فاجعه ی افشار نباید فراموش گردد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هرچند که حافظه تاریخی هزاره ها داغ ستم گری حاکمان تکقومی را تا هنوز بر دوش حمل می کند اما حوادث و وقایعی که دست کم در سه دهه اخیر اتفاق افتاده است به خوبی نشان می دهد که دیگران نیز در صورت دست رسی به منابع قدرت، از هیچ گونه ستم ورزی و تعصب در حق هزاره ها دریغ نمی ورزند. تراژیدی افشاردرنوع خود یکی ازخونین ترین حادثه درتاریخ مبارزات حق طلبانه وداد خواهانه ای مردم هزاره به شمارمیرودکه ،این حادثه از نظر زمانی در دههء پایانی قرن بیستم رقم خورد که شعار آزادی و دموکراسی و حقوق بشرهمه جا ی دنیارا فرا گرفته بود.
از نظر مکانی درقلب کشورو درمعرض دید همه جهانیان اتفاق افتاد و افراد یکه این جنایت را رقم زدند درحکومت که بنام دولت اسلامی در کابل قلمداد میشد. درتراژیدی افشار، انسان های بیگناه، برای موجودیت شان بمثابه یک قوم ونسل کشی یک قوم به راه اندخته شده است چون نیت انان ؛ نابودی یک نسل بشری به نام جامعه هزاره درافغانستان بوده است جنایت خونین افشار،یادآورتداوم مظلومیت تاریخی مردم هزاره وتکرارجنایت ازسوی دشمنان این مردم و انتقامجویی وقدرت طلبی هـــای نامشروع، حکومت برتری خواه قومی بوده است.
درایامیکه چهره های خیانت این فاجعه عظیم راآفریدندو اندیشهء انحصاروبرتری طلبی قومی، چهره مخوف ووحشتناک خویشرا تاسرحد جنون سرکشیدن خون انسان هزاره وسند مظلومیت مردم هزاره به نمایش گذاشت،.این جنایت خونین را عاملان فاجعه ی افشار، بخاطرتفرقه افگنی زیر نام قوم ومذهب مانندنسل کشیهای زمان عبدالرحمان خان مستبد انجام دادند زیرا قربانیان هر دو فاجعه مردم هزارهءافغانستان و اجرا کننده گان این جنایات حکومتهای برتری خواه قومی در کابل بوده است مسلماً در ذهن عاملان فاجعه ، قساوت، بيرحمي و خونآشامي جايگزين عاطفه، انسانيت و همدردي بوده است ، عاملان فاجعه هزارهها را مستحق كشتار همگاني تلقي ميكردند.
عاملان فاجعه ی افشار عشق به قوميت را جايگزين عشق به انسانيت نمودند چون انها ازنظریات «اگو سنتريزم قومي» که انسان و جهان را براي فرد تعريف و تفسير ميكند پیروی میکردند بر اساس اين چشمانداز دیدگاه انان، انسان هزاره با انسان تاجيك وجه مشتركي ندارد و اگوسنتريزم قومي حكم ميكند كه هزاره اگر مستحق نابودي نباشد، سزاوار همدلي و همنوايي هم نيست. اگوسنتريزم قومي وجدان انساني را اخته وبيخاصيت، ميسازد. انسان اتنوسنتريست در بهترين حالت فاجعه را ميبيند، اما باخونسردي و بيميلي نظارهگر آن ميشود و يا با خودفريبي آن را فراموش ميكند .
بر اساس نگرش اگو سنتريزم قومي ، تا جايي كه منافع قومي اقتضا و ايجاب ميكند، ارتكاب و انجام خشونت در مورد ديگران امري بديهي و پذيرفته شده است كه تفاوت نميكند پيمانة اين خشونت به چه ميزان باشد و دامنة آن تا كجا گسترش بيابد. جهان قومي , جهاني بدون وجدان انساني است؛ جهاني كه در آن ضمير انساني ميميرد و عواطف و احساسات انساني بيروح ميشود. آرمانشهر اين جهان آرمانشهر تكقومي است؛ جايي كه مسائل مهمي چون عدالت، اخلاق و حقيقت جدي گرفته نميشود و تنها چيزي كه جدي وواقعيتر است، آرمانشهري است كه «قوم» در محور آن قرار دارد؛ والاترين ارزشهاي انساني به پاي قوم نثار ميشود و بهشت قومي به مدفن و دوزخ گروههاي قومي ديگر بدل ميگردد.
فاجعة افشار نماد تمام عياري از جنون خونآشامي و درندهخويي است كه بشري بر بشر ديگر رواداشته است در فاجعة افشار آلودگي روحي و به تباهي كشيدهشدن انسان وسقوط انسان در مغاك ظلماني و شرارت حيات به نمایش گذاشته میشود. به اميد روزي كه چنين چيزي امكانپذير گردد و انسان هزاره، تاجيك، پشتون، ازبك و ديگر گروههاي قومي با همة تنوع و گوناگوني خويش، فارغ از نگرش قومي به جهان و انسان نگاه نمايند. –
پيامها
13 فبروری 2015, 04:30, توسط Jawad
آغای روس پرست آیا قتل عام چنداول که وطنفروشان خلق ـ پرچم صد ها هموطن مظلوم ما را قتل عام کردند فراموش نشده و شما پرچمی های کثیف ازآن هیچگاهی یادی نمیکنید تا دیروزکه زیر دهل شورای نظاری ها رقصک میزدید مسعود قهرمان تان بود امروز میخواهید مسعود باید محکمه شود۰زهی وقاحت
13 فبروری 2015, 13:07
Masuud sang dzuzd dar duzakh ast
14 فبروری 2015, 13:06
مقاله جالب است، بخوانید!
در سایت تاجیک مدیا
پیروان عبدالعلی مزاری و کشته شدن هزاره های افشاری