غریو ضد جنایتکاران جنگی در کابل
عنوان تظاهرات: "هشت و هفت ثور: جشن جنایتکاران، ماتم ملی مردم ما!"
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در تقبیح سیاهروز های هشت و هفت ثور، حزب همبستگی افغانستان یکبار دیگر تظاهراتی را در شهر کابل راه اندخت که صدهاتن در آن شرکت نموده تصاویر جنایتکاران جنگی را با چلیپایی به روی شان حمل کرده علیه آنان شعار سر می دادند.
حزب همبستگی طی اعلامیه ای نوشت:
“هشت و هفت ثور، لکههای ننگ تقویم ما اند که بیش از سه دهه وحشت، بربادی، تباهی و فروریختن تمامی زیربناهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی وطن ما را به دنبال داشت. اما تا هنوز میهنفروشان خلقیـپرچمی و جاهلان خونخوار تنظیمی بهمثابه عوامل این فجایع تاریخ کماکان بر سرنوشت ملت ما حاکم بوده با فروش چندینباره مادر وطن، حیثیت و غرور ملی ما را خدشهدار کردند و خود غرق عشرت اند.”
تصاویر بی.بی.سی از این تظاهرات:
http://www.bbc.co.uk/pashto/mu...
پيامها
4 می 2014, 16:58, توسط متاسف
غریو و غو غو این سگهای سما یل کون و بی شرف غبی امدزی صرف در بدل پول بخا طر بد نامی رقبای غبی امدزی و جلب رای برای وی است .
ورنه چرا این لاشخواران از اشغال طالب بنام روز سیا قوله نمی کشند
5 می 2014, 03:59
دوستان واقعآ جالب است که همچو صدای را از افغانستان می شنویم د که این جوانان و خانم ها برای اولین بار صدای اعتراض شان را به جهانیان می رسانند اما گوش شنوای وجود ندارد که بشنود که افغان ها حق اعتراض دارند می توانند در مقابل دشمن قد علم نمایند و تظاهراتی را براه بی اندازند فکر میکنم این ها سازمان راوا باشند که حزب همبستگی را سپورت مالی می کند گر نه کی جرحت همچو کاری را دارند که چنین تظاهرات را در کابل به راه بندازند حالا انکه در 22 سال همه جانیان دزدان قاتلان در قدرت تشریف دارند کسی همچو حق اعتزاضی را نداشتند افرین به این شهامت و شجاعت .
5 می 2014, 13:27
به راوا و راوايي ها:
5 می 2014, 13:32
بقلم: مجيد قرار
بخش نخس:
باز هم ماه ثور است و بازهم تب قضاوت و موضعگیری در مورد هفتم و هشتم ثور بالا رفته است. هرکسی هم قضاوت خود را دارد.. اما کی می تواند شک کند که هفتم ثور کودتایی بود به رهبری حزب دموکراتیک خلق در خط منافع بین المللی شوروی سابق که در نتیجه کشور غیرمنسلک افغانستان در دامن بلوک شرق انداخته شد و عملاً به میدان جنگ و کشمکش ناتو و وارسا تبدیل گردید؟
با اینهمه، جنایت در داخل کشور از آنجایی شروع شد که حزب دموکراتیک خلق شاخه یی از احزاب کمونیستی جهان به رهبری اتحاد شوروی و پیرو افکار مارکسیستی بود، پس از پیروزی به پیروی از درسهای انقلاب پرولتری روسیه و سرکوبهای استالینستی، به سرکوب گسترده و بی امان مخالفین بالقوه و بالفعل خود در کشور پرداخت. حزب خلق در آغاز مخالفین بالفعل نداشت. مخالفین بالقوه حزب نیز شمار اندکی در مقایسه با کل نفوس کشور بودند. اما این حزب با یک شیوۀ نهایت جنایتکارانه هرکسی را که سری داشت و به حزب خلق خم شدنی نبود، به زندان انداختند و به شهادت رساند. گورهای دسته جمعی در سراسر کشور، لست دوازده هزار نفری شهدا که دولت کمونستی خود به نشر رساند و خیل بازماندگان شهدا ثبوت این ادعاست.
حزب خلق شهر به شهر و قریه به قریه را از مخالفین نامنهاد خود پاکسازی کرد و از همینجاست که شهر به شهر و قریه به قریه بازماندگان شهدا و مردمی که ترکتازی و جنایتکاری های حزب خلق را دیده و متضرر شده بودند، به پا خاستند. حزب خلق کمر بسته بود که تنها دوملیون نفر را زنده بگذارند و باقی مردم را به هلاکت برسانند. حفیظ الله امین دومین رییس دولت خلقی که بنام قوماندان انقلاب ثور شناخته می شد، در یک جلسۀ خصوصی حزب از این اراده پرداشته بود.
در چنین وضعیتی، آنچه احزاب جهادی خوانده می شوند، بخت شان گل کرد. اگر شعار و عمل و ایدیولوژی حزب حاکم خلق کمونیزم بود، شعار احزاب جهادی اسلام بود. روشن است که وقتی حزب خلق به شعارهایش در برابر مردم قرار بگیرد، مردم در کنار احزاب جهادی یی که شعار شان اسلام است می ایستند. اگر بخت به حساب بیاوریم و یا افتخار، احزاب جهادی در کنار مردم و قربانیان جنایات حزب خلق ایستادند. خوشبختی احزاب جهادی که تا به امروز ادعای مشروعیت می کنند و کسی هم نمی تواند این مشروعیت را از آنها بگیرد، در شعارهای اسلامی شان نیست، بلکه در همنوایی شان با مردم در مقطع پس از کودتای ثور است- در ایستادن شان در خط عدالت و در کنار مظلومین است. ورنه اگر به شعارهای اسلامی باشد، طالبان هم شعار اسلامی دارند و حزب اسلامی حکمتیار هم شعار اسلامی داشت...
مردم حساب هر عمل و کردار را می کنند و نتیجه گیری آن در موضعگیری شان تبارز می کند. احزاب جهادی هم مطابق عملی که کردند مشروعیت یافتند. انتخابات امسال خود یکی از نمونه های موضعگیری مردم در برابر جریانها و احزاب سیاسی است. فیصدی رای هریک از احزاب جهادی بیانگر چگونگی مقام شان در جامعه است.
با اینهمه، کودتای هفت ثور علیه یک نظام خودکامه یی صورت گرفت که با وجود نام جمهوری، میراث یک نظام خاندانی بود- نظامی که جنایات، غارتگریها، وطنفروشیها و تجاوزات مکرر شان به ملک و مال و ناموس مردم اظهر من الشمس بود. نظام جمهوری مطلقۀ محمدداوود خان روی انباری از باروت خشمها و عقده های فروخفتۀ مردم کشور قرار داشت. مردم برای سرنگونی این نظام قربانی های زیادی داده بودند.
اما حزب خلق نه برمبنای منافع و یا خواست مردم این نظام را سرنگون کرد و نه هم پس از گرفتن قدرت به منافع، خواستها و رای مردم عمل کرد. بلکه نظام مطلقۀ خاندانی را به یک نظام مطلقۀ حزبی تبدیل کرد که هر سازمان اولیۀ حزبی خود در جایگاه یک دولت به سرکوب مردم در جامعه پرداختند. این سازمانهای اولیۀ حزب افراد را نشانی می کردند، گرفتار می نمودند و در بسیاری موارد خود اعدام و سربه نیست می کردند. اعمال حزب دموکراتیک خلق چنان گسترده و جنایتبار بود که اصلاً جنایات حکومت خاندانی شاهی از یاد مردم رفت و سوگمندانه که بسیاری به کفن کش قدیم دعای خیر کردند. بنا به گفته یی که دستگیر پنجشیری یکی از اعضای و موسسین حزب خلق زمانی در دوران حاکمیت شان گفته بود، که او و یک محمدزایی هیچ فرقی ندارد مگر یک فرق و آن این که محمدزایی پدرش هم محمدزایی بود و او پدرش محمدزایی (خلقی) نبوده است. یعنی هم ازنگاه خودکامگی و هم ازنگاه جنایت پیشه گی و غارت ملک و دارایی مردم حزب خلق در جای نظام خاندانی محمدزایی نشتسته بود...
به همین ترتیب و در سوی دیگر، وقتی آهسته آهسته اختیار جامعه به دست احزاب جهادی افتید ناتوانی آنها در ادارۀ عادلانۀ جامعه و خودکامگی قوماندانان و تفنگداران سبب فجایع بیشماری دیگری شد. در دوران جهاد به خاطر اوضاع خاص جنگی و خشم مردم در برابر رژیم نامسلمان، خودکامه و مزدور خلقی که زیر فرمان اشغالگران بود، خودکامگی و اعمال ناروای رهبران محلی و یا در خارج نشستۀ مجاهدین کمتر مورد توجه قرار می گرفت. مردم حاضر بودند هرجفایی از مجاهد را بپذیرند به شرطی که مجاهد سنگر جهاد علیه روس را گرم نگهدارد و به گفتۀ شادروان استاد خلیلی، همین که صدای "حق دین" از تفنگ مجاهده بلند می بود هرگونه جفای دیگرش را مردم نادیده می گرفتند. اما با سرنگونی رژیم کمونیستی در هشتم ثور 1371 و برسرقدرت آمدن مجاهدین دوران نازدانگی شان به سرآمد. دیگر مردم از آنها مسوولیت پذیری می خواستند. مردم از آنها تامین امنیت، عدالت، کار، رفاه اجتماعی و کلیه خدماتی را می خواستند که وظیفۀ یک دولت بود. با درد و دریغ که حکومت مجاهدین هرگز تشکیل نشد و اگر هم شد، مشروعیتش را احزاب ایتلافی تقسیم کردند و هرحزب در محل خودش یک حکومت دیگری تشکیل کرد و این دولت هیچیک از مسوولیتهایش را در برابر مردم را نتوانست ادا کند.
شکی نیست که دولت مجاهدین در برابر یک تجاوز قرار گرفت و مجبور بود به مقاومت در برابر این تجاوز تازه که با لطایف الحیل و با برنامه های پیچیده یی رویدست گرفته شده بود، بپردازد. اما هرگز نمی شود غفلت حکومت مجاهدین از وظایف شان برای تامین امنیت و عدالت و جلوگیری از اوباشگری های گروه های مختلف مسلح بخشید و نادیده گرفت. درست است که احزاب مجاهدین تجربۀ کار سیاسی برای ساختن دولت را نداشتند. اما در بسیاری موارد حد اقل کاری را هم که برای مردم، در جایگاه یک حکومت باید می کردند، دریغ داشتند؛ جنگ را بهانه کردند و گذاشتند که انارشی حکومت کند و روزگار مردم را سیاه بسازد.
بنده قصد تبرئه و یا دفاع از کدام جنایت و جنایتکاری را ندارم. اما به این باورم که جنایات در دوران حزب دموکراتیک خلق سازمانیافته بود. از سوی حزب سازمان می یافت و از سوی حزب و در چوکات رسمی دولت و با تایید مقامات حزب و دولت اجرا می شد. ملامتی اعضای حزب خلق درین است که با تصامیم حزب خلق چه در سرکوب مردم و کشتار آنها در زندانها و چه در فروش وطن به روس شریک بودند و تایید می کردند. مسوولیت جنایات حزب خلق به گردن تمامی کسانی است که کارت سرخ حزب را به جیب داشتند و جنایت را محکوم نکردند و علیه آن اعتراضی نداشتند. شاید بسیار بوده باشند کسانی که عضو حزب خلق بودند اما هرگز کسی را نکشته باشند و یا در گرفتاری کسی سهم نگرفته باشند. اما همین که عاقل و بالغ بودند و کشتار مردم توسط حزب شان را می دیدند و مزدوری حزب شان به شوروی را می دیدند و اعتراضی نکردند، در همه جنایات و مسوولیتهای حزب شریک اند.
5 می 2014, 13:32
بخش دوم وآخري
برعکس آنچه از جنایات به نام مجاهدین صورت گرفته است تقریباً همۀ آن جنبۀ شخصی و انفرادی داشته است. جنایاتی که در کابل پس از 1371 صورت گرفت، هیچیک صورت سازمانیافته نداشت. هیچ حزبی از احزاب مجاهدین به کشتار و زندانی ساختن و غارت مال و دارایی مردم دستور نداده و فیصله صادر نکرده است. انارشی ناشی از سرنگونی یک حکومت و ساخته نشدن یک حکومت مشروع و مورد حمایت همه احزاب سبب شد که هر تفنگداری، مجاهد یا غیر مجاهد، جنایت کند و به نام مجاهدین تمام شود.
و اما آیا رهبران مجاهدین ملامت و مسوول استند یا خیر؟ رای من اینست که بلی، صد فیصد مسوول استند. جنایت و دست درازی به جان و مال و ناموس مردم نه تنها در ساحات جنگی بلکه در ساحات زیر کنترول دولت مجاهدین نیز به صورت می گرفت. در همان زمان در جریدۀ مجاهد مضمونی زیر عنوان "عمق فاجعه" از این قلم به نشر رسید که از چگونگی و میزان جنایت در ساحات تحت کنترول دولت- آنهم در کابل شکایت شده بود.
همچنان شعر معروف "خط مشی" از قلم شاعر دردآشنای کشور مان، محمدافسر رهبین، آیینۀ تمام نمای وضعیت سیاسی و اجتماعی دوران پس از پیروزی مجاهدین در کابل است.
با اینهمه، هفتم و هشتم ثور دو رویداد تاریخی درین وطن است. هفتم ثور آغاز جنایت و اشغال و فاجعه ییست که کشور را به دامن جنگ و منازعات درونی و بیرونی انداخت. هشتم ثور پایان مبارزۀ اکثریت قاطع جامعۀ ما در برابر یک نظام جنایتکار و اشغالگر و در عین حال سرآغاز فصل دیگری مقاومت در برابر تجاوز مخفی دیگری بود که تا کنون ادامه دارد. درین دوران فاجعه و جنایت از رنگ دیگری و با بازیگران داخلی و خارجی دیگری بود.
مخالفین جهاد و مقاومت با هیچ تهمت و هیاهوگری و هوچیگیری نمی توانند مشروعیت جهاد و مقاومت را زایل بسازند. آنها می توانند افراد را به خاطر اعمال شان از مشروعیت براندازند، اما نهاد جهاد و مقاومت برحق مردم را نمی توانند از میان بردارند. صد انتخابات دیگر شود، مشروعیت جهاد و مقاومت را و حقانیت هشتم ثور یا هم بطلان و ناروایی هفتم ثور را نمی توانند زایل بسازند. چرا که در قضاوت در مورد هردو تاریخ ارادۀ مردم نقش دارد. با اینهمه هستند کسانی که هفتم و هشتم و ثور را یکی می دانند. چرا چنین می کنند و اینها چه کسانی اند؟ از دید این قلم آنهایی که هفتم و هشتم ثور را یکی می دانند اینها اند:
1- تمامی کسانی که امتیازات خود را در اثر کودتای ثور و سرکشیدن مجاهدین از دست دادند. اشرافیت سلطنتی و نواله خوران دربار سلطنت نخستین کسانی اند که هفتم و هشتم ثور را یکی می دانند. چرا که هردو رویداد سبب به میان آمدن اقشار محروم جامعه در قدرت سیاسی شد. هفتم و هشتم ثور آن عده از اقوام و اقشار کشور را به میدان حاکمیت سیاسی کشاند و تا به امروز مشروعیت و جایگاه بخشید که در دوران نظام خاندانی و سلطنتی از نگاه سیاسی و اقتصادی محروم و مورد سرکوب بودند. هرچند حزب خلق لاف از توده های مردم می زد اما هرگز نتوانست توده های مردم را در کنار خود داشته باشد اما کودتای ثور و جنایات حزب خلق سبب شد که توده ها به میدان جهاد بروند و از قعر جهاد راه خود را به قدرت سیاسی بازیابند. امروز توده های محروم حاکم به سرنوشت سیاسی خود شده اند. ازینروست که اشرافیت خاندانی سلطنتی و ریزه خواران خوان سلطنت، هردو، هفتم و هشتم ثور را یکی می دانند و با آن دشمنی می کنند.
2- افغان ملت. حزب قومگرا و فاشیزم اندیشۀ افغان ملت نیز به قدرت رسیدن توده های مردم از اقوام مختلف در قدرت را مخالف برنامه های قومگرایانه و تمامیتخواهانه خود می داند. از همین روست که باهرچه در توان دارد و با خیانت به خون شهدای جهاد از هر فرصتی برای بی اعتبار ساختن مجاهدین و جهاد به منظور برون راندن اقوام دیگر از قدرت تلاش می کند. نشرات تلویزیون ژوندون بهترین نمونه برای ثبوت این ادعاست.
3- احزاب کمونیستی و چپگرای مائوویستی که در رقابت میان حزب خلق و مجاهدین از یکسو و در ناکامی شان در درک جامعه و فرهنگ مردم از سوی دیگر شکست سیاسی خوردند و امروز با عقده مندی دیوانه وار هفتم و هشتم ثور را یکی می دانند و برخون مجاهدین و ملت لجن می پاشند.
4- طالبان که در خدمت پاکستان و تامین منافع آن کشور بوده و حاکمیت و مشروعیت جهاد و مقاومت مانع بزرگ در برابر تامین منافع منافع شان است. جهاد و مقاومت بود که سبب جلوگیری از حاکمیت پاکستان شد و امروز هم مانع بزرگ در برابر پاکستان است و مزدران شان- طالبان و گروه های دیگر نبابتی پاکستان است.
5- کسانی هم هستند که جز عشرت و آرامش شخصی شان دیگر هیچ چیزی مهم نیست. برای این قشر سیب برسد و از بید برسد. اینها شماری از اقشار شهری اند که امنیت و آرامش برای شان اهمیت دارد. این که چه کسی حکومت می کند و چگونه حکومت می کند برای شان مهم نیست. اگر حکومت شاهی بود اینها دعاگوی بودند و زندگی می کردند، اگر حکومت کمونیستی آمد اینها مشغول کار و زندگی خود بودند و اگر هم حکومت دیگری آمده باشد، برای شان مهم نیست. ازینرو این قشر هم دشمن کل است و هم دشمن کدو.
6- شماری هم از وقایع و حقایق بیخبر اند و زیر تاثیر تبلیغات غربیها در یکسو نابکاری شمار زیادی از فرماندهان و تفنگداران بی مسوولیت، زراندوز و قلدری که نام جهاد و مقاومت دارند، هم از جهان بیزار اند و هم از مقاومت.
کوتاه سخن این که هفتم وثور و هشتم ثور را بیشتر کسانی یکی و یکسان می دانند که منافع و جایگاه سیاسی خود را از اثر این دو رویداد از دست دادند و یا تبعات این دو رویداد مانع رسیدن شان به اهداف سیاسی شان است.
7- کسانی هم که به نام رهبر و پیشوای مجاهدین و مقاومت حرمت خون شهدا و قربانیهای مردم را ندانستند و نمی دانند و با سوء استفاده از نام جهاد و مقاومت به خیانت، بیعدالتی، زورگویی، سفله گری، جنایت، زراندوزی و معامله دست می زنند، نیز در عمل از جملۀ کسانی اند که دشمن درجه یک جهاد و مقاومت بوده و ادعای یکی بودن هفتم و هشتم ثور از جانب دیگران را مهر تایید می گذارند. اینها به همان اندازه خاین اند که سایر دشمنان جهاد و مقاومت و حتی خاین تر از آنها.
هشتم ثور برای تمامی مردم استبداد زده و ستم کشیدۀ کشور افتخار و میراث مشترک و مقدس ویادگار خون هزاران شهید پاک باخته است.
روز پیروزی مجاهدین و سرنگونی حکومت مزدور و جنایت پیشۀ کمونیستی و روز آغاز مقاومت برای تامین آزادی ملی و عدالت اجتماعی را به همه هموطنان آزاده و عدالتخواه گرامی باد می گوییم!
5 می 2014, 15:59
دوست عزیز شما اشتباه نوشته اید این همه جنایت را ،کابل کی ویرانه ساخت ؟ ما شاید جه چیزجنایت های بودیم، گور های دسته جمعی در شهر کهه کابل را فراموش کرده اید؟ جنگ های غرب کابل، ؟ چهل ستون ، شاشهید ، جمال مینه ، وووخلاصه بی ناموسی سیاف را در غرب تجاوز در شمالی خانم های جوان به عرب ها فروخته شد و خانم شوهر دار توسط جانیان دزدان در مقابل برادر شوهر پدر مورد تجاوز قرار گرفتند گلم جمان ، شورای نظار ، گل بی دین که یک هزار راکت را در کابل از بالای کوه به بنام کوه تلویزیون فراموش شده ؟ شما از کدام مجاهد حرف میزنی ؟ برارد ، پدر ، شوهر زمانی اعتراض کردند مورد اصابت گلوله قرار گرفتند نباید از واقعیت فرار کرد 7 ثور و 8 ثور به دستور غرب به خاطر منفعت مالی شان در بلوک جنگ سرد بین دو ابر قدرت واقع شد و توسط بقایی 7ثور 8ثور را بوجود اورند و 8ثور توسط پول و قدرت دولار، 7ثور از بین رفت و در ینجا ابر قدرت چپاول بی ناموسی 8 ثور شدند و توسط پول دولار غرب و همسایه های متحد 8 ثور شد ان هفت بلا زمینی که بالای افغانستان توسط عامیان شان همه افغا نستان را تیکه تیکه کردند فراموش می شود ؟ البته که نــــــــــــــــه ؟ تاریخ انها نمی بخشد مردم تا حالا در رنج و ان صحنه ها انسان را به درد و رنج می اندازد و دیگر اینکه همان بقایی 7و 8 تا فعلا روی قدرت تشریف دارند هر روز جنایت بالای جنایت اما هیچ عدالتی هم وجود ندارد که این جنایت کاران جنگی را به دادگاه الهی بکشاند ، اگر دادگاه وجود داشته باشد .که نیست.
5 می 2014, 18:27, توسط بیدار قره باغ
آنانیکه هفت ثور وهشت ثور را باهم یکی میدانند نوکران زرخرید کشورهای غربی ومزد بگیران کلیساهای اروپایی اند که با این بهانه میخواهند درمیان مردم جای پا پیدا نمایند.
درین شک نیست که بعداز پیروزی مجاهدین جنایات حاد بشری صورت گرفته وعلت وعامل این جنایات بازهم همان بقایای رژیم طرفدار ماسکو می باشند که به دو جناح خلق وپرچم بین دو جناح مدعی قدرت مجاهدین تقسیم شدند و اختلافات تنظیمی آنها را به جنگهای قومی ارتقا دادند. هزاره های پرچمی وخلقی به حزب وحدت پناه برد ند وتحت قومانده جنرال خدایداد وامثال او دمار از روزگار مردم غرب کابل برآوردند؛ ملیشه های گلم جم تیکه داران قوم ازبک وترکمن شدند؛ تا توانستند درشهرکهنه وکارتهء نو وشاه شهید بی ناموسی وتجاوز بالای نوامیس مردم نمودند و فارسی زبانهای تاجیک ماشین جنگ جنگی جمعیت اسلامی را بحرکت آوردند وخلقی ها یکجا درسنگرهای گلبدین علیه دولت برهان الدین ربانی جنگها را چنان شدت بخشیدند که دیگر راه برگشت به هیچ کسی باقی نماند. بعداز ظهور طالبان همهء این افراد به دامان غرب پناهنده شدند وحالا از زیر نام های مستعار گاهی چپ را دشنام میزنند وگاهی راست را گاه باو راوا ییها همنواز میشوند وگاهی با شمالی تلوالی وگاهی با طالبان گاهی باگلبدین.
6 می 2014, 13:38, توسط عبدالله
باز هم فیل عده ای از کاسه های داغتر از آش یاد هندوستان افتاده، فکر نمی کردم ملالی جویا اینقدر طرفدار داشته باشد ولی چه میتوان کرد عده ای هنوز هم خواب سستیالیزم را میبنن مثل گاو شیری که کنجاره خواب ببیند افتخارشان این است که بیرق سرخ را بلند کنن و شعار بدهند.
9 می 2014, 06:30, توسط حقبین
کامنت 18.27 بیدار قره باغ باید بدون تعصب قبول فرما که مسبب اصلی جنگ های تنظیمی بعد از استقرار
حکومت مجاهدین ، منافقیت و شراندازی گلبی دید مشهوربه حکمتیار به رهنمایی آی اس آی پاکستان بود هزاران
شاهد موجوداست خود را بی هوده سرسان مساز ، درآن زمان اگر گلبی دین اهل میبود با بقیه مجاهدین بکجا
میشد نااتفاقی نمبکر د ممکن اینهمه کشتار و خون ریزی ها صورت نمیگرفت امورمملکت به حال عادی روان
میشد . ملامت اصلی گلبیدین است و بس . من در تنظیم جمعیت نیستم بیطرفانه مثل سایر اکثریت مردم عادی
قضاوت میکنم اگرهمه پرسی هم در این باره صورت گیرد همین جواب اکثریت خواهد بود والسلام
28 جون 2014, 11:03, توسط hamid
یعنی رهبران جمیعت اسلامی آنقدرضعیف ونادان بودند که فریب گلب الدین حکمتیار را خوردند وجنگ های تنظیمی را راه اندازی کردند تااینکه به ویرانی شهرکابل وشهادت بیش از50000جمیعت شهر کابل انجامید. دوستان پنجشیری دکانهای مردم را دزدی میکردند وبعداً با راکت سرشانه ای آنرا می زدند ومیگفتند که راکت گلب الدین دکان را خراب کرد . ولی زمانیکه دکاندار درجستجوی اموال خود می شد . به جز ازخشت وخاک دیگرچیزی وجود نداشت . بیائید ازواقعیت ها چشم پوشی نکنیم ولعنت برکسانی بگوهیم که هنوزهم مارا نمی گذارند که راه خودرا انتخاب کنیم . ودر راه ترقی وتعالی وطن خود همدست شویم.