صفحه نخست > دیدگاه > چو کفر از کعبه بر خیزد کجا ماند مسلمانی؟

چو کفر از کعبه بر خیزد کجا ماند مسلمانی؟

نامه سر گشاده عنوانی وزیر معارف افغانستان
نور علی دوست، کانادا
شنبه 8 اكتبر 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

جلالتمآب محترم !

صادقانه و بدون هیچ غرضی چشمدیدم را از اوضاع واحوال معارف و زندگی رقتبار و تأسف انگیز معلمین مکاتب ولسوالی شغنان بدخشان که در جریان سفرم به این ولسوالی بملاحظه رسید، برای رهائی از ناراحتی های الم آور روحی ام ازینکه جز این کمکی به این عزیزان از توانم پوره نبود، خواستم جناب عالی را که آخرین مرجع و اولین مسئول این ارگان همیشه پر افتخار که همه ی ما، در دامان پر فیض آن پرورش یافته ایم، به پیشواز روز پر از افتخار معلم ضمن تقدیم و نثار صمیمانه ترین تمنیات و تبریکات قلبی ام به مناسبت حلول این روز مقدس به همه ی معلمین شرافتمند میهن ما و جهان، بطور فشرده بیان نمایم،تا باشد توجهی به حال نابسامان معلمین و معارف این خطه ی باستانی صورت گیرد .

قبل از همه با اظهار تأسف عمیق قابل بیان میدانم که وزارت محترم تعلیم و تربیه افغانستان چگونه از شرایط دشوار کار و زندگی (۸۶۳) معلم و بی سرنوشتی تعداد کثیری از معلمین و فارغان مؤسسه ی علمی دارالمعلمین ولسوالی شغنان که بزرگترین و مطمئن ترین نیروی مطمئن و توانای معارف کشور اند بی اطلاع مانده و چنین حالت زندگی و شرایط کار را بر معلمین زحمتکش و با احساس این سرزمین که امتحان وطنپرستی خود را در تمام حالات دشوار زندگی در برابر شاگردان و مردم شان بدون اخذ معاش و هیچ امتیازی بار ها به اثبات رسانیده اند، قابل قبول بداند که به هیچوجه با روحیه عدالت، انصاف و احساس معارف پروری سازگار نخواهد بود و خدا کند که چنین نباشد . بهر حال به آگاهی شما و سائر مسؤلین ذیربط رسانیده میشود که معلمین مکاتب ولسوالی شغنان درین شرایط، بعد از هر شش ماه و اضافه تر ازآن معاش میگیرند و فعلاً اضافه از شش ماه است که معاش دریافت ننموده اند و جز این مدرک زندگی عاید دیگری هم ندارند، در حالیکه دیگر مؤسسات دولتی و غیر دولتی این ولسوالی با چنین مشکلات رو برو نمیباشند . با وجود این مدت زیاد معطلی جانکاه باز هم در اجرای هر استحقاق معاش، معلمین و معتمد معاشات این ولسوالی مجبور به پرداخت رشوه میشود وازین مدرک هزینه آنرا باید معلمین بپردازند، معتمد کم بخت قبلی ازین بابت باقیدار شده تمام مایملکاتش را از دست داده است . حالا نوبت معتمد جدید است . هر قدر معاشات معطل شوند مقدار پول زیاد و تقاضای شیرینی چند برابر میشود . در حالیکه شرایط انتقال پول به تمام ولسوالی های سرحدی شغنان از طریق بانک آغاخان ( بانک قرضه های کوچک ) که بمقصد رشد اقتصاد خانواده ها ودستگیری به فعالیت های اقتصادی و سرمایگذاری های کوچک، حمایت از پیشه وران، صنایع بومی و ملی با تادیه قرضه های نقدیه و رهنمائی های سودمند در مورد چگونگی ایجاد و طرز پیشبرد پروژه ها و سائر فعالیت های اقتصادی کار و فعالیت مینماید، به قول محترم محمد داود کریمی رئیس این بانک در ولایت بدخشان، به تمام ولسوالی های سرحدی که دارای نمایندگی این بانک اند ممکن میداند . اما تا جائیکه معلوم است اجرا و حواله معاشات از طریق این بانک به درامد غیر مشروع دست اندر کاران ریاست تعلیم و تربیه بدخشان ضرر میرساند و ازین رو از چنین اجرائت به بهانه های واهی طرفه میروند وبه مشکلات اقتصادی که معلمین بیچاره به آن دست و گریبان میباشند توجه نمی نمایند . علاوتاً تغیر و تبدیل بیدلیل مدیران، کارمندان و مخصوصاً معلمین، بدون در نظر داشت زمان معین تعیینات، شرایط تحصیلی و اخلال امور تدریس که در تمام سال تعلیمی در جریان میباشد از دیگر مشکلات برنامه های تعلیم و تربیه میباشد. دست اندر کاران این سیاست ازین طریق بهترین راهبرد و وسیله سؤه استفاده از حال زار معلمین که ناچار میشوند برای حفظ شغل شان رشوه بپردازند، بازار گرمی را براه انداخته اند. شرم آور تر ازان در یک پست معلمی و یا اداری بطور پیهم بدو نفر یکی پی دیگر مکتوب تقرری میدهند که منجر به مزایده داوطلبی میگردد، بدین ترتیب، رفت و آمد های کاندید های پست داو طلبی به ریاست تعلیم وتربیه بدخشان در شهر فیض آباد آغاز و با مزایده مقدار رشوه بعد ازچندین بار رفت و آمد، سرانجام یکطرف متقاضی ورشکست شده از صحنه رقابت رشوه دهی خارج میشود. اینگونه رویداد ها و درامه های واقعی بطور آشکار جزء اجرائت روزمره و اصول استخدام این اداره گردیده است . همچنان بطور پلان شده بعضاً معلمین را در مکاتبی مقرر و بعد از دو یا سه ماهی بدون دلیلی تبدیل و یا اضافه بست مینمایند، و سر انجام این تعداد معلمین را وادار مینمایند تا در بدل مقرری مجدد شان از معاش قبلی خود طی این دوره خدمت صرف نظر نمایند. و اجرای حواله معاشات این گونه معلمین صرف در استحقاقهای متفرقه مخصوص ریاست عمومی تعلیم و تربیه بدخشان و مستوفیت کار سازی و حیف ومیل میشوند. خلاصه در تأریخ معارف بدخشان چنین حالت تأسف بار و نفرت انگیز بطور قطع وجود نداشته است. همچنان قابل یاد آوریست که دراداره ریاست تعلیم و تربیه ولایت بدخشان هیچگونه نظم اداری برقرار نبوده، هر کدام از مسؤولین شعبات این اداره مستقلانه و به شیوه دلخواه خود اجرائت نموده، تابع احکام و دساتیر هیچ ارگانی منجمله مقام ولایت نمیباشند .

مشکل دیگر معلمین ولسوالی های سرحدی که در فاصله های دور از مرکز ولایت ( شهر فیض آباد ) قرار دارند و غالباً فاقد راه ماشین رو و وسایل ترانسپورتی میباشند، موضوع راجستر معلمین در ریاست تعلیم وتربیه بدخشان در شهر فیض آباد میباشد. این وظیفه توسط شخصی که به اصطلاح خود را به حیٍث نماینده فوق ا لعاده وزیرمعارف معرفی نموده ودر حقیقت وزیر مختاراست، اجرا میگردد. این بزرگوار با وجود احکام مقام ولایت و تقاضای مکرر مدیریت های مکاتب و ریاست های تعلیم وتربیه ولسوالی های سرحدی بدخشان بمنظور جلو گیری ازاخلال جریان تدریس، سرگردانی معلمین و مخارج و زحمات سفر، حاضر نیست در عوض ده ها معلم، مخصوصاً معلمین طبقه اناث حتا بمراکز این ولسوالی ها رفته معلمین مکاتب را راجستر نماید. در حالیکه شبکه انترنیتی روشن و شبکه انترنیتی اندیگاه در تمام ولسوالی های سرحدی فعال بوده و انجام این کار در تمام ولسوالی های سرحدات بدخشان ممکن میباشد. که بدین صورت به ده ها تن از معلمین و معلمه ها با طی سفر های پر از رنج و طولانی به ریاست تعلیم و تربیه بدخشان آمده و بعد از روز ها انتظار مؤفق به راجستر ودو باره رهسپار وظیفه میشوند که بطور متوسط اضافه از (۱۵) روز رسمی را در بر میگیرد . ولی سفر برای جناب محترم مسؤل راجستر معلمین به ولسوالی های سرحدی که میتواند بطور مستقیم و یا با اخذ ویزه از طریق دفترقونسل جمهوری تاجیکستان در شهر فیض آباد از راه اشکاشم بهر ولسوالی سرحدی که بخواهد بطور آسوده میسر شده میتواند . ولی این جناب سفر به این ولسوالی ها را کسر شأن شان میداند .

موضوع بسیار مهم دیگر کمبود معلمین مسلکی در سائر مکاتب ولسوالی های بدخشان است . هم اکنون در ولسوالی شغنان ده ها تن از فارغان دارالمعلمین بطور بیکار موجود اند، واین بیکاری سبب ازدیاد متقاضیان کار در مکاتب ولسوالی شغنان گردیده که با وجود داشتن ( ۱۲ ) باب لیسه (۱۰ ) باب متوسطه با مشمولین اضافه از ( ۱۴ ) هزار متعلم امکان جذب همّه ی این معلمین درین مکاتب نمیباشد. ریاست تعلیم وتربیه بدخشان در مورد جلب وجذب و تشویق این فارغین که تعداد شان سال به سال افزوده میشود اقدامی نه نموده است . بر خلاف معلمینی را که اغلباً دارای سواد خصوصی و بعضاً اسناد تحصیلی تقلبی را تهیه نموده اند در مکاتب استخدام نموده است . که بدین ترتیب اکثریت مکاتب از معلمین دارای تخصص در علوم ساینس بی بهره و علوم اجتماعی هم بطور شاید و باید تدریس نمیگردد . که بدین ترتیب آینده معارف این ولایت با خطر جدی مواجه میباشد .

آنچه بطور کلیات بیان گردید واقعیت های عینی محدودی هستند که متأسفانه دامنگیر معارف ولایت بدخشان اند و هر گاه مقامات محترم تعلیم و تربیه به مجموع نحوّه ی اداره و کار کرد های تعلیم و تربیه بدخشان توجه بفرمایند، به مشکلات و پروبلمهای عظیمتری رو به رو خواهند شد که به یقین برای بهبود و برون رفت این ارگان نهایت مقدس کاربزرگ و تلاش خستگی نا پذیری را در در پیش رو خواهند داشت که انجام شان کاملاً حیاتی و ضروری میباشد. به امید بهروزی و پیروزی .
نورعلی دوست کانادا

واژه های کلیدی

آموزش، مکاتب و دانشگاه
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جناب محترم نورعلی صاحب !

    اگر به یاد داشته باشید هر چه بت وبت پرست بود در دور کعبه و داخل کعبه بود , زمانی که دین بر حق خدایی یعنی ( دینی عیسی ) در شیه جزیره عرب و تمام دنیا حکم فرمایی داشت حتی خداوند به اخرین اشتباه خود پرداخته پیغمبر خود را به جایی که از میان یکی از پیروان و معتقدان به خودش انتخاب کند یک بت پرست که تمامی زنده گی به صفایی و پاک کردن کثافات بت های چون حبل و غیره پرداخته بود به پیامبری خود انتخاب نمود و تا امروز ما را که به خدا و کتاب او ایمان داریم توسط یک بت پرست به قتلو قتلو واداشته است و یک روز روزی خوشی از دو روی بودن او ندیده ایم . بدن صورت اگر وزارت معاف افغانستان مانند دیگر وزارت خانه ها توسط آی اس آی رهبری گردد شما چگونه میتوانید افراد سالم از مکاتبی که باید منهدم گردند بیرون بیاورید . پس اول خدا را باید از بین برد و بعد پیامبر ان را و بعد از نو سرزمینی ساخت و در ان سرزمین شما ازادانه میتوانید تخم انسانیت را بکارید و منتطر ثمری ان باشید .

  • برادر عزیزم میر ویس ظاهر !
    سپاس گذارم ازینکه لطف عنایت فرمودید و این پیام را خواندید . در شرایط موجود بنظرم یگانه مرجع که باید به آن شاکی شد همین بود که من پیامم را فرستاده ادای دَین کردم .
    در مورد ابراز عقیدّ شما برادر عزیز ؛ ببنید وقتی که شما از خداوند و پیغمبران آن سخن برانید و دین یکی از آنها را بر حق بدانید (عیسی ع )بمعنی آنکه به خداوند و پیغمبران و کتابهای دیگر شان نیز ایمان دارید . پس در ایمان به چنین امری به چون وجرا نیازی نیست .ای بسا چون و چرا کننده گان مرتد شناخته شده فدای اندیشه شدند .در ابراز نظر شما هم تأئید خدا و دین آن است وهم تردید در آن ! بنظرم دین منحیٍث پدیده فرهنگی تأریخی روی نیاز جوامع بشری بوجود آمده ای بسا دین ها که در طول تأریخ ظهور و نا پدید شده اند . و امروز هم اگر دقت نمائید در مناطقی که فاقد حاکمیت دولتی اند ؛ دین جوامع را به نحوی انتظام میدهد . ودر ضمن برنامه ی را که شما مطرح نموده اید برای نسل موجود زمین گیر و زمان بر است بهتر است انجام آنرا فعلاً بخداوند حواله نمائیم . ممنون تان نورعلی دوست

    • نور علی صاحب !

      من در نوشته خود از تاریخ بعثت طور و طریقه انتخاب پیغمبر توسط خدای موهوم سخن گفته ام و الی دین من افغانیت یعنی یکی برای همه افغانستان و همه افغانستان برای یکی است و قرآن من تاریخی کتبی است که اولین بار توسط غلام محمد غبار نوشته شده است . من در جزییات دین و موحودیت خدا با شما حاضرم بگو مگو داشته باشم . ولی اگر شما خودتان در خلقت خود و خدا در مرحله دوم به تفکر بپردازید مشکل هردوی ما حل خواهد بود . انسان خدا را خلق کرده است و دین مانند یکم سلسه اصولیت کهنه شده مردم را دیگر رهنمایی نتوانسته بکند . مثلی که انسان بدون زمین میتواند زنده گی داشته باشد ولی زمین بدون انسان جنگلی وحشتناکی خواهد شد . به اخلاقی شایسته شما شما را مبارک میگویم . موفق باشید با تمام مردم افغانستان .

    • به آقای میرویس ظاهر که دین وی افغانیت وپیامبرش غلام محمد غبار وقرآنش هم کتاب غلام محمد غلام محمد غبار است باید به عرض برسانم که لعنت بر غبار وتف برآن قد دراز احمق سیاه وچرکین که تاریخ جعلی را به ما به ارث ګذاشته است و امروز اوغانهای خر به استثناد کتاب وی بر اقوام محکوم افغانستان به نام اقلیت واکثریت ستم های تاریخی شانرا توجیه میکنندد، تاریخ نویس بی وجدانی که از شصت وسه درصد نابودی قوم هزاره توسط یک پادشاه وامیر همجنس باز وطنفروش وخاینی چون امیر عبدالرحمن به ساده ګی ګذشته است وبار ملامتی را بالای قربانیان حوادث انداخته است لعنت بر چنین تاریخ نویس بی وجدان ومنفور، ای کاش که مادر دهر فرد کثیف وچرکینی چون غلام محمد غبار را نمی زاد وای کاش که کتابی بنام آن مرد چاپلوس وکاسه لیس امان الله اصلا وجود نمیداشت
      لعنت برکسانی که درقرن بیست ویک ازانسانهای احمقی چون غبار پیامبر وبت می تراشند تا دیګران وی را کورکورانه به پرستش ونیایش بګیرند

    • برادران عزیز !
      احساسات همّه ی مردم مظلوم و زحمتکش ما واقعی و قابل درک اند ؛ بنظرم بهتر خواهد بود با انتباه از کردار نا معقول دیکتاتور های گذشته که شما از آنها یاد نمودید ؛ عقاید ؛ طرز برداشت و ابراز نظر همدیگر را تحمل نموده به جای توهین و تحقیر احترام نمائیم ؛ و در عوض باحوصله مندی ناگفته های گذشته گان مان که توان گفتن واقعیت های تأریخی را نداشتند خود ما که در شرایط بهتر قرار داریم بیان نمائیم ؛ مسلماً بیان واقعیت های تأریخی در یک بیان و یک اثر نمیتوانند خلاصه شوند .
      برادر عزیزم قربانعلی !
      در جملّه مؤرخین افغانستان هر گاه با تحمل بررسی نمائید محترم مرحوم غبار با وجود ناگفته های به گفته شما گفته های زیادی دارد که شایسته ي تقدیر و احترام اند و این شخصیت بزرگ ملی را نباید نا سزا گفت . حالا ما همه ؛ با صبری منتظر بیان نا گفته های محترم مرحوم غبار از جانب شما میباشیم . بااحترام نورعلی دوست

    • پس دین نواسه حلال زاده ظاهر کل خر گیریست ( اوغانیت )!!!!

  • اگر ما به جای غبار از تایخ نویسی کاتب هزاره یاد کنیم شاید اکثر در این وب سایت خوش شوند . کاتب هزاره از اول تا اخر کتاب خود از بلاغت نوکر منشی در درباری امیر عبدالرحمن خانی که از برادران هزاره غلام و کنیز و مرحومین ساخته بود , یاد اوری مینماید ولی در حقیقت اگر ما از خصایل شخصیه افراد بگذریم امیر عبدالرحمن خان در حل قضیه پنجده و جنوب افغانستان در روالپندی با نماینده گان انگریز در گپ و شپ بود که برادران هزاره به تعداد چهار هزار مرد جنگی از بامیان و یکولنگ به طرف کابل یلغار میخواستند بنمایند که امیر از خبر از دست دادن پنجده در راولپندی در عین که در جلسه بود با خیر گشت و روزی بعد ان بدون انتظاری نتایج ملاقات با انگریز ها از روالپندی روانه کابل گشت و با خانواده چرخی به طرف هزاره جات که ایرانی های قاچار به نام خراسان ساختن از افغانستان خار زیر دمب برادران هزاره گذاشته بودند . راه افتاد و دمار از روزگار این برادران در اورد . دوم : زمین های که برادران هزاره به نافلین در زمانی شروع صده 1300 به خاطر خشک سالی به برادران جنوبی که در کوهساران به فقر گرفتار شده بودند به خوشی خود به دو قیمت للمی و ابی هدیه دادند و امضا های شان امروز در زیر کاغذ های قباله ناقلین که امروز شما انها را دشمن میداند درج است . این جا نه سمسمور افغان و نه سمسمور پشتون و نه انبساط قومیتی فقیر پشتون در کار است . شما فقط تاریخ را خط به خط نخوانید ولی نگاه عمیق در استراتیژی های که در عقب تصامیم هر عمل که انجام شده است نیز نگاه کنید و شرایط دانش سال های 1300 را نیز مد نظر بدارید . امدیم روی دین خداوندی : که محمد که اصلاء نه سواد خواندن داشت و نه سواد به اندازه که اسم خود را بنویسد و یا خلفای مغرض چهار طرف محمد از جمله عمر و علی و عثمان و ابوبکر نشان میدادند که محمد سواد ندارد در حالیکه محمد در اخرین لحظات جان به حق شدن از عمر توطه کاغذی و قلمی خواسته بود و عمر از حاظر نمودن قلم و دوات انکار نموده بود . نظر به گفته راویان محمد میخواست وصیت خاصی به پیروان خود بکند در ان نامه . من فکر میکنم که میخواست در ان نامه بنویسد که دین اسلام و خدا و تمام تشکیلات عربی که من در اورده ام ساخته دست چند تا قبیله سالاری عربی است و هیچ ربطی نه به خدا و نه عالم روحانی من ساخته دارد . میگذریم . اگر ما قرآنی که محمد برای مسلمانان میراث گذاشته است خوب نگاه کنیم و خوب حلاجی کنیم شاید زیاد تر از چهارده صفحه ان بدرد مسلمانان نخورد و باقی را عرب های حماسه سرا به کتابی قطوری تبدیل نموده اند . میگذریم : شخصیتی که از خدا در قران ساخته شده است از خدایی که در طورات و انجیل و زبور میباشد فرق دارد . در حالیکه همیشه گفته اند که خدا ( یکی ) است . میگذریم : در قران در باره ساختن انسان در شش روز و روز هفتم خوابیدن یا استراحت نمودن را شرح داده اند که یعنی خدا در شش روز فقط مرد را ساخته بود و از زن خبری نبود , زن را خدا در موقعی ساخت که ادم را از بهشت لگد زده بیرون میانداخت به خاطری که نافرمانی نموده بود . در حالیکه خدا با ( اراده ء ) خود میتوانست ادم را مهار نماید . القصه ادم از بهشت بیرون انداخته شد و در اخرین لحظات خداوند از قبرغه چپی ادم حوا یا زن را خلق نمودن . اصلاء مثلی که خدا نمیدانست که چند لحظه بعد چه باید بکند . تا اینکه بابه ادم و بی بی حوا خود را تک و تنها در روی کوه ( ادم س پیکس ) که از زمین به اندازه بیست هزار زینه پله به بلندی واقع شده است در وسط سری لنکا خود را بی یارو مدد گار یافتند . در همین حال خدا از شیطان که یکی از دست یاران خدا بود میخواهد که ادم را که چند لحظه قبل اشتباه نموده از امر خداوندی سر باز زده بود و از بهشت بیرون انداخته شده بود ( سجده ) نماید . شیطان به خدا میخندد که از من که از نور ساخته شده ام به موجودی که نه تنها به تو احترام نگذاشته است میخواهی سجده کنم . از ان جا شیطان اولین مبارز کاینات در مقابل من در اوردی های خدای قد علم میکند و نفی خدا را اعلام میکند و خود تا امروز مانند امام زمان غیب است . این داستان خلقت انسان از نگاه دین را فعلاء داشته باشید بعداء من از داستان خلقت خدا به شما معلوماتی فراهم خواهم ساخت . ولی به شرطی که فکر نکنید که اگر برای دفاع ازخدا به من فحاشی نکنید به دوزخ خواهید رفت . پس منحیث یک افغان محترم همیشه از دماغتان برای حل کمی و کسر های خداوندی استفاده کنید , مطمیناء شما نه تنها ضامن نسل خود خواهید شد بلکه اینده دنیا را مطمین خواهید ساخت .

  • خواهش میکنم که فحاشی نکنید . ادم بسیار کودن و غبی معلوم میشود , تشکر بسیار .

    • آقای میرویس ظاهر!
      هرکسی را میتوان از دوستان ورفقای ماحول وی شناخت. ترا چرا باید مورد مذمت قرار داد درحالیکه آقای ربانی بغلانی در دیوانه بودن جنابعالی شهادت داده است که شما ازمردم وجامعه ای که درآن جا زنده ګی دارید بریده اید. خودت از انسانها نفرت پیدا کرده ایی واین جای خوشی است زیرا هر وقتیکه یک فرد جاهل وعقده ایی برضد یک دین برحق قد علم کند حقانیت آن دین بیشتر ثابت میګردد
      خودت با این کامنتهایت نشان داده ایی که واقعا اوغان اصیل هستی زیرا اوغان ازقدیم تنها نیم قرآن را قبول کرده بود وحالا تو به همه اش پشت کرده ایی
      تو کی هستی که درمورد دین ودیانت این جا می نویسی ؟ چند سال تحصیلات دینی داشته ایی؟ بکدام زبانها بلدیت داری؟ اګر معیار با سواد بودن ترا در همین کامنتهایت درنظربګیریم جنابعالی بیسواد تشریف دارید چه برسد ازاینکه از تو درزبان عربی امتحان بګیرم . مګر سخنان وبرداشت تو از قرآن وتاریخ میتواند برای دیګران سند باشد؟
      آقا! شما دیوانه تشریف دارید.

      زمانیکه خودتان اعتراف دارید که نود وپنج درصد اوغانها تنها زنان درکانادا قمار باز والکولیست تشریف دارند چه شکی وجود دارد که خودتان یکی از به اصطلاح مردان آنها نباشید. که حالا بی پول شده اید ومیخواهید اینجا درکابل پرس برایتان یک مضمون وسرګرمی پیدا کنید؟
      افغان افغانیت وافغانیزم به جنابعالی مبارک باد میګویم . آنچه که میان ماو شما فیصله می کند شمشیر است وزور، آنطوریکه خودت با افتخار از عملکرد جد کونی ومفعولت امیر عبدالرحمن دفاع میکنی . ضدیت جناب عالی باخراسان تاریخی وتوجیه عملکردهای عبدالرحمن وغیره همه نشان از یک مرض وبیماری روانی دارد که آقای بغلانی در پیام دیګرخویش آنرا درمورد شما بکار برده اند ومن ازتکرار آن اجتناب می کنم.
      درمورد اوغان وپیوند آن با طوایف ګمشده ای بنی اسراییل درجای دیګری برایت نوشته ام تکرار آنرا ضروری نمی دانم

    • Qorab qor ! Ariana , Bakhtar , khorasan waqte shro ba nabode kard ke gad wahshe wa adam kharat , Tamocheen (Changiz) en sarzamen ra taro mar qalo qam kard wa nasel barbare Hzara-e khodra bary jenayaat bade baqe gozasht ke bad bakhtana mahgerate Uzbek , trkman ....asalat-e watan ra maskh kard . natega , shoma agenabe hay wahshe bodet ke behtaren chans nejat khorasn az qabela-e manhos wa khod frosh Aowghan bary hmesh az dast raft

    • واه واه ، شاهین جان!
      نشود از همان شاهین های باشی که به خاطری که نشود پیش دیگر شاهین کم نیایی، زاغ را به خاطر کو... دادن به دنبالت می بری، جالب است که کامپیوتر را به اصطلاح On کرده می توانی و روی Internet borwser رفته می توانی و بلاخره کابل پرس? را باز می کنی و فارسی را هم با تمام کامنت ها می خوانی، ولی بالاخره پیام آخرت را با تیر خلاص و آنهم با Transe lattering می گذاری. والله نور علی خان بلا می کنی.

  • جناب محترم نورعلی صاحب !

    با عرض حرمت فروان عرض نمایم که من با شما و یا هیچ کسی دیگری دشمنی خصوصی ندارم و به همه منحیث افغان احترام دارم ولی وقتی مرا مجبور مینماید باید به اطلاع شما برسانم که شما از جمله کسانی خود را پیش نمودید که اول از نام شما ( نور علی ) باید شروع نمود . علی در اصل یکی از قاتل ترین شخصیت های اسلامی است که به نام دژخیم در همه شبهه جزیره عرب مشهور است . یک روز به خانه محمد وارد شد و خدیجه زن محمد به علی کفت : یا علی خداوند ترا بکشد که تو پسر کاکای مرا کشته ایی , مگر او چه گناهی کرده بود . علی در جواب گفته بود که : یا خدیجه راست میگویی , اگر دروغ میگفتی سر ترا نیز قطع میکردم . علی روزی سگی را دیده بود که یک پایش را بالا گرفته به دیوار میشاشد , علی نمیفهمید که سگ چرا پای خود را موقع ادرار نمودن بالا میاندازد . از رهگذاری پرسیده بود : رهگذر در جواب گفته بود که : این سگ جوان شده است . امروز اشخاص عالم اسلامی از این واقعه داستان درست نموده اند که بعنی از نفهمیدن سوال نمودن نه تنها عیب نیست بلکه درست هم است و میگویند که نهج البلاغه گفته های سلمان فارس است . وقتی کسی عاشق فهمیدن ادرار نمودن سگی در کوچه و بازار باشد از کجا ان همه مخ که حرف های کته کته مانند حرف های سلمان پارس بزند . علی کسی است که در مسجدی بعد از فتح جنگی فتح الفتوح در مقام قادسیه بعد از دستگیری خانواده بی پناهی یزد گرد سوم در مسجدی میخواست به شهبانویه دختر یزدگرد که بعداء زن امام حسین شد و امام جعفر از او به دنیا امد , تجاوز کند , ولی محمد مانع کاری او شد و به شهبانویه به خاطری که دختری پادشاهی است اجازه داد تا مردی از مجبوریت برای خود انتخاب کند . ولی وای به ان دختران و زنانی که توسط علی و عمر حسین و حسن بعد از ختم جنگ قادسیه در ایران به انها تجاوز گشته بود و در نتیجه امروز اخوند های ایرانی لنگی های سیاه بر سری خود میزنند نه به خاطری مرگ اهل و بیت محمد در عاشورا بلکه به خاطری داماد شان امام حسین که شهبانویه را ایلاه داده در جنگ کربلاه خود را بی فایده در مقابل یزید کشته بود . شاید شنیده باشید این شعر را که : (( علی را کی شناسد هر منافق )) بلی علی را هر منافق نمیشناسد ولی من که منافق نیستم و یک افغان محکم به اصولیات افغانی هستم هر دژ خیم و قاتل و دزد و رهزنی صداقت و شرافت مردم را میشناسم حتی علی را که با مشوره او محمد بن قاسم جوانی که هنوز پشت لب سبز ننموده بود به خانه چدر کلان تو وارد شد و شمشیر را بر گردن تو گذاشت و پدرت را مجبور به قبول اسلام ساخت . پس ما باید اسلام را به زور شمشیر از کشور خود بیرون کنیم نه ترا . اسلام با شمشیر به افغانستان وارد شده است و به زور شمشیر باید از افغانستان بیرون رود . من از این مسایل برای مرعوب ساختن شخصیت محترم یک افغانی مانند خودت استفاده ننموده ام , بلکه واقعیتی است انکار ناپذیر و خواهش مندم که از انتخاب رهبران خود از درون قبر ها بپرهیزید و مسولیت را قبول کنید و خود را برای همه برادران خود مصدر خدمتی بسازید تا همه افغانستان را شریکی زنده گی خود یابید . صبر من الشخصی ولفتح القریب .

    • هم میهن عزیزم میرویس ظاهر !
      نخست از همه سلامت باشید که سری به سایت ها میزنید و مطالعه میکنید این جای شکر است . و اما شما برادر عزیز اشتباه نموده اید که من فقط یکبار جواب شما را دادم و اسمم را نیز نوشتم . شما با کسی دیگر طرفید . اولاً به حیث برادر و هموطن ضمن احترام به نظریات تان پیشنهاد میکنم که بهتر است به عقاید هموطنان تان احترام داشته باشید . شما خوب میدانید که مردم ما در چه حال اند . و شما که جوان روشنفکر معلوم میشوید لازم است در باره ی راه های برون رفت معضلات وطن مان ازین وضع فکر کنید و چیزی بنویسید ؛ ضمناً موضوع بحث ما و شما مشکل معارف بطورخاص در ولایت بدخشان و بطور کل میتواند در سطح افغانستان باشد . شما از از اصل موضوع خارج شدید و سرانجام موضوع دین را در میان کشیده با هموطن دیگر و همچنان به یقین با همه ی مردم وطن تان که مسلمان اند و خوش ندارند به دین شان توهین شود طرف شدید . من در موضوعی که شما شامل بحث شده اید در روی سایت ابداً بحث نمینمایم و بهتر میدانم که شما نیز با حرمت به عقاید خانواده و مردم تان درین موارد بحث تخریب آمیز نکنید . بنظرم احترام به عقاید همه ی مردم دنیا وجیبه ی هر فرد جامعه ی انسانیست . نورعلی دوست

    • اقای ظاهر،در قسمت جمله ذیل تان:
      "علی کسی است که در مسجدی بعد از فتح جنگی فتح الفتوح در مقام قادسیه بعد از دستگیری خانواده بی پناهی یزد گرد سوم در مسجدی میخواست به شهبانویه دختر یزدگرد که بعداء زن امام حسین شد و امام جعفر از او به دنیا امد , تجاوز کند , ولی محمد مانع کاری او شد و به شهبانویه به خاطری که دختری پادشاهی است اجازه داد تا مردی از مجبوریت برای خود انتخاب کند"

      باید به عرض برسانم که در وقت تسخیر امپراتوری فارس،محمد مرده بود.شاید آنکسی که در لیلام دختر یزدگرد اشتراک نموده باشد، عمر بچه خطاب باشد.
      بخاطر باید داشت که فکر تجاوز علی بر شهزاده فارس نیز چیز جدیدی و برخلاف تعلیمات محمدی نبوده و نیست.مگر خود محمد بعد از قتل پدر و شوهر صفیه که یهود و از قوم بنی قریضه بود بر او تجاوز نکرد.البته در آن وقت صفیه هفده ساله بود و محمد پنجاه و چند ساله.شوهر صفیه را بخاطری کشت که بیوه گردد و همان شب بر او تجاوز نمود.

    • محترم مصطفی ظاهر!
      این همه جنایاتی که شما از آن نام برده اید، در گذشته معمول بوده و شمه ای کوچکی از شهکار های مسلمانان بر ضد غیر مسلمانان بوده است. ناگفته نباید گذاشت که پیروان بعضی ادیان دیگر نیز در اجرای اعمال مشابه، از اسلام و مسلمین دست کمی نداشتند.اما اجرای این اعمال از جانب مسلمین و تائید آن در احکام اسلام که مدعی داشتن بهترین قوانین و رهنمایی های اسمانی (؟؟!!) برای بشر میباشد (و مهمتر از همه اینکه مشابه همین اعمال از جانب خود محمد نیز انجام یافته ) خجالت آور تر است.
      پس با تحولاتی که امروز نصیب بشر گردیده وبا در نظر داشت حقوق انسانی که امروز انسانها مدعی داشتن آن میباشند،اگر یکبار دیگر حوادث گذشته را باز خوانی نمائیم ، به یقین از اعمال شنیع سردمداران مسلمین به شمول محمد که خود را پیامبر میدانست ،خوشحال نخواهیم شد.حمله به سرزمین های دیگر،کشتن انسانهای بیگناه در شهر ها و دهات ، اسیر کردن زنها و فرزندان شان،و بعدآ استفاده از آنها به حیث غلام و کنیز.بعدآ تجاوز جنسی بر آنها، یا فروختن شان در بازار ها و چپاول دارایی های مردم و...و دریافت خمس از جانب قاتلین انسان و انسانیت بنام امام و امامزاده ها و غیره سردمدارن سفاک وو....

      پس فرق این دین با اعمال چنگیزیان و غیره استعمارگران عصر قدیم و عصر حاضر چه میباشد؟محمد به کدام جرئت خود را رحمت للعالمین میداند؟
      در گذشته وقتی در مکتب در مورد مبارزات مسلمین مطالبی رادر تاریخ یا دینیات میخواندیم ، چنین ذهنیت بر ما تحمیل میشد که کشته شده گان همه کفار و مستحق مرگ بودند.چون آنها دشمن خدا و رسولش(هه هه ) بودند.بعدآ در دانشگاه ،وقتی با نظر وسیع تر به مطالب مشاهده کردم، متوجه شدم که نه آنها کافر و مستحق مرگ و مجازات نه بلکه انسانهایی بودند که حق داشتند عقاید خود را داشته باشند.البته بدون آنکه کسی دیگری را مجبور به پذیرفتن آن نموده باشند.این محمد بود که بجان آنها افتیده بود و برای آنها اعلان میکرد که بیائید و از من پیروی کنید.
      به یقین کامل وقتی برای یک لحظه چشمان خود را ببندیم و خود را در چهارده قرن قبل قرار بدهیم و فکر کنیم که در یک قریه ای هستیم و یکباره یک گروه وحشی بر ما حمله ور شده و بعد از قتل پدر و یا برادر و یا خود ما ، بقیه را با خود برده و زنهای قریه را بین هم تقسیم کرده و مالهای شانرا به تاراج ببرند.باز هم به حال آن انسانی فکر کنید که زنش و خودش را یک نفر اسیر کرده و همسرش را کنیز نموده و تجاوز بر او را حق دینی و دینیوی خود بداند.و مرد بیچاره را مجبور به کار های شاقه منزل و زمین خود نماید.
      پس همین است پیام و تاریخ سیاه اسلام و محمد؟؟
      نفرین بر محمد و دین سیاه اش.از همه بیشتر نفرین بر تشیع که مزخرف ترین برداشتی از اسلام نموده است.
      دین اسلام در قلمرو انسانیت جا ندارد.

    • آقا ویا خانمی که نامت را ننوشته ایی وفقط باد را ازبدنت خارج ساخته ایی، اګر قرار باشد که قضاوت خودت را معیار انسانیت ورحمت قرار دهیم پس نفرت خویش را بر دشمنان مسلمین نیز که در ادوار مختلف مسلمان ها را بجرم مسلمان بودن شان قتل عام کرده اند، وتاکنون هم ادامه دارد باید بفرستی تا صداقت خویش را به اثبات برسانی چرا اینطور نمی نویسنی نفرت برجنګ وجنګ افروزان از اول تا تا همین اکنون بدون درنظرداشت حق وباطل بودن طرفین درګیر تو معنای رحمت را میدانی که رحمت یعنی چه؟ آیا برپلنګ تیز دندانیکه قصد خوردن ګوسفندان را داشته باشد ترحم لازم است؟

    • naweshta bala aslan amalkard taliban ra monakes namoda na jang hay mosalmanan ra dar zaman payghambar

  • این میرویس ظاهر یادیوانه است یا به مرض گرفتاراست.
    اصلاً این مرتیکه نمیداند که امام جعفر صادق نوه علی (ع) است . دوم اینکه اگر اسلام درافغانستان آمده باکدام زور میتوانی آنرابیرون کنی . اگر طالب بیاید بااسلام وعقیده مسلمانی اش . وای بحالت وخانواده ات میشود. نمیدانم بعضی بی فرهنگان چند کلمه نوشتن رایادگرفتن ، ادعای باسوادبودن میکنند. چون عرب ها به گفته خودت به خانوداده های شما تجاوز کرده اند پس همه شما حرام زاده استید. درمورد مقاله نورعلی دوست باید گفت که نورعلی وهم قطارانش متهم به قتل چندین های انسان استند خصوصاً جناب شان بحیث منشی درولسوالی کشم باعث قتل چندین انسان گردیده است. این ها خودکشان بیگانه پروراستند. دیده بصیرت شان کورشده تابدانندمدیرتعلیم وتربیه شغنان یک تحصیل یافته ودانشمند شغنانی است . ولی خلقی نیست واین مسئله مثل مرچ ونوشادر درمقعدنورعلی دوست وبرادرش بازمحمد وسایر خلقیهای شغنان گردیده وبی شرمانه بهر جاکه نبودسرک نکشیدن تاغازی بیک نام مسئول معارف شغنان راازکاربرکنارکرده ویک آدمکش خلقی رابجای آن بگمارند. نورعلی دوست ازپروسه صلح تقلبی ات معلوم است که نیات پاک نداری . برادرمفعولت به عنوان وازرت معارف چه غلط های نه نوشته ولی بی شرمانه صدای صلح رابه گوشهاطنین اندازمیکنید که گویا حامی وپیشگام صلح استید وبایدبه آن برادرحرامزاده ات بگوکه ازاین غلط هانکند. بگودرزمان معاونیت کمیته ولایتی حزب که سمت آنرابرعده داشتی این کاررانکردی؟ تازمانیکه دندان سگ تیزاست گازمیگیردوزمانیکه ازگازگرفتن ماندغارمیپالد. برو آقای دوست خرخودت استی وهمقطاران انسان کشت که میخواهی ماهاراباحرفهای زنانه ات بفریبانی. لعنت خدابرتووامثال آدمکشهای مثل توگورت راگم کن اولاد جنده

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس