تحقق نظام فدرالی؛ متضمن حاکمیت مردم سالاری در آینده افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
با شر و فســاد و فتنه پیکار بکن
راه شرف و عـدالت هموار بکن
پیــــغام زمان و زنده گی را بشنو
رو خسـته دلان خفتــه بیـدار بکن
" فروغ هستی "
در باور کاوشگران امور، جامعه شناسان، تاریخ دانان و خردمندان؛ شرایط و پدیده های زورگویی، زراندوزی، خشونت، تصاحب قدرت و نظایر این ها در بطن نظام مادرشاهی آهسته آهسته خلق گردیده و بالاخیره باعث ایجاد نظام طبقاتی برده داری شد که از جمله نخستین پدیده ظالم و مظلوم در جامعه پدیدار گردید. از آن وقت به بعد؛ قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محور استیلای طبقات حاکمه و استثمارگران متمرکز گردید و در مقابل بیش از 99در صد افراد جامعه، مورد هرگونه بی عدالتی، حق تلفی، بی سرنوشتی، کشتارهای دسته جمعی و هزاران مصیبت دیگری قرار گرفتند.
زمان که استبدادیان و طبقات حاکمه به انحصار قدرت، استثمار، جنایت و مطلق العنانی در برابر اقشار مختلف طبقاتی مردم عامه و تهی دستان ادامه می دادند؛ در برابر؛ نخله های دادخواهی، آزادی نگری، حق طلبی، عدالت خواهی و خواسته های دیگری مدنی و مترقی توسط آگاهان امور جامعه در مقابل خودکامگان، قصرنشینان، امپراتوران، شاهان و سایر فرعونیان وقت نیز نطفه گرفته تا اینکه «قدرت های متمرکز طبقاتی ستمگران» بی اعتبار شدند و کاخ های بی دادگران یکی پی دیگری متزلزل شده و قسمتی نیز از هم فرومی رختند.
در امتداد مبارزات مادی، معنوی و اجتماعی جامعه با زیربنای عقلانیت سیاسی و طلوع فکری اندیشمندان بوده که تدریجآ پیش زمینه های تحقق عدالت سیاسی و نظام سیاسی غیر متمرکز فدرال پارلمانی در برخی از کشورهای جهان به وجود آمد و «سیستم فدرالی» عملآ پا به عرصه وجود گذاشت. از همین رهگذر است که نظام سیاسی غیر متمرکز فدرال پارلمانی یکی از داشته ها و مبارزات بشری در پرتو تاریخ می باشد که کاخ استبداد و زورمندان زمان را به لرزه درآورد و نوید آزادی، کثرتگرایی، انسان دوستی، مدنیت پروری، خردورزی، تعقل گرایی، ترقی، وحدت ملی، ملت سازی، دولت سازی غیر متمرکز و... تحقق نظام مردم سالاری را در مقابل «نظام های مطلق العنان و متمرکز سیاسی» در سراسر جهان برای عالم بشریت به ارمغان آورد.
در این صورت، فدرالیزم با این باور چنین معرفی می گردد:
«فدراسيون: فدراسيون عبارت است از سازمانى مركب از گروههاى سرزمينى خود مختار كه همه شان متفقا" و به طور منظم و مستمّر در نهاد ها و تصميمات حكومت مركزى مشاركت دارند. فدراسيونها نهادهاى هستند كه به طرز تفكرهاى مختلف فلسفه فدراليزم وابسته اند.
هر چند كه اصطلاح و نظريه فدراليزم خيلى سابقه ندارد، اما از عصر باستان تا به امروز تاريخ شاهدى مدلها، فورمها و ساختارهاى فراوان فدراليزم با تركيبات و اشكال مختلف آن بوده است. اولين تئوريسن و يا نظريه پرداز فدراليزم يوهنيس التوزيوس Johannes Althosius) ۱۵۵۷- ۱۶۳۸ (بود. او تحت تأثير نظريه كلوين(Calvin) و مكتب هربورنر (Herborner) در اثر مهم و مشهور اش (Politica methodice digesta atque exemplis sacris et profanis illustra) فدراليزم را به عنوان يك قاعده، اصول، شكل و ساختار سياسى توصيف ميكند.» (1)
به این صورت به مشاهده رسید که فدرالیزم به عنوان یک میکانیزم سیاسی عادلانه و دموکراتیک تشریح گردید و در بستر زمان، نظر به شرایط عینی و ذهنی برخی از کشور ها مورد تطبیق قرار گرفت و بدین وسیله مسایل نژادی، قبیلوی، دینی، مذهبی، قومی، منطقوی و سایر تضادهای زیانبار را در دستور حل قرار داد. در همین ارتباط بوده که: «ما در جهان مدلهاى زيادى از فدراليزم داريم. امروز بيش از ۲۲ كشور فدرال بر بيش از ۵۱ در صد خاك دنيا حكومت ميکنند و نماينده ۳۹ در صد از مردم جهان هستند. در قرن ۱۸ و ۱۹ مدل فدرالى به مدد جوامع اروپائى و آمريكا رسيد و آنها را در حل مسائل و معضلات دولت-ملت يارى نمود و به اين وسيله اين انديشه از يك ارزش و اعتبارى در انديشه سياسى بر خوردار شد و دانشمندانى مانند التوزيوس, پرودون، روجيمونت،كانت و روسو اين انديشه را از نظر تئورى بسط و گسترش داده و به آن اعتبار بخشد.» (2)
آیا در نظام فدرالی، حقوق عادلانه و دموکراتیک دینی، نژادی، مذهبی، قومی، سمتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، هنری، ورزشی و انسان دوستان کلیه اقشار اجتماعی جامعه افغانستان در پرتو قانون مردم سالار، قابل حل خردمندانه و عاقلانه نخواهند بود؟ آیا تطبیق نظام فدرالی پارلمانی و قانون دموکراتیک آن در افغانستان؛ بیانگر مشارکت عادلانه تمام اقوام و اقشار اجتماعی جامعه در قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه این حیطه دوست داشتنی ما نخواهد بود؟
به این کلام ماهیت اصلی فدرالیزم به این معنا بوده که:«فدرالیسم در حقیقت راه حلی است در جهت ارضای گرایش های استقلال طلبی در میان گروههای نژادی، جغرافیایی و ملی که هر کدام قصد حفظ منافع خود را دارند و در عین حال، به دنبال آن هستند که با پیوند دادن سرنوشت خود با سرنوشت سایر واحدهای دولتی، نژادی، جغرافیایی و ملی، بر قدرت خود بیفزایند و یا جلوی هجوم و خطر حمله کشورهای دیگر را بگیرند.» (3)
آیا در محور نظام فدرال پارلمانی؛ انگیزه ها و عوامل «دفاع دل انگیزانه مشترک تمام اقوام» ساکن در کشور، در برابر تجاوز بیگانگان به وجود نخواهند آمد؟ آیا با تطبیق نظام فدرال پارلمانی دموکراتیک در آینده افغانستان؛ علایق و ذوق دل انگیزانه آحاد مردم و همه اقوام کشور در ایجاد همبستگی ملی مورد ترغیب و تشویق قرار نخواهند داد؟ آیا نهادینه سازی نظام غیر متمرکز سیاسی در کشور ما؛ ریشه ها و عوامل استبداد سنتی، قبیله گرایی، قوم پرستی، زن ستیزی، جهل پروری و امثالهم را در آینده افغانستان نخواهد خشکانید؟
دانشمندان امور جامعه؛ فدرال و فدرالیزم را به مثابه عدم تمرکز قدرت اداری معرفی کرده و قدرت حاکمان مستبد را در چوکات قانون اساسی دموکراتیک فدرال محدود کرده و جلو مستبدین را از مطلق العنانی و دیکتاتوری گرفته است. به این صورت، خواست، اراده و آرمان های والای آحاد مردم در «حاکمیت غیرمتمرکز سیاسی» تبلور یافته و باعث تولد پیش زمینه های مادی، معنوی و اجتماعی نظام مردم سالاری در کشور می گردند.
به سخن دیگری، عدم تمرکز اداری عبارت از: «واگذاری اتخاذ تصمیمات لازم الاجرا درباره پاره ای از امور به مقاماتی که نسبتا مستقل از قوای مرکزی هستند» (4)
در نظام فدرالی غیر متمرکز سیاسی، قدرت مشترک است که منعکس کننده خواست های عادلانه آحاد افراد جامعه بوده و باعث انکشاف متوازن مناطق زیست تمام اقوام کشور مطابق با قانون اساسی دموکراتیک می گردد. در سیستم فدرالی، شخصیت حقوقی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تمام افراد جامعه به صورت دموکراتیک و عاقلانه به رسمیت شناخته شده و جامعه دارای «ماهیت نوین مردم سالار» می گردد.
در حال حاضر «در کشور های دیگر مانند المان، ایالات متحده امریکا، کانادا، استرلیا، هند، افریقایی جنوبی، ارجنتاین، مکسیکو و برازیل سالهاست که سیستم فدرالی با دموکراسی خلط شده و یکی از بهترین شیوه های حکومت داری را به نمایش گذاشته است. فدرالیزم در کشور های مذکور به صفت موفق ترین سیستم رهبری جامعه و یکی از میتود های آزمود شده ای همزیستی میان ایالات مختلف در یک سیستم را به جهان معرفی کرده است » (5)
از وقت که سیستم فدرالیزم در برابر نظام های مختلف پادشاهی سنتی، امپراتوری، فیودالی، سرمایه داری و سوسیالیزم عرض وجود نموده؛ چانس حضور غیر مستقیم مردم در حاکمیت به وجود آمد و اوضاع اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، محیطی، روانی و سیاسی مردمان فرو دست عادلانه گردیدند. یکی از نمونه های مهم نظام غیرمتمرکز سیاسی فدرال از جمله در آلمان چنین است:
«فدرالیزم در المان نتیجه پروسه تاریخی تشکل این کشور در طی سالهای طولانی میباشد . بعد از جنگ جهانی دوم کشور های پیروز به استثنایی اتحاد شوروی وقت، بعد از چهار سال اشغال این کشور در کنفرانس لندن د ر 08 . 05 . 1949 بر سر تشکیل یک سیستم فدرالی در المان به موافقه رسیدند . یکی از دلایل عمده و اساسی پیش بینی سیستم فدرالی برای المان محدود ساختن صلاحیت های سیاسی دولت مرکزی المان از طریق تقسیم قدرت وصلاحیت ها در سطوح مختلف بوده است. بنابر موجودیت حس عظمت طلبی و جهان گشایی المان قبل از جنگ جهانی دوم ، تلاش به عمل آمده تا قدرت وصلاحیت ها در جمهوری فدرالی المان طوری تقسیم شود که از امکان تکرار این وقایع جلوگیری به عمل آید . روی همین اصل قدرت در جمهوری فدرالی المان میان حکومت مرکزی، ایالات و محلات تقسیم گردیده که هر بخش توسط قانون تنظیم میگردد. در سیستم مذکور هیچ مرجع صلاحیت مطلق نداشته بلکه تمام مراجع قدرت چه مرکزی و یا ایالتی از طریق نماینده های انتخابی خود در اتخاد تصامیم شریک میباشند . سیستم فدرالی المان متشکل از ایالات خورد وبزرگ است که هر کدام در برابر قانون حقوق مساوی دارند . بر اساس قوانین المان، ایالات غنی سالانه یک مقدار از درامد خود را به آن ایالات که درامد مالیاتی شان کم بوده و تکافوی نیازمندی های سرمایگذاری در بخش های عام المنفعه را نمیکند ، کمک می نمایند . این خود یکی از نماد های سیستم فدرالی متکی بر همکاری میباشد.» (6)
جمهوری فدرالی آلمان نه تنها یکی از موفق ترین و ثروتمند ترین کشورهای اروپایی می باشد؛ بلکه در اقتصاد، صنعت، تخنیک، فرهنگ و... سیاست های جهانی نقش بس تعیین کننده را نیز به عهده دارد و در تطبیق قانون دموکراتیک فدرالی، دارای شهرت باسزای بین المللی نیز می باشد.
از پژوهش های علمی و تجارب عملی در کشورهای فدرالی به اثبات رسیده که حقانیت و مفدیت فدرالیسم را این گونه شرح می دهند:
«1. تقسيم قدرت به شكل عمودى در اين نظام در پهلوى تقسيم قدرت به شكل افقى (تقسيم قوا به سه قوه اساسى يعنى قوه اجرائيه، قوه مقننه و قوه قضائيه) باعث جلوگيرى قدرت به دست يك عده محدود شده و به اين صورت از سوء استفاده قدرت بهتر جلوگيرى ميگردد.
۲. در نظام فدرالى آزادى هاى فردى و اجتماعى بهتر عمق و گسترش می يابد لذا دموكراسى بهتر رشد ميکند.
۳. تقسيم قدرت به شكل واحد هاى كوچك باعث برقرارى رابطه بهتر مردم با مسئولين آنها شده و اين بر قرارى رابطهاى مستقيم مردم با مسئولين آنها باعث رسيدگى بهتر مسئولين به مشكلات آنها ميشود.
۴. اين نظام باعث رقابتهاى سالم بين ايالتها خواهد شد تا هر يك به ديگرى نشان دهد كه طرحها و برنامههاى او موفقتر از ديگران است. در صورتى كه اين طرحها موفق باشند ميتوانند در سطح كل كشور به اجرأ در آيند و عملى گردنند و گرنه اصلاح گردند و يا لغو گردند و در نتيجه خسارتها به حد اقل برسد. اين قضاوت را مردم با آراى خويش در انتخابات ميکنند.
۵. در نظام فدرالى تقسيم كل نظام به واحدهاى كوچك باعث حفظ حقوق اقليتها و باعث امكان همكارى بهتر آنها در اين نظام خواهد شد.» (7)
در فصل اول و ماده اول نظام سیاسی ایالت چنین نگاشته شده است: «جمهوری فدرالی اسلامی افغانستان کشور کثیرالملیت بوده که بنا برخواست اکثریت مردم و علایق فرهنگی، مذهبی، زبانی و سیاسی، ایالات در قلمرو آن تشکیل می گردد.» (8)
شاد روان استاد عبدالعلی رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان در مورد فدرالیزم چنین فرموده است: «حزب وحدت اسلامی خواستار بوجود آمدن یک سیستم فدرالی در افغانستان و شناسایی رسمی کلیه گروههای قومی توسط دولت است» (9)
منتقدین ضد استبداد، نخبگان انسان سالاری، رهروان عدالت اجتماعی، فرزانگان خردمند سیاسی و ترقی خواهان دلایل خویش را به حقانیت، طرفداری و رسالت سازنده فدرالیزم این گونه تبارز می دهند:
۱. در يك سيستم فدرالى ارزشهاى دموكراتيك ميتواند به گونه ای بهتر عملى ميگردند. از طريق انتخابات در سطوح مختلف (دولت مركزى، ايالات و ناحيهها) براى مردم امكانات زيادى مساعد ميگردد تا در مسائل سياسى اشتراك ورزند و از اين طريق بيشتر با سيستم سياسى احساس هم هويتی كرده و آن را از خود بدانند. اين مسئله در نهايت باعث ثبات سيستم و كارايى بيشتر آن ميشود.
۲ . در نظام فدرالى وظايف، معاملات و اجراعات دولتى به علت سپردن و تقسيم كارها به اعضائى كوچك و كوچكتر اين نظام بيشتر قابل روئيت بوده و برعكس نظامهاى تمركزگرا امكان كنترول و تأثيرگزارى اجرأت بر آن زيادتر موجود ميباشد. برعلاوه دولت مركزى از بسيارى كارهاى خرد و ريز سبك دوش شده و ميتواند به كارهاى مهمتر و بزرگتر به صورت بهتر رسيدگى كند.
۳. در سيستمهاى فدرالى امكان سپردن ايدهها و نظريات به دست تجربه و آزمون با ريسك كمتر و برد زيادتر وجود دارد. به طور مثال وقتى يك ايده در يك ايالت عملى گردد، در صورتى كه اين ايده موفق از آب درآيد، ميتواند به ديگر ايالتها نيز پياده گردد و از آن همه ايالتها سود ببرند، اما در صورت عدم موفقيت خسارت آن فقط در سطح همان ايالت باقى می ماند.
۴. نظام فدرالى مانع تمركز قدرت ميشود. تقسيم قدرت به شكل افقى (قوه مقننه، اجرائيه و قضائيه) با تقسيم قدرت به شكل عمودى (دولت مركزى، ايالتها، ناحيهها) آن كامل ميگردد و به اين وسيله تمركز قدرت محدود ميگردد. دولت مركزى و دولتهاى عضو مجبور اند تا براى انجام وظايف شان باهم كار مشترك كنند، همديگر را كنترول كنند و از يكديگر بياموزند.
۵. در نظام فدرالى احزاب مجبور به رقابت با يكديگر ميباشند. سيستم پارلمانى در سطح مركز و ايالتها احزاب را وادار ميکند تا پيوسته براى جلب آراى مردم با آنها در تماس باشند و با دلايل و استدلالهاى قوى آنها را از خود راضى نگهدارند. تشكيل دولت در سطح يك و يا چندين ايالت اين شانس را براى احزاب اپوزيسيون ممكن میسازد تا لياقت و شايستگى خود را ثابت نمايند و از اين پيروزيها براى گرفتن قدرت دولت مركزى بهره بردارى كنند.
۶. در نظام فدرالى نياز به رهبران سياسى مجرب و با لياقت بيشتر ميباشد تا در يك نظام تمركزگرا. ايالتها در حقيقت ذخيرههاى خوبى از سياستمداران با دانش، توانا و خبره براى دولت مركزى ميباشند و در جانب مقابل پارلمان دولت مركزى هميشه رهبران خوبى تقديم ايالتها كرده است. اين چرخ مدور امكان دست به دست كردن قدرت دولتى را به خوبى و بدون مشكل مهيا كرده و سياسيون مجبور ميگردند تا براى اثبات لياقت شان به وظايف خويش به شكل جدى عمل نمايند.
۷. فدراليزم باعث تقويت دموكراسى درون حزبى نيز ميگردد. دولتمدارى در سطح ايالتها و كمونها ايجاب اتخاذ تصاميم مستقل را نموده و اين كار باعث تقويت روحيه استقلال و اعتماد به نفس افراد در احزاب ميگردد. رقابت براى انجام اجراى وظايف دولتى استعدادها و خلاقيتهاى افراد را تقويت و رشد ميدهد.
۸. در نظم فدرالى به علت اينكه هر ايالت مشخصات بخصوص خود را حفظ كرده ميتواند، تنوع فرهنگى و اجتماعى زيادتر ميباشد تا در نظامهاى تمركزگرا: اصل تنوع در اتحاد و يكتائى.
۹. در قسمت اقتصادى نيز سيستم فدرالى نسبت به يك سيستم تمركزگرا مثمرتر واقع ميشود. تفاوت در زمينه نيروى انسان و تفاوت در وضع جغرافيائى ايالتها ايجاب اتخاذ تصاميم مختلف اقتصادى را ميکند. در سيستم فدرالى اين امكان وجود دارد تا در هر ايالت به اساس امكانات و استعدادهاى همان ايالت برنامههاى اقتصادى طرح ريزى و عملى گردند.
۱۰. موجوديت زياد مراكز قدرت موجب تنوع در سطح مطبوعات و رسانههاى خبرى شده و از اين طريق امكان معلومات و اطلاعات براى مردم زيادتر ميگردد.» (10)
شهید استاد عبدالعلی مزاری حل بحران کشور را با تطبیق فدرالی این گونه اعلان نمود: « ما قبلآ نیز این موضوع را اعلام کرده ایم، اکنون با این وضعیت که در افغانستان و به ویژه در کابل وجود دارد تنها راه ثبات و بوجود آوردن مرکزیت، اعمال سیستم فدرالی است و ما آن را تنها راه حل می دانیم که تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان را در پی دارد.» (11)
در جای دیگر، شهید استاد عبدالعلی مزاری در مورد حکومت فدرالی چنین فرموده است:
« ما تنها راه حل مشکلات افغانستان را تشکیل یک حکومت فدرالی در این سرزمین می دانیم و معتقدیم که بدون ایجاد یک ساختار فدرالی که تأمین کنندهء خواست ها و اهداف کلیه اقوام ، مذاهب و گرایش های سیاسی می باشد ، بحران افغانستان حل نخواهد شد . چون در افغانستان فعلی هیچ مرکزیتی وجود ندارد و کشور به حوزه های اقتدار محلی تبدیل گردیده است . در سیستم فدرالی حقوق ملیت ها بهتر تأمین خواهد شد . و وحدت ملی نیز بصورت اصولی تحقق خواهد یافت . » (12)
ساختارهای سنتی و نظام های مطلق العنان تک قومی تقریبآ سه قرنه متأخیر افغانستان به اثبات رساندند که طبقات حاکمه و خودکامگان بیش از این به عمر ننگین و نکتبار خود ادامه داده نمی توانند:«چون جامعۀ افغانستان ازگذشته های دورآبستن بدترین نوع بیعدالتیها بوسیله ی نظامهای تکقومی ریاستی بوده و راه علاج آن در تغیرنظام ریاستی بیک سیستم غیرمتمرکزفدرال پارلمانی است ونظام فدرال پارلمانی میتواند مانع جدی در برابرکودتاهای نظامی باشد. برای نهادینه ساختن دموکراسی و غیر متمرکز سازی قدرت درافغانستان کنونی نیازاست تا نظام ریاستی فرد محور بیک نظام غیرمتمرکزفدرال پارلمانی تغییر یابد و همراه با ان در ساختار واحد های اداری کشورکه خیلیها ظالمانه ودوراز واقعیتهای قومی و اجتماعی افغانستان است باید تجدید نظر اساسی صورت گیرد و هر واحد اداره ی دولتی در محلات متناسب با شعاع وجودی وتکثر نفوس و تناسب فزیکی اقوام هرمحل – ولسوالیها -ولایات و ایالات جدید تشکیل شوند و صلاحیت بیشتربرای نمایندگان منتخب مردم درهر محل سپرده شده و والیها – ولسوالها و شهرداران از طرف مردم انتخاب و در برابر مردم هر محل مسول و جوابده باشند تا، هریک از اقوام هم سرنوشت، بتوانند در تعین سرنوشت موسسات اداری و اجتماعی خود، رأی و اختیارات خود را، درچوکات ولایا ت و ایالات جدیدا ایجاد شده متناسب با تعداد نفوس و حضور فزیکی و شعاع وجودی اقوام واهمیت جغرافیائی ساحات متذکره برخوردار گردند. وهم چنان در سیستم انتخابات پارلمانی نیزباید تغییرات جدی وارد و سیستم تناسبی انتخابات مدنظر قرار داده شود تا احزاب با نفوذ بتوانند در انتخابات پارلمانی میان همدیگر رقابت نمایند و برخی از مواد قانون اساسی و قانون انتخابات کنونی که مانع تغییر نظام ریاستی به نظام غیر متمرکزفدرال پارلمانی هستند.» (13)
آیا با تحقق نظام فدرال پارلمانی در آینده افغانستان؛ اراده آزادانه و خواست مشروع مردم از طریق رشد و سهم گیری احزاب سیاسی در انتخابات، در قدرت مرکزی دولت آینده عملی نخواهند بود؟ آیا در دامن سیستم فدرالی؛ نهادهای جامعه مدنی و از جمله با رقابت مثبت احزاب سیاسی کشور در جهت شکل گیری یک دولت دموکراتیک مؤثر و عملی نخواهد بود؟
افزون بر آن در باور این سطر، مکررآ ارزش های حاکمیت غیرمتمرکز سیاسی فدرال و یا نظام فدرالیزم دموکراتیک به طور ذیل پیشنهاد می گردند:
- قدرت استبداد سنتی و حتا خودکامگی عصری نیز با تطبیق اصول، قانون و ارزش های فدرالی مهار خواهد شد. اگر سیستم پارلمانی و حاکمیت غیر متمرکز سیاسی فدرال در شرایط کنونی در افغانستان مسلط گردد؛ آن گاه است که جناب حامد کرزی، تیم انحصارگر وی و زورمندان دیگری از مجاری قوانین نافذه کشور ما به نفع سیاسی و شخصی خودها استفاده سوء کرده نخواهند توانست، یا مجبور به اطاعت از اراده و خواست عادلانه و قانونی مردم در کشور خواهند شد و یا اینکه با اراده مردم از قدرت محروم خواهد گردید.
- در نظام فدرالی پارلمانی؛ اصل شایسته سالاری بر نیپوتیزم و خویش خوری در تمام نهادهای دولتی، خصوصی و اجتماعی پیروز خواهد شد و عملآ شفافیت اداری تضمین خواهد گردید.
- تقسیم کار در نظام فدرالی آینده کشور ما به طور عادلانه و علمی مورد تطبیق قرار خواهد گرفت.
- بی خانمانی در نظام غیر متمرکز سیاسی فدرال به صورت قانونی، حقوقی و عادلانه حل خواهد شد.
- در نظام فدرالی، تنوع فرهنگی به طور دموکراتیک رشد نموده و باعث ایجاد و تکامل «فرهنگ فراملی» در کشور گردیده و با این وجه، افغانستان را از تبعیضات و تشنجات فرسایشگر خرده فرهنگی تدریجآ نجات خواهد داد.
- فدرالیزم، باعث ایجاد و رشد نهادهای جامعه مدنی به سود مدرنیزه کردن نظام اجتماعی، مادی و معنوی جامعه ما خواهد گردید.
- در تحت سلطه نظام فدرالی، روابط، ساختار و فرهنگ قبیلوی تضعیف و بالاخره تدریجآ به سود ایجاد همبستگی ملی زوال خواهد کرد.
- در نظام فدرالی، اصل حاکمیت ضوابط بر روابط تثبیت خواهد شد و شفافیت قانونمند اداری در همه ارگان های دولتی و حتا خصوصی به اثبات خواهد رسید.
- فرهنگ و میکانیزم قومی در بافتار فدرالیزم به طرف « ایجاد وحدت ملی راستین» تدریجآ گذار خواهد نمود.
- در نظام غیر متمرکز سیاسی فدرال؛ دیگرپذیری مذهبی عملی گردیده و هیچ فردی از ظالم و مظلوم به نفع سیاسی خویش از ارزش های اسلامی و قرآنی استفاده سوء کرده نمی تواند.
- احزاب سیاسی در بطن نظام فدرالی به طور عادلانه و قانونی رشد نموده و سهم بارزی را در انتخابات دموکراتیک ایفا کرده و در توسعه نظام مردم سالاری مؤثر خواهد بود.
- تأمین امنیت فراگیر ملی بر مبنای قانون و خواست عادلانه مردم در جامعه تحقق یافته و افغانستان را از این ناامنی و جنگ خانمان سوز نجات خواهد داد.
- بستر بافتار فدرالی با زیربنای خرد دموکراتیک و عقلانیت سیاسی؛ تمام بحران های کنونی از جمله خصومت ها و تضادهای قومی مردم افغانستان را به صورت مسالمت آمیز و تدریجی در دستور حل ریشه ای قرار خواهد داد و بستر «ملت سازی» را خلق و توسعه خواهد بخشید.
- در میکانیزم فدرالی، رقابت های قانونی و سازنده میان ایالات فدرالی کشور ایجاد گردیده و موجب انکشاف تابان اقتصادی، منطقوی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تا نقاط دور دست روستاها و دهات افغانستان خواهد گردید که منعکس کننده انکشاف متوازن منطقوی در همه هسته ها خواهد بود.
- در نظام فدرالی، اقتصاد تریاک به اقتصاد ارگانیک مشروع و عصری مبدل گردیده که نه تنها باعث رشد قابل توجه عاید سالانه ملی در آینده افغانستان گردیده؛ بلکه مردم و کشور ما از استقلال اقتصادی نیز برخوردار خواهد گردید.
- در استقرار فدرالیزم؛ فرهنگ، باقتار قبیلوی و قومی به ملت واحد تدریجآ تبدیل خواهند شد.
- در بستر فدرالیزم؛ تساوی حقوق زنان با مردان مطابق قانون دموکراتیک فدرال عملی گردیده و زنان افغانستان از این وضعیت نکتبار نظام مرد سالاری به سمت اعتماد به نفس، خود باوری، تساوی حقوق و اضمحلال سیستم مرد سالاری گام خواهند گذاشت.
- در نظام فدرالی؛ احساسات و باورهای تنگ تک قبیلوی و تک قومی به «اعتقاد راسخ فراملی» تبدیل شده و عملآ دفاع منافع مشترک فراملی در ذهنیت تک تک افراد جامعه ما به وجود خواهد آمد.
- با تحقق نظام غیر متمرکز سیاسی فدرال در کشور ما؛ اعتبار، مشروعیت و حاکمیت مستقل ملی مردم افغانستان در سطح ملی و بین المللی تثبیت خواهند شد.
- صلح بنیادی در پرتو از مایش اصول، مقررات و قانون فدرالی در آینده افغانستان محقق خواهد شد.
- تحقق نظام عادلانه فدرالی؛ زمینه های عملی دفاع مشترک ملی را از قریه ها، روستاها، ولسوالی ها و ولایات تا پایتخت افغانستان در برابر تجاوز بیگانگان مساعد نموده و تک تک از مردم افغانستان به صورت عاشقانه از حریم مقدس کشور، نوامیس ملی، تمامیت ارضی و استقلال افغانستان حراست خواهد نمود.
- در دامن فدرالیزم؛ نهادهای دموکراتیک رشد نموده و بالاخره باعث شکل گیری و تحقق نظام مردم سالاری ملی در آینده افغانستان خواهد گردید.
- تطبیق نظام غیر متمرکز فدرال پارلمانی در افغانستان نه تنها عوامل استبداد سنتی و حاکمیت های میراثی تک قومی را تضعیف خواهد نمود؛ بلکه به تمام اقوام و مردم کشور هویت کثرتگرایی، عقلانی نگری و مدنیت عصری را به ارمغان خواهد آورد تا اینکه اقوام مختلف کشور ما به ایجاد وحدت ملی تدریجآ موفق گردد.
- در زیر ستیره ای نظام فدرالی؛ فساد اداری جایش را به شفافیت اداری خواهد داد و ادارات افغانستان را از این سرطان خبیثه فساد اداری نجات خواهد داد.
- در بافتار فدرالی؛ قانون دموکراتیک به طور یکسان بالای همه افراد جامعه قابل اجراء و تطبیق خواهد بود.
- فدارلیزم؛ افغانستان را از تجزیه نجات خواهد داد و با تحقق مشارکت ملی همه اقوام در حاکمیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی؛ پایه های وحدت جغرافیوی و ملی را به زایش و پویش خواهد گرفت.
در میکانیزم فدرالی؛ ناقضین حقوق بشر و جنایت کاران ضد بشری مورد محاکمه قانونی قرار خواهند گرفته و مجرمین مجازات خواهند گردید.
- در پرتو نظام فدرال پارلمانی آینده کشور ما؛ معاهدات، مقررات و میثاق های پذیرفته شده ای بین المللی، مطابق با قوانین نافذه کشور ما عملآ رعایت خواهند گردید.
- در محور نظام فدرالی؛ نه تنها از دین مبین اسلام و ارزش های دینی استفاده ناجایز صورت نخواهند گرفت؛ بلکه زمینه های آگاهی مردم از جوهر قرآن و دین به صورت اساسی مساعد خواهند شد.
- در زیر نظام فدرالی؛ قانون اساسی و سایر قوانین فرعی کشور به طور شفاف مورد تطبیق قرار خواهند گرفته و «فرهنگ حاکمیت قانون» در نظام سیاسی- اجتماعی و اقتصادی- فرهنگی جامعه نهادینه خواهد گردید. یعنی؛ تصمیم گیرنده حرف اول و آخر در همه روابط اجتماعی نظامی فدرالی از آن « قانون دموکراتیک کشور» خواهد بود.
- در سایه فدرالیزم، همه اقوام کشور ما دارای «هویت ملی تکاملی مشترک» در راستای تحقق وحدت ملی، دولت سازی ملی، ملت سازی و میکانیزم مردم سالاری خواهند شد.
- نظام سیاسی غیر متمرکز فدرال پارلمانی؛ بخش عمده از مسایل و بحران های ملی افغانستان را به صورت دموکراتیک حل خواهد نمود و زمینه های شکل گیری و رشد نظام مردم سالاری- ملی را در آینده سهل خواهد کرد.
- تحقق نظام فدرالی؛ ضمانت اجرایی حاکمیت مردم سالاری را در آینده کشور مساعد خواهد نمود و ممثل اراده آگاهانه، خواسته های عادلانه و آرامان های والای بشردوستانه تمام اقشار اجتماعی جامعه در آینده افغانستان خواهد گردید.
نتیجه گیری کلی:
هرچند گذشته های این سرزمین آبایی ما، مملو و مشبوع از داشته های بزرگ مدنی و باستانی افتخار آفرین بوده که یکی از شاه کاری های نیاکان و اجداد مردم ما می باشد. اما اینکه، در طی تقریبآ این سه قرن آخر نه تنها از میراث های خجسته و تابان کهن این حیطه تمدن خیز و تمدن پرور هیچ استفاده به سود منافع ملی مردم و شکوفایی میهن عزیز ما صورت نگرفته؛ بلکه بر ویرانه ها و خاگستر های آن؛ حاکمیت های استبداد تک قبیلوی و تک قومی ایجاد و استحکام گردیده و مردم را از کاروان تمدن عصری محروم کرده است.
مردم ما؛ نظام های مطلقه شاهی تک قبیلوی، قومی، جمهوریت های استبدادی را تا حال با خون و پوست خودها تجربه نموده و پوسیدگی حاکمیت های گذشته و حتا کنونی نیز برای مردم افغانستان و جهان بشریت ثابت گردیده است. این امر می رساند که زمان به تحقق نظام غیر متمرکز به جای سیستم متمرکز سیاسی ضرورت داشته و این جاست که وجود سیستم و ساختار فدرالی پارلمانی دموکراتیک باعث صورت بندی و تکامل پیش شرط های نظام مردم سالاری در آینده افغانستان خواهد شد.
پس، یگانه مشارکت عادلانه تمام طبقات، اقشار اجتماعی و اقوام ساکن در کشور ما در حاکمیت سیاسی کشور با تحقق نظام فدرالی ممکن بوده و آینده خروشان و سعادتمند را نصیب تمام مردم افغانستان خواهد نمود و به افغانستان یک «هویت دموکراتیک ملی» خواهد بخشید.
در نظام فدرالی؛ حکومت در خدمت قانونی، عملی و عادلانه مردم بوده و مردم از حکومت می باشد. در صورت تسلط میکانیزم فدرالی در کلیه روابط اجتماعی- سیاسی و فرهنگی- اقتصادی جامعه ما؛ تضاد های آشتی ناپذیری جامعه به صورت مسالمت آمیز، تدریجی و علمی حل خواهند گردید.
کسانی که در شرایط کنونی هنوز هم میراث دار حاکمیت استبداد تک قبیلوی- قومی سنتی در کشور و به خصوص در قدرت کلیدی سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان می باشند، با تمام توانمندی خویش از نظام ریاستی، فساد اداری، خویش خوری، قبیله گرایی و انحصار حاکمیت تک قومی به طور غیر قانونی دفاع و حراست می نمایند که این ها عاملین سرسخت دشمنان بیرون مرزی مردم ما در داخل افغانستان می باشند.
به صورت روشن باید گفت که حلقات تبارگرای انحصارگر حاکم در کرسی های محوری جمهوری اسلامی افغانستان به هیچ صورت تن به اراده عادلانه و خواست های قانونی مردم افغانستان نخواهند داد و به خودکامگی و انحصار حاکمیت تک قومی، گروهی، سمتی، ایدیولوژیکی و طاغوتی خودها با پشتوانه دشمنان خارجی مردم افغانستان ادامه خواهند داد.
برعکس؛ اکثریت قاطع توده های مردمی که قریب از سه قرن غمبار آخر به این طرف با هرگونه بی سرنوشتی، بی عدالتی، حق تلفی، بیکاری، فقر سیاسی- فرهنگی، نسل کشی و اعمار کله منارها در درون کشور مواجه بودند و هنوز هم باشند؛ این ها خواهان تغییرات مثبت مدنی و آن هم با تحقق نظام غیر متمرکز سیاسی فدرال پارلمانی- دموکراتیک در آینده افغانستان می باشند.
پس؛ شرایط عینی، ذهنی و ضرورت زمان ایجاب می نمایند تا نظام فدرالی به صورت عملی جاه گزین نظام ریاستی کنونی در کشور گردد و افغانستان را از فساد اداری، عملیات تروریستی، قبیله گرایی، نژاد پرستی، میدان بزکشی و رقابت زیانبار کشورهای خارجی و قوم گرایان داخلی نجات بخشند.
به امید تحقق حاکمیت نظام مردم سالاری در آینده افغانستان!
Ghulam Sakhi Oruzgani
جمعه 14 ميزان 1391 خورشيدی برابر با 5 اکتوبر 2012 ميلادی/ آلمان
منابع:
(1) – سایت گفتمان دموکراسی« اساسات فدرالیزم»/ نویسنده: اسد الله الم
(2) - سایت گفتمان دموکراسی« اساسات فدرالیزم»/ نویسنده: اسد الله الم
(3) – سایت انترنتی « تو ضیحی مختصر در خصوص دول فدرال و فدرالیسم» احمد یغما
(4) - سایت انترنتی.
(5) – سایت انترنتی « مکثی بر فدرالیزم و دموکراسی»/ غلام محمد زارع
دموکاسی» غلام محمد زارع
(6) – سایت انترنتی «مکثی بر فدرالیزم و دموکاسی» غلام محمد زارع
(7) – سایت گفتمان دموکراسی« اساسات فدرالیزم»/ نویسنده: اسد الله الم
(8) – ص 367 «قوانین اساسی افغانستان از 1301 تا 1372 ش» تهیه و نشر: مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان/ تاریخ چاپ: تابستان 1374 / نوبت چاپ: اول/ قم
(9) – ص 11 «فریاد عدالت» گرد آوری: عبدالله غفاری لعلی/ ناشر: مؤسسۀ- تحقیقاتی و آموزشی شهید سجادی/ تاریخ نشر: جدی 1373
(10) – سایت گفتمان دموکراسی« اساسات فدرالیزم»/ نویسنده: اسد الله الم
(11) – ص 37 «فریاد عدالت» گرد آوری: عبدالله غفاری لعلی/ ناشر: مؤسسۀ- تحقیقاتی و آموزشی شهید سجادی/ تاریخ نشر: جدی 1373
(12) - « در رثای هشتمین سالگرد شهادت استاد عبدالعلی مزاری شخصیت ملی و عدالتخواه افغانستان» نویسنده: غلام سخی ارزگانی/ سایت سرویس خبر رسانی آریانانت.
(13) – وحدت نیوز «غیر متمرکز سازی و تغییر در نظام ریاستی افغانستان» / نوسینده: محمد عوض نبی زاده
پيامها
6 اكتبر 2012, 20:37, توسط قیوم
آقای ارزگانی
شما چرا زمانیکه در چوکی های قدرت دولتی در حزب دیموکراتیک خلق تکیه زده بودید ازین گپ ها نیشخوار نمیکردید. حالا از برکت سپاه پاسداران ایران با انداختن تیر به تاریکی اوضاع را از بد بدتر میسازید. حتا اگر افغانستان فیدرالی هم شود یقینن شما و خلیلی خائین باید در محکمه عدل و لنصاف به سزای گناهان خود برسید.
آنلاین : http://فدرالیسم و ا...
6 اكتبر 2012, 21:18, توسط qais
نظام فدرالی هم مشکل ساز نیست نظام تجزیه با این قوم سرکش قوم باید صورت بگیرد . بگذارید که اینها هر روز مصروف چرس و تریک و انتحار و زن فروشی شان باشد . تجزیه بهتر است نه نظام فدرالی
7 اكتبر 2012, 06:35, توسط نادر
در صورت فدرالی شدن یا تجزیه افغانستان، همین جنگسالاران، مافیای مواد مخدر و قاتلان 65 هزار کابلی، افغانستان را بین خود تقسیم خواهند کرد و دود از دمار مردم خواهند کشید.
در شمال دوستم ،عطانور، فهیم ، عبدالله و چوکره های شان حاکمیت خواهند کرد.
در مرکز خلیلی ، محقق و چوکره های شان،
در غرب اسماعیل خان و چوکره هایش،
در جنوب و شرق، طالبان، احدی ها، ...زوی ها و ....زی های دیگر،
سیاف ، گلبدین و چوکره های شان، بحیث نمایندگان خدا از همه حق طلب خواهند کرد.
سناریو های دیگر، اما با همین بازیگران نیز امکان پذیر است. بطورمثال، افراد یکه در بالا از آنها نام برده شد، سر تقسیمات عواید گمرکی و معادن سرشار در مناطق شان، یکبار دیگر مردم عوام را قربانی کنند.
حال شرایط زندگی مردم عوام را تحت حاکمیت اینها نزد خود مجسم سازید.
به نظر من، مردم افغانستان باید اول این جنگسالاران آزموده شده را از دامان خود برانند، رهبران صادق به آرمان های مردمی و ملی را از میان خود انتخاب کنند، بعد میتوانند شکل نظام را هر طوریکه دلخواه شان باشد، تغیر دهند.
در شرایط فعلی باید نظام ریاستی به نظام پارلمانی تبدیل شود (گرچه این پارلمان نیز چندان قابل اعتبار نیست).