      مګر نفیس محمد احمد کم نوشته است ؟
      من از طارق عزیز که باری وزیر خارجه رژیم عراق در زمان صدام بود - ګاهګاهی سخنان دیلوماتیک را خوانده ا م اما مصاحبه هایش را با پاپ میدانم اما نوشته های جدی از وی نخوانده ام - همان طارق عزیز را نیز اعدام کردند .
      اګر من در مورد ماه رمضان و پایان رمضان نوشته - بازهم خواهم نوشت و اګر یکبار دیګر مضمون رمضان را بخوانی - خواهی دید که من از فقر وګرسنګی در جامعه بشری سخن ګفته ام ونه تنها در مورد فقر در جوامع اسلامی و این مشکل فقر را درسطح بین المللی مطرح نموده ام
      فرض نماییم که من زشت ترین و بدترین نوشته را بیرون داده باشم - اما انسان والایی مانند خودت که با سمیر و سعید و آثارش آشنایی - چرا من رابه نقد نګرفته ای ؟
      خودت که خوشبختانه با مارکس آشنا یی -میدانی که مارکس نقدی بر برنامه ګوتار را نوشت - مارکس نقدی برنقد اقتصاد سیاسی نوشت - مارکس نقدی برفلسفه هکل و فویر باخ نوشت - مارکس نقدی بر فلسه المانی نوشت ومارکس تا جان داد نوشت واز فقر جان داد و تا جان داد بازهم نوشت و درهجرت جان داد و در هایګیت لندن مدفون است .
      مارکس نوشت - انګلس همرزم مارکس نوشت و انتی دورینګ انګلس راممکن بارها خوانده باشی - فقر فلسفه اثر مارکس را ممکن بارها خوانده باشی - حتمن خودت این طالع وبخت را داشته ای که نتنها ګابیتال را بخوانی و حتمن ګروند ریسه راهم خوانده ای - اثری راکه لنین و استالین با نامش آشنا نبودند - حتمن از روزا لوکزامبورګ هم زیاد خوانده ای وشاید مونیسم تاریخی اثر پلخانف راهم خوانده باشی
      اګر به کتاب خانه خود نګاه نمایی به صد ها جلد کتاب ممکن بربخوری که در قفسه های کتابخانه ات موجود اند / پس بنویس - با دید انتقادی بنویس - بنویس واګر مانند من مورد فحش ودشنام قرار ګرفتی - وبرایت صفحه های مخصوص وسوانح مخصوص ساختتند - بازهم بنویس - اګر عکس ات را مونتاژ کردندو زیر نام استقلال منتشر کردند بازهم بنویس . نګو که برای آخرین بار .
      من در میان صفحه های انترنیت ممکن در ۲۴ ساعت برای ده دقیقه سرګردان باشم و در پایان مقاله هایی هم یادداشتهایی مینویسم تا کم از کم برای خودم مسولیت ام را ادا نموده باشم .
      من میدانم وتومیدانی که در افغانستا ن درهمین صد سال واندی اخیر هرکه را که خواسته است با دید انتقادی بنویسد - سرش را به دار زده اند. در زمان امیر حبیب الله چند انسان به توپ پرانده شد ؟
      درزمان امان الله مګر محمد طرزی مجبور به ترک وطن نګردید و در استانبول جان نداد ؟
      مګر استاد محمود طرزی - سید جمال الدین افغانی در ترکیه جان نداد و از افغانستان فرار نګرد و استخوان هایش را درزمان محمد ظاهر پادشاه سابق در کابل نیاوردند و دوباره دفن نکردند ؟
      مګر غلام محی الدین انیس از قاهره به افغانستان باماشین چاپ برنګشت و جریده انیس را منتشر نساخت /
      مګر انیس را زندانی نساختند و مګر فرید فرزند انیس در پرورشګاه بزرګ نشد و تاآخر ی نوقت ها در شرکت برق درغربت بسر نبرد ؟
      مګر در زمان نادر خان چند نفر را به دار زدند؟
      مګر محمد ګل مهمند و پیروانش به کسی اجازه داد ند تا کتابی دیګر غیر ازشهریار ما کیاولی را بخوانند ؟
      مګر محمد ظاهر شاه - عبدالرحمن محمودی - غبار- براتعلی تاج - سرور جویا - علامه بلخی - ودها انسان ای را که میتوانستند بنویسند - به اسارت نکشانید ؟
      مګر هاشم زمانی اسیر سلطنت نبود و فرزندش مظلوم در زندان به وجود نیامد ؟
      مګر دز زمان داود نویسنده وسیاست مداری مانند میوند وال را نکشتند ؟
      مګر در زمان ظاهر شاه هادی محمودی وانجنیر عثمان و مضطرب و رستاخیر را زندانی نساختند ؟
      مګر اززمان کودتای هفت ثور به بعد اکرم یاری- صادق یاری و رستاخیز وبهمن وپویا ومجید و صد ها انسانی را نکشتند ؟
      اګر من نامها را نمینویسم - به معنی فراموش نمودن هیچ انسانی نیست که قلم داشته است ونوشته است وامروز قبر وګورستان اش معلوم نیست .
      بایست دانست که چرا سر روشنفکران را می برند اما جنایت کاران را مکافات می دهند ؟
      من ترجیح میدهم تا در مورد عید ورمضان بنویسم چون با مردمی که سی روز روزه میګیرد - یک رابطه عاطفی - اخلاقی - انسانی با قلبم برقرار مینمایم . خرد ناب هګل با احساس من چنان آشنا شده نمیتواند اما من بد ترین روز های از خود بیګانګی و الیناسیون در دوران سرمایه داری جهانی و جهانی شدن سرمایه را تجربه مینمایم ـ از اینرو مینویسم و شاید برای خودت یک ترجمه کار خوبی باشد ومن علافمند ی دارم تا مطالبی را ترجمه نمایم - وقتی من از لوموند دیپلوماتیک ترجمه مینمودم وبرای درد دل افغان در امریکا میفرستادم تا منتشر ګردد - بازهم عده ای میګفتند چرا از لومند وچرا برای درددل افغان ؟
      اګراز منابع المانی به دری برمیګرداندم وبرای فریاد برای نشر می سپردم - میګفتند چرا برای فریا د شورای دیموکراسی و در این روز ها ده سال بعد حتی نام شورای دیموکراسی را شوربای دیموکراسی مانده اند و خودشان را مست میخوانند و به سراغ دیوانه درشفاخانه علی اباد با استاد های شان و شاګردان ونام های مستعار باستانی وداستانی شان رفته اند .
      يس بنویس و بخاطر بسپار که اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی در افغانستان از نام نویسنده نفرت دارد . در افغانستا ن یک جوان را بخاطر اینکه قران را با ترجمه فارسی منتشر کرده برای هجده سال زندانی ساختند - کسی راکه از انترنیت مقاله ای را خوانده برای بیست سال زندانی ساختند . در افغانستان کتاب را در دریا میریزند و نابود میکنند و آب کلمات کتاب را میشوید - هروقت دست به ترجمه میزدی - نوشته واصف باختری بنام الفبا را فراموش ننمایی .
      در افغانستان یک جنایت کار را که اسدالله سروری نام دارد و در قتل وکشتار دوزاده هزار نفر در زمان حفیظ الله امین متهم است - هیچګاه محکمه نه نمودند - بلکه بخا طر بخاطر مخالفت با دولت اسلامی در زندان به شکل تشریفاتی نګاه اش داشتند !
      در افغانستان اګر ادوارد سعید نداریم - اګر سمیر امین نداریم - بایست بپرسیم که در صد سال اخیر چند صد انسان نویسنده را تاحالا سر به نیست کرده اند ؟
      مګر حسنک وزیر را به دار نزدند وماهها جسدش اش به دار آویزان نبود ؟
      مګر در قلعه نای مسعود سعد سلمان زندانی نبود ؟
      مګر من در مورد آنها یی که نام بردم کم نوشته ام و هیچ کدام را نخواستی نقد نمایی ؟
      ممکن من سراپا با اشتباه نوشته بوده باشم - همین حالا ګفته از ماوتسه دون بیادم می آید که چهل وپنچ سال پیش در کتاب دیموکراسی نوین خوانده بودم .
      او ګفته بود« من ګلوح را پرتاب میکنم - شما در ګرانبها ی خود را پرتاب نمایید.»
      من شاید تا حالا زشت ترین کلمات را نوشته باشم - پس شما با شلاق نقد مرا نقد نمایید تا من فراموش نکنم که تااز ګهواره تاګور پی دانش بجویم .
      من تاحال درهمین کابل پرس زشت ترین برخورد ها وفحش هاوتحریکات را درمورد خودم خوانده ام وبازهم خواهم خواند. اما باز مینویسم .
      آشنا !
      نوشته شما از همه جداست - بنویس -
      نګو که برای آخرین بار !
      زیرا بیادم می آید که وقتی یک انقلابی را درایران به زیردار میبردند - برای دخترش نوشته بود :
      مرا ببوس برای اخرین بار !
      رژیم فاشیستی شاه همان انقلابی را به دار زد اما تا امروز هم صدای مرا ببوس بګوش ها آشناست ـ به ګفته فروغ فرخزاد فقط صداست که می ماند ـ
      بنویس ونګو برای آخرین بار !
      یار زنده و صحبت باقی
      متاسفانه وقتم تمام شد . دو دقیقه امروز بعد از چاشت وقت داشتم بنویسم وچهار دقیفه هم همین حالا .
      فقط چهار دقیقه دیګر وقت دارم و به ګفته خودت در انترنیت سرګردان میشوم
      Baqi- Samandar

  • محترم باقى جان شما درست مينويسيد من از نوشته هاى شما مياموزم اين برادرما شايد مشكل روانى داشته باشد,ازين رو تاخت و تاز كرده او مهم نيست.
    افسرده دل افسرده كند انجمنى را...
    راستى اين حزب نو بنياد كه به بلند كوى طالبان اى اس اى و با كستان تبديل شده است,بر عليه امريكان و كشور هاى دوست ما باد كرم خارج ميكند و كلو ميدرد,ايا اين به نفع كشور و مردم ما است؟
    شخص من از صدطالب و از هزار با كستانى به استيلا مسلمان كرده سك امريكايي بهتر است.امروز اين كشور ها اكر نباشد,با كستان ما را و كشور ما را تباه و برباد ميكند.
    اين جه تصادف مزخرف است كه شعار اين كتله نامعلوم با شعار حكمتيار طالب اى اس اى و با كستانى ها يكى است؟
    امر يكا و جهان غرب در كشور ما بخاطر نا بود كردن تروريست ها كه تو سط اى اس اى تمويل و تجهيز ميشوند,نظر به توا فق ساز مان ملل امده اند.انها در جنك با دشمن خاك ,جان و نا موس ما اولاد ها و عزيزان خودرا هم از دست ميدهند.دشمنان خاك ما با انها موافق نيستند ايا ما مغز كله خر را خورده ايم كه ارزوى دشمن را بر اورده بسازيم؟بعد طالب بيايد كله ببرد و الله اكبر بكويد و خودش بلا خره از بدر بدر مسلمان نيست.
    ايا اكر اين اقدام امريكا نميبود انها طالب هاى اى اس اى را زده نميكشيد,اين كشور جه دوران تاريك ووحشت را ميداشت؟
    درين موارد اكر روشنى باندازيد.

  • اگر امریکا طالب را از بین میبرد و عوضش گوهً طالب را به قدرت نمیرساند. بیشک گه دوستان ما میبودند و ما هم احسانشانرا فراموش نمیکردیم.

  • baqi samandar

    باقی سمندر
    میزان سال ۱۳۹۰خورشیدی
    اکتوبرسال ۲۰۱۱ میلادی

    سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
    سلام به خانم یا آقای آشنا !
    اشنای ګرامی

    تبصره وپیام شما بازهم بخوانش ګرفتم ـ واقعیت اینست که باخواندن «باقی جان - برای آخرین بار »- سخت ناراحت شدم وتکان خوردم . چرا برای آخرین بار؟
    انسانی که از سمیر امین یا ادوارد سعید سخن میګوید - باید برای آخرین بار ننویسد - مګر ادوارد سعید با انداختن یک سنګ یا سنګچل و نشان دادن یک راه به فرزندش راه انتفاضه را نشان نداد وبه انتفاضه نپیوست ؟
    مګر ادوارد سعید در مورد نقش روشنفکر وتولید فکر سخن نګفت ؟ مګر ادوارد سعید باری ګفته بود که برای آخرین بار مینویسد ؟
    مګرسمیر امین کم نوشته است ؟
    مګر نفیس محمد احمد کم نوشته است ؟
    من از طارق عزیز که باری وزیر خارجه رژیم عراق در زمان صدام بود - ګاهګاهی سخنان دیلوماتیک را خوانده ا م اما مصاحبه هایش را با پاپ میدانم اما نوشته های جدی از وی نخوانده ام - همان طارق عزیز را نیز اعدام کردند .
    اګر من در مورد ماه رمضان و پایان رمضان نوشته - بازهم خواهم نوشت و اګر یکبار دیګر مضمون رمضان را بخوانی - خواهی دید که من از فقر وګرسنګی در جامعه بشری سخن ګفته ام ونه تنها در مورد فقر در جوامع اسلامی و این مشکل فقر را درسطح بین المللی مطرح نموده ام
    فرض نماییم که من زشت ترین و بدترین نوشته را بیرون داده باشم - اما انسان والایی مانند خودت که با سمیر و سعید و آثارش آشنایی - چرا من رابه نقد نګرفته ای ؟
    خودت که خوشبختانه با مارکس آشنا یی -میدانی که مارکس نقدی بر برنامه ګوتار را نوشت - مارکس نقدی برنقد اقتصاد سیاسی نوشت - مارکس نقدی برفلسفه هکل و فویر باخ نوشت - مارکس نقدی بر فلسه المانی نوشت ومارکس تا جان داد نوشت واز فقر جان داد و تا جان داد بازهم نوشت و درهجرت جان داد و در هایګیت لندن مدفون است .
    مارکس نوشت - انګلس همرزم مارکس نوشت و انتی دورینګ انګلس راممکن بارها خوانده باشی - فقر فلسفه اثر مارکس را ممکن بارها خوانده باشی - حتمن خودت این طالع وبخت را داشته ای که نتنها ګابیتال را بخوانی و حتمن ګروند ریسه راهم خوانده ای - اثری راکه لنین و استالین با نامش آشنا نبودند - حتمن از روزا لوکزامبورګ هم زیاد خوانده ای وشاید مونیسم تاریخی اثر پلخانف راهم خوانده باشی
    اګر به کتاب خانه خود نګاه نمایی به صد ها جلد کتاب ممکن بربخوری که در قفسه های کتابخانه ات موجود اند / پس بنویس - با دید انتقادی بنویس - بنویس واګر مانند من مورد فحش ودشنام قرار ګرفتی - وبرایت صفحه های مخصوص وسوانح مخصوص ساختتند - بازهم بنویس - اګر عکس ات را مونتاژ کردندو زیر نام استقلال منتشر کردند بازهم بنویس . نګو که برای آخرین بار .
    من در میان صفحه های انترنیت ممکن در ۲۴ ساعت برای ده دقیقه سرګردان باشم و در پایان مقاله هایی هم یادداشتهایی مینویسم تا کم از کم برای خودم مسولیت ام را ادا نموده باشم .
    من میدانم وتومیدانی که در افغانستا ن درهمین صد سال واندی اخیر هرکه را که خواسته است با دید انتقادی بنویسد - سرش را به دار زده اند. در زمان امیر حبیب الله چند انسان به توپ پرانده شد ؟
    درزمان امان الله مګر محمد طرزی مجبور به ترک وطن نګردید و در استانبول جان نداد ؟
    مګر استاد محمود طرزی - سید جمال الدین افغانی در ترکیه جان نداد و از افغانستان فرار نګرد و استخوان هایش را درزمان محمد ظاهر پادشاه سابق در کابل نیاوردند و دوباره دفن نکردند ؟
    مګر غلام محی الدین انیس از قاهره به افغانستان باماشین چاپ برنګشت و جریده انیس را منتشر نساخت /
    مګر انیس را زندانی نساختند و مګر فرید فرزند انیس در پرورشګاه بزرګ نشد و تاآخر ی نوقت ها در شرکت برق درغربت بسر نبرد ؟
    مګر در زمان نادر خان چند نفر را به دار زدند؟
    مګر محمد ګل مهمند و پیروانش به کسی اجازه داد ند تا کتابی دیګر غیر ازشهریار ما کیاولی را بخوانند ؟
    مګر محمد ظاهر شاه - عبدالرحمن محمودی - غبار- براتعلی تاج - سرور جویا - علامه بلخی - ودها انسان ای را که میتوانستند بنویسند - به اسارت نکشانید ؟
    مګر هاشم زمانی اسیر سلطنت نبود و فرزندش مظلوم در زندان به وجود نیامد ؟
    مګر دز زمان داود نویسنده وسیاست مداری مانند میوند وال را نکشتند ؟
    مګر در زمان ظاهر شاه هادی محمودی وانجنیر عثمان و مضطرب و رستاخیر را زندانی نساختند ؟
    مګر اززمان کودتای هفت ثور به بعد اکرم یاری- صادق یاری و رستاخیز وبهمن وپویا ومجید و صد ها انسانی را نکشتند ؟
    اګر من نامها را نمینویسم - به معنی فراموش نمودن هیچ انسانی نیست که قلم داشته است ونوشته است وامروز قبر وګورستان اش معلوم نیست .
    بایست دانست که چرا سر روشنفکران را می برند اما جنایت کاران را مکافات می دهند ؟
    من ترجیح میدهم تا در مورد عید ورمضان بنویسم چون با مردمی که سی روز روزه میګیرد - یک رابطه عاطفی - اخلاقی - انسانی با قلبم برقرار مینمایم . خرد ناب هګل با احساس من چنان آشنا شده نمیتواند اما من بد ترین روز های از خود بیګانګی و الیناسیون در دوران سرمایه داری جهانی و جهانی شدن سرمایه را تجربه مینمایم ـ از اینرو مینویسم و شاید برای خودت یک ترجمه کار خوبی باشد ومن علافمند ی دارم تا مطالبی را ترجمه نمایم - وقتی من از لوموند دیپلوماتیک ترجمه مینمودم وبرای درد دل افغان در امریکا میفرستادم تا منتشر ګردد - بازهم عده ای میګفتند چرا از لومند وچرا برای درددل افغان ؟
    اګراز منابع المانی به دری برمیګرداندم وبرای فریاد برای نشر می سپردم - میګفتند چرا برای فریا د شورای دیموکراسی و در این روز ها ده سال بعد حتی نام شورای دیموکراسی را شوربای دیموکراسی مانده اند و خودشان را مست میخوانند و به سراغ دیوانه درشفاخانه علی اباد با استاد های شان و شاګردان ونام های مستعار باستانی وداستانی شان رفته اند .
    يس بنویس و بخاطر بسپار که اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی در افغانستان از نام نویسنده نفرت دارد . در افغانستا ن یک جوان را بخاطر اینکه قران را با ترجمه فارسی منتشر کرده برای هجده سال زندانی ساختند - کسی راکه از انترنیت مقاله ای را خوانده برای بیست سال زندانی ساختند . در افغانستان کتاب را در دریا میریزند و نابود میکنند و آب کلمات کتاب را میشوید - هروقت دست به ترجمه میزدی - نوشته واصف باختری بنام الفبا را فراموش ننمایی .
    در افغانستان یک جنایت کار را که اسدالله سروری نام دارد و در قتل وکشتار دوزاده هزار نفر در زمان حفیظ الله امین متهم است - هیچګاه محکمه نه نمودند - بلکه بخا طر بخاطر مخالفت با دولت اسلامی در زندان به شکل تشریفاتی نګاه اش داشتند !
    در افغانستان اګر ادوارد سعید نداریم - اګر سمیر امین نداریم - بایست بپرسیم که در صد سال اخیر چند صد انسان نویسنده را تاحالا سر به نیست کرده اند ؟
    مګر حسنک وزیر را به دار نزدند وماهها جسدش اش به دار آویزان نبود ؟
    مګر در قلعه نای مسعود سعد سلمان زندانی نبود ؟
    مګر من در مورد آنها یی که نام بردم کم نوشته ام و هیچ کدام را نخواستی نقد نمایی ؟
    ممکن من سراپا با اشتباه نوشته بوده باشم - همین حالا ګفته از ماوتسه دون بیادم می آید که چهل وپنچ سال پیش در کتاب دیموکراسی نوین خوانده بودم .
    او ګفته بود« من ګلوح را پرتاب میکنم - شما در ګرانبها ی خود را پرتاب نمایید.»
    من شاید تا حالا زشت ترین کلمات را نوشته باشم - پس شما با شلاق نقد مرا نقد نمایید تا من فراموش نکنم که تااز ګهواره تاګور پی دانش بجویم .
    من تاحال درهمین کابل پرس زشت ترین برخورد ها وفحش هاوتحریکات را درمورد خودم خوانده ام وبازهم خواهم خواند. اما باز مینویسم .
    آشنا !
    نوشته شما از همه جداست - بنویس -
    نګو که برای آخرین بار !
    زیرا بیادم می آید که وقتی یک انقلابی را درایران به زیردار میبردند - برای دخترش نوشته بود :
    مرا ببوس برای اخرین بار !
    رژیم فاشیستی شاه همان انقلابی را به دار زد اما تا امروز هم صدای مرا ببوس بګوش ها آشناست ـ به ګفته فروغ فرخزاد فقط صداست که می ماند ـ
    بنویس ونګو برای آخرین بار !
    یار زنده و صحبت باقی
    متاسفانه وقتم تمام شد . دو دقیقه امروز بعد از چاشت وقت داشتم بنویسم وچهار دقیفه هم همین حالا .
    فقط چهار دقیقه دیګر وقت دارم و به ګفته خودت در انترنیت سرګردان میشوم
    Baqi - Samandar

    • باقی جان،

      اینکه چند نفر هتاک و اوباش خودت را اذیت می کنند، سخت جای تأسف است. ما باید همواره سنگی در این مرداب پرتاب کنیم تا مگر موجی پدید آید. من در انترنت به ندرت کامنت می نویسم. بازهم تآکید می کنم که هرگزو هرگز قصدِ اذیت خودت را نداشته ام. بگمانم، پرسش های من جوانب اجتماعی دارند که من نیز از آن رنج می برم. من می دانم که خودت یکی از پرتلاش ترین افراد در مسایل سیاسی افغانستان بوده و هستی. "چه طاقهای ظفر که نیمکاره رها شد."
      بقولِ خودت یار زنده صحبت باقی! زنده باشی!

    • باقی سمندر
      ۱۷ میزان سال ۱۳۹۰ خورشیدی
      اکتوبر سال ۲۰۱۱ میلادی
      سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
      سلام به آشنای عزیز
      آشنای عزیز
      باور نمایید خوشحال شدم که ناراحتی ات رفع شده و دیګر نمینویسی که « برای آخرین بار » مینویسی .
      بنویس هروقت دلت شد بنویس و خوشحال ترمیشوم . نګذار تا برایت حالی را مستولی سازند که با ناراحتی بنویسی که « برای آخرین بار » مینویسی .
      باورنما
      وقتی شادروان پدرم مرا در صنف اول لیسه حبیبیه شامل ساخت تا درس بخوانم وآب را در نخستین روز از استادم نورمحمد خان فرا ګرفتم ۰ همیشه در فکر آب خود و آب دیګران بوده ام ومیباشم ـ از بی آب ها چندان ګله ای نمیتوانم داشته باشم .
      یکی دو روز از رفتنم در لیسه حبیبیه در پل باغ عمومی بعد از پانزدهم ماه حوت سال ۱۳۳۷ خورشیدی یعنی پنجاه وسه سال پیش از امروزګذشته بود که از طرف مکتب برای ما یعنی برای همه شاګردان صنف اول دو خاده نی برای ساختن قلم نی - یک دیوات ګلی برنګ فیروزه یی - دوکلوله ګل سپید و دو تخته یکی چوبی و دیګری تخته سلیت دادند و همه خوش وخوشحال بسوی خانه رفتیم . آنوقت وآن روز پدرم پرسید :
      مکتب رفتی ؟
      کفتم :
      هآن رفتم :
      کفت بګو :
      بلی رفتم :
      ګفتم بلی رفتم .
      ګفت چه خواندی :
      ګفتم باز هم خواندیم که آب - بابا آب داد
      پدرم ګفت :
      آب را نګهدار- آب بابا را نګهدار - آب مردم را نګهدار واز آدم های بی آب دورباش !
      درمورد خاده های نی ودیوات و تخته های چوبی و سلیت وګل سفید برایم همان روزګفت :
      از خاده های نی باید قلم نی یی ساخت .
      کلوله رنګ سفید را باید در دیوان انداخت و آب ګت کرد .باقلم نی باید نوشت .باقلم نی باید بروی تخته سیاه نوشت و روی سیاه تخته را باید سپید کرد . روی سیاه را باید سپید کرد.
      فردا در صنف رفتم و استاد حسن خط ما شاد روان حسینی خطاط هفت قلمی افغانستان بود و قلم نی رابرای سرکردو ګفت بنویس !
      آب
      بابا آب داد
      همان استاد حسینی وقتی در صنف چهارم بودیم برایم در کتابچه سپید نوشت :
      سرمشق ام این بود :
      با بدان کم نشین که بد مانی
      خو پذیر است نفس انسانی
      من از پنجاه وسه پیش که یاد ګرفتم تا آب را بنویسم - کوشیده ام نصیحت پدرم را به ګوش داشته باشم وآب روی خود و آب دیګران را به بازی نګیرم .
      از اینرو با آدم های بی آب نمیخواهم سخنی داشته باشم . اینکه مرا اذیت مینمایند - یا نه مهم اینست که چار باید نوشت و ناچار باید نوشت .
      باید از کوچکترین روزنه ها هم اګر ممکن باشد - روشنایی را پخش کرد ـ پخش روشنایی و روشنګری خودش در ذات خود زمینه را برای خفاشان تنګ تر میسازد .
      خفاش میتواند در تاریکی پرهایش را باز نماید و بپرد - در روشنایی هرګز نمیتواند پرخود را واز نماید .
      بنویس و تااخرین لحظات زندګی ات بنویس .
      من تاهنوز بهای همان خاده های نی - همان دیوات ګلی فیروزه ای -همان تخته های چوبی وسلیت وهمان کلوله ګل سپید را نتوانسته ام برای مردم شریف افغانستان پیردازم .
      من هزاران سینه سخن دارم اما وقت نوشتنم تمام شد .
      کامګار باشی آشنای عزیز !
      یار زنده وصحبت باقی

  • ایا همین حزب همبستگی ملی نبود که به امریکایها میگفتند این بم ها خورداست کلان بالایشان پرتاب بکنید، آیا همین ربان، داکتر عبدالله عبدالله ودیگر همقطاریانش نبود که به آمریکایها چاپلوسی میکردند و دالرها را میگرفتند و اولاد این وطن را میکشتند صرف بنام اینکه پشتون هستند........

    و این همه تظاهرات که امروز جریان دارد به اشاره باداران حزب همبستکی ملی تحریک و به راه انداخته نشده است؟ این وافعت است که این تظاهرات کدام جنبه ملی ندارد ونه هم کسی از دست اینها فریب میخورند.

    اینها چهره شایسته خود را به این مردم نشان داده ..................و مردم از سوابق اینها خوب باخبر اندو ...................................

    • محترمی که پرسیده است"ایا همین حزب همبستگی ملی نبود که به امریکایها میگفتند این بم ها خورداست کلان بالایشان پرتاب بکنید، آیا همین ربان، داکتر عبدالله عبدالله ودیگر همقطاریانش نبود که به آمریکایها چاپلوسی میکردند و دالرها را میگرفتند و اولاد این وطن را میکشتند" باید گفت که نمیدانم " حزب همبستگی ملی" ای کار کرده و یا خیر؟ ولی " حزب همبستگی افغانستان" به هیچ صورت دست به چنین خیانتی نه زده است. اگر شما می خواهید راجع به حز ب همبستگی افغانستان معلومات پیدا کنید، میتوانید به سایت www.habstagi.org مراجعه نمایید. تا ببینید که با عبدالله ها چه نوع برخورد دارند

    • با عرض معذرت از همه
      آدرس انترنتی حزب همبستگی را اشتباه نوشتم ودرست آن اینست: www.hambastagi.org

    • رحمت خان !!!

      عجب !!! کسانیکه از اشغال و مبارزه و ازاد سازی حرف بیمان میاورند در زیر بیرق کرزی و اشغالی ها با استفاده از دمکراسی کارتونی نیم بند اوغانی مظاهره و از ادمکشان خارجی پرور حقانی ,حکمتیار ,طالب , وهابیت ,القاعده و اس اس ای مستقیم غیر مستقیم پشتیبانی و همدری میکنند !!!

      ماویزم و اوغانولی را چون راوایی ها یکجا کرده اند شکل جدید ماویزم و تباریزم اوغانیزم چپی !!!!

  • تظاهرات " حزب همبستگی افغانستان " به مناسبت دهمین سالگرد تجاوز امریکا و متحدینش در خاک ما آغاز مبارزه خونین است، علیه اشغالگران و سگان بنیادگرایان مذهبی و غیر مذهبی چه از جنس طالبی و ایتلاف شمال که با شعار های کوبنده توسط جوانان آگاه و مبارز در جاده های کابل میباشد. ما به تمام روشنفکران جیره خوار امریکا و بنیادگرایی با این نوع خیزش ها پاسخ میگویم که بدون چتر امریکا و سگان ایتلاف شمال، طالبان ... برای کسب استقلال ، آزادی ، دموکراسی میتواند رزمید. و این تظاهرات در واقع روی تمامی روشنفکران نوع : سمیع حامد، زریاب، پرتو نادری ، باختری،...را سیاه کرد و راه تازه را برای بیرون رفتند از وضعیت کنونی گشود.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس